هدایت شده از کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
1 (2).mp3
3.66M
حسین من🏴
بیا و این دل شکسته را بخر
مسافر جامانده را با خود ببر
#محمود کریمی
@majmaozakerine

حسین من بیا و این دل شکسته را بخر * حسین من مسافر جا مانده را با خود ببر
آسمانی شده ام بی نشانی شده ام قد کمانی شده ام ارغوانی شده ام خسته حال و پیرم
در کنار قبر تو میشود پرپر تو کشته آخر تو که منم خواهر تو بی تو من میمیرم
حسین من بیا و این دل شکسته را بخر * حسین من مسافر جا مانده را با خود ببر
ظهر عاشورای تو تشنه بوسیدنت از کنار خیمهها در میان تشنگی رفتی و جا ماندم
طاقتم را طاق کرد پای پر آبله ام مثل مادرم شدم بعد تو نماز را من نشسته خواندم
حسین من بیا که از جور زمانه خسته ام * حسین من به انتظار مردنم نشسته ام
عقده ام وا شده است دیده دریا شده است سینه غوغا شده است مثل رویا شده است نذر تو شد جانم
این تویی کنار منای گل بهار من سر بریده یار من تا به آخرین نفس پیش تو میمانم
حسین من تو رفتی و شکسته شد حریم تو * حسین من آواره خرابه شد یتیم تو
@majmaozakerine
روضه دوطفلان مسلم بن عقیل ع
چه روح انگیز و روح افزایی ای اشک صفابخش دل شیدایی ای اشک
نگه دار راز دل شب زنده داران
چراغ محفل شب هایی ای اشک
به با اره محبت روز محشر
تو آن عالی ترین کالایی ای اشک
تو سوز و ساز هر ساز و گدایی
تو بزم آرای تاسوعایی ای اشک
تو آن شور آفرین شهر شوری
تو شهر آشوب عاشورایی ای اشک
نه تنها مرهم جسم حسینی
شفا بخش دل زهرایی ای اشک
پیغمبر اکرم فرمودند : زهرای من! بله بابا جان حسین تو را با لب تشنه شهید میکنند! بی بی سه تا سوال کرد! بابا وقتی حسینم و میکشند شما زنده اید؟ نه دخترم آیا وقتی حسینم و میکشند من زنده هستم؟ فرمود: نه دخترم اینجا صدای ناله زهرا بلند شد... عرضه داشت پس چه کسی برای حسین من گریه میکند؟ پیغمبر فرمود: زهرا جان! زنان و مردانی که محب ما هستند گرد هم جمع میشوند برای مظلومیت حسین تو گریه میکنند...
در کتاب معالی السبطین آمده...
مسلم بن عقیل دوتا فرزند به نام محمد و ابراهیم داشت. یک سال داخل زندان بودند برادر به برادر دیگرش گفت: خوبه یکار کنیم بیاییم خودمونو برا زندانبان معرفی کنیم...
گفتند پیرمرد پیغمبر اسلام و میشناسی؟
گفت من مسلمانم چطور میشه پیغمبر و نشناسم پیرمرد آیا علی رو میشناسی؟ گفت شیعه ام علی امام اول منه پیرمرد آیا فاطمه زهرا رو میشناسی؟ گفت دختر پیغمبر منه آیا امام حسن رو میشناسی؟ گفت امام دوم منه..
گفتند پیرمرد! بگو ببینم امام حسین و میشناسی؟ گفت:خدا لعنت کند کسانی که حسین رو در کربلا کشتند، گفت بگو ببینم پسر عمویش مسلم بن عقیل رو میشناسی؟ گفت بله میشناسم،تا گفت مسلم و میشناسم اینا شروع کردند گریه کردن چرا گریه میکنید! گفتند آخر ما یتیمان مسلمیم...
پیرمرد گفت:آقازاده ها پس بزارید هوا تاریک بشه شما رو شب آزاد میکنم... هوا که تاریک شد آب و نانی به بچه ها داد عرضه داشت بچه ها برید این دوتا بچه اومدند تا کنار نهر آب رسیدند...
