eitaa logo
کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
39.1هزار دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
3.2هزار ویدیو
363 فایل
﷽ جدیدترین اشعار،نوحه وروضه بامتن درکانال ما خوش آمدید 🌺🙏 مدیریت وتبلیغات 👇 @khadeem110 @majmazakerinee لینک کانال👆 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
تو را می‌شوید امشب دستِ دریا تو را با اشکِ ما با اشکِ زهرا نمیدانم چرا می‌گویم امشب بریز آبِ روان آهسته اَسما حسن زخمِ سرت را بست اُفتاد لباسِ آخرت را بست اُفتاد حسن حالِ مرا می‌دید پیشَت دو چشمِ دخترت را بست اُفتاد چگونه سَر کنم شب را عزیزم چه سازم جانِ بر لب را عزیزم بجای تو حسن ای کاش امشب کفن می‌کرد زینب را عزیزم به مادر گفتم ای جان رو مپوشان شبیه فصلِ هجران رو مپوشان خجالت می‌کشد بابا کنارت تو پهلو را بپوشان رو مپوشان حسن بگذار رویش را ببوسم پریشانم که مویش را ببوسم سفارش کرده بابا جایِ او هم حسینش را گلویش را ببوسم دعایی کُن که بی بازو نگردد لبِ گودال از پهلو نگردد زدم بوسه بر این حنجر ولی تو دعایی کن که پشت و رو نگردد حسن لطفی
میریخت اشکِ شام غریبان به نیمه شب تشییع شد، امامِ امامان به نیمه شب ارثِ شب مدینه، به کوفه رسیده است تکرار شد، شبِ غمِ هجران به نیمه شب بعد از نبی که در دلِ شب دفن شد، چرا گردید دفنِ فاطمه پنهان به نیمه شب؟ گویا که خوفِ فاجعه ی نبشِ قبر بود! شد دفنِ آلِ عترت و قرآن به نیمه شب تنها حسن مشایعتش روز شد، ولی آخر کشاند فتنه ی عدوان به نیمه شب هفتاد تیر بر بدنِ مجتبی زدند تا در بقیع، خاک شد اینسان به نیمه شب از پنج تن، یکی تنَش از زیرِ آفتاب شد تا سه شب، به فاطمه مهمان به نیمه شب طاقت ز دستِ خیلِ ملائک ربوده شد از گریه ی وحوشِ بیابان به نیمه شب اما تمامِ غربتِ زینب، به یک طرف وای از نمازِ شامِ غریبان به نیمه شب با چادری که پاره و خاکی و سوخته است دارد عجب، قنوتِ درخشان به نیمه شب از داغِ نعشِ بی سرِ گودالِ قتلگاه زهرا هنوز مانده پریشان به نیمه شب مهدی بیا که گمشده، گلهای کاروان کِی میرسی بدادِ یتیمان به نیمه شب آتش گرفته خیمه ی اهل حرم، بیا غارت شدند زینتِ طفلان به نیمه شب یک سر، نهان به کیسه ی خورجین و مابقی بر نیزه رفت، راسِ شهیدان به نیمه شب محمود ژوليده
تو را می‌شوید امشب دستِ دریا تو را با اشکِ ما با اشکِ زهرا نمیدانم چرا می‌گویم امشب بریز آبِ روان آهسته اَسما حسن زخمِ سرت را بست اُفتاد لباسِ آخرت را بست اُفتاد حسن حالِ مرا می‌دید پیشَت دو چشمِ دخترت را بست اُفتاد چگونه سَر کنم شب را عزیزم چه سازم جانِ بر لب را عزیزم بجای تو حسن ای کاش امشب کفن می‌کرد زینب را عزیزم به مادر گفتم ای جان رو مپوشان شبیه فصلِ هجران رو مپوشان خجالت می‌کشد بابا کنارت تو پهلو را بپوشان رو مپوشان حسن بگذار رویش را ببوسم پریشانم که مویش را ببوسم سفارش کرده بابا جایِ او هم حسینش را گلویش را ببوسم دعایی کُن که بی بازو نگردد لبِ گودال از پهلو نگردد زدم بوسه بر این حنجر ولی تو دعایی کن که پشت و رو نگردد حسن لطفی
