eitaa logo
کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
40.1هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
3.3هزار ویدیو
373 فایل
﷽ 💚مقدمتان را به کانال ✅ خوب ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند مجمع الذاکرین گرامی میداریم💚 مدیریت 👇 @khadeem110 @majmazakerinee لینک کانال👆 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴سبک زمزمه یا شور روضه ای شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام 🏴بند اول به حال من ماهیِ دریا خون گریه میکنه واویلا به سر رسیده دیگه عمرم میرم پیشه مادرم حالا یادم نمیره کوچه ی تنگ من بودم و مادر و سیلی یه جوری زد که مادر افتاد یادم نمیره روی نیلی چشاش جایی رو که نمیدید ازم راهه خونه رو پرسید تا خونه دستش رو گرفتم خداروشکر بابام نفهمید جلو چشَم مادرم افتاد... 🏴بند دوم خودم دیدم چهل تا نامرد به خونمون هجوم آوردن پهلوی مادرو شکستن بابامو دسته بسته بردن خودم دیدم سینه و مسمار رد خونش رو روی دیوار خودم دیدم که مادرم سوخت تو شعله ی آتیش اغیار خودم دیدم کاش نمیدیدم ناله ی مادرو شنیدم بعد همون واقعه ی تلخ یه عمره روز خوش ندیدم جلو چشَم مادرم افتاد... 🏴بند سوم این منو طشت و لخته ی خون زجه نزن زینب کنارم اگر که آب بخوام میاری غصه ی آب و من ندارم یه روز میاد میبینی خواهر برادرم حسین و تشنه بین دو نهر آب میبُرن سرش رو از قفا با دشنه چیزی نمیگذره میبینی سر جداشو روی نیزه میبینی که زمین داره از کوبش مرکبا میلرزه گریه نکن خواهر مضطر... ۱۳۹۸/۷/۱۳ 🙏التماس دعای خیر ✍️🎵ڪربلایی امیرحسین سلطانی @majmaozakerine
🏴سبک زمزمه یا شور روضه ای شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام ویژه هفتم ماه صفر 🏴بند اول به حال من ماهیِ دریا خون گریه میکنه واویلا به سر رسیده دیگه عمرم میرم پیشه مادرم حالا یادم نمیره کوچه ی تنگ من بودم و مادر و سیلی یه جوری زد که مادر افتاد یادم نمیره روی نیلی چشاش جایی رو که نمیدید ازم راهه خونه رو پرسید تا خونه دستش رو گرفتم خداروشکر بابام نفهمید جلو چشَم مادرم افتاد... 🏴بند دوم خودم دیدم چهل تا نامرد به خونمون هجوم آوردن پهلوی مادرو شکستن بابامو دسته بسته بردن خودم دیدم سینه و مسمار رد خونش رو روی دیوار خودم دیدم که مادرم سوخت تو شعله ی آتیش اغیار خودم دیدم کاش نمیدیدم ناله ی مادرو شنیدم بعد همون واقعه ی تلخ یه عمره روز خوش ندیدم جلو چشَم مادرم افتاد... 🏴بند سوم این منو طشت و لخته ی خون زجه نزن زینب کنارم اگر که آب بخوام میاری غصه ی آب و من ندارم یه روز میاد میبینی خواهر برادرم حسین و تشنه بین دو نهر آب میبُرن سرش رو از قفا با دشنه چیزی نمیگذره میبینی سر جداشو روی نیزه میبینی که زمین داره از کوبش مرکبا میلرزه گریه نکن خواهر مضطر... 🙏التماس دعای خیر ✍️🎵کربلایی امیرحسین سلطانی