شب عاشورا حرف های مولا که تموم شد،تازه از خیمه ها اومده بودن بیرون همینجوری مست ابی عبدالله بودن،یهو دیدن یه پیغام رسانی داره نزدیک میشه توو دلِ تاریکیِ شب به اردوگاه حسین، تا آرام آرام نزدیک شد ،محافظانِ حرم شمشیر کشیده بایست ، کیستی سیاهی؟گفت قاصدیام پیام آوردم ،برا کی پیام آوردی؟گفت برا محمد بن بشیر پیام آوردم ،همه برگشتن طرف محمد بن بشیر ،نگاشو تیز کرد کیه این وقت شب؟ ابی عبدالله اشاره کردن راه بدید بیاد ،آمد بی ادب نگاه به همه کرد نه سلامی نه علیکی روو کرد گفت محمد بن بشیر چرا ایستادی؟پسرتو توو سَر حداد گرفتن محکوم به اعدامش کردن ،بیا بریم پسرتو آزاد کنیم ، سرشو انداخت پایین ، گفت با تواَم محمد بن بشیر نشنیدی چی گفتم؟، گفتم پسرتو اسیر گرفتن بیا بریم ، سرو بالا نیاورد گفت خب برو دیگه پیام دادی برو، خجالت کشید از ابی عبدالله ،آقا اومد جلوتر گفت محمد ، جانم آقاجان ، گفت نشنیدی با تو بود؟ ، گفت آقاجان شنیدم ، گفت خب نمیری دنبال بچهات؟،حسین جان تو امامی من حرفِ تو رو باید گوش بدم ، اما اجازه بده ایندفعه حرفتو گوش ندم ، برو پسرته ، حسین جان پسرو میخوام چی کار؟ ، حسین جان صدتا پسرم فدایِ یه تارِ موی علی اکبرت ، حسین جان خدا رو خوش میاد فردا تو زیرِ عبای علی اکبرو بگیری من برم دنبال پسرم؟...
بله اینه کربلا اینه ، بذا از یکی دیگه هم بهتون بگم ، در نقلی دیدم علی الظاهر عابس بوده ، عابس کشاورز بود اطراف فرات تووی روستایی نزدیک کوفه مشغول کشاورزی بود ، سرِ زمین داشت کار میکرد ، یهو علَی الظاهر دید دارن اینجوری هی لشگر لشگر میرن، شک کرد همینجوری پاچه ها بالا از توو زمین آمد بیرون بیل و کلنگ توو دستش ، آقا خیر باشه ،کجا این هم لشگر؟ ، گفت مگه خبر نداری؟ ، گفت چی شده مگه ؟ ، گفت مگه نشنیدی حسین خروج کرده ، نزدیکیایِ عراقِ ، رسیده کربلا ، رنگش پرید به روو خودش نیاورد ، گفت کدوم حسین؟ ، گفت حسین دیگه پسرِ علی ، مام داریم همه میریم کربلا ، برا یاریش میرید؟ ،برا یاری چیه؟ ما همه میریم به لشگر ابن زیاد کمک کنیم ، میگه توو روشون نگفت ، رفتن ، تا برگشت غلامش داشت نگاش میکرد دید بیل و کلنگ انداخت زمین ، گفت ارباب چی شد؟، گفت خونه خراب شدیم ، شروع کرد دویدن ، گفت کجا میری ارباب؟ ، گفت این همه لشگر دارن میرن آقام تنهاست ، حالا عابس بود یا دیگری اما این بوده توو نقل...
میگن وقتی رسید کربلا، غُرُق بود کربلا دورش ،نمیذاشتن لشگر بیاد ، پنهانی نیمهی شب...، میگن وقتی رسید شب عاشورا رسید ، میگه دقیقا اون لحظه ای هم رسید که ابی عبدالله حرفا تموم شده اس خیمه همه دارن میان بیرون ، ارباب توو خیمه بود ، میگن تا رسید توو اون تاریکی ،به به چطوری رفیق دیر اومدی؟ ، گفت آقام کجاست؟ گفت آقا توو چادره ، گفت چتونه خیلی خوشحالید خیلی دارید میخندید ، بُرِیر چته؟ کبکت خروس میخونه ، گفت آقا یه چیزایی به ما گفته مستشیم، میگن سریع آمد توو دلِ خیمه ، دید ابی عبدالله توو خیمه نشسته ، خودشو انداخت روو قدماش ، ابی عبدالله خوشحال شد گفت چشم به رات بودم، الحمدللّه رسیدی ، بخدا قسم از توو همون گودالی که سرو بالا آورد منتظره ما بوده والله ، میخوای چیکار کنی؟ ، میخوای بری کربلا یا میخوای میدون خالی کنی؟ ، اما اگه میای آبرو باید بذاریا ، جوونی باید بذاریا ، میگن تا وارد خیمه شد ابی عبدالله یه لبخند زد گفت دیر اومدی به اینا وعده ها رو دادمو بهشتو دادم ، میخوای تو هم ببینی ، گفت آقا فقط یه خواهش دارن ازت ، گفت جانم ، گفت آقا الان که اومدم دیدم اینجوری خوشگل بهم خندیدی ، آقا میشه فردا زمین خوردم یه جور دیگه اینجوری بالا سرم بخندی من برم؟ ، حسین جان ما کجا شهدای کربلات کجا؟ ، حسین جان...
