.
|⇦•بیابان با وجود تو....
#قسمت_اول_شعر_خوانی وتوسل به #حضرت_زینب سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ حاج #مهدی_رسولی •
●━━━━━━───────
بیابان با وجود تو برای ما بیابان نیست
کسی که با تو می آید سفر دیگر پریشان نیست
کنار تو کسی دلواپس خار مغیلان نیست
بیابان گردمان کردی ولی زینب پشیمان نیست
اگر در به در کوه و بیابانم کنی عشق است
اگر زخمیِ صد خار مغیلانم کنی عشق است
پریشانم کنی عشق است حیرانم کنی عشق است
اگر دنبال معشوق است دل، دنبال سامان نیست
بپرسی جای جای کربلا را شرح خواهم داد
بپرسی مو به موی ماجرا را شرح خواهم داد
مسیر کوفه تا شام بلا را شرح خواهم داد
هر آنچه از تو پنهان نیست از من نیز پنهان نیست
برادر جان تو ثارُالله، ثارُالله دیگر من
حسینِ قبل خنجر تو، حسین بعد خنجر من
تجلی میکنم در تو تجلی میکنی در من
شهادت یا اسارت هر دو آغاز است پایان نیست
بِنِه پا بر زمین این خاک ها مشتاق و لبریزند
تمام دختران یک یک مژه بر پات میریزند
نباید هم به مهمانداری ات این قوم برخیزند
چرا که خلق میدانند صاحبخانه مهمان نیست
میان کاروان تو ندیدم غیر زیبایی
جوانان رشید و نونهالان تماشایی
به همره بار گل آورده ام آن هم چه گل هایی
غلط گفته هر آنکه گفته این صحرا گلستان نیست
نقاب افکن مرا با مظهر حق روبرو گردان
طنابی گردن زینب ببند و کو به کو گردان
همانگونه که مَردی از شهادت نیست رو گردان
به پای تو زنی هم از اسارت روی گردان نیست
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#روضه_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#اسارت_خاندان_اهل_بیت_علیهم_السلام
#روضه_حضرت_زینب
#کربلایی_مهدی_رسولی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇
4_5857311351281554678.ogg
1.6M
.
#زمینه
#شور
#اسارت
#شام
#حضرت_زینب
رفتی و من ، موندم تنها
موندم بین ، نامحرم ها
با داغه تو ، پیرم کردن
از زندگی ، سیرم کردن
بسته س دستای زینبت
زخمیه پای زینبت
غارت شد اهل حرمت
پیش چشمای زینبت
ای وای ای وای حسین من
رفتم بین ، کوچه بازار
دادن مارو ، خیلی آزار
پیش چشمم ، می خندیدن
دور زینب ، می رقصیدن
جنجالی شد دور و برم
خاکی شد چادر سرم
از روو نیزه دیدی حسین
آواره شد اهل حرم
ای وای ای وای حسین من
توو زنجیره ، دست و پامون
دادن زجرم ، باحرفاشون
از روو نیزه ، دیدی داداش
دورم کردن ، جمع اوباش
ای وای از غصه های شام
دیدی رفتم توو ازدهام
کاری کن واسه خواهرت
دارم میرم بزم حرام
ای وای ای وای حسین من
#عباس_قلعه ✍
.
