eitaa logo
کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
40.1هزار دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
3.3هزار ویدیو
367 فایل
﷽ جدیدترین اشعار،نوحه وروضه بامتن درکانال ما خوش آمدید 🌺 مدیریت وتبلیغات👇تبلیغ پزشکی نداریم @khadeem110 @majmazakerinee لینک کانال👆 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
ناحلة الجسم من، یک دمی آرام باش شهد به کامم در این، تلخی ایام باش آینه ی پاک من، گرچه ترک خورده ای بهر علی (ع) باز هم، آینه و جام باش گرچه در این کوچه ها ، نیست کسی یار من خیز و پناه علی (ع) ، در ملأ عام باش من اسداللهم و، بند به دستم زدند فاطمه (س) همدرد این، شیر، در این دام باش سوخت علی (ع) از غمت، جان به فدای قدت چند قدم با علی (ع) ، همره و همگام باش حجتِ بر اهل بیت (ع) ، قبله نمای ولی پای به پای علی (ع) ، حُجة الاسلام باش ای غم تو قاتلم، داغ نزن بر دلم حل بنما مشکلم، مرهم آلام باش دانه ی درّ نبی (ص) ، کم نشود قدر تو گر شده رویت کبود، درّ سیه فام باش ای گل نیلوفری، ای گل یاس (ع) جای کفن فکر یک، جامه ی احرام باش خاستگه هل اتی، لحظه ی افطار شد باز مهیای یک، سفره ی اطعام باش داغ تو مرگم دهد ، هجر شکستم دهد پشت و پناه علی (ع) ، حیدر صمصام باش فکر علی (ع) نیستی، در پی یک چاره بر گریه ی اطفال خود، وقت شب هنگام باش عزم نکن بر سفر، خورده به جانم شرر چند صباح دگر، مادر ایتام باش راحت جانم نرو یار جوانم نرو نیست توانم نرو، فکر سرانجام باش گشته وجودت خیال ، گشت شفایت محال رفتی اگر ساکنِ، مرقد گمنام باش شام غریبان تو، روز سیاه علی است همدم من، چاره ی، غربت آن شام باش 1403/09/11 ایام (س) تسلیت
4_6023998044196833166.mp3
9.52M
‍ ‍ 🍀▪️🍀 سلام الله علیها از چه مادر سر تو بر زانو گرفتی پیش من از چهره خود رو گرفتی در سحر وقت نماز شب به ناله دست خود آهسته بر پهلو گرفتی خون پهلو دارد خود حکایت از غم گوییا می بندی بار رفتن هم یادم آمد بودی با عدو رو در رو اشک چشمت جاری همچو خون پهلو گریه ها با چشم تارت از دعا بگذشته کارت آرزوی مرگ داری از خدا با حال زارت مهربان ای مادر من با چه رویی زد عدو سیلی به رویت با غلاف و تازیان آمد به سویت چادرت خاکی تنت مجروح و زخمی بوی آتش می دهد هر تار مویت بر سرم با دست بی رمق زن شانه بوسه زن بر روی دختر دردانه خون پهلو دارد خود حکایت از غم گوییا می بندی بار رفتن هم ای تمام هست و بودم مادر صورت کبودم در فشار درب و دیوار کاش من شاهد نبودم مهربان ای مادر من می کنم بر تو وصیت جان مادر می زنی آتش به من با دیده تر یاریم کن بشنو از من این سفارش زینبم جان تو و جان برادر امتداد این غم کربلا پا برجاست دِه حسینم یاری او غریب و تنهاست روی صحرا پیکر او بر سر نیزه سر او جای زهرا مادری کن بوسه زن بر حنجر او 🔘ای حسین جان، ای حسین جان کربلا منظومه احساس داری یک رقیه کودکی چون یاس داری حفظ معجر کن مخور غم تا که مادر شیر مردی همچو یک عباس داری رو تل می بینی خنجری بر حنجر شمر دون می برد از حسین من سر غرق در خون خسته بی حال ناظری بر حال و احوال کن مرا یاری میان ازدحام و حول گودال روی صحرا پیکر او بر سر نیزه سر او جای زهرا مادری کن بوسه زن بر حنجر او وشعر #رضاابوالحسنی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
توسل و روضه جانسوز ویژه شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها به نفسِ سیدمجیدبنی فاطمه -(تمام عمر ز داغت گریستم زهرا) تمام عمر ز داغت گریستم زهرا خدا گواست که با گریه زیستم زهرا به اِنزوای غریبانه ی علی شب و روز چو شمع سوخته جانی گریستم زهرا تویی که عزت و نامی مرا عطا کردی وگرنه بی تو ندانم که چیستم زهرا نه عاشقم که بگویم مدینه عشق من است نه رَهرُوَم به طریق تو چیستم زهرا ز پا فکنده مرا بار معصیت امروز چگونه پیش تو فردا بایستم زهرا قبول میکنی اکنون بخوانمت مادر اگرچه آنچه که خواهی تو نیستم زهرا مگه میشه فاطمیه بشه آسمون نگیره مگه میشه بگی زهرا دل مُرده جون نگیره مگه میشه غربت تو گریمون و در نیاره تقصیر چشمای ما نیست اسم زهرا گریه داره میدونم تموم عمرت واسه عالم یه نفس بود اگه هیجده ثانیه میومدی به دنیا بس بود که طناب کُل تاریخ و به آسمون ببندی همرو به گریه بندازی بری خودت بخندی *وارد خانه شد پیغمبر...دید با یه دستش حسین و بغل گرفته...با یه دستش دستاس و میگردونه...گفت دخترم چه میکنی عزیز دلم...گفت بابا یا رسول الله دارم آرد درست میکنم...عزیزم بچه بغلت گرفتی، گفت دارم بچمو شیر میدم...یا بعضاً بعضیا آوردن گفت: بچمو بغل گرفتم گریه نکنه...پیغمبر فرمود عزیز دلم...فضه هست دیگران هستن تو چرا دوتا کارو باهم انجام میدی...صدا زد بابا من کارای خونه رو تقصیم کردم یه روز من انجام میدم یه روز فضه...امروز نوبت منه بی وفایی است اگر بخوام به اونا بگم...اینه عاطفه ی فاطمه...یه نگاه کرد دید دستای زهرا تاول زده...دست زهراش رو گرفت بوسه زد...پیغمبر گریش گرفت...آره هیچ بابایی طاقت نداره دست بچشو زخمی ببینه...یا رسول الله دست دخترت یه مقدار زخمی شد طاقت نیاوردی گریه کردی...کجایی ببینی یه کاری با این دست کردن دیگه نمیتونه قنوت بگیره...کجایی ببینی با این دست یه کاری کردن بچشو نمیتونه بغل بگیره...کجایی ببینی یه کاری با این دست کردن دیگه موهای بچه هاشو نمیتونه شونه بزنه...ای وااای* کسی در سن هجده سالگی پهلو نمیگیرد کسی در خانه اش از محرم خود رو نمیگیرد جوان وقت نشستن از کسی یاری نمیخواهد و تا برخواست از جا دست بر زانو نمیگیرد ولی زهرای من این روزها یک دست بر پهلو و دست دیگرش را هم به روی گونه میگیرد نمیبینم که بنشاند به زانو کودکانش را بغل میگیرد اما یاری از بازو نمیگیرد به دستی میکشد بر گیسوی طفلان خود شانه به دست دیگر اما موج را از مو نمیگیرد *مریض دیدی یا نه...یا اونی که مریض داری میکنه رو دیدی یا نه...اونی که مریض داری میکنه خیلی کارش سخته...اگه مریض بدحال داشته باشه بهترین وقت براش اون وقتیه همه بیان بگن رنگ و روی مریضت بهتره...بعد از قصه ي در و دیوار مادر تو بستر افتاد...هر روز حالش وخیم تر بود...خبر آوردن گفتن زن های مدینه اومدن ملاقات بی بی...اومدن کنار بستر بی‌بی نشستن... بی بی جان حالتون چطوره...وقت رفتنشون شد...زنای مدینه اومدن برن...دیدن زینب دنبال این زنا رفت بدرقه کنه...خوش آمدید...با دونه دونه خداحافظی کرد...اما دیدن زینب با اون سن و سال برگشت در رو بست زار زار گریه کرد...چی شده عزیز دلم...گریش بند نیوند...