مرحوم علامه مجلسی نوشته زندان بچه ها نمناک بوده بچه ها یکسال روی نم های زندان بودند پاها قوت راه رفتن نداشت غریبانه به درختی تکیه دادند خوابشون برده... زن حارث کنیزی داشت همین که آمد آب ببره دید دوتا بچه غریبانه سر در گریبان هم دارند خدایا اینا کی هستن.. جلو آمد بیدارشون کرد سوال کرد گفتند: ما یتیمان مسلم بن عقیلیم...
گفت نترسید بانویی دارم شیعه از موالیان بیایید بریم منزل بچه ها رو آورد به خانه...
زن حارث از آنها پذیرایی کرد.
محمد به ابراهیم گفت: برادر یک سال هست که خواب راحت نکردیم بیا امشب دست به گردن هم بیاندازیم و یه خواب راحتی بریم... حارث ملعون هم نیمه شب آمد خانه همسرش گفت کجا بودی؟ گفت یتیمان مسلم از زندان فرار کردند عبیدالله هم برای سرهاشون جایزه گذاشته دنبال بچه ها بودم...
یک مرتبه ابراهیم از خواب پرید گفت داداش خواب عجیبی دیدم. برادر گفت منم خواب عجیبی دیدم. بعد معلوم شد هردو یک خواب دیدند... شروع کردند نقل کردن:خواب دیدم دوتایی داخل بهشت رفتیم جدمان رسول الله به بابا گفت:مسلم آمدی اما یتیمانت رو در کوفه جا گذاشتی بابامم یا رسول الله!
فردا شب بچه هایم در بهشت مهمان من هستند..بگم ای کاش از خواب بیدار نمیشدند..
از صدای گریه بچه ها حارث بیدار شد در تاریکی شب بچه ها رو پیدا کرد همین که
بچه ها رو شناخت.. علامه مجلسی میگه:
اول کاری که کرد دوتا سیلی به بچه های نازدانه زد.. دست بچه ها رو با طناب بهم بست.. صبح که شد آوردشون کنار نهر آب هرچه زنش التماس کرد فایده نداشت... (حاجات تو در نظر بگیرید خیلی این دوتا آقازاده غریبند چون روضشون کمتر خونده میشه)
نانجیب شمشیرش رو به دست غلامش داد غلام سر بچه ها رو جدا کن در
در معالی السبطین مینویسد: غلام شمشیرش رو روی زمین انداخت خودشو انداخت توی آب... میرفت پایین میومد بالا میگفت حبیبی یا حسین!حبیبی یا حسین... دید فایده نداره شمشیر و داد دست پسرش... پسرش هم گفت من دستم رو به خون این مظلومان آلوده نمیکنم..
آخر خود ملعونش اومد جلو که سر بچه ها رو جدا کنه بچه ها گفتن حارث حالا که میخای ما رو بکشی اجازه بده دو رکعت نماز بخوانیم.. اجازه داد نماز خوندند دست ها رو در خانه خدا بلند کردند گفتن خدا تو بین ما و این ظالم حکم کن..
نانجیب جلو آمد سر برادر بزرگ رو جدا کنه داداش کوچکتر جلو آمد حارث اول سر من و جدا کن.. گفت چرا اول سر تو رو جدا کنم؟ گفت:نمیتونم برادرم رو در خون ببینم.. آمد سر برادر کوچکتر رو جدا کنه برادر بزرگ دوید..حارث تو رو خدا اول سر من و جدا کن گفت چرا اول سر تو رو جدا کنم؟ یک جمله عجیبی فرمود که دل سنگ و آب میکنه نمیدونم با دل تو چه میکنه...
برادر بزرگ گفت: چون وقتی از مدینه راه افتادیم مادرم دست برادر کوچکتر رو بمن داد برادر کوچکتر رو به من سپرد..
تا سر برادر بزرگ رو جدا کرد مینویسند داداش کوچکتر اومد جلو خون ها رو برداشت به سر و صورت خودش مالید...
