14000923-taheri-roze.mp3
4.75M
|⇦•اي نورِ قلبِ عاشقم...
#روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده در ایام فاطمیه به نفس کربلایی حسین طاهری•✾•
@majmazakerinee
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷
1403-08-23 (3).mp3
13.18M
🏴#شهادت_حضرت_فاطمه_س
🏴#روضه
🎤مداح :حاج مهدی سلحشور
سال ۱۴۰۳
@majmazakerinee
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
🏴#شهادت_حضرت_فاطمه_س
🏴#روضه
🎤مداح :حاج حیدر خمسه
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
فصل باریدن باران شده و حیران شده ام
آخر سال رسیده است پریشان شده ام
اولین نام که آمد به لبم نام تو بود
از تولد به خدا مست حسن جان شده ام
مادرم دست مرا داد به دستان کریم
بی سبب نیست که محتاج کریمان شده ام
*آی امام حسن! آخرِ سالِ،هر جا بری دارن حساب و کتاب می کنند، حساب مارو زدی یا نه؟ یه محرم داشتیم،یه فاطمیه،یه ماه رمضون،من حساب از راه دور رو قبول ندارم،من رو یه حرمی ببر،رو در رو،اون وقت هر چی تو بگی من بدهکارم،اما برا مادرت کم گریه نکردم،پا به پات برا مادرت گریه کردم،ما برا مادر خودمون خیلی گریه کنیم یه هفته، اما سه ماهه شب و روزمون شده زهرا،راستی آقا یه سئوال ازتون دارم:شنیدم مادرتون رو بد زد،این راسته؟ شنیدم بیست سالگی موهات سفید شد،این راسته؟ شنیدم هر کار کردی دستت نرسید،این راسته؟...*
خواب دیدم حرم و گنبد و ایوان داری
در میان حرمت خادم و دربان شده ام
خواب دیدم که به همراه همه سینه زنان
به غذا حضرتی ناب تو مهمان شده ام
✍️شاعر : حبیب باقرزاده
*دست امام حسن رو گرفت گفت:بریم من حقم رو بگیرم،اومد جلو اولی، راه نداد حرف بزنه،به این دلیل، به این دلیل فدک مال ماست، دیگه کم آورد گفت:قلم بیارید،کاغذ بیارید،نوشت فدک رو تحویل زهرا بدید،مهر خلافت زد...
هنوز خانوم بیرون نرفته بود، گفت:برید به دومی بگید:دادن حقش با من،گرفتنش با تو، خانوم با یه ذوقی، دیگه چیزی تا خونه نمونده بود،رسیدن کوچه، مثل اراذل و اوباش راه رو بست،پاش رو روی دیوار گذاشت... گرفتی داری میری؟ فکر کردی؟ یه زن متدین چشم تو چشم با نامحرم نمیشه...
امام حسن میگه: روش رو گرفت، سمت دیوار رو نگاه کرد،برو کنار،من دختر پیغمبرم... اون حرامزاده قباله رو کشید،پاره کرد،پرت کرد،آب دهان ریخت روش..گفت:حالا برو.... مادر سادات فریاد زد: خدا شکمت رو پاره کنه....نمیدیدش،روش به دیوار بود...امام حسن میگه:یهو دستش رو برد بالا..*
چنان سیلی،سریع و بی هوا آمد....
