روصه سنگین مادرسادات
🍀
🌾روضه _ حضرت زهرا سلام الله علیها_
حاج حسن خلج
◼️◼️➖➖➖➖➖
خود بی بی میفرماید :لحظه های آخر بابام بود، بابام علی رو صدا زد تو اتاق ،خلوت کردن ،صدای بابامو نمی شنیدم ولی می شنیدم علی هی میگه چشم یا رسول الله ...... یه مرتبه دیدم علی ریخت بهم یعنی اینجا هم صبر کنم یا رسول الله .... ؟!!
*خانم ،یادم نمیرود، من گوشه ی خونه زانوی غم بغل گرفتم نشستم ، شما رفتی پشت در ..." ای خاک عالم به سر من .....*
یادم نمی رود به خدا لحظه ای که تو
با یا علی به آتش در پا گذاشتی .....
*معمولا اینجوره ، وقتی مادری فرزندی رو ، خصوصا نوزادی رو از دست میده تا یه مدتی با لباس های اون بچه ، با یادگاری هایی که آماده کرده برا ولادتش ، معاشقه داره " فاطمه اجازه نمی داد علی ببینه این صحنه ها رو ،می گفت : شوهرم غصه می خوره" چه بسا گاهی می فرمود که ...*
محسنم رفت ،فدای سرت "غصه نخوری"
محسنم رفت ، فدای سرت ای تاج سرم
کاش می رفت به پایت سرمن ،غصه نخور...
ماشاالله ، می بینم گوشه کنار پیرمرد ها دارن ضجه میزنن" درستش هم همینه ها امام صادق فرمود میان رفقای ما ، مرداشون مثه زن بچه مرده گریه می کنن ، برا زهرا داد بزن ،برا زهرا ضجه بزن .....
حالا علی نشسته کنار قبر فاطمه این حرف ها رو برا چی زدم ؟ برا این بیت :
زهرا لباس محسن خود را نبرده ای 2
آن را به زیر بالش خود ... جا گذاشته ای
4_5796374247911721171.mp3
5.13M
❣﷽❣
🍁#سینه_زنی_امام_حسن_عسکری_ع
❣#زمینه
🍁#آقای_مقدم
❣#پیشنهادم 👌👌
زده آتیش به جون من
زهر کینه بیا مهدی
سامرا شد برای من
چو مدینه بیا مهدی
ای قرار دلم بیا
همه ی حاصلم بیا
میسوزه جگر من
تب داره پیکر من
این دم آخر من
اومده مادر من
چرا شکسته پهلوش
کبوده هر دو بازوش
رنگی به رخ نداره
زخمیه کنج ابروش
🍁وای مادرم ، وای مادرم..
در هوای تو بیقرارم
ای نگارم بیا مهدی
به خدا روز و شب ندارم
ای بهارم بیا مهدی
ای قرار علی بیا
ذوالفقار علی بیا
منتظر مادر تو
اجداد اطهر تو
انتقام به حسینه
فریاد آخر تو
بیا و دربیار اون
دوتا نامردو از خاک
تا دنیا از وجود
دشمناتون بشه پاک
🍁آقا بیا ، آقا بیا....
تک سوار حجازی من
صاحب ما بیا مهدی
آخرین وعده ی الهی
غایب ما بیا مهدی
ای مسافر بیا بیا
نور حاضر بیا بیا
مدینه کربلایی
کاظمین سامرایی
هر جا هستی نگارا
قطعاً در قلب مایی
دعا بکن واسه ما
واسه ی رهبر ما
دعا بکن ببینیم
روز ظهورت آقا
🍁 آقا بیا ، آقا بیا ...
🍁هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🍁
🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾
@majmaozakerine
توسل بسیار جانسوز _ شهادت امام حسن عسکری علیه السلام سال 94_گریز روضه سیدالشهدا علیه السلام_استاد حجت الاسلام میرزامحمدی
تسلیت ای حجت ثانی عشر یابن الحسن
*کسی تو سامرا به آقامون تسلیت نگفتا*
تسلیت ای حجت ثانی عشر یابن الحسن
*میدونی دل آدم کجا میره؟یه مرتبه یاد گودال افتادم ..."اونجام به یتیمان ابی عبدالله کسی تسلیت نگفت ..."*
زود بود از بهر تو داغ پدر یابن الحسن
*معمولا فامیلا جمع میشن ، عمو،دایی، عمه و دیگر بستگان؛ نمیزارن بچه یتیم کنار پیکر پدربی تابی کنه" اما برا امام زمان ما این اتفاق نیفتاد ..." حتی کربلا هم اینجوری نبود ... اونجا عمه ی امام زمان بچه های ابی عبدالله رو سرپرستی کرد...*
قلب باب ت از شرار زهر دشمن آب شد
سوخت جسم و جانش از پاتا به سر یابن الحسن
طفل بودی،پیش چشمت چشم بابا بسته شد 2
تونگه کردی و او زد بال و پر یابن الحسن
*آخ دلم یه جایی رفت،نگی امشب چرا داره پریشون خوانی میکنه..." به خدا دست من نیست؛دلم با این یه بیت رفت کوچه بنی هاشم*
حسین جان ...
طفل بودی پیش چشمت دست بابا بسته شد
تو نگه کردی و قنفذ ......
کودک 6 ساله بودی بر پدر خواندی نماز
ریختی از چشم خود خون جگر یابن الحسن
قرن ها فریاد زهرا مادرت آید به گوش
از مدینه بین آن دیوار و در یابن الحسن
مادر؛کاش بودم تا علی را یار بودم
من جای تو بین در و دیوار بودم
مادر شنیدم بارها از پا فتادی
دیدی علی تنها بود باز ایستادی
یوسف زهرا بیا با ما بگو آخر چرا
تربت زهراست مخفی از نظر یابن الحسن
*فرمود عقیل برو به اون کودکی که تو حجره هست ،بگو بیاد ..." اومدم دیدم یه ماه شب چهارده گوشه ی هجره مشغول عبادته" آقامون حجت ابن الحسن بود تا پیغام رو دادم سراسیمه اومد؛ سر بابا رو بغل گرفت ... تا امام عسکری اونو دید نفرمود پسرم،فرمود یا سید أَهْلَ الْبَیْتِ اسْقِنَا المَاءٍ ...." یعنی تشنمه به من آب بنوشان ..... اسْقِنَا المَاءٍ .... (آخ بمیرم ...) هر طوری بود نزاشت بابا لب تشنه از دنیا بره .... امام جوادم یه کودک 6،7 ساله بود نزاشت باباش امام رضا تشنه لب جون بده ..."اما لایوم کیومک یااباعبدالله .....
حسین ......
بمیرم،هر چی صدا زد جماعت جگرم داره میسوزه ...."جی جوری آبش دادن ؟؟ فَلَمْ یُجِبْهُ أَحَدٌ إِلَّا بِالسُّیُوفِ .....