بگم چرا! آخر برادر نمی
تونه برادر رو در خون ببیند... اما یه برادر سراغ دارم کنار نهر علقمه آمد... حسین.... برادر رو با چه وضعی دید؟ دست در بدن نداشت... عمود آهن فرقش رو شکافته... حسین....
AUD-20200725-WA0020.mp3
3.35M
♨️شیعه از کجا میگه #امام_زمان(عج) زنده است
👌 #سخنرانی بسیار شنیدنی
🎤حجت الاسلام #عالی
┄┅═✧◾️یازهرا◾️✧═┅┄
@majmaozakerine
هدایت شده از کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
to-shabaye-jome.mp3
2.52M
تو شبای جمعه
عاشقی چه زیباست
کربلا کربلا
شبایی که میگن
زائر تو زهراست
کربلا کربلا
آره دیدنیه
سجده ی ملائک
کربلا کربلا
روی لب زوّار
حلت بفنائک
کربلا کربلا
کربلا هرکی زائرت باشه
اون شبا پریشون میشه
گریه کن میشن انبیاء
وقتی فاطمه روضه خون میشه
بی قرارمو میگم این شبا
کاشکی قسمتم بشه کربلا
حسین آقام
همه میرن تو میمونی برام
#امیر_عباسی
@majmaozakerine
4_5776343005774481069.mp3
9.5M
هدیه به ارباب صلوات
شور مقتل امام حسین
شعر رضا نصابی
به نفس حاج مهدی کمانی
راس الحسین یعنی سنگ بر جبین زدن
از پشت مرکبش شاه و زمین زدن
راس الحسین یعنی بی یارو بی پناه
افتادی غرق خون در بین قتگاه
راس الحسین یعنی گودال و ازدحام
با چکمه می شینه رو سینه ی امام
راس الحسین یعنی پنجه به مو کشید
با کهنه خنجری رگ هاتو می برید
راس الحسین یعنی افتادی زیر پا
رو خاکا می کشید فاتل تن تورا
راس الحسین یعنی اومد سنان پست
پلک تر تورا با نوک نیزه بست
راس الحسین یعنی زهرا صدا می زد
به صورت حسین قاتل با پا می زد
راس الحسین یعنی شاه بی کفن شده
زیر هجوم تیغ مثله بدن شده
راس الحسین یعنی خیلی دقیق می زد
تیغ و به پهلوی تو داشت عمیق می زد
راس الحسین یعنی قلبه حرم می زد
رو پیکر حسین قاتل قدم می زد
راس الحسین یعنی که پیروهن نداشت
عریان تنی رو خاک حتی کفن نداشت
راس الحسین یعنی می بینه خواهری
در زیر سم اسب افتاده پیکری
راس الحسین یعنی
@majmaozakerine
یازهرا🌺:
روضه و توسل جانسوز ویژه شب جمعه و شبهای محرم با نوایِ کربلایی سیدمهدی حسینی رمضان
🔵🔵🔵🔵🔵🔵🔵🔵🔵
اگر چه نوکری نکردم
هوایِ کربلاتُ کردم
یه بار دیگه بگو بیامُ
دوباره دورِ تو بگردم
از این زمونه سیر شدم
یه برات امضاء کن
حالا که سر به زیر شدم
یه برات امضاء کن
تو روضه ی تو پیر شدم
یه برات امضاء کن
تو دنیا آروزم زیارتِ آقامِ
هر کی کربلا نره ناکامِ
حَرَمِت قشنگ ترین رؤیامِ
ای آقا....
*شب جمعه، شب زیارتیِ سید الشهداء، کاشکی با امام زمان صدایِ مادرمون رو می شنیدیم،کاشکی با آقامون صدای مادرِ قد خمیده مون رو می شنیدیم،عرش رو بهم ریخته،هی به سینه می کوبه...: "بُنَيَّ! قَتَلوكَ، ذَبَحوکَ، وَ مِنَ الماءِ مَنَعوکَ"
بذار یه مقدمه بسازم،یهو نبرمت اون جایی که امام زمان مثل ابر بهار باریده...لحظه هایِ آخر،لحظه های احتضار،امیرالمؤمنین همه رو ساکت کرد،اما هر کاری کرد دید حسین داره گریه میکنه،اونقدر گریه کرده،چشماش مجروح شده،صدا زد:باباجان! هیچ روزی مانند مصیبتِ تو نیست،مگر روزی که جدم پیغمبر از دنیا رفت...
آقا دید حسین آرام نمیگیره،صدا زد:بیا جلو حسین جان! با این دستایِ بی رمقش اشکای حسین رو پاک کرد،یادش اومد پیغمبر خیلی به صدای امام حسین حساس بود،یادِ شبِ آخری افتاد که زهرا گفت: علی جان! خیلی مراقبِ حسینم باش...
دید حسین آرام نمی گیره،دستش رو بلند کرد،گذاشت رو قلبِ سیدالشهداء،حسین جان! خدا صبرت بده..میگن: فرزند هرکاری بزرگترش کنه یاد میگیره،دست که افتاد رو قلبِ سیدالشهداء،آقا آرام شد....
کربلا که رسید،هرچی خواست زینب رو آروم کنه،وداعِ آخر دید حسین رو رها نمیکنه،دستش رو بلند کرد،گذاشت رو قلب زینب،زینب آرام شد،اهل خیمه دارن عمه جانِ رو می بینن،برو خدا به همرات،برو دعایِ مادرم پشتِ سرت،اهل خیمه میگن: زینب آروم شد،اما لحظاتی گذشت،دیدن خانوم از خیمه اومد بیرون،چادرش رو به کمرش بست،از بالایِ تل سرازیر شد،دید دورِ گودال حلقه زدن...*
خاک به سَرِ من
از غم حسین شکست کَمَرِ من
زدنش جلویِ چشایِ تَرِ من
خاک به سَرِ من
مادرش صدا می زد:پسرِ من
تشنگی کشید و سوخت جِگرِ من
نا نداشت،سقا نداشت
برایِ دست و پا زدن
تو قتلگاه جا نداشت
جون نداشت،سامون نداشت
طاقتِ زخمشُ گرگِ بیابون نداشت
*هر کجا نشستی صدا بزن:حسین.....
هدایت شده از کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
4_5884207196698314711.mp3
7.75M
🌴شب زیارتی امام حسین(ع)
🍃آرزو دارم یک شب جمعه کربلا باشم
🍃محول الاحوالم ، ای جانم
🎤 #محمد_حسین_پویانفر
⏯ #زمینه
🌷 #صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
🌷 #شب_جمعه
@majmaozakerine
💢چگونه گریه نکنم
✅امام سجاد علیه السلام پس از حماسه عاشورا، بسیار میگریستند.
روزی یک نفر به ایشان گفت:
«آیا گریههای شما تمامی ندارد؟!»
امام سجاد علیه السلام در پاسخ فرمودند:
«حضرت یعقوب برای یوسف، در حالی که نمیدانست او زنده است یا مُرده، آنقدر گریست که چشمانش سفید شد.