حسن سوال کرد خواهر چی شده...گریش بند نیوند...اما تا چشش به حسین افتاد خودشو انداخت بغل حسین...خواهر چی شده گریه میکنی....گفت داداش زنای مدینه مادر رو ملاقات کردن...اینکه گریه نداره...گفت داداش کاش نمیومدن...آخه موقع رفتن زیر لب یه چیزی بهم میگفتن...زیر لب میگفتن دیگه فاطمه رفتنیِ...آخ مادر آخ مادر... مادر با بابا فرقش اینه...بابا جاییش درد بگیره میگه ،اما مادر نمیگه...میگه بچه هام غصه میخورن...میذاشت همه بچه ها میخوابیدن تازه گریه هاش شروع میشد...آخ پهلوم...آخ بازوم...آخ محسنم...گاهی لا به لای گریه هاش میگفت بابا کجایی ببینی فاطمه ات رو کشتن...بی مقدمه بگم یا نه بسم الله...زینب میدونی کِی یادش افتاد...تا سر رو آوردن تو خرابه رقيه گفت بابا گوشم دردر میکنه...بابا دیگه دستام توان نداره...بابا کجا بودی از ناقه افتادم...حسین* من خیلی چشم به رات بودم دیر اومدی بابا دیر اومدی بابا ببین حالا که من شدم پیر اومدی بابا دیر اومدی بابا من دیگه اون سه ساله که دیده بودی نیستم بابا دیگه محاله، که روی پام بایستم حسین... عدو بهانه گرفت و زد و به او گفتم بزن مرا که یتیمم بهانه لازم نیست یاد داری مدینه موقع خواب دست تو بود بالش سر من *تمام آرزوی یه دختر همینه...گفت بابا همه عشقم اینه یه بار دیگه...فقط یه بار دیگه منو بغلم کن...انتظار داشتم گفتم بابام میاد...یه بار دیگه بغلم میگیره...اما هیچوقت فکر نمیکردم یجور بیای خودم بغلت بگیرم..به من بگو کی رگای گردنتو بریده...شنیدم بابا یه شب تنور بردنت...حسین*
وداع حسنین علیهما السلام با بدن مادر سلام الله علیها   امیر المومنین علیه السلام فرمود : به خدا قسم مشغول کار فاطمه سلام الله علیها شدم و او را در لباسش غسل دادم و لباسش را خارج نساختم پس بخدا قسم او مبارکه و پاک کننده و پاکیزه بود سپس او را با زیادی حنوط رسول خدا صلی الله علیه و آله حنوط نمودم و او را کفن نمودم و در چند کفن قرار دادم آنگاه زمانیکه خواستم سر کفن آخر را ببندم صدا زدم ای زینب ای سکینه ای فضه ای حسن ای حسین (علیهم السلام) پیش بیایید و از مادر خود توشه بردارید (یعنی برای آخرین بار با او وداع کنید و زیارتش نمایید) و این زمان جدائی است و دیدار بعدی در بهشت خواهد بود پس حسن و حسین (علیهما السلام) پیش آمدند و ندا می کردند که وا حسرتا (سوز درون ما) هر گز از فقدان جدمان محمد مصطفی و مادرمان فاطمه زهرا (سلام الله علیهما) خاموش نمی شود ، ای مادر حسن و ای مادر حسین وقتی جد ما محمد مصطفی را ملاقات نمودی سلام ما را به او برسان و به او بگو : ما بعد تو در این دنیا یتیم ماندیم آنگاه حضرت فرمود : إنی أشهد الله أنها قد حنت وأنت ومدت یدیها و ضمتهما إلى صدرها ملیا خدا را شاهد می گیرم که فاطمه آهی کشید و ناله ای کرد و دستان خویش را باز نمود و آن دو را به آرامی به سینه چسبانید که در این هنگام منادی ای از آسمان ندا داد که یا أبا الحسن ارفعهما عنها فلقد أبكیا والله ملائكة السماوات فقد اشتاق الحبیب إلى المحبوب ای ابا الحسن آن دو را بردار از روی (بدن) فاطمه بتحقیق که آن دو ، ملائکه آسمانها را به گریه آوردند که حبیب مشتاق (ملاقات) محبوب خویش است پس آن دو را از روی سینه فاطمه (سلام الله علیها) برداشتم و