حسین ..🌾🌴🌾🌴🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴
@majmaozakerine
هدایت شده از حال مرا دریاب حسین
مرثیه_حضرت_سکینه سلام الله علیها
کسیکه طعم غم وبی کسی چشیده منم
کسیکه زنگزرخساره اش پریده منم
اگر چه فاطمه ام گشته ام سکینه بدان
قرار قلب حسینم مهین سعیده منم
کسیکه سخت ترین لحظه های کرببلا
به چشم دیده و جانش بلب رسیده منم
کسیکه ناله زده این عمی العباس
پدر شکسته و ازغم خمیده دیده منم
کسیکه گریه کنان پای ذوالجناح گرفت
دل حسین به اتش زغم کشیده منم
کسیکه گفته به عمه که این بدن ازکیست
سری ندارد ودرخون خود طپیده منم
کسیکه روضه ی مکشوفه خوانده در گودال
زداغ معجر و عمه که شد خمیده منم
کسیکه نوحه مهما شربتم ای شیعه
شنیده ازگلوی ازقفا بریده منم
کسیکه در عقب قافله کتک خورده
به روی خار مغیلان زکین دویده منم
کسیکه گشته اشاره به او به بزم یزید
عزیز وحرف کنیزی زدون شنیده منم
خرابه داغ رقیه بپای راس بریده
کسیکه دیده گریبان خود دریده منم
سکینه ام که شدم روضه خوان داغ حسین
به روضه لاله پرپرزچشم چیده منم
هدایت شده از حال مرا دریاب حسین
:
هدیه به امیر المومنین صلوات
از اقا امام زمان عج معذرت می خوام
شور یا زمزمه مقتل حضرت زهرا
شعرو سبک رضا نصابی
به نفس حاج احمد صدرایی
نمیره یادم
صدازدی به پشت در برس دادم
بچمو کشتن
فضه بیا فضه بیا تا جون ندادم
نمی ره یادم
داشتم میدیدم
توسینت فرو میرفت تیزیه مسمار
دیدم که مونده
چند قطره ی خون تو در گوشه ی دیوار
نمی ره یادم
کنده شد ازجا
دربه روی تن زخمیه تو افتاد
تادیدکه نامرد
پشت در خونه تویی بیشتر فشار داد
نمی ره یادم
گرفته بودش
چشم زینبو حسین تا که نبینه
تا که نبینه
مادر شو به پشت در نقشه زمینه
نمی ره یادم
دستامو بستن
باغلاف بازوتو فاطمه شکستن
کسی نپرسید
ازعهدی که توی غدیر با علی بستن
قنفذ رسیدو
با غلاف به بازوی تو زهرا میزد
دیدم مغیره
با لگد به پهلوی تو زهرا می زد
رضا نصابی
هدایت شده از حال مرا دریاب حسین
4_5796516170811049154.mp3
1.86M
هدیه به حضرت زهرا صلوات
زمینه یا شور روضه ای
شعررضا نصابی
به نفس کربلایی محمد گریتی
شعله ها به خرمنه باغه مصطفی
فاطمه شو بی هوا توی کوچه ها زدن
اونایی که خرده بودن نمکه حیدرو
سیلی به روی فرشته ی مرتضی زدن
چشمای حیدر دیگه به اشک عادت می کنه
نگاه به زهراش وقتی که با حسرت می کنه
زبونم لال شه ثانیه از خدا بی خبر
پیشه نگاهش داره که جسارت می کنه
صدای زهرا رو شنیدش اما می زدش
لگدشو بی واهمه از خدا می زدش
از رو دره نیم سوخته رد شدش اون نانجیب
مادر سادات پشت در دست و پا می زدش
نام تورو نوشتم بقض اسمون شکست
از غم تو زهرا قامته پهلوون شکست
طوری می زد مغیره غلاف به بازوی تو
که دستت افتادش از کارو استخون شکست
رضا نصابی
❁﷽❁ ❣️✨✨✨✨
✨⭐️🍃
✨🍂🌺
✨
🔹السَّلامُ عَلَیْکُمْ یا اَهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّةِ.. 🔹
🔸حضرت سکینه، دختر ابى عبدالله الحسین (ع) و رباب، دختر امرء القیس است. نام اصلى وى، " آمنه" یا " امیمه" بود و مادرش رباب او را به " سکینه" ملقّب ساخت.(۱)
🔹این بانوى شریف علوى در دامن مهرانگیز پدر ارجمندش حضرت امام حسین (ع) و مادر گرانمایهاش حضرت رباب (س)و عمه بزرگوارش حضرت زینب کبرى(س) پرورش یافت و از راهنمایى و تربیت ناب برادرش حضرت على بن الحسین(ع)، معروف به زین العابدین در ایّام امامت آن بزرگوار، بهره هاى وافر یافت.
🔸وى از زنان خردمند و داناى عصر خویش بود. علاوه بر بهرهمندى کامل از حُسن جمال، از فضایل معنوى مانند تعّبد، تدیّن و تقواى الهى برخوردار بود و در زمینه شعر، سخنورى و فصاحت بیان از ممتازان عصر و خانه وى، همیشه مجمع ادبا، شُعرا و سخن سرایان عرب بود.(۲)
🔹درباره تاریخ تولدش، اطلاع دقیقى در دست نیست. امّا وى در واقعه عاشورا، دخترى رشید و بالغ بود.
🔹برخى از مورخان، وى را در واقعه کربلا، بین ده تا سیزده ساله خواندهاند. بنابراین تولدش باید میان سالهاى ۴۷ تا۵۰ قمرى باشد. او در مدینه و در اواخر عصر امامت حضرت امام حسن مجتبى (ع) دیده به جهان گشود.(۳)
🔸امام حسین (ع)به تمامى فرزندانش، از جمله سکینه، عشق و علاقه داشت و آنان را به خاطر برخوردارى از فضایل و کمالات نفسانى، بسیار دوست مىداشت.
🔹روایت شد، که آن حضرت درباره سکینه و مادرش رباب و خانه اى که آن دو در آن زندگى مى کردند شعرى عاطفى سرود که ترجمه اش چنین است:
به جانت سوگند ! من به راستى خانه اى که سکینه و مادرش رباب در آن باشند، دوست دارم. من آن دو را دوست دارم و براى آنان دارایى ام را نثار مىکنم و هیچ ملامتگرى نمىتواند مرا در این کار سرزنش کند.(۴)
🔸این بانوى مکرمه، بین ۶۷ تا ۷۰ سال زندگى کرد و سرانجام در کمال شرافت و عفت دار فانى را وداع گفت.
🔹درباره در گذشت این بانوى بزرگ علوى، دو روایت نقل شده است: روایت نخست حاکى است که وى در پنجم ربیع الاوّل سال ۱۱۷ هجرى قمرى و در عصر خلافت هشام بن عبدالملک و در حاکمیت خالد بن عبدالملک بن حارث، در مدینه بدرود حیات گفت و روایت دیگر مىگوید که وى در پنجم ربیع الاوّل سال ۱۲۶ هجرى قمرى در مکه معظمه وفات یافت .(۵)
🔹به هر روى، در گذشت وى در پنجم ربیع الاوّل، مورد اتفاق تاریخ نگاران و سیره نویسان است. در همان سالى که حضرت سکینه (ع) وفات یافت، خواهرش حضرت فاطمه بنت الحسین (ع) نیز در مدینه بدرود حیات گفت. (۶)
📚منابع:
۱- منتهى الآمال، ج ۱، ص ۴۶۲ و وفیات الاعیان، ج۱، ص ۳۷۹
۲- اعلام النّساء، ج ۲،ص ۲۰۲
۳- شام، سرزمین خاطرهها، ص ۱۰۴
۴- منتهى الآمال، ج ۱، ص ۴۶۳
۵- شام، سرزمین خاطرهها، ص ۱۰۷؛اعلام النسّاء، ج ۲، ص ۲۲۴؛ وفیات الاعیان، ج ۱، ص ۳۷۸
۶- وقایع الایام، ص ۲۰۶ و منتهى الآمال، ج ۱، ص ۴۶۳
#زندگینامه_حضرت_سکینه سلام الله علیها
🌴انتشار همراه با ذکرِ نامِ شاعر و ذکرِ یک صلوات هدیه به
حضرت حجه بن الحسن عج الله تعالی فرجه الشریف لطفاً
امام زمان(عج)-مناجات شهادت امام حسن عسکری(ع)
به آسمان نرسم تا هواییام نکنی
کجا روم من اگر سامراییام نکنی
بگو میانِ گدایانِ خویش جایی هست
نگاه بر من و بی دست و پاییام نکنی
بقیع پنجره فولاد کُنجِ شش گوشه
خوشم به این دو سه جا هرکجاییام نکنی
سرم به چوبهی سرداب میزنم به سرم