اما من به چشمان خود دیدم که با چه وضعیتی؛ شانزده تن از خاندان رسولالله به شهادت رسیدند. چطور میتوانم گریه نکنم؟»
📚الفتوح ، جلد ۵ ، صفحه ۲۴۲
یاحسین
4_5834470775330965018.mp3
2.16M
زمزمه و روضه شب جمعه
شبهای جمعه دلم کربلاته
هرچی دارم از همین روضه هاته
ایشاالله که از غم تو بمیرم
عشقم فقط گریه توی عزاته
آه، نزار از حرم جا بمونم
کاش، بریزه به پای تو خونم
ماه شب تار غمهام حسینه
تنها سرود رو لبهام حسینه
وقت سؤال ملائک تو قبرم
داد میزنم من که آقام حسینه
آه سوال و جوابم حسینه
آه حساب و کتابم حسینه
امشب میاد از حرم آه و افغان
کشتن تو رو تشنه مادر، حسین جان
انگشت و انگشترت کو عزیزم
جسمت شده پایمال ستوران
آه که بند دل من گسسته
آه سرت روی نیزه نشسته
ای ساقی تشنه لبها ابالفضل
شرمنده شد از تو دریا ابالفضل
دستات روی خاک و اما سر تو
بر روی دامان زهرا اباالفضل
آه شده خیمه ها بی تو غارت
آه، شده سهم زینب اسارت
زبانحال خانم ام البنین
عباس بمیره برات مادرتو
تیر سه شعبه به چشم ترتو
مردم میگن توی شام و تو کوفه
از روی نیزه می افتاد سر تو
آه ، من از عمر خود سیرم عباس
آه، دیگه بعد تو پیرم عباس
حسین کریمی نیا
@majmaozakerine
بسم الله الرحمن الرحیم
#محرم
مصائب کوفه و مجلس ابن زیاد لعنتاللهعلیه
بسکه در کوی و گذر وقتِ تماشا ریختند
کودکانت بر زمین از ضربِ پاها ریختند
عدهای شاگردهایم عدهای دیگر کنیز
کوچه کوچه پیشِ پایم نان و خرما ریختند
در شلوغیِ مسیرِ کاخ هِی روی خاک
دختران از هول دادنهای آنها ریختند
بارها ما بر زمین خوردیم از ما رد شدند
مثلِ آنروزی که با در رویِ زهرا ریختند
نیزه داران موقع اُطراق هرجایی که شد
اینهمه سر را به روی هم همانجا ریختند
آتشِ خیمه ، کشیدنهای تا کوفه چه کرد
گیسوان بچهها یا سوخته یا ریختند
بی هوا بر ناقهها زد تا که از آن ارتفاع
دخترانت پشتِ هم در بینِ صحرا ریختند*
مردمانی که درِ این خانه میخوردند نان
کُنجِ زندان با قُل و زنجیر ما را ریختند
با لب و دندانِ تو با چوب بازی کرد و زد
آه دندانهای تو آنقدر زد تا ریختند
خوب پیدا هست از بویی که دارد موی تو
در تنورِ روشنی دیشب سرت را ریختند
*حرام زادهای بنام سهیل ابن عُرَیف تا دروازه کوفه با سیخی که در دست داشت برناقهها میزد تا کودکان از آنها بیافتند(تذکره الشهدا ودیگرمقاتل)
(حسن لطفی ۹۷/۰۶/۳۱)
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زینب_س_مصائب
#مرضیه_عاطفی
▶️
آتش برای صحنۂ محشر گرفتند
صد فتنه بعد از دفنِ پیغمبر(ص) گرفتند
حقّ خلافت را، فدک را، غصب کردند
آن عدّه که غیر از پدر رهبر گرفتند
یک شب همین ها هیزم آوردند و با خشم
در پشتِ «در» تصمیم ِ شعله ور گرفتند
با یک لگد پرپر شد و از شاخه افتاد
شش ماهه را با کینۂ خیبر گرفتند
در کنج خانه گریه میکردیم و آن ها
از ما شبانه حضرتِ مادر گرفتند
آنها پدر را زجر میدادند و حتی
هر شب برا صبّ او منبر گرفتند
تا عاقبت شمشیر در مسجد کشیدند
با کشتنش صد دِرهم ِ دیگر گرفتند
زخم ِ سرش کاری شد و در یک سحرگاه
از ما پدر را با غمی بدتر گرفتند
بغض یتیمی را به رویِ شانۂ هم-
می ریختیم و فتنه را از سر گرفتند
عشقم حسینم(ع)! خوب میدانی از آنها
خیری ندیدیم و سراغ از شَر گرفتند
ما خوب میدانیم که جانِ حسن(ع) را
در کوچه! بینِ شعله؛ پشتِ «در» گرفتند
من ماندم و تو! کربلا و داغِ هجران...
دیدم تو را هم نیزه ها بر «سر» گرفتند
من روی تل روضه گرفتم؛ تا که آن ها
با هلهله پیراهن از پیکر گرفتند
دیدند جان داری هنوز و شمر(لع) آمد
ای وای! آخر حاجت از خنجر گرفتند
من: «وا عَلیّا» گفتم و مادر: «بُنیَّ»
جان دادی و روزِ خوش از خواهر گرفتند
دیدی عزیزم؟! عشقِ مان آخر نظر خورد
دیدی تو را از زینبت(س) آخر گرفتند!
