#امام_کاظم_شهادت
#حضرت_موسی_بن_جعفر_شهادت
ای ولی نعمتِ ایران پدرت را کشتند
آه ، ای شاهِ خراسان پدرت را کشتند
در میان حرمت سینه زنان می گوییم ...
وامصییت که رضا جان پدرت را کشتند
آنقَدَر از نفس حیدری اش ترسیدند ...
آخر از ترس ، هراسان پدرت را کشتند
چارده سال ، سیه چالِ بلا جایش بود
عاقبت در دلِ زندان پدرت را کشتند
از بلا هر چه که می شد به سرش آوردند
امتِ دور ، ز انسان پدرت را کشتند
اشک ، در چشم و به لب ناله ی "خَلِّصْنی" داشت
در عوض با لب خندان پدرت را کشتند
تا که دیدند کسی نیست ، که یاری ش کند ...
چقَدَر ساده و آسان پدرت را کشتند
حتما آن لحظه که بارید ، برای جدش ...
موقع بارش باران پدرت را کشتند
گر چه از فرطِ شکنجه بدنش آب شده ...
تو بگو با لب عطشان پدرت را کشتند ؟
گر چه اصلا غُل و زنجیر ، لباسش شده بود
کِی دگر با تن عریان پدرت را کشتند
#رضا_قاسمی
#حضرت_موسی_بن_جعفر_شهادت
#امام_کاظم_شهادت
سر شب تا به سحر گوشه زندان چه کنم
دل آشفته چو گیسوی پریشان چه کنم
گاه پروانه صفت سوختم از هجر رضا
گاه چون شمع مرا سینه سوزان چه کنم
آرزویم به جهان دیدن روی پسر است
سوختم،سوختم از آتش هجران چه کنم؟
کنج زندان،بلا گشته ز هجران رضا
تیره روزم چو شب شام غریبان چه کنم
نه رفیقی به جز از دانه زنجیر مرا
نه انیسی به جز از ناله و افغان چه کنم
به خدا دوری معصومه و هجران رضا
می کشد عاقبتم گوشه زندان چه کنم
از وطن کرده مرا دور،جفای هارون
من دل خسته سر گشته و حیران چه کنم
گلی از خار ندید،این همه آزار که من
دیدم از طعنه این مردم نادان چه کنم
سرنگون کاش شود خانه هارون پلید
که چنین کرد مرا بی سرو سامان چه کنم؟
#خوشدل_تهرانی
#حضرت_موسی_بن_جعفر_شهادت
#امام_کاظم_شهادت
در شامِ تارِ بی کسی ام رَدِّ ماه نیست
اینگونه روزگارِ اسیری سیاه نیست
دارند زنده زنده مرا دفن می کنند
قعر سیاهچال کم از قتلگاه نیست
پلکی که ضربه خورده به آن..،وا نمی شود
چشم مرا توان همین یک نگاه نیست
با هر تکانِ سر..،نَفَسَم قطع می شود...
زنجیرِ دور گردن من بی گناه نیست
ساقی که ساق عرش خدا بوده..،خُرد شد
وضع وخیم زانوی من روبهراه نیست
تصویر جسم لاغر من را خیال کن :
یک کوه پُر غرور که هموزن کاه نیست
آخر عذاب بددهنی می کشد مرا
زخمی شبیه زخم زبان نیست..،آه..،نیست
تشییع من به گردن یک تخته ی "در" است...
میخش ولی ز پهلوی من سهمخواه نیست
شکر خدا که چند کفن قسمت من است
عریانرهاشدن بخدا شأن شاه نیست
حتی لباس های تنم دست هم نخورد
در انتظار غارت من یک سپاه نیست
معصومه ام به بزم شرابی نمی رود
شکر خدا که دختر من بی پناه نیست
#بردیا_محمدی
#حضرت_موسی_بن_جعفر_شهادت
#امام_کاظم_شهادت
#رباعی
ای آن که تجلای تو عالمگیر است
توصیف تو در آینة تطهیر است
آزاد شدی زمحبس غم ، امّـا
دسته گل گردنت چرا زنجیر است
#سیدهاشم_وفایی
#حضرت_موسی_بن_جعفر_شهادت
#امام_کاظم_شهادت
از بس تنت کاهیده از جور وجفا بود
گویی که بر سجاده، جای تو عبا بود
یک لحظه غافل از خدای خود نگشتی
لب های تو مشغول ذکر ربنا بود
موسی شدی و طور تو شد کنج زندان
موسی، همه شب، مات این طور وفا شد
برغُربتت زنجیرها خون گریه کردند
خوناب غم هایت روان، از ساق پا بود
هر روز روزه بودی و هنگام مغرب
با تازیانه وقت افطار شما بود
در زیر زنجیر گران، خون گلویت
یادآور خون شهید کربلا بود
از معنی «قعرالسجون» گودال پیداست
گودال سرخی که برایت آشنا بود
چون فاطمه تو مستجاب الدعوه بودی
عجل وفاتی آرزویت از خدا بود
بی حُرمتی کردند بر جسم شریفت
جسمت به روی تخته ای از در چرا بود
هرجا «وفایی» با دل خونین نظر کرد
شیعه به پاس این مصیبت، در عزا بود
#سیدهاشم_وفایی
#امام_کاظم_شهادت
#حضرت_موسی_بن_جعفر_شهادت
#رباعی
زیرعلم امام کاظم بودن
غرق کرم امام کاظم بودن
خوب است ولی عجب صفایی دارد
یکشب حرم امام کاظم بودن
#امام_کاظم_شهادت
#حضرت_موسی_بن_جعفر_شهادت
#رباعی
زیرعلم امام کاظم بودن
غرق کرم امام کاظم بودن
خوب است ولی عجب صفایی دارد
یکشب حرم امام کاظم بودن
#سیدمجتبی_شجاع
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین