eitaa logo
کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
39.1هزار دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
3.2هزار ویدیو
363 فایل
﷽ جدیدترین اشعار،نوحه وروضه بامتن درکانال ما خوش آمدید 🌺🙏 مدیریت وتبلیغات 👇 @khadeem110 @majmazakerinee لینک کانال👆 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بریده خاک کربلا ازما امونُ پر غصه زجا میبینم آسمونُ می‌شنوم اونروزی که داری میخونی برای سقا انا الیه راجعونُ داداش میبینی یه روز تو یه قامت اسارت منو داداش میاد روزی که رو نِی میکُشه اشارت منو خاک صحرا آخه چه جای مهمانه کوفه پر ازنامرد و ونامسلمانه حسین وااای حسین وااای حسین 🏴 عمو با غصه دخترت رو کرده راضی نمیگیره اصغر دیگه باعمه بازی بیا برگردیم دست جمعی به مدینه بد شنیدم ازکوفه ومهمون نوازی چرا اَعوذُ بک من کرببلا ، داری رو لبت بیا جای دیگه ای ، خیمه بزنیم ، جون زینبت خاک صحرا آخه چه جای مهمانه سهم دخترهاته سیلی مردانه حسین واای حسین واای حسین🏴 اینجا انگار‌ میخوان برات لشگر بیارن باطبق واسه ی رقیه ت سر بیارن توی نامه ازباغ پرمیوه نوشتن ندیدیم واسه مهمونا خنجر بیارن داداش چشمامون تره چشماشون پراز برق زیوره داداش قربون سر ترس خواهرت ترس معجرت خاک صحرا آخه چه جای مهمونه اینجا هرچی داره خوار مغیلانه حسین واای حسین واای حسین🏴 ✏️خادمه اهل بیت 〰〰〰〰〰〰〰〰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(توی هیئت سینه زن شدن سعادت میخواد خادم امام حسين شدن لیاقت میخواد پای منبرش بزرگ شدن عنایت میخواد مثل جون غلام سیاه شدن ارادت میخواد)۲ تو دنیایی که هرکسی کنج دلش مهر که دلبری داره خوشبخته اون عاشقی که ازاربابش مدال نوکری داره نوکر نوکر نوکر یعنی یه عاشق که میشه لایق موقوفه ی امام میشه دیگه چی میخواد اون میبینه ما را پشتو پناها با خودش هم‌کلام میشه ارباب ارباب حسین جان حسین جان حسین جان◾️ حس نوکری برا شاه کرم شیرینه نوکر هرلحظه خودش رو تو حرم میبینه همه ی عمرشو با یه نیم نگاش تامینه تا خود بهشت میره کنارشم میشینه آرزوی زندگیشه دعاش میگیره و حاجت روا بشه خدا بخواد تا زنده هست خادم و جارو کش کربلا بشه خاک خاک خاک پای گداهاش عاشق و شیداش بشینه کنج حرمش گنبد و ببینه هی بی بهونه روضه بخونه بریزه اشک نم نمش ارباب ارباب حسین جان حسین جان حسین جان ◾️ یاد نوکرایی که رفتن و تو افلاکن، همونا که صاحب اون نفسای پاکن هنوزم میاد صداشون همه سینه چاکن بخونیم به نیت اونا که زیر خاکن بی همگان به سر شود بازم میگم بی تو به سر نمی‌شود داغ تو دارد این دلم فقط حرم جای دگر نمی‌شود هستي هستي هستي شمع و چراغم بیا سراغم ،لحظه ای که تنها میشم اینقدر منتظر می مونم ارباب نوکرو دریاب تا حس کنم هستي پیشم ارباب ارباب ارباب حسين جان حسین جان حسین جان◾️ ✏️بسم رب الشهدا ◾️◾️◾️◾️◾️◾️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