*اینجا یه دونه زد خانوم افتاد،اما یه جا رو سراغ دارم،بچه رو آورد بالا،ای کاش یه دونه میزد می افتاد،هر چی خواست این بچه رو زد،خانوم اگه افتاد زبونش نگرفت،چشماش نمیدید،اما این دختر زبونش گرفت، چشمش هم نمیدید،رو کرد سمت علقمه،عمو.....یتیم گیر آوردن....حسیــــــن.....*
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
@majmazakerinee
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
Shab5Fatemieh1-1402[03].mp3
5.84M
🏴#شهادت_حضرت_فاطمه_س
🏴#روضه
🎤مداح :حاج میثم مطیعی
سال ۱۴۰۳
@majmazakerinee
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
🏴#شهادت_حضرت_فاطمه_س
🏴#روضه
🎤مداح :حاج میثم مطیعی
سال ۱۴۰۳
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
درد داری، دست بر بازو بگیر اما بمان
پیش چشمم دست بر پهلو بگیر اما بمان
من که می دانم برایت راه رفتن مشکل است
باشد اصلا دست بر زانو بگیر اما بمان
اگر میتونی بمانی بمان
عزیزم تو خیلی جوانی بمان
زهرا من درد داری، میدونم درد داری، در داری دست بر بازو بگیر، اما بمان، پیش چشمم دست بر پهلو بگیر اما بمان، من که میدانم برایت راه رفتن مشکل است
باشد که اصلا دست بر زانو بگیراما بمان
گرچه سختی می کشی در خانه، باشد کار کن
اگه دوست داری کار کن، روز آخر همه ی کارها رو خودش کرد. موهای بچه هاشو شونه کرد
گر چه سختی می کشی در خانه، باشد کار کن
فضه را بنشان و خود جارو بگیر اما بمان
با غروبت خانه ام تاریک شد، لطفا نرو
مثل شمعی نیمه جان سوسو بگیر اما بمان
تو بری من چه کنم 😭😭
کاری از دستمون بر نیومد، فقط گفتیم بیاییم امشب برات بلند بلند گریه کنیم، ما به دردت نخوردیم مادر
غربت من گرچه سنگین است روی شانه ات
با غم تنهایی من خو بگیر اما بمان
چهره می پوشانی از من، گرچه دلخونم ولی
جان حیدر! هر شب از من رو بگیر اما بمان
✍شاعر: محسن ناصحی
@majmazakerinee
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
1403082503.mp3
23.56M
🏴#شهادت_حضرت_فاطمه_س
🏴#روضه
🎤مداح :حاج محمدرضا طاهری
سال ۱۴۰۳
@majmazakerinee
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
🏴#شهادت_حضرت_فاطمه_س
🏴#روضه
🎤مداح :حاج محمدرضا طاهری
سال ۱۴۰۳
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
من با دمِ تیغم شهادت آفریدم
در فتح خیبر قلبِ مرحب را دریدم
چون کوه بنشستم بهروی سینۀ عَمر
مردانه آن خصم خدا را سر بریدم
یک روز در جنگ اُحد خوردم نود زخم
دریای لشگر را به خاک و خون کشیدم
یک لحظه زانویم نلرزید و به گوشم
خود لافتی الاّ علی از حق شنیدم
یک دم نیاوردم زِ محنت خم به ابرو
یک عمر در کام بلاها آرمیدم
با آن همه وقتی که زهرایم زمین خورد
جان دادن خود را به چشم خویش دیدم
آن شب زمین خوردم، که دور از چشم مردم
دنبال تابوت عزیز خود دویدم
با آنکه همچون آسمان بودم مقاوم
مثلِ هلال از غصّۀ ماهم خمیدم
یا فاطمه شرمندهام از اینکه امشب
با دست خود خشتِ لحد بهر تو چیدم
میثم گنهکار است امّا شاعر ماست
یارب ببخش او را به زهرای شهیدم
شاعر: استاد حاج غلامرضا سازگار
@majmazakerinee
