eitaa logo
کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
41هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
3.4هزار ویدیو
379 فایل
﷽ 💚مقدمتان را به کانال ✅ خوب ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند مجمع الذاکرین گرامی میداریم💚 مدیریت 👇 @khadeem110 @majmazakerinee لینک کانال👆 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از کربلایی سعید صادقی
453.4K
هدایت شده از حال مرا دریاب حسین
این اربعین در خانه ماندن درد دارد در خانه از گودال خواندن درد دارد ما زائر هر ساله و جا مانده امسال جا ماندن و دل را پراندن درد دارد پای پیاده زائر شش گوشه بودیم دل را به دوریت کشاندن درد دارد دست دلی که دور از شش گوشه مانده جز کربلا جایی رساندن درد دارد هر ساله اندر قتلگاهت روضه خواندیم امسال این روضه نخواندن درد دارد تا سر شکستن پیش رفتیم و شنیدیم بر سینه ات مرکب دواندن درد دارد ماییم و دست خالی و لطفت حسین جان دلداده پیچ و خم زلفت حسین جان...
ایام شهادت حضرت امام رضا علیه السلام *صدا زد اباصلت اگه بیرون اومدم از کاخِ مامون ، دیدی عبا به سر انداختم بدون کارم تمومه .. اباصلت میگه دل تو دلم نبود .. دم در ایستادم ببینم امام رضا کی میاد بیرون .. من پیش مرگش بشم .. دیدم آقا از درِ کاخ بیرون آمد ، اما عباشُ رو سرش کشیده .. گفتم بیچاره شدم .. از کاخ این نانجیب تا خونه ی امام رضا زیاد راهی نبود ، میگن پنجاه مرتبه امام رضا رو زمین نشست .. (یه گریز بزنم؟!) آی گریه کنا .. یه آقای دیگه ام از مسجد که بهش خبر دادن خانومت از دنیا رفت .. میگه از مسجد تا خونه هی با صورت به زمین میخورد ..فاطمه جان ..* از دلِ کفر تا که بیرون زد همه دیدند عبا به سر دارد گاه بر خاکِ کوچه میافتد زیر لب ناله از جگر دارد کوچه ها را یکی یکی طی کرد عرقِ سرد از جبین می ریخت عطر زهرا به کوچه می پیچید گل اشکش که بر زمین می ریخت راه خانه نداشت فاصله ای راهِ کوتاه شد چه طولانی خسته بود و نفس نفس میزد رفت تا خانه با پریشانی با چه زحمت به خانه اش آمد همگی آمدند استقبال خم به اَبرو نداشت با اینکه در دل کوچه رفته بود از حال خواجه میگفت با پریشانی زردیِ چهره ی شما از چیست با نگاهی به خادمش فرمود نگرانم نباش چیزی نیست از درون سوخت و صبوری کرد تا غلامان همه غذا خوردن تا طعام همه تمام شَود منتظر ماند سفره را بردند همه‌ی عمر این چنین زهری دلِ تاریخ هم ندارد یاد تا که از حجره اش همه رفتند ناله کرد و بر زمین افتاد نتوانست بهر آتشِ دل از زمین ظرفِ آب بردارد هیچ کس درد او نمیفهمد از دلش مجتبی خبر دارد .. بس که در حجره اش به خود پیچید کمرش مثلِ مادرش تا شد ناله ای زد کجایی ای پسرم چشم بر هم زد و دری واشد *اباصلت میگه ، دیدم امام رضا از پنجره ی حجره هی به بیرون نگاه میکنه هی بلند میشه با چه سختی از این پنجره یه نگاه به بیرون میکنه دوباره رو زمین می افته .. گفتم آقا منتظر کسی هستید؟ فرمود اباصلت بیرونِ حجره بایست .. میگه نگاه کردم دیدم همه درا بسته بود ، اما یه آقازاده ای وارد حجره شد .. گفت من درهارو بسته بودم شما از کجا وارد شدید؟! گفت اون خدایی که منو از مدینه به طوس آورده قادرِ از در بسته رد کنه .. یا جواد الائمه .. میگه دویدم به امام رضا خبر دادم جوانت اومد .. با اون حال امام رضا بلند شد .. خاکای لباسُ داره می تکاند .. آقا چرا اینطور میکنید؟! اخه نباید جوونم منو خاکی ببینه .. جوونم نباید ببینه رو زمین افتادم .. مثه یه مارگزیده به خودش می پیچید ..