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_حسین_ع_مناجات
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
#شب_جمعه
#حسین_سلیمانی_درچه
▶️
آن دم که دیدنت دُرِ نایاب می شود
تنها نصیب من ز تو یک خواب می شود
داری برای من پدری می کنی حسین
قلبم از این محبت تو آب می شود
هر کس نسوخت در غم عظمای کربلا
دریا بدون موج چو مرداب می شود
فهمیده ام ز خون شهیدان راه تو
نوکر فدای حضرت ارباب می شود
وقتی که اشک روضه ی تو ریخت بر دلم
شب های قلب من شب مهتاب می شود
شب های جمعه یاد حرم ،یاد کربلا
دل های عاشقان تو بی تاب می شود
از اتحاد نیزه و شمشیر و تیر و تیغ
گودال قتلگاه چو گرداب می شود
بعد از تمام گشتن ذبح عجیب تو
غارت نمودنِ بدنت باب می شود...
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_حسین_ع_مناجات
#شب_جمعه
#علیرضا_بیاتانی
▶️
عمری است با عنایتتان گریه می کنم
با روضه های مادرتان گریه می کنم
وقتی میان روضه به گودال می رسم
با اشک های خواهرتان گریه می کنم
گریان برای ساقی لب تشنه،مشک هم
با مشک بر برادرتان گریه می کنم
گاهی برای آن سربالای نی،گهی
بر زخم های پیکرتان گریه می کنم
هر وقت روضه،روضهی شش ماهه می شود
باروضه خوان هیئتتان گریه می کنم
اصلا چگونه اشک نریزم برایتان
من که مدام با غمتان گریه می کنم
حس می کنم میان حرم ایستاده ام
هروقت پای بیرقتان گریه می کنم
گر دست من رسد به شما می نهم ز درد
سررا به روی دامنتان؛ گریه می کنم
من راحسین زائر شش گوشه می کنی؟
من که برای اکبرتان گریه می کنم...
یک تکه از بهشت خدا می شود دلم
هر وقت با زیارتتان گریه می کنم
عمری است گشته مرغ دلم مبتلایتان
تنها نه در محرمتان گریه مي كنم
بسم الله الرحمن الرحيم
#امام_حسین_ع_مناجات
#شب_جمعه
#محسن_پالیزدار
▶️
وقتی دلی شکست، یقینأ بها گرفت
در سرسرای عرش معلا سرا گرفت
قربان عاشقی که دلش بیقرار شد
بعد از نماز شب ز خدا کربلا گرفت
یادم نمی رود که به اعجاز تربتت
وقت اذان صبح ،مریضی شفا گرفت
حال و هوای هیئتتان خوشتر از بهشت
با چای روضه بود که دل ها جلا گرفت
بال مگس کلید معمای چشم ماست
چشمی که اعتبار ز آب بقا گرفت
"صد مرده زنده میشود از ذکر یا حسین"
ارباب ما شِفای مسیح از خدا گرفت
زهرا نوشت نامه، خدا هم قبول کرد
بایدوجود گریه کنان را طلا گرفت
بال ملک به زیر قدم های زائرش
اما خودش ز دار جهان بوریا گرفت
تفسیر سوره ای که به نیزه نشسته است
باید فقط ز دختر شیر خدا گرفت
تن های کشتگان همه در زیر سُم اسب
خورشید اهل بیت ، روی نیزه جا گرفت
وقتی فضای روضۀ مکشوفه گشته باز
خواهی بگویمت که چرا دل نوا گرفت؟
مادر میان قتلگه و شمر هم رسید
مویش کشید و بعد برید و هوا گرفت
لرزید دست و پای کَریهش ولی به عمد
سر را مقابل حرم و بچه ها گرفت
خورشید هم تحمل این صحنه را نداشت
فورأ غروب کرد وَ عالم عزا گرفت
⏹
VP 20200626 072010 9.mp3
1.89M
این صوت کمکت میکنه تا خیلی بهتر به این منبر #مسلط بشی و بدون استرس برای مستمعینت منبرش رو بری
از همین الان امتحان کن ...