اسیرِ این شبِ سردِ جداییام نکنی
هنوز از سفرِ اربعین مریضِ توام
دوا ندارم اگر کربلاییام نکنی
نگاه کن به بزرگیِ خود ولی نظری
به طرزِ نابلدیِ گداییام نکنی
غریبِ شهر مرا کُشت آتشِ جگرت
مرا بِبَر که بمیرم به خانهی پدرت
امام حسن عسکری(ع)-شهادت
به لبِ خشکِ تو انگار که باران میخورد
آب میخوردی و هِی ظرف به دندان میخورد
پسرِ کوچکِ تو مانده چه سازد با تو
زهر وقتی که بر این سینهی سوزان میخورد
آه میسوخت از این آه دوتا گونهی او
نفَست تا که بر آن چهرهی گریان میخورد
فقط از کنده و زنجیر و فلک خالی بود
ورنه این حجرهی پُر درد به زندان میخورد
بارها شد که تو پیچیدی و اُفتاد سرت
بارها خاک بر این زُلفِ پریشان میخورد
پسرت اینطرف و مادرت آنسو مُردند
دستهاشان به سر از وای حسنجان میخورد
دیدی از بسترِ خود شام و سَر و آتش را
آنهمه زخم که از بام به طفلان میخورد
یک به یک با سرِ خود رویِ زمین میخوردند
ضربِ شلاق که بر پشت و گریبان میخورد
خیره بر چشمِ پدر بود نفهمید که سوخت
آتشی را که بر آن دخترِ بی جان میخورد
دخترک زد به لبش گفت که دندانش کو
آنقدر سنگ که بر آن لب و دندان میخورد
✔️ موضوع : شهادت امام عسکری(ع)،
امام حسن عسکری(ع)-شهادت
آتش زهر تمام جگرت را سوزاند
نا نداری و عطش چشم ترت را سوزاند
کاسه ی آب ز دستت به زمین می افتد
تشنگی شعله شد و بال و پرت را سوزاند
بدنت بی رمق و هی به خودت می پیچی
آه آهت همه ی دور وبرت را سوزاند
میکشی پا به زمین و بدنت سرد شده
سرفه هایت بدن مختصرت را سوزاند
دیدن حال بد و جان به لب آمده ات
به خدا قلب یگانه پسرت را سوزاند
سر تو بر روی دامان پسر... جاندادی!
مطمئنم که خودت یاد حسین افتادی
تسلیت ای حجّت ثانی عشر یاین الحسن
زود بود از بهر تو داغ پدر یابن الحسن
قلب بابت از شرار زهر دشمن آب شد
سوخت جسم و جانش از پا تا به سر یابن الحسن
کودک شش ساله بودی بر پدر خواندی نماز
ریختی از چشم خود خون جگر یابن الحسن
زود گرد بی کسی بر ماه رخسارت نشست
زود کردی جامۀ ماتم به بر یابن الحسن
قرن ها چشم تو گریان است بر جدّت حسین
لحظه لحظه ریختی اشک بصر یابن الحسن
طفل بودی پیش چشمت چشم بابا بسته شد
تو نگه کردی و او زد بال و پر یابن الحسن
مخفی از چشم همه، چشم تو بر بابا گریست
سوختی چون شمع سوزان تا سحر یابن الحسن
قرن ها فریاد زهرا مادرت آید به گوش
از مدینه بین آن دیوار و در یابن الحسن
یوسف زهرا بیا با ما بگو آخر چرا
تربت زهراست مخفی از نظر یابن الحسن
ای سرشک چارده معصوم از چشمت روان
ای زده هجر تو بر دل ها شرر یابن الحسن
روز (میثم) تیره تر می باشد از شام فراق
تا شود خورشید رویت جلوه گر یابن الحسن
منبع حسینیه پایگاه تخصصی مدح و مرثیه
4_5787514443344644395.mp3
2.73M
#مداحی
#زمینه شب جمعه
از ما که گذشت
دلم بدجوری شکست.....
#امیر_کرمانشاهی
🎤کربلایی امیر کرمانشاهی
#اقا_دل_شکسته_ام_را_میخری😭
🌷💐🌷💐🌷💐🌷🍂💐
@majmaozakerine
#امام_حسین_علیه_السلام
#شب_جمعه
چه عطر سیب لطیفی گرفته است فضا را
پُر از شمیم تو گشته ست هر سحر ؛ شب جمعه
به حق لحظه ی بر نیزه رفتن سر طفلت
مرا به کرببلا باز هم ببَر ؛ شب جمعه
چه صحنه های عجیبی عبور کرد ز چشمم
پدر ؛ خرابه ؛ سه ساله ؛ کنار سر ؛ شب جمعه
#محمد_قاسمی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری
#ایاممحسنیه🖤
یافاطمهتاابدتوبامنبدباش
باپیرو قاتلتاگرخوبشدم
برعمروعمری لعنت👊🏻
4_5987748734966958135.mp3
4.05M
•••
| تـا حرف تـو میشه ... |
#كـربلا
رزق اول صبح. تا حرف تو میشه، میشه بارونی چشام
من راضی ام اگه، حتّی دیر به دیر بیام
حرف همه اینه، همه جا به فکرتم
معلومه که چقدر، تو رو از دلم میخوام
سلام ببین شکسته بالم
سلام دوری تو ملالم سلام نگاهی کن به حالم
سلام بارون رحمت من
سلام همه ی عزت من
سلام صاحب شوکت من
سلام آقا که الان رو به رو تونم
من ایستادم زیارت نامه میخونم
حسین جانم
بزار سایت همیشه رو سرم باشه
قراره ما شب جمعه حرم باشه
قرار ما شب جمعه حرم باشه
دستامو ول نکن، الهی که قربونت برم
آرامش منی، سایتو نگیری از سرم
مگه چی میخوام ازت
شده واسه یک دقیقه هم
ای شاه محترم ، منو راه بده بیام حرم
سلام که حال گریه دارم
سلام میبینی بی قرارم
سلام میشه بیای کنارم
سلام به عطر سیب و یاست
سلام میکنم التماست
سلام باشه به من حواست
حواست هست، به موهای سفید سرم
چقدر آقا از گذشته شکسته ترم
حواست هست نوکرت داره پیر میشه
بخرم، ببرم، ببرم
دوست دارم دوست دارم دوست دارم ارباب.
هر شب جمعه که دلتنگ زیارت میشوم
میروم در گوشه ای غرق عبادت میشوم
یا سلامی میدهم از بام خانه بر حرم
چون کبوتر راهیه صحن و سرایت میشوم
با دوبال حسرتم پر میكشم تا شهر عشق
تا که مهمان تو و گنبد طلایت میشوم
من کبوتر نیستم هستم کلاغی رو سیاه
گر بخواهی ام, غلام رو سیاهت میشوم
مثل جون و مثل عابس, مثل مسلم, مثل حر
گر دهی رخصت مرا, من هم فدایت میشوم
گر برات کربلایم را به دستانم دهی
جان زهرا تا قیامت وامدارت میشوم
چون قسم دادم تو را بر نام زهرا, مادرت
مطمئناً شامل لطف و عطایت میشوم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام
صبح آدینتون بـ خیر
بـی قـــرارم نـگــارم💐
#اَللّٰھـُــمَ_عَجِّلْ_لِوَلیڪَ_الْفَرَج
@majmaozakerine