#شور
#حضرت_زینب
#شور_حضرت_زینب
بعد از تو شد ، سهمم آزار : رفتم بین ، کوچه بازار
توو زنجیره ، پاهای من : یا اباعبدالله ، آقای من
سایت کم شد ، از سر من : رفتی و سوخت ، چادر من
بسته شده ، دستای من : یا اباعبدالله ، آقای من
یا اباعبدالله آقای من
موندم بین ، یه عده پست : پیشونیم با ، سنگا شکست
در نمیاد ، صدای من : یا اباعبدالله آقای من
به دخترها ، شد جسارت : خلخالاشون ، شده غارت
خندیدن به ، اشکای من : یا اباعبدالله ، آقای من
یا اباعبدالله آقای من
کشتن مارو ، با حرفاشون : با خنده و ، طعنه هاشون
غرقه خونه ، چشمای من : یا اباعبدالله ، آقای من
دور زینب ، هلهله شد : خواهرت بی ، حوصله شد
بی درمونه ، دردای من : یا اباعبدالله آقای من
یا اباعبدالله آقای من
یک عده با ، سنگ اومدن : بی رحمانه ، مارو زدن
زخمی شده اعضای من ، یا اباعبدالله آقای من
می رقصیدند ، روبه رومون : میخندیدن ، به حالمون
گفتم فقط ، ای وای من : یا اباعبدالله آقای من
یا اباعبدالله آقای من
#عباس_قلعه✍
4_5854787946326005570.mp3
5.47M
#شور
#حضرت_زینب
🎤نریمان_پناهی
مجروح شد جبین ملک بس که سجده برد
بر آستان عرش بنای تو یا علی
گر بند بند پیکرم از هم جدا شوند
هریک بُوَد چو نی به نوای تو یا علی
مرا مولا و سرور کیست؟ حیدر
دل و دلدار و دلبر کیست؟ حیدر
امیر دادگستر کیست؟ حیدر
امام عدل پرور کیست؟ حیدر
صراط الله اکبر کیست؟ حیدر
پیمبر را برار کیست؟ حیدر
محمد را اگر پیغمبری بود
خدا داند که او هم حیدری بود
علی مرآت رب العالمین است
علی استاد جبریل امین است
علی سر خداوند مبین است
علی آیینۀ حق الیقین است
علی مولای اصحاب الیمین است
علی کل ولایت کل دین است
همین است و همین است و جز این نیست
عالمان مجتهد تا عارفان خرقه پوش
منتظر هستند کی این تاک می آید به جوش
.
طعم انگور ضریح نقره را هر کس چشید
از هراس و هول محشر هم نمی آید به هوش
.
بوسه ای بر خوشه ای از نقش انگورش زدم
حاملان عرش با هم یک صدا گفتند نوش
هر کسی در جایگاه خویش او را دیده است
هم در اوج عرش هم در حجره ی خرما فروش
خواجه بار این امانت کار فال و قرعه نیست
بار عالم را به جز حیدر که می گیرد به دوش
.مستم و از شعر هایم مِی تراوش می کند
گر بمیرم هم زبان من نخواهد شد خموش
.روزی از بیت علی پیدا و پنهان می خورد
عالم از دست امیر المومنین نان می خورد
#مدح
#امیرالمومنین
#حضرت_زینب
#حضرت_زهرا_سلام_الله
#ام_کلثوم
.➖➖➖➖➖➖➖➖
Dahe Sevom Moharam 1403 Panahi [Mohjat_Net] (3).mp3
1.3M
#کربلایی_نریمان_پناهی
#حضرت_زینب
#اسارت
#شور
شده مانوس غصه ها زینب
شده آماج طعنه ها زینب
توی غربت اسیر و آواره
میره همراه ناقه ها زینب
تو غل و زنجیر داره میره شام
میزنن عمه جانو توی مسیر شام
همه با خنده میدنش آزار
میبرن دست بسته عمه رو تو انظار
یا اباعبدالله یا اباعبدالله
****
توی کوفه چقدر بلا دیدن
تا زمین خوردن همه خندیدن
توی بازار کوفه نامردا
همگی پیش عمه رقصیدن
همه از رو بام میزدن با سنگ
میزدن روی صورت زن و بچه چنگ
جلو چشماشون زدن حرف بد
زدن حرفای ناروا همه بیش از حد
یا اباعبدالله یا اباعبدالله
****
ای امان از غریبی و غربت
ای امان از جسارت و غارت
تو شلوغی کوچه های شام
میزدن اهل بیتو با نیت
چه اذیت ها که نشد تو شام
میزدن اهل بیتو عده ای از رو بام
دل آل الله رو میسوزوندن
توی بازارا اسرا رو میچرخوندن
یا اباعبدالله یا اباعبدالله
دهه سوم محرم 1403
ایام اسارت آل الله
.