@majmaozakerine
0001.mp3
2.7M
🚩 روضه های محرم 🏴
📌در سه مصیبت در سه جا اهل بیت علیهم السلام به پیامبر اکرم پناه بردند
1⃣حضرت زهرا سلام الله علیها در بین درب و دیوار
2⃣حضرت امیرالمومنین علیه السلام هنگام دفن مادر سادات
3⃣حضرت زینب کبری سلام الله علیها بالای تله زینبیه
#شب_دوم_محرم
#استاد_عالی
🔻روضه تقسیمی 🔻
┈••✾•🍃⚫️🌿•✾••┈
@majmaozakerine
،◾️ تربت سیدالشهدا علیهالسلام شفای تمام دردها
🌷 آیتالله بهجت (ره) :
💎جمله «وَ الشَفآءَ فی تُرْبَتِهِ؛ و شفا را در تربت او [قرار دادی]» که در زیارت امام حسین علیهالسلام است، آخرین و شدیدترین مرحله درد و بیماری را که همه اطبا از مداوای آن عاجزند، شامل میشود.
📚 رحمت واسعه، ص ٢٢٧
☘ آیتالله بهجت برای شفای بیماریها میفرمودند:
🔸آب زمزم و تربت سیدالشهدا علیهالسلام را مخلوط کنید و هر روز مقدار اندکی به نیت شفا بهطور منظم میل کنید، تا زمانیکه بهبودی حاصل شود؛ همچنین به همین نیت صدقه به افراد متعدد بدهید، اگرچه مقدارش زیاد نباشد.
📚 بهجتالدعاء، ٣۴٩
🔹 آیتالله بهجت میفرمودند: آب زمزم و تربت سیّد الشهدا، هر کجا مصرف شود، اثر دارد. چیزی که هست، ممکن است برآورده شدن حاجت، مصلحت نباشد [در عوض،] خداوند متعال، چیزی بهتر از آن را عنایت میکند.(زمزم عرفان، ص٣٧٠)
🌷 سه چیز است که اجازه ترک آن به احدی داده نشده:
1⃣ «یکی وفای به عهده»
که اجازه نداری خلاف عهد کنی،
چه طرفت خوب باشد چه بد باید به عهدت وفا کنی
2⃣ «دوم ادای امانت»
اگر کسی چیزی پیش تو به امانت گذاشته،
چه طرف خوب باشد و چه بد، باید امانت را بدهی.
3⃣ «سوم خوبی کردن به پدر و مادر»
چه پدر و مادر خوب و چه پدر و مادر بد. باید به پدر و مادرت احسان کنی.
📖 از بیانات آیت الله مجتهدی (ره)
#احادیث از معصومین🌹
1 - چه کار کنیم که بتوانیم امام زمان (عج) را ببینیم ؟.mp3
2.37M
🎧کلیپ صوتی: برای دیدار با امام زمان (عج) چه باید کرد؟
👤 #حجت_الاسلام_عالی
⏱ زمان : ۹.۴۸ دقیقه
🗂 حجم : .۲.۳ مگابایت
🗓 #انتظار
برای دوستان امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف ارسال نمایید.
هدایت شده از حال مرا دریاب حسین
❣﷽❣
☑️#روضه_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
🔘#آقای_نریمانی
🔳#پیشنهادم
🌾فاطمه روضه گرفته، ای خدا لطفی کنُ
🌾بهر یاری کردنش، چشم مرا سرباز کن
⬅️حالا مادررمیخواد روضه بخونه، روضه خون بی بیِ ما هم گریه کُنش
🌾سنگ هم خوردی عزیزم، پیروهن بالا مزن
🌾چاره ای بر تیر آن، ملعون تیرانداز کن
🌾دستبافم را، به غارت بردند ای بی کفن
🌾چادر من را بگیر و زود رو انداز کن
⬅️آخه همچین که سنگ به پیشانی زدن، دامن عربی رو بالا رزد
خون پیشانی رو بگیره سفیدی این سینه نمایان شد
نانجیب تیر شعبه رو برداشت
چنان به سینه آقای ما زد
آقام آقام...