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
[ASHABOLHOSSEIN_IR]1403082503.mp3
29.66M
🏴#شهادت_حضرت_فاطمه_س
🏴#روضه
🎤مداح :حاج مهدی رسولی
سال ۱۴۰۳
@majmazakerinee
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
🏴#شهادت_حضرت_فاطمه_س
🏴#روضه
🎤مداح :حاج مهدی رسولی
سال ۱۴۰۳
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
ای خاک تو چشم آسمانها
بانوی همیشه ی جهانها
اوج تو بلندتر ز امکان
عمر تو فزونتر از زمانها
جایی که پدر شود فدایت
زیبد که شود فدات جانها
با آنکه هماره از تو گویند
لالند به مدح تو زبانها
حقا که تویی فخر خداوند
برخلق زمین و آسمانها
سر تا به قدم همه خدایی
ای بنده ی برتر از گمانها
عطر نفست سرشت احمد(ص)
سر تا قدمی بهشت احمد(ص)
هر نبض تو یک پیام قرآن
بر هر نفست سلام قرآن
خوی تو بود تمام توحید
روی تو بود تمام قرآن
فضه که کنیز توست عمری
بوده سخنش کلام قران
حرمت ز تو میگرفت احمد(ص)
آنگونه که احترام قرآن
سوگند به عمر کوته تو
از توست بلند، نام قرآن
از تربت مخفی تو خیزد
انوار علیالدوام قرآن
ای وسعت ملک حق مزارت
ماییـم همیشــه در کنارت
ما سائل و لطف توخدایی
کارت همهدم گرهگشایی
*امشب دمغروب خبر که تومدینه پیچید دوست ودشمن اومدن درخونه علی همه جمع شدن درخانه علی ،شلوغ شد،امیرالمؤمنین نشسته عباس عموی پیامبر،چه کاره ایم چه کنیم؟صداوزد عمو برو به همه اینا بگو برن،خودتون برید،یذره دور مارو خلوت کنید من ازغروب هنوز زینب بغل نگرفتم،من هنوز دل این بچه ها بدست نیاوردم، برید همه رفتنامشب اگه رات دادن،اون شب کم آدمایی راه دادن برای تشییع جنازه، امشب ازدحام کردیم درخانه علی میخواین مادرمون تشیع کنم اون شب حسنین نتونستن بلند گریه کنن، امشب شما بلند گریه کنید*
در حشر ز قد و قامت تو
پیداست جلال کبریایی
پیغامبری به روز محشر
بی مهر تو نیستش رهایی
این نیست عجب که در صف حشر
گر بر تو دهد خدا خدایی
چون پرده ز چهره برگرفتی
کردی به علی (ع)خدانمایی
رضوان که بهشت در ید اوست
دارد ز تو رتبه ی گدایی
ممدوحه ی قدر و کوثری تو
چون ذات خدا مطهری تو
ای حامل وحی همکلامت
ای سکه احمدی به نامت
هر جا که صدای پات آمد
برخاست نبی(ص) به احترامت
قدقامت انبیا بلند است
هنگام نماز با قیامت
از ما صلوات ِ از خداوند
هر لحظه هزارها سلامت
پیش از همگان شراب کوثر
نوشند پیمبران ز جامت
یک خوشه ز خرمنت کرامت
یـک لالـه ز دامنـت امـامت
هم کوکب دُرّی خدایی
هم اختر آسمان احمد(ص)
والله قسم چو وحی، زیباست
اوصاف تو با بیان احمد(ص)
بر ما ز کرم تو مادری کن
ای مادر دودمان احمد(ص)
در مصحف خویش نام ما را
بنویس قسم به جان احمد(ص)
سرمایــه ی مــا ولایـت توست
آن هم همه از عنایت توست
تو دست خدا در آستینی
تو رکن امیر مؤمنینی
تو مادر یازده امامی
تو دختر ختم مرسلینی
تنها نه به ختم انبیا ام
والله قسم تو مام دینی
غیر از تو بهشت مصطفی(ص) کیست؟
همتای ولی کبریا کیست
حـق نمــک علــی (ع) ادا شــد
هم غنچه و هم گلش فدا شد
آتش زدن در ولایت
در محضر کوثر ولایت
آثار غلاف تیغ دشمن
بر بازوی مادر ولایت
هم خانه ی توست قتلگاهت
هم قبر تو سنگر ولایت
بانوی بزرگ آسمانها