* من ایستاده بودم دیدم که مادرم را دشمن گهی به کوچه گاهی به خانه میزد *دیگه امام رضا هم با این روضه گریه میکنه ..* گردیده بود همدست قنفذ با مغیره او با غلاف شمشیر او تازیانه میزد *با همه زحمت نشست امام رضا ، بالاخره اومدی جوادم .. این همه وقت به چشم انتظاری نشستم .. قاعدش اینه پدر لحظه ی آخر چشم انتظارِ پسر و جوونش باشه .. این قاعده همه جا در عالم همین شکله .. یه جا این قاعده عوض شد .. جوون زمین افتاده .. منتظرِ بابا به دیدنش بیاد .. تا صداش بلند شد دیدن ابی عبدالله مثل باز شکاری داره میره .. بالاسر این بدن ساحَ صَبعَ مَرّان ... بلند بلند داد میزد .. ولدی .. پسرم .. هفت بار داد زد ابی عبدالله ، فرمود علی عَلَی الدُنیا بعدک العفا ..* الا تمام محبین ز دیده خون بارید از این وداع وداعی دگر به یاد آرید همان وداع که شاه غریب و بی یاور نهاد صورت خود بر رخ علی اکبر پسر نگاه به اشک غم پدر میکرد پدر نگاه به زخم سر پسر میکرد *تا اینجاشُ ابی عبدالله گذروند میانِ میدان ، با اینهمه سختی اینهمه دشمن .. تا دید یه دستی رو شونش اومد ، برگشت نگاه کرد دید زینبِ .. بگم صدا ناله ت بلند شه .. علی جان ببین به چه روزی منو انداختی .. علی جان تاحالا ندیده بودم پاتو جلو من دراز کنی ..* خیز از جا آبرویم بخر عمه را از بین نا محرم ببر حسین...
(چل روز تمام شد ،صبرم به سرآمد   بابایم نیامد) خونابة جانم ، از چشم تر آمد  بابایم نیامد بر ما چه بلاها ، در این سفر آمد  بابایم نیامد هر لحظة غربت ، غم در نظر آمد  بابایم نیامد ** چل روزِ عزا به ناله طی شد با چهرة خون به ژاله طی شد یا آن که به شلّاق ستمگر یا در غم آن سه ساله طی شد   صبر من و کودکان سر آمد خوناب یتیمه ها در آمد جز داغ و جدایی ،  نشنیدیم از سوی پدر ها خبر آمد   بابایم نیامد     بابایم نیامد     بابایم نیامد صبرم به سرآمد   صبرم به سرآمد   صبرم به سرآمد   (چل روز تمام شد ،صبرم به سرآمد   بابایم نیامد) ** چل وادیِ غم گذر نمودیم با خون جگر سفر نمودیم غیر از سرِ بر سنان نشسته کِی سوی دگر نظر نمودیم   در آینه ، تصویر عزا بود هر دیده ، به تسخیر بلا بود در پیش دو چشم غصّه داران بر ناوک  نِی ، رأس جدا بود   بابایم نیامد     بابایم نیامد     بابایم نیامد صبرم به سرآمد   صبرم به سرآمد   صبرم به سرآمد   (چل روز تمام شد ،صبرم به سرآمد   بابایم نیامد) ** در این سفرِ تلخِ اسارت در کوفه و شامِ پُر شرارت هر روز و شبی به اوج سختی شد صبر درونِ سینه غارت   هر لحظه دو دیده ام به در بود رخسارم از این حادثه ، تر بود بیداری و خوابم به  غریبی در حسرت برگشت  پدر بود   بابایم نیامد     بابایم نیامد     بابایم نیامد صبرم به سرآمد   صبرم به سرآمد   صبرم به سرآمد   (چل روز تمام شد ،صبرم به سرآمد   بابایم نیامد) ** همراه رقیّه گریه کردم تلعینِ  بنیّ  امیه کردم آن شب که در آن خرابه پر زد تحسینِ دلِ رقیه  کردم   چل روزِ تمام ، غصه خوردن هر لحظه شدن  ، به مرزِ مُردن از حال سکینه ، سروری گو از بار عزا به سینه بُردن   بابایم نیامد     بابایم نیامد     بابایم نیامد صبرم به سرآمد   صبرم به سرآمد   صبرم به سرآمد   (چل روز تمام شد ،صبرم به سرآمد   بابایم نیامد)