اما زینب داره این صحنه ها رو داره میبینه
بالا تل ایستاده داره میبینه
🌾چشامو باز دوباره گریه میگیره
🌾مگه میشه، مگه از یاد من میره
حسین جانم..
🌾خودم دیدم جَوونت غرق غمها شد
🌾توی میدون چطوری اربا اربا شد
🌾خودم دیدم که اصغر با لبای سرد
🌾غریبونه پیش چشمات تلذی کرد
حسین جانم
.صدا زد داداش
🌾خودم دیدم، علم از دست ماه افتاد
🌾یه لشکر گرگ به سمت خیمه راه افتاد
🌾خودم دیدم، میدیدی آسمونو دود
🌾توی گودال یه نامرد روی سینت بود
🌾خودم دیدم، تو مقتل جستجو میکرد
🌾تو مقتل تنت رو جستجو مبمکرد
🌾جلو چشمات تنت رو پشت و رو میکرد
⬅️آخه یه عبارتی شیخ جعفر شوشتری تو مقتل آورده، این یه بیتی که میگم سندش اونجاست
شیخ جعفر میگه
کاری کردند پشت روی بدن معلومه نبود
آآنت اخی... آیا تو برادر منی
دو معنا داره...
شاید داره میگه تو حسین منی
نه نه تو حسین نیستی
حسینی که من فرستادم اینطوری نیود
از یه طرف یه عبارت میگه اومد ولی بدن رو نشناخت
همچین که برگشت دید از حلقوم بریده صدایی میادأُخیَّ الیه
میگم و رد میشم
🌾خودم دیدم، قدمهایی که شد تندُ
🌾تو دستای یه نامرد جنچر کندُ
🌾خودم دبدم داره قطع میشه امیدم
🌾خودم دیدم 12 ضربه رو دیدم
آخه هر ضربه ای که میزد آقامون
یه ذکری میگفت
ضربه اولُ که زد گفت یا محمدا
ضربه بعدی واعطشا
یه ضربه یه حرف دیگه
اما ضربه آخرُ صدا زد وا اُماه
وای مادرم....
(مادر اومد)
🌾قدم به قدم من اومدم
(صبر کن حسین)
🌾باقامت خم من اومدم
🌾تو قتلگاه چه خبره
🌾کجاست پسرم من اومدم
آی حسین...
(داداش داداش نفسم بالا نمیاد)
🌾تو رو کشتند، می اومد نغمه تکبیر
🌾تو رو کشتند، به دستم بسته شد زنجیر
🌾حسین جانم، فدای جسم بی تابت
🌾تو رو کشتند، ندادند قطره ای آبت
(اما داداش اونی که منو میکشه اینه)
🌾تو رو کشتند، غنائم رو سوا کردند
🌾تنت رو وای توی صحرا رها کردند
🌾تو رو کشتند، سرت رو نیزه ها میرفت
🌾بدون تو آخه زینب کجا میرفت
حسین جانم....
ا⬅️این روضه رو بارها گوش دادین ومد گودال نیزه شکسته ها رو کنار زد،
اول نشست کنار این بدن، شروع کرد به حرف زدن
داداش قرارمون این نبودتو بری و زینب بمونه
ما رو میخوای تو دست کی بسپری بری
حسین جان یهذنگاه کن. هنوز خون گلوت خشک نشده ریختن خیمه هارو محاصره کردند
همه رو این حرفا رو زدم برا این جمله و روضم تمام یه مرتبه یه کاری کرد دوست و دشمن همه گریه کرد
این بدن رو تو بغل گرفت
حسین جان کجاتو ببوسم
جایی برای بوسه که پیدا نمیشود
اما یه مرتبه دیدن
اما چادرو انداخت رو این بدن
تا سرو برداشت دیدن لبا خونیه،
همه فهمیدند این لبارو گذاشته به رگهای بریده
آی حسین...
🔳هدیه به خانم فاطمه معصومه سلام الله علیها (صلوات)🔳
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