امالملکوت در زمینی
ادامه↕️↕️↕️↕️
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
راز آیینه را بر مَلا نکن AETrim1732621606490.mp3
22.4M
🏴#فاطمیه1401
🔰#شام_شهادت
#روضه
راز آیینه رو بر مَلا نکن
🎤#حاج_عباس_طهماسب_پور
❣#هیئت_معظم_محبان_الزهرا
🍃#بابل
01_14030822_جان_نثاران_امام_زمان_عج_مراسم_هفتگی.mp3
19.69M
🏴#شهادت_حضرت_فاطمه_س
🏴#روضه
🎤مداح :کربلایی وحید شکری
سال ۱۴۰۳
@majmazakerinee
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
🏴#شهادت_حضرت_فاطمه_س
🏴#روضه
🎤مداح :کربلایی وحید شکری
سال ۱۴۰۳
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
علی را با چه حالی از میان کوچهها بردند
(قرار شد من هرچی خوندم تجسم کنی ها)
علی را با چه حالی از میان کوچهها بردند
که با خاک عبای او تیمم میکنند
سادات معذرت میخوام
یا امام رضا
یا بقیه الله
صدای پای رفتن از در و دیوار میآید
علی تابوت میسازد تبسم میکند زهرا
آی مادر آی مادر آی مادر
دوتاشو آماده کردم باید چند خط از این بگم و یا علی
سجاده معطر از بوی ربنا بود
آنچه شنیده میشد از من فقط خدا بود
همه خبره روضهاید
یک عمر آه و نفرین از این و آن شنیدم
تنها به جرم اینکه نفرین من دعا بود
گریه کنای مادر بسم الله..
دیشب برای مردم تا صبح گریه کردم
ای کاش یک نفر هم یک دم به فکر ما بود
یا امام رضا
امروز را نبینید این بیحیا لگد زد
دیروز پشت این در جمعیت گدا بود
آره این خونهای که حالا دارن بیحرمتی میکنن هرکی از هرجا میموند در این خونه رو میزد،
یا صاحب الزمان ،یا اباعبدالله 😭😭
آخ دستم شکست اما من درد حس نکردم
اسم علی دوا بود ذکر علی شفا بود
به خود امام رضا همشو خوندم برا این دو سه خط آخر
یا امام رضا
ای کاش میشکستند این دست دیگرم را
اما به جای این دست آن دست بسته وا بود
قربونت برم که دارن میزننت هنوز به فکر علی هستی مادر
یا بقیه الله
ای کاش ماجرا را این یه خطو هرکی متاهله باید بیشتر درک کنه
ای کاش ماجرا را حیدر ندیده باشد
وقتی سرم به در خورد فضه علی کجا بود
الهی قربونت برم مادر
خود حرومزاده ش نامه نوشت گفت امیر تا دیدم فاطمه پشت دره هرچی بغض و کینه بود از علی تو دلم جمع کردم یه لگدی به در زدم😭
من میخونم و میرم جلو یا امام رضا نمکش با شما گریش با این نوکرا خوندنش با من.
تنهای مسمار( امیرالمومنین روضه خون شده) کار علی رو تموم کرده لعنت به مسمار
بیرحمه مسمار ،زهرا منو بی پسر کرد همین زخم مسمار
(داد بزن نشنوی من چی میگم )
افتاده مسمار تو آخ نگفتی و پیچیده فریاد مسمار
صدا شکستنت بود دری که من ساختمش چرا روی تنت بود
فاطمه زندگیم سوخت تا شنیدم به فضه گفتی حس مادری
حالا که خریداری بزار یه بند دیگش هم بگم
تنهای صورت باید اشک بریزم به پهنای صورت
دردای صورت زود خوب نمیشه که اعضای صورت زخمای صورت
اگه نمیتونی گوش کنی حواستو پرت کن ،یه جور باید بشنوی که حقشو ادا کنی
فاطمه من دلم ریخت خودت بگو کی زد صورتتو به هم ریخت
فاطمه من دلم سوخت
با هیزم اونجور زدنت که هیزم با گلش سوخت😭😭
(باید وسط گریهها داد بزنی)
وااای وااای مادر ۳
خدا از غربت کوثر گذشتم در روی زهرا بود از آن در..