. 🔹🔶🔹🔶🔹🔶🔹🔶🔹 به سمت‌گودال از خیمه دویدم من شمر جلو تر بود دیر رسیدم من سر تو دعوا بود ناله کشیدم من سر تورو بردن دیر رسیدم من یه گوشه ی گودال مادر و دیدم من که رفته بود از حال دیر رسیدم من صدا زدی من رو خودم شنیدم من صدای رگ هات بود دیر رسیدم من میون‌گودال پاره پاره بود تنت میون‌گودال پیرمردا زدنت میون‌گودال شده پامال بدنت میون‌گودال چی به سرت آوردن پیراهنت رو بردن تا که تو رفتی داداش مارو همش آزوردن به دورمون چرخیدن جلو سرت رقصیدن جای ابالفضل خالی به اشکامون خندیدن برادر عمرم سر اومد برادر نوحه گر اومد برادر معجر زینب برادر از این در اومد برادر بزم شراب و کنج خرابه رو دست من ببین هنوز طنابه رقیه میگفت عمه عزیزی کجا برم با این مریضی من کنیزی عمتی المظلومه قلوبنا محزونه عمه جانم عمه جان قد کمانم [عمه جان دست نگهدار بهم میریزد مو که کم شد بسیار بهم میریزد شانه ام گم شد و سنجاق سرم را بردن حق بده موی سرم این بار بهم میریزد چه ببافی چه نبافی همه اش سوخته است هر چه سعی هم کنی انگار بهم‌میریزد چادری را که عمو داد به من دزدیدن من ک از این همه آزار بهم میریزد من اگر خم شدم آب شدم پیر شدم دل من در پس بازار بهم میریزد آب و آینه بیارید پدرم آمده است آخ خستس ک از راه سفر اومده است عشقم این بود که از دور تماشات کنم آمدی تا که تورا باز مباهات کنم بابا چشم بد دور دوبار بغلت کردم من بابا از عمه بپرسم ک چه خیرات کنم نرو تا من نروم در وسط لشگر شام زیر پاها وسط معرکه پیدات کنم راستی پاره شده پیراهنم در بازار باید از چشم بد امروز مراعات کنم وقت برگشتن از این شهر فقط فکری کن من چه کاری در دواره ی ساعات کنم همه جا پر شده انگشتر تو گم شده است تو خبر دار شدی دختر تو گم شده است حرف حق زد چقد نیزه به خوردش دادن آب میخواست سر نیزه به خوردش دادن حرف حق زد دهنش را پر خون کرد سنان نیزه در حلق حسین کرد و در آورد سنان] ........... 🔹🔶🔹🔶🔹🔶🔹🔶🔹🔶 👇
چه فراقی.mp3
14.49M
‌●━━━━━━─────── ⇆ㅤㅤ ㅤㅤ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤㅤㅤ↻ 🎶 بشنوید تنظيم استودیویی چه فراقی . . . 😭 🎧 ۲ 💔 ١٤٤۲
هدایت شده از حال مرا دریاب حسین
‍ ‍ ‍ امام زمان عج 💠☀️💠☀️💠 دلم دوباره ببین که شد پریشانت عزیز فاطمه جان جهان به قربانت برای روز ظهورت برای امدنت چقدر مانده که کامل شود یارانت امام زمان بگو چگونه بیایم چگونه اقا جان ۲ به جستجوی تو و خیمه و بیابانت کجا خیمه عزا بپا کردی و داری گریه میکنی امام زمان بگو چگونه بیایم چگونه اقا جان به جستجوی تو و خیمه و بیابانت ارباب اقا مولا به که قسم خورم بی تو من کم اوردم معلومه خیلی باهاش کار داری رفقا بین گریه هاتون بگید اقا ، شرمنده ام از غم زینب نمردم تورو به مادرت کمکم کن تو این دوماه بتونم خوب گریه کنم و ناله بزنم بیست روز ماه محرم گذشت به که قسم خورم بی تو من کم اوردم پس از این همه دوری بس است هجران اسم اقام ابالفضل اومد برای همین این شعرو خوندم یا امام زمان سوای اینکه مولا فرمودند هرجا اسم عموجانم رو ببرن با عجله میام سراسیمه میام ، عقیده ما اینه دیگه ، غیر اینم که نیست ولی این نصیب هرکسی نمیشه بشه نوکر خونه امام حسین گفت خواب دیدم مولا رو ،، یخورده نامه رو پای مولا گذاشتن دیدم اقا امام زمان نشستن نامه ها رو میخونن گفتم اقا اینا چیه محضر شما رسیده حضرت فرمودن اینا حاجت های مردمه بعضی نامه ها رو وقتی میخوندن بوسه میزدن و رو چشمشون میزاشتن و رو پا میزاشتن ( یعنی جدا میکردن ) گفتم اقا اینا مگه فرق داره با نامه های دیگه فرمود بله اینا رو عمو جانم ابالفضل سفارش کردن که زودتر کارشون راه بیفته منم میدونم کار شما امشب چیه بگید اقا عاشورا که نشد بریم ،، اربعین راه حرمتو باز کن دلمون لک زده برای زیارتی که جلوی ضریحت بشینیم درست گفتم یا نه اقای من تو را قسم به دودست بریده سقا عزیز فاطمه برگرد سوی کنعان۲ یه خورده نام مولا رو رو لبت بیار با همین گریه صداش بزن بخدا نام مولا هوای روضه رو عوض میکنه یابن الحسن..... التماس دعای فرج و عاقبت _بخیری