"ع" 🏷 (علیه‌السلام) کاروان آمده از راه؛ پر از ماه چنان‌که طرفی در قرق جون و حبیب است و بریر است و در آن‌سو، طرفی درقرق نافع و سعد است و زهیر است نفس کرب‌وبلا زیر قدم‌های علی‌اکبر و عبّاس فرو رفت که حرف از زدن تیر و گلو رفت مبادا دو شب بعد بگویند: عمو رفت نفس کرب‌وبلا رفت فرو؛ دم نزد این خاک و با سینه‌ی صدچاک، فقط دید و فقط دید فقط دید و فقط زرد شد و سرخ شد و سرخ شد از آخر این حادثه ترسید بگذارید که این‌بار روایت کنم از زاویه‌ی دید صحابه، جریان را بگذارید که عابس که خودش هست به‌هم‌ریخته‌ی حضرت عبّاس، روایت بکند صحنه‌ی جان‌سوز ورودیه‌ی هفتادودو جان را بگذارید که در پای حبیب‌ابن‌مظاهر بکنم ذبح، زمان را بگذارید که این‌بار نگویم که وزید آه! نسیمی و دل خواهر ارباب به‌هم ریخت بگذارید نگویم که همان بدو ورودیه هم از گریه‌ی یک طفل، دل آب به هم ریخت بگذارید نگویم ز صدای نفس و شیهه‌ی ده اسب، رقیّه وسط خواب به هم ریخت بگذارید شبی در وسط ظهر بگوید که چنان شد بگذارید غلامی که سیاه است ولی مثل شب چارده، آبستن ماه است که بالقوّه‌ی عون است که بالفعل همان عاشق بی‌واسطه، جون است بگوید که «حسین ابن علی» کرد نگاهی به علی‌اکبر خویش و نگران شد که همان لحظه‌ی اوّل قد ارباب کمان شد بگذارید که امسال حبیب ابن مظاهر بدهد شرح ورودیه‌ی ارباب خودش را و به تصویر کشد غصّه‌ی اصحاب خودش را که پریشانی ارباب؛ پریشان بکند نوکر خود را و در آن لحظه حبیب ابن مظاهر برد از شرم به پایین سر خود را که به یک دست حسین ابن علی در بغل آرام کشد دختر خود را و با دست دگر یک‌سره آرام کند خواهر خود را، با نگاهش بکند بدرقه کم‌کم، علی‌اکبر خود را نگذارید که امسال ورودیه شود مدخل آن روضه‌ی بی‌پرده‌ی گودال نگذارید که امسال ورودیه شود روضه‌ی باز دو عدد گوش و غم آن دو سه مثقال نگذارید که بر تل برود خواهری از حال نگذارید که آن چکمه به هرجا بنشیند نگذارید که این مرتبه بالا بنشیند نگذارید که با پا بنشیند نگذارید که بر سینه‌ی آقا بنشیند مادرم می‌گفت: یه‌روزی میاد که تنها و بی‌یاری نه حسینی مونده توو خیمه، نه علی‌اکبر نه علمداری از همون لحظه که پایین اومدم، کارم شده زاری کاش این بار غم‌و از سینه برداری بگو که بار نندازن؛ بیا برگرد جان مادرت حالا که سر داری ببین توو قافله، شیش‌ماهه داری دختر چادربه‌سر داری ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
"ع" 🏷 (علیه‌السلام) مادرم می‌گفت؛ یه‌روزی حسین از تو جدا میشه همه‌ی این ماجراها توو زمین کربلا میشه لب تشنه؛ دم دشنه به حلقوم تو جا میشه به گوشم می‌رسه الآن صدای ضجّه‌ی زن‌ها صدای هلهله از مردم کوفه صدای ناله‌ی طفل سه‌ساله صدای داد و بیداد و صدای خس‌خس آخر نفس‌های تو در گودال نگذارید که خواهر، همه‌ی فاجعه را آه ببیند و پس از شمر، سنان را وسط راه ببیند و سکینه، بغلش گاه نبیند چه شد و گاه ببیند نگذارید که امسال، ببرد ز قفا شمر گلو را نگذارید که امسال ورودیه فقط شمر بگیرد سر و مو را و سنان بر سر نیزه بنشاند سر او را ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
"ع" 🏷 (علیه‌السلام) جبرئیل، بال می‌زنه دور و بر قافله‌ی آل‌الله پابرهنه همه‌ی خیل رسل، پشت‌سر ثارالله بین راه، خون خدا روی لبش آیه‌ی«انّا لله و انّا الیه راجعون طفلک رقیّه! ده روز بعد بین بیابون! ده روز بعد با روی نیلی! ده روز بعد خوشحاله الان! ده روز بعد افتاده از پا! ده روز بعد از ضرب سیلی! ده روز بعد داره می‌میره نوکرت؛ چه حالی داره مادرت ای وای! با یاد شمشیر و سرت؛ چه حالی داره مادرت ای وای! میکائیل اومده با قافله تا کربلا از بیت‌الله اسرافیل، اشک می‌ریزه پابه‌پای خواهر ابی‌عبدالله عزرائیل با دل پرخون می‌خونه آیه‌ی انّا لله و انّا الیه راجعون ای وای زینب! ده روز بعد میون آتیش! ده روز بعد پناه سجّاد! ده روز بعد با تازیونه! ده روز بعد کنار گودال! ده روز بعد ای داد بیداد! ده روز بعد می‌ریزه اشک خواهر برات