دستاتو بیار بالا یه جور ناله بزن برسه مدینه
یا زهراااااااااا😭
به گمونم نفس مادر نفسای آخریه
از همه درد و غما بدتر غم بی مادریه
قربون اون آقایی برم که شبا تو خواب میگفت نزن نامرد😭
(خودت بلدی دیگه بعضی ابیاتو)
حسن تب دارد و در خواب گوید
نزن نامرد که سیلی درد دارد
یه حسین میخوام بگی برا دل حضرت زهرا
دستاتو بیار بالا از عمق وجودت فریاد بزن یاا حسییییییین...
🥀🥀
✍تایپ؛آقای غریبم یابن الحسن
🥀🥀🥀🥀
@majmazakerinee
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
roze.mp3
29.98M
🏴#شهادت_حضرت_فاطمه_س
🏴#روضه
🎤مداح :حاج حیدر خمسه
سال ۱۴۰۳
@majmazakerinee
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
Untitled 25.mp3
47.41M
🏴#شهادت_حضرت_فاطمه_س
🏴#روضه
🎤مداح :حاج حسین سیب سرخی
سال ۱۴۰۳
@majmazakerinee
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
🏴#شهادت_حضرت_فاطمه_س
🏴#روضه
🎤مداح :مداح کربلایی حسین طاهری
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
*اميرالمؤمنين نشسته بود كنار بستر زهرا، عينِ يه بچه زانوي غم بغل گرفته...*
اي نورِ قلبِ عاشقم، شمعِ اين خانه تويي
زهرا زهرا مرو مرو، لطفِ كاشانه تويي
*بعد از تو من اين خونه رو نميخوام....*
اي مرغِ پر شكسته ي افتاده كنج قفس
از فرط غصه فاطمه، درسينه مانده نفس
ممنونم اگر نروي
مي ميرم اگر بروي
زهرا مرو مرو
ای جانِ بر لب آمده، جانی برای من
پا رو به قبله، تاب و توانی برای من
خیلی توقعِ علی از تو زیاد نیست
تنها همین که زنده بمانی برای من
یک ذره هم به فکر خودت باش فاطمه
بس نیست این همه نگرانی برای من
*بچه ها مي نشستن، ميديدن مادر آروم خوابيد، اما تا فاطمه مي ديد بچه ها از كنارش رفتن، ناله و آهش از درد شروع ميشد...*
من بی قرارِ لحظه ای آرامشِ توأم
اما تو فکر پختن نانی برای من
در پاسخ سلامم فقط سعی می کنی
تا پلک ها به هم برسانی برای من
از سرفه های خونی تو دستم آمده
تا رفتنت نمانده زمانی برای من
من که گِله ندارم از این وضع
بگذر از تغییر شکلِ قد کمانی برای من
* تا من ميام ميخواي بلند بشي، اما نميتوني پاشي؛ يه جوري ميخواي بايستي كه من نفهمم قدت خميده شده..*
در بينِ شهرِ تنگ نظرها نگفتمت
تنها تو خواستگاهِ اَماني براي من
پس این وداع چیست خداحافظی چرا
من التماس می کنم که بمانی برای من
*اين روزا كسي دَرِ خونه ي اميرالمؤمنين رو هم نمي زد، اما اومدن گفتن: خانوم! بلال برگشته... بي بي فرمود: بلال يادگارِ بابامه، دلم برا اذونش تنگ شده... بلال رو تبعيد كرده بودن به شام آخه بيعت نكرد با اون نانجيبا...