این چهل روزه که پریشونم
از غمت داداش ببین که خیلی داغونم
از لحظه ی جانسوز آخر ، یادم میاد که زار و مضطر
وقتی سرت رو میبُریدن یکی میگفت غریب مادر
همه موهام داداش سپیده ، قامت من دیگه خمیده
هر کسی رسید میزد ماهارو یکی لگد یکی کشیده
... برات بمیرم ای برادر ، برادر ای عزیز خواهر ...
سر تو رو نِی ، تن تو رو خاک
ما میرفتیم پا برهنه به روی خاشاک
بسته بودن دستای مارو ، میکشیدن گوشواره هارو
می افتادیم به روی خاکا تا میزدن هِی بچه هارو
شد بدنم پُر از نشونه ، از ضرب چوب و تازیونه
دار و ندار خیمه هارو میبُرد عدو چه وحشیانه
... برات بمیرم ای برادر ، برادر ای عزیز خواهر ...
باورت میشه صد دفعه مُردم
هر دفعه که با رقیت به زمین خوردم
یادم میاد اون اضطرابو ، یادم میاد بزم شرابو
وقتی که چوب زدن به لبهات یادم میاد اشک ربابو
هنوز دلم در اضطرابه ، یادش برام خیلی عذابه
شرمندتم اگر برادر رقیه جا موند تو خرابه
... برات بمیرم ای برادر ، برادر ای غریب مادر ...
#حضرت_زینب
#اربعین_حسینی
#زمینه
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
.
#نوحه_اربعین
#زنجیرزنی
زبانحال زینب س با امام حسین ع
وای وای در دشت کربلا
زینب... اومد از شام بلا
سر مزار شاه دین، اَبر بهاره...
غمی نشسته رو دلش، که دوا نداره
خواهری که جوون اومد، روزی به کربلا
موی سفید و قدِّ خَم، داره ز گریه ها
بعد شهادت حسین، ز جگر کباب شده
مثال شمع روشنی، قطره قطره آب شده
زانوی دختر علی، دیگه محکم نمیشه
یه ذرّه از غم حسین، تو دلش کم نمیشه
وای وای در دشت کربلا
زینب... اومد از شام بلا
حسین حسین تشنه لب، نازنین برادرم
حسین حسین سر جدا، یادگار مادرم
الهی زینب بمیره، از داغ ماتمت
الهی خاکم بکنن، در زیر پرچمت
شمر لعین رو سینه ات،ضربه از قفا میزد
غلط نگم خنجرش و، به رگ خدا میزد
بعد تو زندگی من، دیگه رو به راه نشد
ناله و گریه مرهمه، غم قتلگاه نشد
وای وای در دشت کربلا
زینب... اومد از شام بلا
رسیده اربعین تو ای ذبح سر جدا
نو شده داغ ماتمت ای شاه کربلا
سبط نبی مصطفی ای نور دیده ام
با قد و قامت کمان کربلا رسیده ام
شعله ی سوزان غمت در دل بپا شده
بر سر خاک قبر تو روز عزا شده
تا به قیامت خدا داغ تو بر دلم...
این غم جانگدازی که زود میشه قاتلم
وای وای در دشت کربلا
زینب... اومد از شام بلا
شاعر #هادی_همتی (دلسوخته)✍
#اربعین #امام_حسین
#حضرت_زینب
.
#اربعین
#حضرت_زینب
چهل شب است نمازم نشسته می خوانم
شراره زد غم هجرتو بر دل وجانم
چهل شب است که بر نی سرت چو ماه منیر
به نور روی تو محمل به راه می رانم
چهل شب است که چشم زنان بسوی من است
چهل شب است سپر از برای طفلانم
چهل شب است حسینم،زکف برفته قرار
به خوردن کتک و تازیانه مهمانم
چهل شب است اسارت،چهل فراز وفرود
به یاد جسم تو در قتلگاه گریانم
به کوفه برده شدم شهر آشنائی ها
که از غریبگیش بهر خویش حیرانم
به شهر شام بلا سختها گذ شته به من
که لطمه هاش نموده بسی پریشانم
ز یاد من نرود ضربه های چوب یزید
به آن لبان پر از آیه های قرآنم
چهل شب است به کوفه به شهر شام بلا
بسان سرو سهی قهرمان میدانم
چهل شب است که هر شب یه یاد صبح دگر
به لب ترانه ی امن یجیب می خوانم
گذشته است چهل شب چنان چهل سالی
زهجر روی تو چون پیر زال می مانم
هر آنچه را که بدیدم هر آنچه آه کشیدم
به راه حق همه را من جمیل می دانم
گذشت آن همه شب کربلا بیامده ام
خجل زدفن رقیه به شام ویرانم...
