#امام_زمان_عج_مناجات_محرمی
ای واسط فیض دو سرا، آجَرَکَالله
وی حجّت حق، صاحب عزا، آجرکالله
با نالهی زهراست عجین سوز صدایت
همنالهی اُمّالنُّجَبا، آجرکالله
دریاب مرا در غم سالار شهیدان
ای منتقم خون خدا، آجرکالله
اذنی بده تا گریهکن جدّ تو باشم
هرجا که شود روضه بهپا، آجرکالله
ما روضه گرفتیم قدمرنجه نمایی
تا جلوه کنی بر دل ما، آجرکالله
ما هرچه که داریم از آن گوشهی چشم است
تو روی مگردان ز گدا، آجرکالله
راضی به رضای تو شدن خیر و فلاح است
کی میشوی از شیعه رضا؟ آجرکالله
با اشک بشوئیم دل از زنگ معاصی
باشیم سرِ خوان ولا، آجرکالله
ای بانی هرسالهی روضه! مددی تا
در روضه بیابیم تو را، آجرکالله
بر عاشق جاماندهی ارباب عطا کن
یک تذکرهی کرب و بلا، آجرکالله
✍ #احسان_محسنی_فر
#ورود_به_ماه_محرم
نی، ناله کرد و باز ترنّم، شروع شد
فصلِ هبوطِ آدم و گندم، شروع شد
دریای بیکران شهادت، که موج زد
طوفان نوح بود و تلاطم شروع شد
از بِرکهٔ غدیر، مُحرّم طلوع کرد
سرمستی حبیب هم از خُم شروع شد
باران اشک شیفتگان غم حسین
«تا گفتم: اَلسَّلامُ عَلیکُم شروع شد»
روح دعا، به نام اباالفضل چون رسید
غوغایی از توسّلِ مردم شروع شد
وقتی گلوی نازک گل، شد نشانِ تیر
لبخند باغبان و تبسم شروع شد
از اشک و خون، اگرچه وضو میگرفت عشق
از تربتِ شهید، تیمّم شروع شد
ای آسمان! مصیبت عظمایِ اهلبیت
از قتلگاهِ عصمتِ پنجم شروع شد
فصل به خون نشستنِ گلهای باغ وحی
از آیهٔ «لِیُذهِبَ عَنکُم» شروع شد
با آنکه باغِ گل به محبت نیاز داشت
با تازیانه، ناز و تنعّم شروع شد
وقتی دلِ ستارهٔ محملنشین شکست
با ماه رویِ نیزه، تکلم شروع شد
✍ #محمدجواد_غفورزاده
#ورود_به_ماه_محرم
حال و هوای کوچه، غمآلود و درهم است
پرچم به اهتزاز درآمد، محرّم است
میگرید آسمان و زمین، در محرّمت
طوفانی از حماسه به پا میکند غمت
ابلاغ میکنند به یاران، سلام تو
قد میکشند باز علمها، به نام تو
هر جا که نام توست، مکان فرشته است
بر هر کتیبهای که ببینی، نوشته است
«باز این چه شورش است که در خلق عالم است
باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است»
باید در این حسینیه، از خود سفر کنیم
باید در این مقام، شبی را سحر کنیم
با کاروان گریه، مسافر شدم تو را
امشب در این حسینیه زائر شدم تو را
تا گفتم «اَلسلامُ عَلیکُم» دلم شکست
نام حسین، بند دلم را، ز هم گسست
دیدم که ابرهای جهان، گریه میکنند
در ماتمت زمین و زمان، گریه میکنند
دیدم «عزای اشرف اولاد آدم است»
دیدم «سر ملائکه بر زانوی غم است»
رفتم که شرح عصمت «ثارُ اللَّهی» کنم
چیزی نمانده بود که قالب تهی کنم
خورشید رنگ و بوی تغیّر گرفته بود
تنگ غروب بود و فلک گُر گرفته بود
ای تشنهکام! بود و نبود تو را چه شد؟
سقّایِ یاسهای کبودِ تو را چه شد؟
بر اوج نیزهها، کلمات تو جاری است
این قصّه، قصّهٔ تَبَر و استواری است
ای اسم اعظمت به زبانم، عَلَی الدَّوام
ما جاءَ غَیرُ اِسمُکَ فی مُنتَهَی الکَلام
آیین من تویی، که تویی دین راستین
بَل ما وَجَدتُ غَیرَکَ فی قَلبِیَ الحَزین
آن بحر پر خروش، دگر بیخروش بود
خورشید تکّه تکّهٔ زینب، خموش بود
✍ #عباس_شاهزیدی
#زمینه_امام_حسین(ع)
بارون لطفت همیشه ، هر روز و شب میباره
خداروشکر زیرِسایَت ، جَمعیم بازم دوباره
هیچ کجا واسم شبیه ، قبر شیش گوش نمیشه
نور عشقت توی دلها ، هرگز خاموش نمیشه
تا نفسِ آخر ، پای تو میمونم
یه لحظه بی روضه ، من مگه میتونم
نشسته عشق تو ، توی رگ و خونم
توو دامِ غمت گرفتارم ارباب
ای آرامشِ دلِ زارم ارباب(۲)
ای جانم حسین حسین جانم جانم
از خونَت جایی نمیرَم ، جنّت بزم عزاته
امن ترین جا توی دنیا ، زیر این پرچماته
این سیاهی که پوشیدم ، از روی اعتقاده
این همون پیراهَنه که ، زهرا بِم هدیه داده
عمریه از جامِ ، باده ی تو مستم
با همه بیگانَم ، توو دستِ تو دستم
هرجایی که اِسمِت ، باشه منم هستم
تو راهِ خودت نگهدارم ارباب
ای آرامشِ دلِ زارم ارباب(۲)
ای جانم حسین حسین جانم جانم
چی ازین بهتر که عمری ، دلخونت باشم آقا
بذار امسال اربعینم ، مهمونت باشم آقا
من که هیچ موقع ندیدم ، از تو جز لطف و احسان
از همین حالا براتم ، رُو امضا کن حسین جان
سخته برا نوکر ، دوریِ از ارباب
رهام نکن آقا ، مُسَبِّب الاَسباب
مثل همیشه باز ، خودت منو دریاب
من به لطفِ تو اُمید دارم ارباب
ای آرامشِ دلِ زارم ارباب(۲)
ای جانم حسین حسین جانم جانم
✍ بهمن عظیمی
➖➖➖➖➖➖➖
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#زمینه_ورودیه
پُره دردم غرقِ آهم ، لبریزه خونِ قلبم
چقَدَر دلشوره دارم ، دارم میمیرم از غم
از زمانی که رسیدیم ، سرتاپام اضطرابه
لرزه افتاده به پاهام ، اینجا حالم خرابه
جاریه عشق تو ، توی رگ و خونم
خوب میدونی داداش ، بی تو نمیتونم
چاره نداره این ، دردِ فَراوونم
میدونم درمون نداره این دردا
می ترسم بی سر بمونی تو صحرا
سالار زینب حسین جانم جانم
توو دلم شادی نَمونده ، از بس که غصه خوردم
بیا برگردیم مدینه ، تا از غصه نَمُردم
قطره قطره اشک چشمام ، میباره مثل بارون
نگا کن که بچه هاتم ، میترسن از بیابون
کُشته منو والله ، فکرِ غم فردات
حاضر و آماده م ، تا که بمیرم جات
وای اگه توو این دشت ، خاری بِره توو پات
رحمی کن به من تو رو جون زهرا
می ترسم بی سر بمونی تو صحرا
سالار زینب حسین جانم جانم
همه ی هستیم تو هستی ، ای آروم و قرارم
تو که می دونی توو دنیا ، جز تو یاری ندارم
ترسم از اینه حسینم ، به سوگ تو بشینم
ندارم طاقت تنت رو ، بین گودال ببینم
کاش نبینم بی کس ، میون جنجالی
زخمی و غرق خون ، رو شیب گودالی
پیکر تو بی سر ، میشه لگدمالی
وای از ناله ی جگر سوزِ زهرا
میترسم بی سر بمونی تو صحرا
سالار زینب حسین جانم جانم
✍ بهمن عظیمی
➖➖➖➖➖➖
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#زمینه_حضرت_رقیه(س)
ای دو عالَم خاک زیرِ ، پای پُر تاول تو
بمیرم که شد خرابه ، آخرش مقتل تو
غیرِ آغوش عموجون ، جایی نیست درخُور تو
همه ی دنیا فدای ، خاک رو چادر تو
قربونِ درداوُ ، زخمای دست و پات
تو دختر شاهی ، خرابه ها نیست جات
ای نوه ی حیدر ، هستی مُو میدم پات
تا وقتی زندم توی قلبم جاته
تنها صاحبم رقیه ساداته
یا بنت الحسین مدد یا مولاتی
از بابات ارثیه بُردی ، احسان و بخشش و بذل
که تو هم باب الحوائج ، هستی مثل ابالفضل
منشأ لطف و وفایی ، بسکه زهرا خِصالی
از در خونَت نرفته ، هیشکی با دست خالی
زندگیِ نوکر ، نذر تو و بابات
با تو برآورده ، میشه همه حاجات
حاتم گدای تو ، ای عمه ی سادات
رزق کربلا میون دستاته
تنها صاحبم رقیه ساداته
یا بنت الحسین مدد یا مولاتی
سه ساله بودی و اَمّا ، روضَت چندین کتابه
کربلا و کوفه و شام ، رأس خونی خرابه
سر که روی نیزه ها رفت ، غنچه از غصه پژمرد
من بمیرم واسه اون که ، چِل منزل پات کتک خورد
دست اجل آخر ، درداتو درمون کرد!
داغ تو بدجوری ، عمه رو دل خون کرد
فرشته هارو هم ، غم تو گریون کرد
عرش و فرش و نُه ، فلک خاک پاته
تنها صاحبم رقیه ساداته
یا بنت الحسین مدد یا مولاتی
✍ بهمن عظیمی
➖➖➖➖➖➖
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
recording-20240702-105313.mp3
4.19M
#زمینه
#حضرت_رقیه س
#شب_سوم_محرم
🎤کربلایی حسین بابا نیا
@majmaozakerine
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین