قسم به رایحهی عطر یاس خوشبویت
تو آمدی به سویم، من نیامدم سویت
همیشه خیر دعایت نجات داده مرا
مرا ببخش اگر کم شدم دعاگویت
خوشا به قسمت بحرالعلوم و نائینی
نگاه ما که نیفتاده است بر رویت
چه آرزوی بزرگی است، نیستم لایق
که جان دهم دم مرگم به روی زانویت
بیا گذر کن از این روسیاهِ بد رفتار
قسم به حُسن جمالت، به خُلق نیکویت
سحر همیشه به یاد حسین، گریانی
رسیده است به ما هم طریقه و خویت
فدای عمهی مظلومهات که گفت حسین
چه آمده به سر آن دو چشم دلجویت
همان که سنگ به تو زد، مرا نشانه گرفت
شکافته سر من هم شبیه ابرویت
دلم گرفته عزیزم بگو چه کار کنم؟
به پنجه، خولیِ ملعون گرفته گیسویت
---
مثل یک صاعقه، تکبیر حسن میآمد
یازده سالهترین شیر حسن میآمد
بر تن از پیرُهن خویش کفن ساخته است
او حسینیهای از خشت حسن ساخته است
رگ گردن متورم شده یعنی لبیک
مشتهایش متراکم شده یعنی لبیک
یازده جرعهی ناب از یمِ حیدر خوده است
خو پیداست که بر غیرت او برخورده است
دستِ حق بر درِ خیبر بخورد، میفهمند
به رگِ غیرت او بربخورد، میفهمند
او یتیمی است که نعلین ندارد حتی
فکر صد خُم در آن بین ندارد حتی
او نمیدید که خاری به کف پایش بود
دامن پیرُهنش زیر قدمهایش بود
چند باری به زمین خورد ولی باز دوید
تا که زهرا به زمین خورد علی باز دوید
خیره چشمانِ تَرَش رو به همان منظره بود
دورِ گودال فقط دایره در دایره بود
همه با خاطرهی بغضِ علی جمع شدند
حلقه در حلقه به یک نقطه ولی جمع شدند
حلقهها تنگتر از تنگتر از قبل شده
قلبها سنگتر از سنگتر از قبل شده
باید از بینِ همه رد بشود میداند
نه محال است مردَد بشود میداند
رد شد از حلقهی پیراهن عصازن
وسپس از وسطِ جمعیت سنگ به دامن
نه فقط سنگ که چوب و شن و آهن
بعد از آن سخت دوید
از دو سه تا حلقهی اسبان سواری
وصدای نفس و شیهه و کوبیدن سُمها
همهسو هولِ قدمها وعَلَمها
به خودش گفت کمی مانده برو
از وسط اینهمه جامانده برو
پیش میرفت ولی حلقهی یک لشکر شد
متراکم متراکم متراکمتر شد
داشت از بین همین فاصلهها رد میشد
از دل هلهلهها، هرولهها رد میشد
رد شد از حلقهی سرنیزه و از حلقهی شمشیر و کمانگیر و
کف پاش پُر از خون و تَنِ کوچک مجروح دوید و
لب گودال رسید و ته گودل چه دید و
که سنان بود و سنان داشت
نیزهای فاتحه خوان داشت
حرمله غرقِ عرق، چشم بر آن نیمهی جان داشت
آخرین تیر خودش را به کمان داشت
مادری موی کَنان سینه زنان پیش عمو بود
ولی قدِ کمان داشت
پدرش بود عمو بود، پدرش بر سر او بود اما
پسر اُفتاد سر اُفتاد، چه بد بال و پر اُفتاد
تنی روی تن اُفتاد حسن اُفتاد
راه یک تیرِ سهشعبه به دو حنجر اُفتاد
نالهای بین گلو بود که زهرا غش کرد
او در آغوش عمو بود که زهرا غش کرد
کاش جبریل جراحات دو تَن را میبست
کاش میشد که علی چشم حسن را میبست
باز از خاک، حسن مادر خود را برداشت
شمر تا کُندترین خنجر خود را برداشت
میخواست دست و پا بزند نیزهها نذاشت
بابای خود صدا بزند نیزهها نذاشت
---
در قتلگاه هر دو بدن زیر و رو شده
نیزه به روی نیزه به پیکر فرو شده
با پنجههای گرگ تنش جستجو شده
عریان به دست لشکر بی آبرو شده
مقتل نوشته با عجله مو کشیدهاند
مثل کبوتری سر او را بریدهاند
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