میگه وسط عملیات کربلا ۵ ، توو اون نونیا ، توو اون کاناله ، میگه آمدم رد بشم ، یهو دیدم پامو گرفت ، برگشتم دیدم یه نوجوون ، افتاده روو زمین سر و صورت خوونی ، میگه نشستم بالا سرش گفتم چته؟نترس الان میان میبرنت ، الان به امدادت میان... ، دیدم اشاره میکنه نه ، نشستم کنارش گفتم چته ،گفت امدادگر نمیخوام من دارم میرم فقط یه خواهش ازت دارم ، گفتم جانم بگو عجله دارم ، گفت میشه برام یه عاشورا بالا سرم بخونی ،میگه یه جوری گفت دلم نیومد رهاش کنم برم ، سرشو گرفتم توو بغلم شروع کردم عاشورا خوندن ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ میگه دیدم شروع کرد باریدن ، خوندم خوندم خوندم... ، اَللّـٰهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظٰالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَآخِرَ تٰابِعٍ لَهُ عَلىٰ ذٰلِکَ،اَللّـٰهُمَّ الْعَنِ الْعِصٰابَةَ الَّتى جٰاهَدَتِ الْحُسَیْنَ، وَشٰایَعَتْ وَبٰایَعَتْ وَتٰابَعَتْ عَلىٰ قَتْلِهِ، اَللّـٰهُمَّ الْعَنْهُمْ جَمیعاً ، میگه تا گفتم اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ ، میگه دیدم چشاشو کامل وا کرد یه لبخندی زد، به من گفت میبینی همه جا روشن شده...
(بخش اول)
✍🏼تایپ : محمد صادقی
کربلا اشک میدهد
کربلا آه میدهد
طالبش باشی اگر
(کربلا قدرت نگاه میدهد)۲
چشمها را باید شست
جور دیگر باید دید
کربلا را از چشم
اهل باور باید دید
(کربلا سرزمین بیداری
کربلا سرزمین تغییر است)۲
هنر مرد به وقت آمدن است
ای برادر بیا بیا دیر است
(یار میطلبد
امام جامعه علمدار میطلبد)۲
عمار میطلبد
یار میطلبد
لبیک حسین...
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
میگذریم از خویش
میگذریم از جان
میگذریم از تن
میگذریم از سر
مثل حبیب
مثل زُهیر
شبیه حر بشیم عاقبتبهخیر
(رها شو از قفس اعجاز کن
به سوی کربلا پرواز کن
زِ خود گذر کن و لایق شو
قیام تازهای آغاز کن)۲
آن کس که تو را شناخت جان را چه کند؟
فرزند و عیال و خانمان را چه کند؟
دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی
دیوانهٔ تو هر دو جهان را چه کند؟
جانا، یارا...
از دل اون صحرا
میرسد این آوا
بانگ رحیل آید
بگذر از این دنیا
از این قفس از این جهان
گذر کن و فقط پای او بمان
گذر کن از خودت در این راه
برس به خیمهٔ ثارالله
گذر کن از عمود نفست
به رسم مقصد قربانگاه
حر باش و ادب به زادهٔ زهرا کن
خود را چو زُهیر باحیا احیا کن
هر جای شبی صبح تو را میخواند
یکبار دری به روشنایی وا کن
جانا، یارا...
▪️▪️▪️▪️▪️▪️
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
(حسینا، گر اولساخدا قطعه به قطعه بریده بریده) ۲
شهیدا، سنین بیر توکون ویرمروخ مین یزیده
(اماما بیزه سن عقیده) ۲
(آقا قوی جانسنه، قربان ویراخ
ایاقین آلتدا جان ویراخ) ۲
ابی عبدالله، هر نه امر ایلسن آماده یوخ
ابی عبدالله
من اراد الله میدهد خیر خدا به زائر ابی عبدالله...