شاعر: اسماعیل تقوایی✍
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#حضرت_زینب
#اربعین_حسینی
این چهل روز عدو سنگ به ما زد بد زد
هر که آمد غم من دید مرا زد بد زد
شد چهل روز نه،انگار چهل سال گذشت
غمت آتش به دل ارض و سما زد بد زد
نرود از نظرم صحنه ی گودال حسین
هر که دور از بدنت بود جدا زد بد زد
پیش چشمان ترم حلقه به دور تو زدند
پیرمردی به تنت آه عصا زد بد زد
من خودم از روی تل دیدم و فریاد زدم
شمر بر پهلوی تو ضربه ی پا زد بد زد
تا درآورد عدو جسم علی را از خاک
سر او را به سر نیزه که جا زد بد زد
یک شب از ناقه زمین خورد یتیم تو حسین
زجر آمد چقدر طفل تو را زد بد زد
نشود قسمت کافر لگد زجر ای کاش
که از آن ضربه عزیز تو صدا زد بد زد
سر بازار به ناموس تو می خندیدند
خصم دانی که چرا طعنه به ما زد بد زد
دشمنی داشت عدو با علی از بدر و احد
که نوامیس تو را در همه جا زد بد زد
محمود اسدی
#حضرت_زینب
#اربعین_حسینی
پیری زمین گیرم، صبوری ناخوش احوال
حس می کنم افتاده ام از شیب گودال
یادم نرفته ذوالجناح بی سوارت
یادم نرفته دختران بی قرارت
یادم نرفته سنگ بر آیینه ات خورد
یادم نرفته چکمه ای بر سینه ات خورد
یادم نرفته گریه ام سیلاب می شد
طفلی رقیه پابه پایم آب می شد
زهرا شدم، در تنگنا آتش گرفتم
من زودتر از خیمه ها آتش گرفتم
از کربلایت زخمی و بی بال رفتم
با چشم هایی تار از گودال رفتم
از حال و روزم بی خبر بودم برادر
با شمر و خولی همسفر بودم برادر
با دست خالی جنگ آن اغیار رفتم
با چادر خاکی سر بازار رفتم
زخم زبان از شهر پر نیرنگ خوردم
در کوفه از شاگردهایم سنگ خوردم
از ازدحام کوچه ها رنجید زینب
از هم محلی، کم محلی دید زینب
همسایه ای داغ دلم را تازه میکرد
چادر نمازم را سرش اندازه میکرد
خاکستر غم، بر سر من ریخت کوفه
خورشید را از شاخه ای آویخت کوفه
رفتم، برای ماندن اسلام رفتم
با آستینی پاره شهر شام رفتم
از خنده های ساربان رنجید زینب
آخر سرِ دروازه را هم دید زینب
از راه های سخت و بی برگشت رفتم
با دست هایی بسته پای طشت رفتم
پیراهنت را سوختم تا پس گرفتم
با خونِ دل عمامه ات را پس گرفتم
در قتلگاه غم، زمین گیرم برادر
دارم به قتل صبر می میرم برادر
وحید قاسمی
#حضرت_زینب
#اربعین_حسینی
سحر چون پیک غم از در درآید
شرار از سینه، آه از دل برآید
درای کاروانی از وطن دور
به گوش جان ز دیوار و در آید
گمانم کاروان اهلبیت است
که سوی کعبهٔ دل با سر آید
گلاب از چشم هر آلاله، جاریست
که عطر عترت پیغمبر آید
پس از یک اربعین اندوه و هجران
به دیدار برادر، خواهر آید
همان خواهر که غوغا کرده در شام
همان ریحانهٔ پیغمبر آید
همان خواهر که با سِحر بیانش
به هر جا آفریده محشر آید
همان خواهر که کس نشناسد او را
به باغ لالههای پرپر آید...