نشسته عمه بغضی تو گلوم
مگه من مُردم تنها شه عموم
مثه قاسم بوده این آرزو
برم میدون
کاش میمُردم نمیدیدم نیزهدار رو
که میره سمت گودال
نمیدیدم جلو چشمام بدنش میشه پا مال
غرقِ در خون روی خاکا صد دفعه رفته از حال
میونِ گودال تو ازدحامی
شدی اسیرِ یه مشت حرامی
جلوی چشمات آبو زمین ریخت
همونکه فهمید تو تشنه کامی
ای حسین ای حسین ای حسین(۴)
نشون میدم مرد مِیدونَمو
میریزم پای عشقت خونمو
منم تو راهت میدم جونَمو
عمو جونم
کاش میمُردم نمیدیدم نانجیبی نیزه تو پَهلوت کرده
نمیدیدم شِمر رو وقتی پنجشو تو موت کرده
نمیدیدم جلو چشمام یکی زیر و روت کرده
عمو بمیرم که نیمه جونی
رو خاک صحرا غرق به خونی
سَرم بشه کاش فداسرت تا
یه ذره بیشتر زنده بمونی
کاش میمردم نمیدیدم تَه گودال رو تنت پا میزارن
نمیدیدم پیرهنت رو از تنت در میارن
نمیدیدم عمامهات رو از سرت برمیدارن
صلیالله علیک یا عطشان
مقتل میگه افتادی آقا جان
مقتل میگه از مادرا خواستی
آقا بردن پیرهنت رو راستی
ای حسین ای حسین ای حسین
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
من عبدالله ام درسته نوجوونم ولی پر از اراده
قراره با رفیقم عمر ابن جُناده
مرد و مردونه بایستیم
روبروی هرکسی بایسته روبروی امام
تا یه روزی نوجوونا
کربلاشونو پیدا کنن و برن به سوی امام
رفیق هرچه صمیمی بهتر
رفیق یار دل آشوبه
رفیق هرچقدم خوب باشه
رفیق امام حسینیش خوبه
****
هم عهدیم با هم
رویامون بزرگه رویامون قشنگه
یکیمون شهید شد دومی بجنگه
تا به آخر نفسامون
مثل مسلم ابن عوسجه بشیم برای حبیب
اونجوری که به حبیب گفت
ما همونطور بگیم بهم و اوصیک بهذا الغریب
رفیق رفیق روز سخته
رفیق یه رزق که مکتوبه
خدا برا همه بنویسه
رفیق امام حسینیش خوبه
****
تو قتلگاهم
فدائی حسینم فدائی امیرم
من حاضرم تو این راه هزار دفعه بمیرم
من به آرزوم رسیدم
آرزوی خوشه و الجهاد فی سبیل حسین
هرکسی بیاد تو این راه
آخرش یه روز میرسه که میشه قتیل حسین
رفیق به یادتم این لحظه
سرم رو زانوی محبوبه
آخه به همه ثابت کردیم
رفیق امام حسینیش خوبه
◾️◾️◾️◾️◾️◾️
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
ما سپاه حسین در پناه حسین
میدهیم عاشقانه سر به راه حسین
کوچه کوچه جاده جاده با هم
کوله بارمان اگرچه پر غم
روز و هفته ماه و سالمان شد
انتظار دیدن محرم
شور این عاشقی نشسته در جانمان
گر بخواند حسین هرنژاد و زبان
جان و سر میدهیم به هر مکان هر زمان
یا ثارالله یا حسین
****
قبله ی ما حسین ذکر ما یا حسین
میرویم کربلا ولی فقط با حسین
از حرم اگرچه دور دوریم
با همیم و در غمش صبوریم
شب به شب چراغ ما حسین است
ما مسافران راه نوریم
شب به شب گرچه سر به هر کجا میزنیم
زیر این خیمه ها تو را صدا میزنیم
با غمت یا حسین به سینه ها میزنیم
یا ثارالله یا حسین
****
یکدل و یکصدا همدل و همنوا
پا به پا با همیم و میرویم کربلا
ما همان پیاده های تنها
کاروان رفته سوی صحرا
ما سوار کشتی نجاتیم
رودِ متصل شده به دریا
یک نظر کن به ما به زائر کربلا
اربعین میشویم مسافر کربلا
میشویم تا ابد مجاور کربلا
یا ثارالله یا حسین
◾️◾️◾️◾️◾️◾️
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین