eitaa logo
کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
41.2هزار دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
3.4هزار ویدیو
379 فایل
﷽ 💚مقدمتان را به کانال ✅ خوب ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند مجمع الذاکرین گرامی میداریم💚 مدیریت 👇 @khadeem110 @majmazakerinee لینک کانال👆 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
📖 تقویم شیعه ☀️ امروز: شمسی: دوشنبه - ۱۰ شهریور ۱۳۹۹ میلادی: Monday - 31 August 2020 قمری: الإثنين، 11 محرم 1442 🌹 امروز متعلق است به: 🔸سبط النبي حضرت امام حسن مجتبی علیه السّلام 🔸سیدالشهدا و سفينة النجاة حضرت امام حسین علیهما السّلام 💠 اذکار روز: - یا قاضِیَ الْحاجات (100 مرتبه) - سبحان الله و الحمدلله (1000 مرتبه) - یا لطیف (129 مرتبه) برای کثرت مال ❇️ وقایع مهم شیعه: 🔹راس اباعبدالله در مجلس ابن زیاد، 61ه-ق 🔹حرکت کاروان اسراء به سمت کوفه، 61ه-ق 📆 روزشمار: ▪️14 روز تا شهادت امام سجاد علیه السلام ▪️24 روز تا شهادت حضرت رقیه خاتون سلام الله علیها ▪️39 روز تا اربعین حسینی ▪️47 روز تا شهادت حضرت رسول و امام حسن علیهما السلام ▪️48 روز تا شهادت امام رضا علیه السلام ✅ با ما همراه شوید...
✨﷽✨ 🏴آیا فرشتگان و جنیان در کربلا به کمک حضرت امام حسین (ع) آمدند؟ ✍در برخی از منابع روایی، درباره کمک و نصرت الاهی به وسیلۀ جنیان و فرشتگان به امام حسین (ع) احادیثی از ائمه معصومین (ع) بیان شده است که به این امر تصریح می کنند؛ مثلاً: شیخ مفید به سند خود از امام صادق (ع ) این نکته را نقل کرده است: زمانی که امام حسین (ع) از مدینه حرکت کرد، گروهی از ملائکه برای پیشنهاد کمک خدمت آن حضرت آمدند و گروه هایی از مسلمانان و شیعیان جن برای کمک آمدند، اما حضرت در پاسخ جنیان فرمود: "خدا به شما جزای خیر دهد من مسئول کار خود هستم و محل و زمان قتل من نیز مشخص است. جنیان گفتند: اگر امر شما نبود همه دشمنان شما را می کشتیم. حضرت در پاسخ فرمود: ما بر این کار از شما تواناتریم، اما چنین نمی کنیم تا آنها که گمراه می شوند با اتمام حجت باشد و آنها که راه حق را می پذیرند با آگاهی و دلیل آشکار باشد" نیز در برخی از روایات هم بیان شده است که فرشتگانی برای کمک به امام حسین (ع) آمدند، در مرتبۀ اول اجازه جنگیدن به آنها داده نشد، ولی در مرتبه دوم وقتی آمدند که امام حسین (ع) شهید شده بود؛ مانند این روایت از امام صادق (ع): "چهار هزار فرشته نازل شدند تا همراه امام حسین (ع) بجنگند، ولی به آنان اجازه جنگیدن داده نشد. دوباره اذن گرفتند و فرود آمدند و این وقتی بود که حسین (ع) کشته شده بود.. خلاصه این که، چنین چیزی در روایات وجود دارد و درست است و هیچ دانشمند و کارشناس دینی آن را رد نکرده است؛ زیرا منافاتی با اعتقادات و معارف اسلامی ندارد. البته یاری رساندن ملائکه و جنیان و یا هر چیز دیگری از طرف خداوند برای انبیا هم بوده است؛ خداوند در قرآن به پیامبر (ص) می فرماید: (به خاطر بیاورید) زمانى را (که از شدت ناراحتى در میدان بدر) از پروردگارتان تقاضاى کمک مى‏کردید و او تقاضاى شما را پذیرفت (و گفت) من شما را با یک هزار از فرشتگان که پشت سر هم فرود مى‏آیند یارى مى‏کنم‏.و مثل یاری رساندن به مسلمانان در جنگ احزاب و در برخی موارد، این کمک ها از طرف فرشتگان و جنیان بود که به جهت مصالحی که ذکر می شود، تحقق پیدا نمی کرد. 📚بحار الانوار، ج ۴۴، ص۳۳۰، 📚 امالی، ص ۶۳۸ ‌‌‌
بـا یـاد صبـح یازدهم، صبـحِ بےحسیـن هر روز صبـح ، شام غریبان زینب است .. یاللعجب مگر ڪہ قیامت بـه پا شده بر نیـزه آفتابِ درخشان زینب است ...