شروع به گره زدن ردای کفن نمودم که این ابیات را می سرودم : جدایی تو بزرگترین چیزها در نزد منست و از دست دادن تو ای فاطمه بزرگترین داغها و مصیبات است بزودی از حسرت می گریم و طولانی نوحه می کنم بر دوستی که که از دست رفت و بهترین راه را برای مرگ پیمود ای چشم نیکی کن و کمکم نما پس اندوه من همیشگی است و برای دوستم می گریم آنگاه فاطمه را روی دستم حمل کردم و رو بسوی قبر پدرش بردم در این هنگام امیر المومنین (علیه السلام) ندا کرد : السلام علیك یا رسول الله السلام علیك یا حبیب الله ، السلام علیك یا نور الله ، السلام علیك یا صفوة الله درود بر تو ای رسول خدا ، درود بر تو ای حبیب خدا ، درود بر تو ای نور خدا ، درود بر تو ای برگزیده خدا  منّی السلام علیك والتحیة واصلة منّی إلیك ولدیك ، ومن ابنتك النازلة علیك بفنائك وإن الودیعة قد استردت ، والرهینة قد أخذت ، فوا حزناه على الرسول ، ثم من بعده على البتول ، از من به تو سلام و تحیت که به تو برسد و در نزد تو باشد و از جانب دخترت که نازل شده بر تو در آستانت ، بدرستی که امانت را و آنچه بعنوان گرو گرفته بودم  برگرداندم و وای از اندوهی که به خاطر رسول (صلی الله علیه و آله) است و بعد از آن از بتول ولقد اسودت علی الغبراء ، وبعُدَت عنی الخضراء ، فوا حزناه ثم وا أسفاه آسمان برایم تاریک گردیده ، و خوشی و خرمی از من دور گشته ، پس وای از اندوه و باز هم وای و تاسف   آدرس بحار الانوار ج43 ص 180 منهاج البرائه فی شرح نهج البلاغه ج 13 ص 28 اللمعه البیضاء ص 860 زندگانی حضرت زهرا س ترجمه جلد 43 بحار ص 604 ریاض الابرار فی مناقب ائمه الاطهار ج1 ص 63 عوالم العلوم ج11 ص 1071
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تو جون منی ، توو خون منی رزق و روزیِ من ، آب و نون منی نمیشه نگم ، چی میشه بگم تو فقط مادر مهربون منی دستامو میگیری با مِهر مادری خوشحالم میبالم به این سروری بح بح بح، بح بح بح، به این نوکری آغاز من ، پایان من روح من و ریحان من ای لؤلؤ و مرجان من سلام الله علیک ای جان من ... ای جان من ، ای جان من ... میمیرم برات ، قربون نگات تو زدی امضا رو گرفتم برات ای جان دلم ، میمیرم برات تو فقط صدام کن قربون صدات بهشت منی و من کردم سیرت محتاجم محتاجم به دعای خیرت من جز تو کیو دارم کیو دارم غیرت ای سرورم ، تاج سرم قربونِ تو برم ای مادرم هم دلبر و هم دلبرم ای اِنا اَعطیناکَ الکوثرم ... ای جان من ، ای جان من ... شاعر : ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اللهم عجل لولیک الفرج (324).mp3
4.29M
خیلی جانسوز😭 زمزمه، واحد، زمینه.... کنار بستر گریز به کربلا اومدم برای دیدن تو در عزای مادر باز کجا داری تو لطمه میزنی برای مادر کاش میشد که اشکاتو یه بار به روی دست بگیرم فرج تو رو بخوام میون روضه های مادر دعا می کنم با گریه که دیگه حاجت رواشی الهی به حقّ زهرا دیگه تو غریب نباشی الهی که با ظهورت تو دلت غمی نمونه بابای مظلوم شیعه دیگه برگردی به خونه الهی عجّل فرجک بحق زهرا... ▪️▪️▪️▪️▪️ چرا بین بسترت بی جونی خانوم عزیزم میدونی وقتی که تو مریض بشی منم مریضم توون منو گرفت تابوتی که برا تو ساختم حالا من چطوری آب غسل رو پیکرت بریزم واسه رفتن تو زوده خانومم خیلی