eitaa logo
کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
39.1هزار دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
3.2هزار ویدیو
363 فایل
﷽ جدیدترین اشعار،نوحه وروضه بامتن درکانال ما خوش آمدید 🌺🙏 مدیریت وتبلیغات 👇 @khadeem110 @majmazakerinee لینک کانال👆 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
اگرچه زود؛ می‌آید، اگرچه دیر؛ می‌آید سوار سبزپوش ما به هر تقدیر می‌آید همان خورشید موعودی که در روز طلوع او حدیث صبح صادق می‌شود تفسیر، می‌آید زمین آبی‌تر از این آسمان‌ها می‌شود وقتی که آن آیینۀ سبز «خدا - تصویر» می‌آید شکوه مهربانی که نگاه نافذش حتی به روی سنگ‌ها هم می‌کند تأثیر، می‌آید در اعماق نگاهش می‌توان خشمی مقدس دید دلش لبریز از مهر است و با شمشیر می‌آید چنان با ضربه‌های حیدری اعجاز خواهد کرد که از دیوار هم گل‌نغمۀ تکبیر می‌آید دقیقاً رأس آن ساعت که در نزد خدا ثبت است نه قدری زودتر از آن نه با تأخیر می‌آید ...
مه اشک است بیایید محرم آمد ماه ذریه ی پیغمبر اکرم آمد خواستم ، آیه بخوانم کمی آرام شوم  از قضا بر لب من سوره ی مریم آمد "کاف" و "ها" خواندم و دل بوی بلا را حس کرد یاد از شال عزای تو گل نرجس کرد گل نرجس بخدا یک دل پر غم داری بیشتر از همه، تو شوق محرم داری کربلا ، مکه ، نجف ، کوی منا یا عرفات آه.... امسال کجا خیمه ی ماتم داری بخدا من به تو و گریه ی تو حساسم نوکرم ، عبد توام، گرچه نمک نشناسم خیمه ای سبز به پا کردی و تنها تنها می کنی گریه و ای کاش کنی یاد از ما جای اشک از سر مژگان تو خون می ریزد ذکر لبهای من غمزده هم "ای آقا" جان من آه نکش، گریه نکن مولا جان مثل یعقوب نشین گوشه ی بیت الاحزان اینقدر یاد عمه ها نکن و داد نزن از غم کربُ بلا اینهمه فریاد نزن هی به سر می زنی و روضه ی سر می خوانی مثل ویرانه شدی خانه ات آباد ، نزن ای فدای سر تو جان من و اجدادم یاد گودال و تن و نیزه و سر افتادم شمر تا رفت، تنش زیر لگدها افتاد خواهرش در وسط دسته ی بدها افتاد تازه از دست سنان و همه راحت شده بود روی آن پیکر سم دیده چه ردها افتاد  تا که افتاد حسین، حضرت زهرا غش کرد آنقدر خورد زمین زینب کبری، غش کرد ...
غافلم، باز خبردارم کن یوسف فاطمه، بیدارم کن بار سنگین گناه آوردم از سر لطف، سبک بارم کن ای طبیبی که پی بیماری نظری بر دل بیمارم کن آمدم توبه کنم، پاک شوم مهربان... خالی از اغیارم کن کمکم کن نروم سمت گناه با کتک هم شده وادارم کن بین عشاق حسین بن علی بی بهایم، تو بهادارم کن آمدم بین عزا جان بدهم کشته ی قافله سالارم کن وسط گریه، میان روضه لحظه ای لایق دیدارم کن بر غم ذبح عظیم اصغر تا خود حشر گرفتارم کن ...
من گم شدم، مانند بغض در گلویم یا نور و یا برهان، بیا در جست و جویم خیلی دلت را با گناهانم شکستم خسته شدم دیگر من از این خلق و خویم تو آبروی آبرودارن عرشی من بنده ای رسوایم و بی آبرویم عمری برایت وصله ای ناجور بودم یک لحظه هم حتی نیاوردی به رویم می خواستم با گریه برگردم به سویت دست کریمت زودتر آمد به سویم من بی ادب بودم برایت شعر گفتم تو برتر از آنی که من از تو بگویم هربار کارم سخت برهم ریخت، فورا گفتم حسین و زود کردی زیر و رویم ای کاش زنده باشم و در ماه عزایش دیگ غذای روضه هایش را بشویم ای کاش زنده باشم و از قول قاسم گویم به شور و هروله "ای وای عمویم..." ...
آقا دل شکسته ما را نمیخری؟ ظرف ترک ترک شده از ما نمی خری؟ مرجوع شد به هر که دلم را فروختم کالای دست چندم ما را نمی خری؟ با رشته های اشک به بازارت آمدم از ما کلاف یوسف زهرا نمی خری؟ از من عبور می کنی و داد میزنم نوکر برای خانه ات آقا نمیخری؟ امروز با یقین که به دردت نخورده ام شاید اگر به خاطر فردا نمی خری؟ عمری به عشق نوکری تو دویده ام حالا که اوفتاده ام از پا نمی خری؟ ...