ذوالجناح آمد ولی با خود سوارش را نداشت بی قرار بی قرار آمد ،قرارش را نداشت سالها پا در رکاب حضرت خورشید بود بر رکاب اما سوار کهنه کارش را نداشت بر رکاب خود نگین سرخ خاتم را ندید بر رکاب خود نگین شاهوارش را نداشت خوب یادش بود وقتی رهسپار جنگ شد دشت تاب گامهای استوارش را نداشت لحظه هایی را که بی او از سفر برگشته بود لحظه هایی را که اصلا انتظارش را نداشت یالهایش گیسوانی غوطه ور در خاک وخون چشمهایش چشمه ای که اختیارش را نداشت اسب بی صاحب شبیه کشتی بی ناخداست صاحبش را،هستی اش را ، اعتبارش را نداشت پیکر خود را به خون آسمان آغشته کرد طاقت دل کندن از دار وندارش را نداشت اسبها در قتله گاه آسیمه سر میتاختند کاش شرم دیدن ایل وتبارش را نداشت پیکری صدپاره از آوردگاه آورده بود که حساب زخمهای بی شمارش را نداشت کاش دُلدُل بود ودِل دِل کردنش را میشنید لحظه ای که حیدر بی ذوالفقارش را نداشت بالهایش را همان جا باز کرد وجان سپرد آرزویی غیر مردن در کنارش را نداشت
مقتل به فصل ذبح عظیم خدا رسید راوی داستان به غروب منا رسید پیچید بانگ هَل مِن مردی میان دشت او یار خواست لشگر تیر از هوا رسید افتاد بر زمین تن مجروح آفتاب باد مخالف آمد و ابر بلا رسید بازی تیر و نیزه و خنجر تمام شد وقت هنرنمایی سنگ و عصا رسید از تل زینبیه سرازیر شد زنی آری رسید خواهرش اما کجا رسید جایی که حنجری شده درگیر خنجری جایی که جان او به لب تیغ ها رسید جشن است! دور هلهله‌ ها هم گذشت و حال هنگام پایکوبی اسبان فرا رسید برگشت ذوالجناح ولی شاه برنگشت ساحل گریست، کشتی بی ناخدا رسید
بین میدان غارت و جنجال میبینم فقط... لشکری ، گِرد تنی بی حال میبینم فقط... دیگران رفتند ، مانده شمرِ پست و خنجرش روی سینه چکمه‌ی دجال میبینم فقط... از روی تل که مشخص نیست ، سویَت آمدم هر طرف از پیکرت گودال میبینم فقط... مصحفِ نورانیِ زینب که در خون خفته ای آیه‌ها را بر تنت پامال میبینم فقط... گفت با من دخترت: عمه چرا اینگونه ای؟ قامتت را من شبیه دال میبینم فقط... ذوالجناحت غرقِ خون ، از خونِ تو برگشته بود مُردم از این صحنه ، خون در یال ، میبینم فقط... آه... ، رفتی و کمی بعد از تو بیچاره شدیم غارتِ گهواره و خلخال میبینم فقط...