جوونی میدونم که غرق دردی ولی کاش میشد بمونی روبه روم تموم هستیم قامتت شده کمونی چون شَبَه شده تن تو ولی کاش میشد بمونی الهی عجّل فرجک بحق زهرا... ▪️▪️▪️▪️▪️▪️ چشماتو نبند، نزار بباره اشک چشم مظلوم نکن از نگاه مهربون خود علی رو محروم چشماتو بستی و گفتی وعدمون کنار گودال وقتی که میشه جلوی چشم ما بریده حلقوم می بینیم کنار زینب روی ِنی سر حسینه پای ده تا اسب دشمن روی پیکر ِحسینه یکی می بره عباشو یکی کهنه پیرهنش رو زیر آفتاب ِ بیابون رها می کنند تنش رو الهی عجّل فرجک بحق ارباب... ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
*فرداي قيامت كه صدايي مياد:" غُضُّوا أبصارَكُم" چشم هارو ببنديد چون فاطمه ميخواد واردِ صحراي محشر بشه، چند تا وسيله بي بي مياره برا شفاعت اُمتِ باباش پيغمبر، اولين وسيله اش كه چادر رو كنار ميزنه، همه مي بينن يه سَرِ بريده رويِ دست ميگيره، صدا ميزنه: آي گريه كُن هاي حسينم! وسيله ي دوم دستاي قلم شده ي عباسِ، آخه دستاي خودِ مادر هم شكسته شده بود...* بر مقامش هر كه سر خم كرد شد پيغامبر انبياء را پس بخوانيد انبيایِ فاطمه *بي بي جان! ما كه مريض ميشيم، بيشتر از يك هفته نميشه حالمون خوب ميشه، قربونت برم كه سه ماه تويِ بستر افتاده بودي، ما كه يه دردي مي گيريم يه جاي بدنمون درگير ميشه، يه جايي نهايتاً درد ميگيره، من چي بگم از اون خانومي كه بازوش درد مي كرد، پهلوش درد مي كرد، سينه اش درد مي كرد، همه جايِ بدنِ بي بي سياه شده بود...* ميخ در از سينه بيرون آمد و خون گريه كرد گشت اگاه از دلِ درد آشنايِ فاطمه تا رسول الله در شأنش فداها گفته است كيست ديگر لايقش گردد فداي فاطمه *يعني مقامِ زهرا رو نمي دونستن؟ نمي ديدن پيغمبر چه جور احترام مي كرد زهرا رو؟* مُسْتَجَابُ الدَّعْوه حالا مرگِ خود را خواسته بي اجابت باشد اي كاش اين دعاي فاطمه *بچه هارو جمع كرد، حسن اومد، حسين اومد، زينبين اومدن، با يه ذوقي با يه شوقي وضو گرفتن، آماده شدن؛ فاطمه جانماز رو پهن كرد، چادر نماز رو به سر كرد، بچه ها همه رو به قبله، مادر هم رو به قبله، آروم آروم دست هارو بالا آوُرد، دست كه بالا نمي اومد، حسن گفت: مادر بذار كمكت كنم... آروم آروم اين دستا رو آوُرد بالا، مادر ميخواد برا خودش دعا كنه، زينبين از اون طرف دست هارو آوُردن بالا، حسين هم از اون طرف، منتظرن مادر برا خودش دعا كنه بعدِ يه مدتي، ديدن مادر با اون صدايِ بي رمقش، گفت: " اللهم عجل وفاتي سريعا" يهو همه بچه ها اين دست هارو زدن تو سرشون، چي ميگي مادر!* كارِ دنيا را ببين در سن هجده سالگي شانه هاي كودكانش شد عصاي فاطمه محوريت چون كه با زهراست در متنِ حديث مي شود اهلِ كِساء، اهلِ كِسايِ فاطمه آب ميريزد براي بچه هق هق مي كند اي به قربانِ حسينِ سر جدايِ فاطمه رو زد اما هيچ كس حاضر به همراهي نشد دارد از انصار پیغمبر گلایه فاطمه *آخه چهل رو يا شب، مي رفت با اميرالمؤمنين و بچه ها، روايت ميگه: مركبي رو اميرالمؤمنين آماده كرده بود، شايد بي بي نميتونسته راه بره، بي بي رو سوار بر مركب ميكرد، از اين خونه به اون خونه، همه ي امور عالم به دستشون بوده، گره ي همه رو باز ميكنن، كار به جايي رسيده كه علي و فاطمه دارن رو ميزنن به مردم... در ميزد زهرا، در رو باز مي كردن، بي بي مي فرمود: من رو ميشناسيد؟ روايت ميگه:اميرالمؤمنين عقب مي ايستاد، بي بي مي رفت جلو، مي گفت: علي جان! بذار من برم جلو، اينا صدايِ من رو بشنون ميان، بذار من برم جلو، من دخترِ پيغمبرم من رو ببينن ميان، حالِ من رو ببينن دلشون ميسوزه، ميگفت: من رو ميشناسيد؟ علي رو هم كه ميشناسيد؟ غدير رو كه يادتونه، بابام دستِ اين آقارو بُرد بالا... ميگفتن: آري ميشناسيم... خوب چرا ياري نمي كنيد؟ بعضي ها قول ميدادن بيان برا كمك اما نمي اومدن، روايت ميگه: بعضي ها در رو باز نمي كردن، بي بي اينقدر پشت در، در ميزد... يكي نبود بگه نامردا شما در زديد بي بي خودش اومد پشتِ در...* كارِ دنيا رو مي بيني فاطمه! چه جوري با من و تو تا ميكنه تا ميخوايم يه كم با هم حرف بزنيم زخمايِ تنت دهن وا ميكنه خنده هايِ تو همه دل خوشيمه من همون عليِ خوش رويِ توأم بخدا درد تو هم دردِ منه نگرانِ زخمِ پهلويِ توأم با خود ميگم كي فكرشو مي كرد يه روزي تو از علي رو بگيري تو زنِ جَوُون خونه ي مني مجبوري كه دست به پهلو بگيري نزديكِ سه ماهه از خونه ي ما صداي بگو بخند نيومده نَفَست بند اومده اما هنوز خونِ زخمِ سينه بند نيومده دلِ نازكت رو با زخمِ زبون همون روزِ عروسي نيش زدن چشم نداشتن ببينن با هم خوشيم خونه زندگيمون رو آتيش زدن غصه مو به كي بگم نمي دونم حق داره دلم اگه آهي داره غصه ام اينه ميدونستن همشون اين خونه بچه ي تو راهي داره تو کوچمون داره شهادت میده دیوار وسطِ راه خوردی کتک شدی گرفتار گونه ات شكسته، گمونم شونه ات شکسته جارو نکش این خونه رو، دیگه بسه کار درسته پشتِ در لگد خوردی زیاد، افتادی از پا چرخِ فلک الهی با تو راه بیاد، عُمرت به دنیا یادم نمیره پایِ در چادرِ تو موند لایِ در ای وایِ من، زهرای من موند رویِ دیوار جایِ در له شدی تو غوغای در ای وایِ من، زهرای من ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کانال متن روضه مجمع الذاکرین.mp3
1.51M
زمینه فاطمیه۱۴۰۳ کوچه‌های مدینه / رازم و خوب می‌دونه که گرفت راهمونو / بی‌حیای زمونه یادش نیومد نه حرمت نون و نمک و با پنجه گرفت قباله‌ی باغ فدک و بعدش بی‌هوا محکم یه سیلی ، زد قاصدک و آه مادر آآآه مادر کوچه‌های مدینه / رازم و خوب می‌دونه که چه جوری آوردم / مادرم رو به خونه تا حلقه زدم دست مادر و دور سرم با گریه می‌گفت: «به خدا که خوبم پسرم!» اما می‌دیدم راه خونه رو ، گم کرد مادرم آه مادر آآآآه مادر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کانال متن روضه مجمع الذاکرین. .mp3
1.63M
☑️ ☑️ ☑️ پیش من تازیونه میزد دشمن تو رو (داره دنیا میگیره کم کم از من تو رو) میخونم با خودم هی روضه های غلاف دست من بسته بود و وا شد پای غلاف در پیش من زدند یاسم رو بین گلشن زدند با بغض جنگ بدر اومدن یک خانم رو چهل تن زدند در بین راه میزد سیلی به عصمت الله میزد حق بده فاطمه دق کنم تو رو یه غلام سیاه میزد الوداع فاطمه الوداع الوداع فاطمه 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 گریه کمتر کن ای قربون اشک چشات آروم آروم دارم آب میشم من پا به پات مگه تا روز محشر کوچه یادم میره روزی صد بار علی از این غصه میمیره از داغت میمیرم دیگه از دنیا من دلگیرم من یل خیبرم فاطمه اما دست به زانو میگیرم لرزید زانوی من زدن تو رو روبروی من بغض بازویِ بشکسته شد استخوانی تو گلوی من الوداع فاطمه الوداع الوداع فاطمه ✍شاعر :میثم مومنی نژاد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زمینه فاطمیه اللهم عجل وفاتی سریعا چه قد آخه از علی روو بگیرم اللهم عجل وفاتی سریعا چه قد آخه دست بی جون و به پهلو بگیرم اللهم عجل وفاتی سریعا جان این خستگی زینب من اللهم عجل وفاتی سریعا شاکیه مدینه از گریه ی روز و شب من شهر بی بابا ، غربت مولا ، ناله پشت ناله وقت راه رفتن ، دس به دیواره ، زن هیجده ساله وای ازین شبایی که بی سحره زندگی برای من درد سره هر چی میکشم ازین میخ دره واغربتا ..... ..... اللهم عجل وفاتی سریعا قاتلم می خواد بیاد عیادتم اللهم عجل وفاتی سریعا نمیخوام زندگی و ، دیگه تمومه طاقتم اللهم عجل وفاتی سریعا وای ازین زخم غلاف بی هوا اللهم عجل وفاتی سریعا منو داره میکشه موی سفید مجتبی حسن و کوچه ، حسن و سیلی ، حسن و گوشواره حسن و حسرت ، تا سحر هر شب ، بی صدا می باره کوچه و یه بی حیای بددهن ای خدا کاش نمیزد سیلی به من لا اقل جلوی چشمای حسن واغربتا..... ....... اللهم عجل وفاتی سریعا چش به راهه محسنم توو آسمون اللهم عجل وفاتی سریعا میخ در برای فاطمه دیگه نزاشته جون اللهم عجل وفاتی سریعا به پریشونی موهای حسین اللهم عجل وفاتی سریعا من زمین گیرم و بارونیه چشمای حسین وای ازین دنیا ، زندگی من ، شده غم پشت غم وای ازین دنیا ،کاش حسینم رو ، با خودم می بردم داره میکشه من و پیرهنش خاک و خون میشه یه روز کفنش مثل مادرش غریب می کشنش
مداحی آنلاین - سلام ای دختر طاها.mp3
4.16M
🥀 💠 نوآهنگ| خون جگر👌😔 🌴 سلام ای دختر طاها 🥀 ببین من حیدرم زهرا 🌴 خدا میداند از مسجد 🥀 چگونه آمدم اینجا 🥀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴 🏴 🎤مداح :حاج اصغر چیوانی ✍شاعز:کربلایی امیر حسین سلطانی ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ سلام ما به مادر سادات به قبله ی حاجات،به حضرت زهرا سلام ما به سوره ی کوثر به نفس پیغمبر،به همسر مولا سلام ما به نور عالمتاب به مادر ارباب،مادر عاشورا سلام ما به مادر مکتب به مادر زینب،مادر نوکرها به جان و به روحت به جسم مجروحت سلام میدیم مادر به هدف و راهت محضر درگاهت سلام میدیم مادر یا زهرا مادرم سلام ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ سلام ما به پرچمت مادر به ماتمت مادر،به شور این شبها سلام ما به غربتت مادر به قامتت مادر،خمیده قد زهرا سلام ما به قلب محزونت به قبر پنهونت،فدات بشم مادر سلام ما به روح افلاکیت به چادر خاکیت،فدات بشم مادر واسه تو گریونم با گریه میخونم فدات بشم مادر زخمیه مسماری خسته و بیماری فدات بشم مادر یا زهرا مادرم سلام ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ سیلی به تو اجر رسالت شد همسایه راحت شد،تا رفتی از دنیا گذشت و کربلا قیامت شد خیلی جسارت شد،به بچه هات زهرا جلو چشای تو توی گودال پیکری شد پامال،واویلا از این غم مثل مدینه کربلام روزی پر از حرومی شد،که قامتا شد خم صورتا شد نیلی بسکه زدن سیلی واویلا از این غم حرم به غارت رفت زینب اسارت رفت واویلا از این غم واویلا واویلا حسین @majmazakerinee