اگر از کربلا، غمگین سفر کرد
کنون از گَرد ره، غمگینتر آید
نوای «وای وای» از جان زهرا
صدای «های های» حیدر آید
از این دیدار طاقتسوز ما را
همه خون دل از چشم تر آید
غمآهنگی به استقبال یک فوج
کبوترهای بیبال و پر آید
بیا با این کبوترها بخوانیم
سرودی را که شام غم سرآید:
«شمیم جانفزای کوی بابم
مرا اندر مشام جان برآید
گمانم کربلا شد عمه! نزدیک
که بوی مُشک ناب و عنبر آید
به گوشم عمه! از گهوارهٔ گور
در این صحرا، صدای اصغر آید
مهار ناقه را یک دم نگهدار
که استقبال لیلا، اکبر آید
ولی ای عمه! دارم التماسی
قبول خاطر زارت گر آید،
در این صحرا مکن منزل که ترسم
دوباره شمر دون با خنجر آید»
محمد جواد غفورزاده
#حضرت_زینب
#اربعین_حسینی
از جان خود اگرچه گذشتم به راحتی
دل كنده ام ولی زتنت با چه زحمتی
ميخواستم به پات سرم را فدا كنم
اما به خواهر تو ندادند مهلتی
كی گفته قطعه قطعه شدن درد آور است؟
مُردن به عشق تو كه ندارد مشقتی
بهتر نبود جای تو من كشته ميشدم؟
بی تو چگونه صبر كنم.... با چه طاقتی؟
از بس برای زخم لبت گريه كردهايم
چشمی نديدهام كه نديده جراحتی
تو رفتی و غرور حريمت شكسته شد
هنگام غارت حرم آن هم چه غارتی
آتش زدند خيمه ما را و بعد از آن
دزديده شد تمامی اشياء قيمتی
اين بچه ها تماميشان لطمه خوردهاند
با من ولی به شكوه نكردند صحبتی
كم مانده بود خم بشوم كم بياورم
از دست تازيانه بی رحم لعنتی
غصه نخور حقير نشد خواهرت حسين
از فتح شام آمدهام با چه هيبتی
شرمندهام رقيه تو در خرابه ماند
لطفی كن و سراغ نگير از امانتی
عباس اگر نبود اسارت چه سخت بود
ممنونم از حمايت آن چشم غيرتی
مصطفی متولی
#حضرت_زینب
#اربعین_حسینی
سلام ای هستی ام،بعد از چهل شب
دوباره آمدم ، بهر ملاقات
توهم نشناختی من را برادر ؟
ببین من زینبم ، پیر و مکافات
چهل شب لحظه هایم را شمردم
چهل شب تلخ بوده طعم اوقات
مپرس از چین روی گونه هایم
که پیرم کرده شبهای خرابات
یواشی بینمان باشد نگویی
به عباس از منو بزم اهانات
خدارا شکر عباسم ندیده
جسارتهای در دروازه ساعات
برایت از سفر آورده ام من
به جای دخترت یک جامه سوغات
عدو بر روی اسب وما پیاده
نکردند هیچ اطفالت مراعات
حجابم معجری صد پاره اما
منو بی معجری ؟ هیهات هیهات!
ولش کن من به اینجا نامَدَم تا
سر قبر تو بُگشایم شکایات
ببینم راستی زخمت چطور است؟
هنوزم سوز دارد زخم رگهات؟
پس از بزم شراب و خیزران من
چهل شب دیده ام کابوس لبهات
محمد کابلی
#حضرت_زینب
#اربعین_حسینی
چگونه با تو بگویم چگونه خواهر رفت
تمام سوی دو چشمم پس از برادر رفت
به جای آن همه تیری که بر تنت آمد
لباس کهنه و انگشتر مطهر رفت
صدای حرمله می آمد و نوای رباب
کنار نیزه طفلش زهوش مادر رفت
حرم در آتش دختر نفس نفس میزد
نگاه ها پی غارت به سمت دختر رفت
مهدی محمدی