من از مشهد، من از تبریز، از شیراز و کرمانم من از ری، اصفهان، از رشت، از اهواز و تهرانم نمی دانم کجایی هستم، اما خوب میدانم هوایی هستم و آواره ای در مرز مهرانم اگر آواره ام، قلبم در ایوان تو جا مانده دلم با هر قدم با هر نفس اسم تو را خوانده غم عشقت بیابان پرورم کرد و میان راه یکی پرسید: تا کرب و بلا، چندتا ستون مانده؟ چه شیرین است با شوقت دویدن در بیابان ها به عشقت هم به دل جارو زدن هم در خیابان ها نه تنها در میان تربتت داری شفا، حتی به خاک زیر پای زائرت دادند، درمان ها یکی جارو به دست و دیگری گوشی به گوش آمد یکی بر شانه مشک و آن یکی پرچم به دوش آمد دراین موکب سخن ازکوفه، آن موکب سخن از شام یکی از هوش رفت اینجا، یکی آنجا به هوش آمد ستون یک هزار و چارصد، یعنی: سلام آقا سلام ای بی کفن ای تشنه لب ای مانده بر صحرا به سقای علمدارت قسم، ما پای پیمانیم به شوق یاریِ آرام جانت، مَهدی زهرا (س) ...
مائیم و درد بی‎مداوایی که داریم شب تا سحر چشمان دریایی که داریم تو راهِمان دادی و به عالم ندادیم در حول و حوش خیمه‎ات جایی که داریم مائیم و دلشوره‎های بی‎تو بودن مائیم و این «آقا بیا»هایی که داریم در عین ثروت داشتن خیلی فقیریم برکت ندارد مال دنیایی که داریم تا کِی فقط خواب ظهورت را ببینیم؟ کِی می‎شود تعبیر رویایی که داریم؟ هر قدر هم بی‎تو غریب شهر باشیم گرم است دلهامان به آقایی که داریم روزی می‎آید که به شمشیر تو آقا پاسخ بگیرد هر معمایی که داریم باید بگیری انتقام مادرت را تسکین بده بر داغ زهرایی که داریم ای کاش آقا یک شب جمعه ببینی در کربلا این شور و غوغایی که داریم ما با دعای تو لیاقت را گرفتیم روزیِ پر فیض زیارت را گرفتیم ...
دوباره جمعه شد و بی قرار می گریم برای آمدنت ای نگار می گریم دوباره جمعه شد و تو نیامدی آقا سحر نگشت شب انتظار می گریم دوباره جمعه شد و اشكها سرازیر است ز هر دو دیده چو ابر بهار می گریم دوباره جمعه شد و با نوای یا مهدی زبان گرفته ام و زار زار می گریم تو بر گناه منِ رو سیه مكن گریه كه من به حال خودم شرمسار می گریم اگر چه غرق گناهم ولی شبیه شما برای جد تو روزی دو بار می گریم برای شیب خضیب و برای خد تریب برای آن سرِ بر نی سوار می گریم برای معجر و انگشتری كه غارت شد برای آتش و دود و فرار می گریم ...
فقط نه صبح من از ابرهای تار پر است گلوی جاده هم از بغض انتظار پر است بیا که زردی پائیز با تو بی معناست چرا که عهد تو از سبزی بهار پر است اگر که دفترت از خاطرات من خالی ست میان دفتر من از تو یادگار پر است به خاک های مسیرت نگاه کن گاهی که زیر هر قدمت قلب بی قرار پر است مگیر خرده اگر منتسب شدیم به تو چرا که دور و بر گل همیشه خار پر است چگونه یاد تو از خاطرم گذر نکند که لحظه لحظه ام از لطف بی شمار پر است مرا خراب خودت کن به خلق وا مگذار دل خراب من از دست روزگار پر است پس از دعای فرج کربلاست حاجت ما ودر سر همه سودای آن مزار پر است ...
خاطر آزرده ز ما یار که باشد زشت است حالش از دست گدا زار که باشد زشت است تا زمانی که غم غربت او پابرجاست غم ما درهم و دینار که باشد زشت است منتظر سمت تکامل نرود می‎بازد خار تا روز ابد خار که باشد زشت است کار یعنی که همه نوکری‎اش را بکنیم شغل شیعه به جز این کار که باشد زشت است اولویت دل ارباب که باشد خوب است اولویت دل اغیار که باشد زشت است هر کسی سهمیه‎ای در دل آقا دارد اما سهم ما اذیت و آزار که باشد زشت است سینه‎زن گر نرود تا به حرم می‎میرد سینه‎زن دور ز دلدار که باشد زشت است روضه‎ی شعر من این است ببخش آقاجان عمه‎ات راهی بازار که باشد زشت است ...
چه بهاری بشود گر تو بیایی، آقا چه بهاری بشود چهره گشایی، آقا پسرفاطمه این دشت پراز دلتنگیست باغ وبستان همه را ،نیست صفایی،آقا راز دلتنگی ما چیست بجز دوری تو بخدا غصه تلخی ست جدایی آقا آب و جارو زده ام با مژه این معبر را من نشستم سر راهت به گدایی آقا قرن ها طی شدو افسوس ندیدیم تو را کاش یک روز قدم رنجه نمایی آقا تا نمردیم بیا، حیف جوانی طی شد « نکند منتظر مردن مایی آقا » ...