يه شب پيغمبر رو بلال در عالم رؤيا ديد با سر و وضع خاكي، پريشان، پيغمبر به بلال عرضه داشت: بلال! تو نبايد يه سر به فاطمه ي من بزني؟
از خواب بلند شد هر جوري بود خودش رو رسوند به مدينه، خبر رسيد به خانوم كه بلال اومد، گفت: به بلال بگيد، دلم برا صداي اذانت تنگ شده...
مدينه فهميدن بلال اومده، امام حسن و امام حسين اومدن خوش آمدگويي گفتن به بلال، بلال! نمي دوني اين چند وقت چي سَرِ ما اومده، اين مدينه ديگه اون مدينه نيست، يادش بخير حُرمتي داشتيم توي اين شهر، بلال! مادرمون سلام رسونده گفته براش اذان بگی...
موقع اذان شد رفت بالاي مأذنه، مدينه غوغا شد، بلال اومده، صداش رو به اذان بلند كرد:" الله اكبر و الله اكبر" صداي ناله توي مدينه بلند شد" الله اكبر و الله اكبر" همه يادِ زمان پيغمبر افتادن" أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلٰهَ إِلَّا ٱللَّٰه" صداي گريه داره بلند تر ميشه، صداي ناله ی بي بي از همه بلند تر، گفت: زيرِ بغل هام رو بگيريد...
تا بلال گفت:" أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ ٱللَّٰه" بي بيِ با صورت به زمین افتاد، تا اسم باباش رو شنید، همه ی خاطرات جلو چشمش رد شد، اون دری که هر روز پیغمبر می اومد احترام میکرد هر روز سلام میداد" السَّلامُ عَلَيْكُمْ يا أهلَ بَيْتِ النُّبُوَّة"... اون در رو سوزوندن، تا نام باباش رو توی اذان شنید، فاطمه روی زمین افتاد، حسنین دویدن، بلال! بسه، مادرمون جون داد...
آی گریه دارا! یعنی اگه یه دختر که بابا نداره اسم باباش رو هم جلوش بیارین دق میکنه...
اما برا هیچ دختر یتیمی والله سر باباش رو نمی برن... بخدا هیچ کجای عالم رسم نیست...
تا تشت رو گذاشتن جلوش، هی میگفت: عمه! من بابام رو میخوام، من غذا نمیخوام، تا رو پوش رو کنار زد، گفت: بابا! تا حالا کجا بودی، بابا! من عادت دارم رو پاهات بخوابم، بابا! تو همیشه من رو بغل می کردی، الان کار برعکس شده من باید سرت رو بغل کنم...*
دلم آغوش گرمِ تو رو میخواد
خرابه سرد و دارم میلرزم
هوا سردِ ولی عیبی نداره
من از تاریکی ها خیلی میترسم
*دست کشید رو لب و دهانِ بابا، دید لب و دهان بابا خونی و زخمی شده، اینقدر با دستای کوچیکش تو دهان خودش زد...*
از اونی که سرِ تو رو، رو نیزه بست بدم میآد
از اونی که دندونه تو رو با سنگ شیکست بدم میآد
بابا بابا بابا حسین...
* بابا! "مَنْ ذَا الَّذي أَيتمني علي صِغَر سِنّي!" کی منو تو این سن کودکی یتیم کرده؟ "مَنْ ذَا الَّذي قَطَعَ وَرِيدَيْكَ" بابا! به من بگو کی رگای حنجرت رو بریده؟...*
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
1_2037858850.mp3
4.75M
🏴#شهادت_حضرت_فاطمه_س
🏴#روضه
🎤مداح :مداح کربلایی حسین طاهری
@majmazakerinee
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
Untitled 1.mp3
72.78M
🏴#شهادت_حضرت_فاطمه_س
🏴#روضه
🎤مداح :کربلایی امیر برومند
سال ۱۴۰۳
@majmazakerinee
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
shafiei_سرود؛ ریحانه النبی.mp3
11.94M
سرود نوحه جدید #رِیحانَهُ_النَّبی(س)
🎤بااجرای: #کربلایی_حمیدرضاشفیعی
🎙وباهمخوانی؛
گروه سرود #مهدی_یاران گلستان
🎛ضبط وتنظیم: بهمن سعادت
✍️شاعر:کربلایی عمادبهرامی
📍تولید شده در:
کانون فرهنگی تبلیغی عُروه الوثقی
#اَلسَّلامُ_عَلیکِ_یافاطِمَهُ_الزَهراء🔹️
#فاطمیه #عزا #روضه #سرودنوحه.
🆔️ @mahdiyaran_golestan
🆔️ @hamidreza_shafie
هدایت شده از روضه دفتری
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
# فاطمیه
#روضه دفتری حضرت فاطمه زهرا(س)
#گریز امام حسین(ع)
#شب_جمعه
بسم الله الرحمن الرحیم...
یا رحمن و یا رحیم..
یا فاطِمَةُ الزَّهْراءُ، یَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ، یَا قُرَّةَ عَیْنِ الرَّسُولِ، یَا سَیِّدَتَنا وَ مَوْلاتَنا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَ اسْتَشْفَعْنا وَ تَوَسَّلْنا بِکِ إِلَی اللّٰهِ وَ قَدَّمْناکِ بَیْنَ یَدَیْ حاجاتِنا، یَا وَجِیهَةً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعِی لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛
⬅️اجرو مزده شما برادران و خواهران عزاداران با بی بی دو عالم حضرت زهرا (س) ایام فاطمیه است انشاالله درهرگوشه ازاین مجلس ومحفل نشسته آید به آبروی فاطمه زهرا (س) حاجت روا بشید شفای همه مریضا انشاالله
🔸دلم به یاد مدینه بهانه می گیرد
. 🔸سراغ باغ گلی را شبانه می گیرد ; 🔸چه حکمتی است که چون نام فاطمه آید.
🔸برای گریه دل ما بهانه می گیرد
⬅️صدا زد زد علی جان شبانه بدنم رو غسل بده شبانه بدنم رو کفن کن شبانه بدنم را تشیع کن،
امیر المومنین نیمه شبی داره بدن زهراشو غسل میده
🔸 اسما بریز آب روان بر روی گلبرگ گلم
ولی آهسته آهسته
🔸 ببین بشکسته پهلویش سیه گردیده بازویش
🔸بریز آب روان رویش ولی آهسته آهسته
⬅️بدن زهرا رو غسل داد،
بدن زهرا رو کفن کرد،
یه مرتبه نگاه کرد بچههای فاطمه دارن پر و بال میزنند،
مادر داری یا نه،
اگه مادر نداری امروز ناله بزن،
انیس یه دختر مادره،
مونس یه دختر مادره،
میگه تا گفتم بچهها بیایید،
یه وقت دیدم بندای کفن زهرا باز شد،
دستای زهرا از کفن بیرون اومد،
گاهی حَسَنو تو بغل میگیره ،
گاهی حسینو بغل میگیره،
گاهی زینبین رو بغل میگیره،
یه مرتبه هاتفی ندا داد علی جان،
بچه ها را از روی بدن مادر بلند کن،
دیگه ملائکه طاقت نمیارند
صدا بزنیا زهراااا
یاد شهدا وامام شهدا اموات جمع حاضر فیض ببرند شب جمعه ست گریزی هم داشته باشیم به روضه امام حسین همه اموات فیض ببرند
اما یا ابا عبدالله قربان آن بدنی برم که سه شبانه روز برروی ریگ های داغ کربلا انداخته بود کسی نبود غسلش بده کسی نبود کفنش کنه کسی نبود دفنش کنه یا اباعبدالله قربان آن بدنی برم که زیر آفتاب گرم کربلا سوخت
حسین آرام جانم حسین روح روانم
الا لعنة الله علي القوم الظالمين و سيعلم الذين ظلموا اي منقلب ينقلبون
#التماس دعا
احمد بهزادی
@roze_daftari
#روضه_دفتری
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
✍
#روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها
بچهها نشستن... توی عالم مادری تر از بچههای بیبی مگه هست؟! اول و آخر عاطفه و احساسن. بچهها نشستن... بدنی که ازش هیچی نمونده، که آب شده؛ بابا قراره غسل بده.بیبی فرموده بود:علی جان! از زیر پیرهن غسلم بده... اسما آب میریخت، مولا غسل میداد...اشکای مبارکش میریخت... یک دفعه بین غسل دادن حالش عوض شد ...خودشو کنار کشید؛هی سرشو به دیوار میزنه علی، فریاد میزنه، مظهر صبر خدا به هم ریخته؛ بلند بلند گریه میکنه... وای زهرااااااام واااااای... آقاجان چی شد؟! چه اتفاقی افتاد؟! حق با شماست...فقدان فاطمه حق باشماست.. اما ندیده بودم اینجوری... چی شد آقام؟! فرمود:اسما رها کن علی رو... اسما بیا نگاه کن هنوز بازوش ورم داره... اسما بیا ببین چکار کردن با فاطمه...اسما بیا ببین چه جوری زدنش ... هرجوری بود کارو تمامکرد*
بریز آب روان اسما
به جسم اطهر زهرا
ولی آهسته آهسته
همه خواب و علی بیدار
نهاده سر روی دیوار
کشد آه از دل خونبار
ولی آهسته آهسته...
*شده تا حالا مجبور باشی آروم گریه کنی؟! نه! نه ! همچین شرایطی برای ما به وجود نیومده؛ تمام حواس علی، به اطرافه کسی متوجه نشه؛ گاهی شاید،دست می گیره به دهن، اسماء...!*
ببین بشکسته پهلویم
سیه گردیده بازویم
خودش همه کار رو باید انجام بده؛ برای همه هستیش ،برای همه زندگیش... هرجوری بود تموم شد.بندای کفن رو بست ؛چشمش به بچههاش افتاد، دارن دق میکنن...حسن جان! حسین جان! دخترم! بچهها ! پاشین قربونتون برم ؛ بیاید یکبار دیگه مادر رو ببینید؛ بچهها پریدن از جا؛خودشون رو انداختن از دو طرف؛ آقاجون ابی عبدالله، امام حسن ،از دو طرف اومدن خودشون رو سینه مادر قرار دادن، امیرالمومنین داره با اشک نگاه میکنه منظره رو ؛ خودِ مولا میگه :یه دفعه دیدم بنده ها خود به خود باز شد، گرههای بند کفن وا شد، دستای مادر اومد بیرون، یکی گردن حسنش یکی گردن حسینش... مولا فرمود: صدایی از بالا شنیدم: آقا! بچهها رو جدا کن... بالا به هم ریخته بالاییا تاب نیاوردن ،بیتاب شده خلقت بردار بچهها رو...امروز من تعریف میکنم همه به هم میریزن؛ یه روز دق کنیم جا داره؛ اما بالاییا! اتفاق خاصی اینجا برای بچهها نمیافته، باباشون اسدالله ،مثل شیر هست ،تازه تو خونه هست، دشمنی نیست ،هتاکی نیست، حرامی نیست ،جمع خانوادگی ان ،با مادر دارن وداع میکنن،شما میگید ما به هم ریختیم... آی بالاییا ! من بچههایی رو میشناسم رو بدن بی سر باباشون افتاده بودن... اونجا چه دلی داشتید وقتی یه عده با تازیانه ریختن.....*