روضه سنگین شده ای کاش که لب وا بشود بهرِ روضه همه اسبابِ ..مهیّا بشود سینه ات جای بلندی ست نبینم که کسی دور از شان و ادب روی تنت پا بشود زیرِ چکمه که فتادی نفَسم سخت گرفت به کمک آماده ام تا دمت احیا بشود تشنه لب ناله نزن مادرم از راه رسید.. نگرانِ نَفَست حضرت زهرا بشود.. تیرها را که شکست روی تنت جای گرفت قاتل است آمده تا صاحبِ سودا بشود بدنت را که به رو کرد دلم ریخت بهم.. کاش می شد که کمی با تو مدارا بشود اشکِ چشمانِ مرا کاش پذیرا بشوی زخم با اشک گمانم که مداوا بشود دست و پا می زنی و زینبِ تو کرده دعا کاش محشر به همین ثانیه برپا بشود بعد از این خوردنِ آب است حرام ای تشنه خواهرت کاش شهیدِ لبِ دریا بشود
عمه سادات بی قراره♪♫ غصه و غمهاش بی شماره♪♫ تموم غصش غم یاره♪♫ تنها امیدش بی پناهه♪♫ روزای سختی توی راهه♪♫ رو خاک سوزان پا می زاره♪♫ عمه سادات بی قراره♪♫ غصه و غمهاش بی شماره♪♫ تموم غصش غم یاره♪♫ +_──|✦♪♫✦|──_+ تنها امیدش بی پناهه♪♫ روزای سختی توی راهه♪♫ رو خاک سوزان پا می زاره♪♫ عمه سادات بی قراره♪♫ غصه و غمهاش بی شماره♪♫ تموم غصش غم یاره♪♫ تنها امیدش بی پناهه♪♫ روزای سختی توی راهه♪♫ رو خاک سوزان پا می زاره♪♫
4_5848240960172983501.mp3
1.34M
‍ ⚫️روضه جانسوز_تنور خولی و کوفه اسارت خاندان اهل بیت علیهم السلام _حاج محمود کریمی⚫️ ⚫️➖🔴⚫️➖🔴⚫️➖🔴⚫️➖🔴 روضه برات بخونم،زن خولی میگه دیدم از تنور خانه نور به آسمان بلند ...." وارد مطبخ شدم ، دیدم چهار زن مجلله، دور تنور نشستن،سر حسین تو تنوره ...." یکی میگه حسین جان ، مادرت حوا به فدای تو،یکی میگه حسین .... هاجر فدای تو،یکی میگه مریم فدای تو ... یکی میگه آسیه فدای تو" همه داشتن گریه می کردن" یه وقت دیدم یه هودجی از آسمان پایین آمد،پایین آمد،پایین آمد" این چهار بانوی بهشتی بلند شدن،رفتن کمک کردن از این هودج یه خانم قد خمیده ای را آوردن ...." خمیده خمیده این بانو آمد کنار تنور ..." نشست ؛ سر در تنور کرد " هی صدا میزد مادرت برات بمیره حسین ..... '" این بازدید اون دیدار هایی که نیمه شب حسین میرفت سر قبر مادرش ...." مادرم شبا بازدیدشو پس میداد ..." اولین بازدید شب یازدهم محرم بود" خانم زینب کنار بدن پاره پاره ....." زبان گرفته ...." مجلس عزا گرفته ..... یه وقت دیدن هم نوا و هم ناله پیدا شد ...." خوب که دقت کرد دید صدای ناله ی مادرش فاطمه ست ...." هی صدا میزنه غریب مادر
روضه روز یازدهم محرم این دل تنگم هوای کربلا دارد حسین                                 مرغ جانم میل دیدار ترا دارد حسین سالها دم از تو و کربلایت می زنم                             گر شود قسمت مرا صد بار جادارد حسین گر که هستم رو سیاه اما بود مویم سپید                    این سپیدی با تو بودن را ندا دارد حسین گر چه هنگام نماز کعبه باشد پیش رو                         قبله ای جز کربلا دل در کجا دارد حسین هر چه بشکست از بها افتاد غیر از دل که دل        چون شکست  از داغ تو قدر و بها دارد حسین می شود آیا که مژگانم کند جارو کشی                    خاک پاک زائرت را چون شفا دارد حسین                                     کی شود گوشه قبرت را ببرگیرم چو جان                                    در میان قتلگاه مردن صفا دارد حسین روز یازدهم محرم است ، روز عزا ست ، امروز امام زمان عزادار است برای عمه اش زینب گریه می کند همه زن و بچه ها را سوار کرد ، اما کسی نیست زینب را سوار کند یک وقت دیدند زینب سرش را برگرداند ، طرف گودال قتلگاه صدا زد : حسین جان پاشو زینبت را سوار کن ، خودش را انداخت روی بدن پاره پاره برادر،(یاد امام ، شهدا ، اموات ) . صدا زد : حسینم چرا انگشت و انگشتر نداری                                                چرا عَمّامه بر سر نداری چرا این حنجرت خشک است و بی آب                                  مگر عباس آب آور نداری زبان بگشوده زخم سینه تو                                           مگر ای کشته تو مادر نداری یک وقت دختر امام حسین از تو محمل صدا زد : بابا پاشو ببین دارند  عمه ام را تازیانه می زنند  ۱.