تا می‌رسی به کربلات ای وای! برا تموم بچّه‌هات، برا همه مخدّرات ای وای! خیمه‌ها میشه علم تا می‌رسه امر علمدار شاه از سر اهل حرم، سایه‌ی ماه کم نشه ان‌شاالله مثل مولاش می‌خونه، ماه حسین آیه‌ی انّا لله و انّا الیه راجعون می‌رسه عبّاس! ده روز بعد از موج دریا! ده روز بعد به موج دشمن! ده روز بعد دست بریده! ده روز بعد مشک دریده! ده روز بعد عمود آهن! ده روز بعد ده روز بعد، سینه‌زنا بی‌قرارن با نوحه‌ها ای وای! رأس حسین به نیزه‌ها؛ آتیش زدن به خیمه‌ها ای وای! ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
"ع" 🏷 (علیه‌السلام) از همون‌لحظه که از مدینه اومدم دلم شور می‌زنه یاد اون روایت پیمبر افتادم دلم شور می‌زنه یادته! روزایی که مادرم، شونه میزد به تار موی تو یادته! روزایی که پدرم، بوسه میزد به ماه روی تو یادته! روزایی که جدّمون، زار میزد برا گلوی تو حالا امروز افتادم یاد اون خاطره‌ها دلم شور می‌زنه توو بیابونیم و من با دیدن رباب دلم شور می‌زنه بچّه همراهمونه؛‌ همه‌اش برای آب دلم شور می‌زنه یادته که می‌گذاشت مادرم یه کاسه آب، شبا بالاسرت یادته! این قصّه رو بابامون ادامه داد به یاد مادرت یادته! مادر که رفت؛ راز آبو گفته بود برای خواهرت امروز، اون روزیه که میون دو نهر آب دلم شور می‌زنه زیر لب «و انّ یکاد» می‌خونم و برات دلم شور می‌زنه بین اون چشمای شور برای بچّه‌هات دلم شور می‌زنه فدای دلشوره‌هات؛ می‌دونم قراره از داغ تو، پیر بشم توو هجوم شعله‌ها، جون پناه این‌همه طفل صغیر بشم خدا می‌خواد که تورو غرق در خون ببینه؛ منم اسیر بشم توی این میقات خون، برای شیرخوارمون دلم شور می‌زنه می‌بینم گودالو، دلم شور می‌زنه می‌بینم اطفالو، دلم شور می‌زنه می‌بینم سه‌ساله‌رو، دلم شور می‌زنه آه و اشک و ناله رو، دلم شور می‌زنه می‌بینم نیزه‌هارو، دلم شور می‌زنه لشکر بی‌حیارو، دلم شور می‌زنه می‌رسه بوی فرات، دلم شور می‌زنه مثه مادرم برات، دلم شور می‌زنه ◾️◾️◾️◾️◾️◾️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
"ع" (علیه‌السلام) کاش شهید بشم؛ شهید معرکه که بی‌کفن برم به محضر حسین کاش غبار بشم؛ غبار ماتم و غبار مرقد مطهر حسین خداروشکر؛ گریه‌هام بی‌اختیاره حسین ای‌ بی‌کفن؛ غصّه‌هات تمومی نداره حسین کاش مثه زهیر؛ میون خاک‌و‌خون چشام‌و باز کنم؛ توو آغوش حسین کاش شبیه جون، با آخرین نفس بگم دوستت دارم؛ در گوش حسین خداروشکر؛ نوکریم شد اعتبارم حسین خداروشکر؛ غیر تو کسی و ندارم حسین کاش به جای اسم؛ رو سنگ قبر من یه گوشه حک بشه "سینه‌زن حسین" کاش به‌جای خاک؛ زیر لحد قرار بگیره صورتم؛ رو دامن حسین زیر لحد؛ می‌میرم برات دوباره حسین چی میکشه؛ اون‌ کسی‌که تو رو نداره حسین ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
"ع" 🏷 (سلام‌الله‌علیها) ای پدر! چشم تو روشن؛ شب بیداری ماست به اباالفضل بگو: وقت علمداری ماست خصم، بیهوده به ما سلسله بست؛ ای بابا! کاروان بعد تو، ساکت ننشست؛ ای بابا! حیدر قافله‌ات، تیغ دودم را برداشت به اباالفضل بگو: عمّه، علم را برداشت کوفه را با نفس خویش چنان مقبره کرد خطبه‌ای خواند که کار همه را یک‌سره کرد من هم از زینبم و در رگ من، خون علی است سوختم؛ سوختن از عشق تو، قانون علی است دخترم؛ دختری از تیره‌ی امّ‌النّجبا عمّه، بسته به سرم معجری از جنس حیا لشکرم، اشک من و سنگر من، ویرانه درس عزّت بدهم بر پسر مرجانه آهم، ارثی است که از خطبه‌ی زهرا بردم شام گریاند مرا؛ آبرویش را بردم عمّه آموخت به من شکوه‌ای از غم نکنم زخم هم شد؛ سر خود پیش کسی خم نکنم حرفی از آبله، از زخم به زینب نزدم خاطرت جمع؛ به نان صدقه، لب نزدم گله‌ای نیست؛ گله، حوصله هم می‌خواهد من دلم تنگ شده؛ بوسه دلم می‌خواهد چند وقت است که شانه نزدی بر مویم بغلم کن ولی آهسته؛ کمی پهلویم خورده شلّاق روی بال و پرم؛ چیزی نیست لگد زجر، شکسته کمرم؛ چیزی نیست پای چشمم، گل زخم است؛ فدای سر تو دخترت می رود از دست؛ فدای سر تو مهربانم! تو چرا پاره شده لب‌هایت؟ چقدر خاکی و خونی است سر زیبایت راهی تشت شدی از سر نی؛ می‌دانم گریه کردی وسط مجلس؛ می‌می‌دانم بی‌حیا، جام به دست آمد و من می‌دیدم چوب‌دستی به لبت می‌زد و من می‌دیدم عمّه‌جان بود مراقب؛ سر ما پایین بود ولی آن مرد نگاهش چقدر سنگین بود خواهرم، نه دلم آشفته بماند بهتر داغ ناموس تو، ناگفته بماند بهتر پیش من بود اگر امشب، به عمو می‌گفتم از غم کوچه و بازار به او می‌گفتم آن‌که از بام به پیشانی تو سنگ زده دخترش هم به روی صورت ما چنگ زده در شلوغی و دف و رقص در آن هلهله‌ها آه از اشک رباب؛ آه از آن حرمله‌ها راستی! حال رباب از همه آشفته‌تر است گریه‌اش بند نمی‌آید و خونین‌جگر است همه‌ی راه، نگاهش به سر اصغر بود بود گهواره اگر، حال دلش بهتر بود راستی! باخبری از شب جاماندن من؟ شب هق‌هق، شب شلّاق زدن بر تن من از روی مرکب خود، یک‌سره فریاد کشید دست من روی سرم بود؛ سرم داد کشید پدر آنقدر بگویم، نفسم بند آمد پنجه انداخت به مویم؛ نفسم بند آمد شام را ویران کردم با ناله‌ی بابا بیا عالم را حیران کردم با ناله‌ی بابا بیا من را ببر؛ بابا بیا ای همسفر؛ بابا بیا آشفته گشته موی دختر تو؛ بابا بیا رویم شبیه روی مادر تو؛ بابا بیا شرمنده‌ام ز روی خواهر تو؛ بابا بیا وای از زخم گلوی پرپر تو؛ بابا بیا خونین پیکر؛ بابا بیا ای هم‌سفر؛ بابا بیا امشب کنج ویرانم، مهمان من؛ بابا بیا تا به سحر می‌خوانم، درمان من؛ بابا بیا ای یوسف کنعانم! ای جان من! بابا بیا ای قاری قرانم! جانان من! بابا بیا عشق بی‌سر؛ بابا بیا ای هم‌سفر؛ بابا بیا سوز بده بر سخنم؛ به دل سوخته‌ی خواهرت تا که بگویم سخن از تن صدچاک علی‌اکبرت ناله زنم، یاد کنم ز لب خشک علی‌اضغرت گوهر اشکم، شده ایثار تو؛ گریه کنم یاد علمدار تو ◾️◾️◾️◾️◾️◾️
"ع" 🏷 (سلام‌الله‌علیها) خودم را می‌کشم سویت؛ دو پای ناتوان را نه غمم از یاد بردم؛ طعنه‌های کودکان را نه سر تو رفت و قولت نه؛ یقینم بود می‌آیی به عمّه صبر دادی؛ دختر شیرین‌زبان را نه تمام دختران خوابند زیر چادر عمّه یتیمت را ببر؛ سربارم امّا عمّه‌جان را نه خدا صبرت دهد؛ دیدی که می‌خندند بر وضعم که بر هر زخم طاقت داشتم؛ زخم‌زبان را نه شنیدم غارتت کردند و عریانت به خود گفتم که دزدان را نمی‌بخشم؛ خصوصاً ساربان را نه حلالت می‌کنم ای تازیانه؛ سنگ خاکستر حلالت می‌کنم ای خار امّا خیزان را نه همین‌که چوب می‌خوردی، لبانم چاک می‌خوردند به او گفتم بزن من را ولیکن آن دهان را نه طنابی در تمام شهر دور گردن ما بود فقط گفتم بکش مویم ولی این ریسمان را نه گذشتم با مکافات از حراجی یهودی‌ها من عادت داشتم بر درد؛ درد استخوان را نه به من برمی‌خورد؛ ما سفره‌دار عالمی هستیم بیاندازید سویم سنگ امّا تکّه نان را نه اگرچه کودک و پیرش، هُلم دادند و مو کندند پدر بخشیدم آنان را ولی پیرزنان را ن ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️