علیه السلام ویژه روزهای آخر ماه مبارک رمضان @majmaozakerine " یا رَبّنا " گفتم ؛ تو در ذهنم نشستی مولودِ کعبه! هر چه دارم من، تو هستی دل از خدا بُردی تو از بس حق‌پرستی در کعبه‌‌‌ی قلبم تو بُت‌ها را شکستی اَلحق که مرآتی تو بر پروردگارم جانم فدای هم پدر، هم مادرِ تو آیا شود من هم بیایم محضر تو رخصت بده یک لحظه باشم قنبر تو ای کاش در راه تو گردم پرپرِ تو من خواب دیدم در رهِ تو جان‌نثارم " مَن ذَا الّذی ذاقَ ... " چه حُبّ بی‌نظیری در بندِ تو، بَه بَه، چه خوش باشد اسیری ای آنکه داری شهرتِ نِعمَ الامیری! اسم تو آمد در میان؛ خرده نگیری ... در مستیِ از یاد تو بی‌اختیارم دارد به پایان می‌رسد ماهِ مبارک دستم تهی از توشه می‌باشد بِلاشَک در خوب‌بودن تو تکی؛ من در بدی تک "لا فَرَّقَ اللهُ" شها! بَینی وَ بَینَک هستی فقط تو دلخوشیّ روزگارم یا سیّدی! نَفسُ النّبی! آقای عالَم! ای کاش گردم با تو قبل از مرگ، مَحرَم دارد به پایان می‌رسد، این عمر، کم‌کم مُهر قبولی می‌‌زنی شعرِ مرا هم؟! غبطه خورِ لطفت به شعرِ شهریارم اهل دلی می‌گفت: بر عاشق، یقیناََ شیرین‌ترین هنگام باشد وقت مُردن زیرا که می‌بیند تو را با ضِرسِ مُتقَن چشمش شود از دیدن روی تو روشن لب‌تشنه‌ی آن لحظه‌های احتضارم با این همه‌، من را اگر قابل ندانی در دوزخم اندازی و از خود برانی گِردِ هم آرم اهلِ آن را با اَذانی در بینِ شُعله می‌کنم من خطبه‌خوانی: ای اهل آتش! من علی را دوست دارم . @majmaozakerine
کسی که رشته ی گیسوی او حبل المتین باشد پس از خلقش سراسر عرش، غرق آفرین باشد که حیدر آفرین حقا که خیرالخالقین باشد چه در هیبت چه در غیرت چه در عشق اولین باشد که بر انگشتر فضل و شرف همچون نگین باشد بروی خاتمش "للّه مُلکٌ" گشته حک اما بچرخد روی انگشت علی چرخ فلک اما علی غیر از خدا هرگز نمی خواهد کمک اما جهان عمریست درمانده ست در تردید و شک اما علی علم الیقین عین الیقین حق الیقین باشد تمام اولیا را در دبستان علی دیدم که هشیاران عالم جمله مستان علی دیدم و جنت را گیاهی در گلستان علی دیدم من از فتح در خیبر به دستان علی دیدم که او دست توانمند خدا در آستین باشد همان شاهی که می زد وصله کفش وصله دارش را ز میدان برنگشتند عبدودها کارزارش را ببین اشک یتیمی می برد این سان قرارش را سر در چاه را باور کنم یا ذوالفقارش را که گاهی آنچنان بوده ست و گاهی این چنین باشد چه باشد جلوه ی دنیا؟ به جز مردار در چشمش شبیه استخوان خوک بی مقدار در چشمش ملائک مشق بنویسند از اسرار در چشمش بگو از استخوان در گلو از خار در چشمش که داغ از خطبه های ناتمام آتشین باشد نبیند فضل او را هرکسی باشد به قرآن کور که بر خورشید می گردد نگاه شب پرستان کور به آنها که از اول کور بودند و کماکان کور، بگو چشم نبی روشن بگو چشم حسودان کور برای فاطمه تنها علی باید قرین باشد بدا بر حال آنان که خلایق را از او راندند خوشا اجداد ما آنها که پای عشق او ماندند که ما را مادران با نام حیدر شیر نوشاندند از آن روزی که چشمم باز شد در گوش من خواندند علی تا لحظه ی آخر امیرالمؤمنین باشد سعید تاج محمدی
امشب سیاه، خیمۀ هفت آسمان شده آثار مرگ در رخ مولا عیان شده امشب طبیب هم به علی گریه میکند تنها نه اشک دیدۀ زینب روان شده طفلان کوفه شیر نیارید بر علی کو عازم سفر به ریاض جنان شده امشب شود به خلد هم آغوش مصطفی سرو قدی که از غم زهرا کمان شده ای نخل ها به جای رطب خون دل دهید زیرا که لاله زار ولایت خزان شده امشب به یاد شیر خدا سفرۀ غذا در هر خرابه سفرۀ بی آب و نان شده قنبر تو هم بلال شو و یک اذان بگو کامشب سیه بدیدۀ زینب جهان شده هر شب اذا شیر خدا بود و کوفه بود امشب خروش کوفه صدای اذان شده با خون او به خاک مصلی نوشته اند محراب، قتلگاه امام زمان شده (میثم) غم علی نتوان گفت یا نوشت کار از قلم گذشته و اعجز، بیان شده استاد حاج غلامرضا سازگار
دلت هوای اجل کرده نیمه جانی تو در انتظار و هوایی آسمانی تو بیا بگیر ز اسم خودت مدد ، برخیز هنوز هم که هنوز است ، پهلوانی تو امان ازین همه غربت به تازگی مَردم شده است باورشان که نمازخوانی تو چه قدر دل نگرانی برای قاتل خود فدای این همه لطفت ، چه مهربانی تو گرفته صبر مرا ، رنگ چهرۀ زردت بهار من چه شده زخمیِ خزانی تو دوباره فاطمه یا فاطمه است روی لبت به یاد محسن و مادر چه بی امانی تو سر شکسته نکرده است رو به قبله تو را شهید روضه زهرای قد کمانی تو شبیه مادرمان فاطمه دم رفتن برای پیکر صد پاره روضه خوانی تو امان از آن سر بر نیزه ، وای از گودال امان ز کوفه و زینب ، اگر نمانی تو محمدحسین رحیمیان
علیه السلام 〰〰〰〰〰〰 شب قدره هستم هوايى حيدر هوايى ايوون طلايى حيدر شب قدره و من همين آرزومه ببينم ضريح على روبرومه ميخوام حاجتم رو از اين در بگيرم ايشالا كه قرآن، نجف سر بگيرم دارم حس خوبى توى صحن آقام ميذارم سر انگار رو زانوى بابام على جان على جان ۴ 〰〰〰〰〰〰 به حالم نيگا كن اسير گناهم شبيه يتيما بده باز پناهم به آه حسينت به اشكاى زينب خدا رو به اسمت قسم ميدم امشب آقا عشقتون توو دلم مى درخشه بديمو خدا به گل روت مى بخشه تموم اميدم تويى سرور من بكش دست رحمت به روى سر من على جان على جان ۴ 〰〰〰〰〰〰 شب قدره شد دل دوباره هوايى اجازه ميدى كه بشيم كربلايى شنيدم حسينت غريب غريبه شب جمعه صحنش پر از عطر سيبه شنيدم نديدن چشاى ترش رو ز دستش گرفتن على اصغرش رو شنيدم حرم رو به آتيش كشيدن حسين تو رو از قفا سر بريدن حسین جان حسین جان ۴ .