(حسینا، مقابل اگر نیزه دی تیری دی یا که اوخدی) ۲
اماما، بیزه ٱلدی واردی ولی دوندی یوخدی
اماما، اگر فتنه چوخدی
(آقا، سنسن بیزیم، قرآنیمیز
اسلامیمیز، ایمانیمیز) ۲
ابی عبدالله هر نه امریله سن آماده یوخ
من اراد الله، میدهد خیر خدا به زائر ابی عبدالله...
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
نه واردی قصره علاقم نه مایل تاجم
فقط حسینه حسینه حسینه محتاجم
.
حسین آدیلا اوقدری عروج ائدر روحیم
که گاه حس ائدورم منده مرد معراجم
.
انا الحسین دیورم کافر اولموشام یاران
گلون چکون منی داره که منده حلاجم
.
اوطفل مدرسه که ذکر ائدور حسینون آدین
جانیم او کودکه قربان اودور بویوک خواجم
.
ایویمده خیمه قورورب اوستونه حسین یازورام
دولانورام باشینا سویلورم که الحاجم
.
حسینون اول قوری عطشان یانان دوداقلارینا
ئولونجه آغلاماسام یوسف اوغلی حجاجم
.
حسینه سجده نی رد ائتسه عقل بوشلا منی
اوتوز بش ایلدی که عقلین صفیندن اخراجم
.
حسین دیوب گورورم ذوالجلالی قلبیمده
گور ایندی جامیده من غیبه ناظرم یا،جم
.
ویرون بهشتی منه تا دریم شکوفه لرین
حسینچی لر ایاقیندا سریم شکوفه لرین
.
شاعر:
عسگر شاهی اردبیلی
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
هر آنکه توهین میکند به قرآن
بترسد از فریاد هر مسلمان
به قول تَبَّتْ يَدَا أَبِي لَهَبٍ
بترسد از این خشم و این غضب
°•~━━✥❖✥━━~•°
محب قرآنیم و با حسینیم
میان میدانیم و با حسینیم
به دشمنانش لعن بیشمار
حوالشان باد تیغ ذوالفقار
▪️▪️▪️▪️▪️▪️
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
نزدیکترم، با عشق علی من به تو نزدیک ترم
من از نجف تا کربلا با هر قدم اسم تو رو میبرم
بارونیه چشم ترم با عشق علی غم تو رو میخرم
(بُغضاً لِاَبیک پیرهنت غارت شد
حُبّاً لِاَبیک پیرهن سیاه میپوشم)۲
بُغضاً لِاَبیک علَم افتاد زمین
حُبّاً لِاَبیک پرچمت رو دوشم
(حُبّاً لِعلی، حیدر)۴
(حُبّاً لِعلی بن ابیطالب)۳
حیدر حیدر حیدر حیدر...
خالصترم، با عشق علی برا تو خالصترم
بسته دخیل به روضهها با عشق علی یه عمریه مادرم
مثل حبیب، مثل وَهَب، با عشق علی غم تو رو میخرم
(بُغضاً لِاَبیک، به تو میخندیدن
حُبّاً لِاَبیک، برای تو گریونم)۲
بُغضاً لِاَبیک، بیوفایی کردن
حُبّاً لِاَبیک، به پای تو میمونم
(حُبّاً لِعلی، حیدر)۴
حُبّاً لِعلی بن ابیطالب
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
یه بغل خاطره دارم از حرم
که همیشه جون گرفتم ازشون
به شهیدای توغبطه میخورم
که چقدر عقب ترم از همشون
کاش تا یه سلام میدادم
باز بوی حرم میاومد
وای اگه نبودی آقا
وای چی به سرم میومد
با همهی روسیاهیم با همهی آلودگی
هر دفعه گفتم حسین نفس گرفت زندگیم
(حسین وای)
چه جور ادعا کنم سینه زنم
سینه زن اونه که واست جون میده
روضه خون اونه که عکس دستشم
روضهی عباستو نشون میده
کاش مثل شهید بغداد دست و سرمو می دادم
کاش واسه حسین و عباس هر چی دارم و میدادم
رو به رومه عکسش حالا پشت سرم آلودگی
حالا منم شهید و یه دنیا شرمندگی
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین