متن اشعار
یادته توی مدینه روی زانوت مینشستم
دورگردن تو بابا حلقه میشدش دو دستم
یادته گفتی رقیه تو عزیز همه هستی
دختر خوب و شنگم شبیه فاطمه هستی
یادته جشن تولد برام گوشواره خریدی
بابا یادته
بابا یادته میگفتی چند قدم جلو چشمام راه برو یاد مادرم می افتم
یادته جشن تولد برام گوشواره خریدی
دست پر مهر تو بابا به روی سرم کشیدی
صدا زد بابا چرا چشماتو بستی بابا
حالا جون عمه زنینب چشمای خونیتو باز کن
یه حرفی زد حرف آخرم باشه
بابا هر موقع میخوابیدم یادته میخواستی منو بیدار کنی هر روز با نوازشای تو بیدار میشدم همین قدر بهت بگم هر موقع خواستم بخوابم با سیلی منو زدن هر موقع خواستم بلند شم منو زدن
دست عدو بزرگ تر از صورت من است
یک ضربه زد دو گونه ی سرخم کبود شد
حسین
حسین
حسین
معمولا روضه خونای قدیمی وقتی به روضه ی بی بی رقیه می رسیدن اینجوری تموم میکردن
ولله قسم جگر سوز دل سوز
اونایی که مثل من مادر از دست دادن میفهمن
اونایی که پدر از دست دادن میفهمن
دیدی وقتی از همه جا خسته میشی میگی پدرم هنوز هست مادرم هنوز هست اما بچه های علی این روزا بی مادر شدن
آخر روضه ی بی بی رقیه رو اینجور تموم کنم به یاد همه مادر پدرا به یاد همه قدیمی ها
یتیمی درد بی درمان یتیمی
هر کی پدر از دست میده نوازشش میکنن
مخصوصا اگر سه سال داشته باشه مخصوصا اگر دختر باشه
بمیرم برای رقیه خانم
سه سال داشت دختر بود
سینه زنا دخترا بابایی هستن
یتیمی درد بی درمان یتیمی
یتیمی خواری دوران یتیمی
الهی طفل بی بابا نباشد
اگر باشه در این دنیا نباشه
بمیرم برات خانوم
◾️◾️◾️◾️◾️◾️
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
چشامو میذارم رو هم بابا فقط به این امید
یکی بهم بگه پاشو که بابات از سفر رسید
نیمه شبه و دخترت دوباره از تو خواب پرید
آهـــ
پریدم از تو خواب با تنی پُر درد
کابوس من شده این زجر نامرد
عقب قافله بس که منو زد
واسم نمونده هیچ راه نجاتی
دیگه ندارم امید حیاتی
دعام شده فقط عجل وفاتی
آهـ جانم بابا ، جانم بابا
بند دوم
خورشید روی نیزه ها خوش اومدی به جمعمون
سری به دخترت زدی امشبه رو پیشم بمون
سرت چی اومده بابا با تو چه کرده خیزرون
آهـــ
تو هم به درد من دچاری بابا
یه جای سالم هم نداری بابا
اسیر زخم روزگاری بابا
بمیره دخترت شکسته ابروت
خاکی شده چرا بابا سر و روت
رفتی کجا که بوی نون میده موت
آهـ جانم بابا ، جانم بابا
بند سوم
آخر شب نفهمیدم بابا گناه من چی بود
که شده صورتم مثه صورت مادرت کبود
منم شبیه تو بابا موهام گرفته بوی دود
آهـــ
مارو تو کوچه و بازار کشوندن
اهل و عیالتو خارجی خوندن
همونجا بود که موهامو سوزوندن
جوری زدن منو شکسته پهلوم
شبیه مادرت کبوده بازوم
ببین مثه خودت زخیمه ابروم
آهـ جانم بابا ، جانم بابا
◾️◾️◾️◾️◾️◾️
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
میگرده دنیا روی انگشت رقیه
روزیِ دیوونه ها تو مشت رقیه
از بس که دلبری کرده این شیرین زبون
عموش اباالفضلو دیگه کشته رقیه
چه جبروتی ، نفس عموتی
دم ملکوتی ، شهزاده
چه سکناتی ، عالی درجاتی
دنیای باباتی ، شهزاده
نوه ی زهرا ، صاحب دنیا
هستیِ مولا ، شهزاده
دنیامه رقیه ، عقبامه رقیه
شیرین ترین اسم جهونه
هستیمه رقیه ، مستیمه رقیه
میسازه از گدا دیوونه
عشقش توی دلم میمونه
مولاتی رقیه ، مولاتی رقیه
سیدة السادات یا رقیه
ستاره های سیارتیم و تو زحل
شیوه ی فرمانروایی تو بی بدل
برای عالم و آدم سفرتون بازه
کرامت تو رفته به سلطان جمل
کوه سجایا ، ثانی زهرا
اُنظر اِلینا ، شهبانو
عجب حیایی ، عشق خدایی
ملیکه ی مایی ، شهبانو
جلد هواتم ، خاک پاهاتم
از نوکراتم ، شهبانو
دلداره رقیه ، سالاره رقیه
هوای نوکراشو داره
بی همتا رقیه ، عشق ما رقیه
برای ما کم نمیذاره
مولاتی رقیه ، مولاتی رقیه
سیدة السادات یا رقیه
از وقتی که شدی تموم کس و کارم
برا تو یک تنه سنگ تموم میذارم
از بچگی پاتوقمه کنج روضه ها
صدقه سرتون چه رفیقایی دارم
چه رفقایی ، چه سینه زنایی
چه میوندارایی داری تو
چه نفسایی ، چه چایی ریزایی
چه نوحه خونایی داری تو
چه عَلمایی ، چه کتیبه هایی
چه دیوونه هایی داری تو
اعجوبه رقیه ، محجوبه رقیه
معنی مطلق عفافه
سایش باشه رو سر تا روز قیامت
نیمه نگاش برام کفافه
مولاتی رقیه ، مولاتی رقیه
سیدة السادات یا رقیه
شاعر : محمدرضا محمدزاده
◾️◾️◾️◾️◾️◾️
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
خدا نیاره تو بیابون
بچه بمونه بین گرگا
مونده رو صورت کوچیکم
جای دست، آدم بزرگا
جوری زدن تو صورتم، زیر چشام ورم کنه
حالا که نیستی بابایی، کی روسری سرم کنه
مادر بزرگم فاطمه، دیشب بهم سر زد و رفت
خسته شدم از دست زجر، اون منو بیشتر زد و رفت
بابا، بغلتو میخوام
بابا، بارونیه چشمام
بابا، بابا حسین
خدا نیاره تو شلوغی
بچه بیفته زیر پاها
بهت بگم سرم چی اومد
بهت بگم رفتیم کجاها
تو از گودال برام بگو، از سنگ و بام برات بگم
خوردی عصا برام بگو، از شهر شام برات بگم
پیرمردا تورو زدن، منو زدن پیرزنا
هیچ دختری گیر نکنه، وسط این بد دهنا
بابا، بغلتو میخوام
بابا، بارونیه چشمام
بابا، بابا حسین
خدا نیاره توی غربت
یه عده راهتو ببندن
یهودیِ اومد جلو تا
هولم بده همه بخندن
از مجلس حرام نگم، واللهِ بی حرمتیِه
از عمه زینبم بگم، این زن چقدر غیرتیِه
دختراتو بغل میکرد، گوش منو گرفته بود
آخه هنوز اون دلقکِ، از توی جمع نرفته بود
بابا، بغلتو میخوام
بابا، بارونیه چشمام
بابا، بابا حسین
خدا نیاره وسط شب
همه بخوان بِدن نشونت
دورتو نامحرم بگیره
یه دفعه بند میاد زبونت
مشت و لگد تموم که شد، با تازیونه میزدن
جا نبود اما همشون، شونه به شونه میزدن
چه بازاره شلوغی بود، چه بیبهونه میزدن
آخر نفهمیدم اونا، سرِ چی چونه میزدن
بابا، بغلتو میخوام
بابا، بارونیه چشمام
بابا، بابا حسین
#شب_سوم_محرم
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#واحد
#کربلایی_جواد_مقدم
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین