بسمالله الرحمن الرحیم
#شب_چهارم_محرم_طفلان_حضرت_زینب_سلامالله
#تشیع_شهدا
#حماسی
سروها جان به فدای دل دریاییتان
همه رفتیم به تشییع تماشاییتان
بس که افزون شده امروز به زیباییتان
بعد از این فصل شما هست و شکوفاییتان
زیر تابوت شما زیر علم میمانیم
نسل در نسل همه پای حرم میمانیم
زیر تابوت نرفتیم که تا گریه کنیم
ما که باشیم که در سوگ شما گریه کنیم؟
از شما یاد گرفتیم کجا گریه کنیم
با شما بر غم شاه شهدا گریه کنیم
جایتان سبز در این روضه که گفتیم حسین
با شماییم به هر لحظه که گفتیم حسین
نعرهی شیعه زِ خوناب جگر برخیزد
یک نفر رفت اگر، چند نفر برخیزد
پدری رفت و زمین خورد پسر برخیزد
آنکه خود را زده بر خواب مگر برخیزد ؟
عزّت ما همه از عزّت زینب باشد
غیرتی هست اگر، غیرت زینب باشد
گفت ای بر سر زُلفت همه داراییها
جمع در طاق دو اَبروی تو زیباییها
میزند شعله مرا دیدن تنهاییها
ای برادر به فدایت همهی داییها
خواهرت آمده بارِ دو علمدار کشد
شاه نگذار که حتما به قسم کار کشد
به غریبیات قسم دورت اگر میگردم
با تمام جگرم با دو پسر میگردم
تیغ بردارم و مانند پدر میگردم
هرکسی یک نفر و من سه نفر میگردم
به تو سوگند که در رزم زبانزد هستند
دو دمِ تیغِ علی عون و محمد هستند
نگذار این دو بمانند خجالت بکشند
خیمهی مادرشان را که به غارت بکشند
دق کنند از غم ما زخم جسارت بکشند
داغ شرمندگی و بند اسارت بکشند
شمر ای کاش که با هرچه توان بنشیند
سرِ تو نه، به سر این دو جوان بنشیند
وای؛ از خیمهی زینب ضربان را بُردند
آه؛ با زورِ دو نیزه دو جوان را بُردند
تا بدوزند به هم چند کمان را بُردند
تا دو سر را برُبایند سنان را بردند
عطش و خنجر و خون زود توان میگیرد
اِرباًربا شدنِ این دو زمان میگیرد
حلقهها بسته شد و خنجرشان بالا رفت
نیزهها جمع شدند و سرشان بالا رفت
از دو سو از دو طرف پیکرشان بالا رفت
دادِ زهرا زِ غم مادرشان بالا رفت
چقدر طعنه از آن، طعنه از این خورد حسین
وای بر من که دو دفعه به زمین خورد حسین
(حسن لطفی ۴۰۴/۰۴/۰۷)
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
بسم الله الرحمن الرحیم
#شب_پنجم_محرم_حضرت_عبدالله_ابنالحسن_علیهالسلا
#حماسی
دست از جان که بشویی تنِ تو جان گردد
سمت آتش بدوی شعله گلستان گردد
قیدِ هر چیز زنی قید خدا میگردی
بدوی سمت حرم صید خدا میگردی
باید از غیر، خودت را بتکانی در خاک
آسمانیتر از آن باش بمانی در خاک
حیف باشد که در این برکه بمانی ای ماه
هرچه در جستن آنی، تو همانی ای ماه
دل اگر کندی از این خاک بر افلاک روی
میشود یک شبه معراج از این خاک روی
خوش به آن دل که بر آن زُلف،گرفتار بماند
هرکه شد مَحرمِ دل در حرم یار بماند
آنکه در معرکه اُفتاد فراموش نشد
شیعه آتش به جگر داشت که خاموش نشد
شبنم از خویش که زد جلوهی خورشیدش کرد
هرکه زد نعره حسن، فاطمه جاویدش کرد
کربلا دید زمین جلوهی صدها حسن است
آخرین حُسن ختامِ شهدا با حسن است
نیست از واژهی الله جدا عبدُالله
میبَرد بالِ مرا تا به خدا عبدُالله
باید از خویش بپرسیم به هر شب هر صبح
کیستی؟ بندهی نفسیم و یا عبدُالله
باید از خویش بپرسی که چه باید بکنی
تا بخوانند در این راه تو را عبدالله
تا خدا راه نداریم اگر گریه کنیم
نیست راهی زِ دل سوخته تا عبدالله
آنقدر غرق حسین است نفهمیده هنوز
که شده حُسنِ ختامِ شهدا عبدالله
کیست او سرخی احرام اباعبدالله
نام او جا شده در نام اباعبدالله
او رسیده به غمی که نرسیده زینب
دیده او صحنهی تلخی که ندیده زینب
صحنههایی که حسن داد کشیده دیده
آنچه را فاطمه غش کرد و ندیده دیده
مُشت بر سینهی خود باز چرا میکوبد
بین گودال چه دیده است که پا میکوبد
کاش میشد که بگوید نکند خواب است او
تختهای در وسط آنهمه گرداب است او
از همان دور... از آن دور حسن را میدید
در هجوم همه ...با زور حسن را میدید
پدرش داشت از آن دور صدایش میکرد
قبل آن خنجرِ ناجور صدایش میکرد
پیش چشمان ترَش خونِ جگر را میدید
بینِ گودال عمو را نه، پدر را میدید
بی وضو دست کسی در خُم گیسو میرفت
شمر با چکمهی سرخی به سوی او میرفت
قبل از آنی که از آن شیب سرازیر شود
میدود سمت عمو تا نکند دیر شود
همه با زور رسیدند مگر جا بشوند
تا که یک سهم بگیرند اگر جا بشوند
همه بودند ولی شیر نری مانع شد
پدری روی زمین و پسری مانع شد
سپرِ تشنهی صد چاک در آن همهمه بود
دست اُفتادهی او در بغل فاطمه بود
نیزهای خورد به پشتش نفَسش پُر خون شد
شد همان نیزه که از پشت عمو بیرون شد
وای من طُعمهی یک لشکر افراطی شد
بدنش با بدن خُرد عمو قاطی شد
اسبها رفته، سر دوش عمو خوابیده
او سه روز است در آغوش عمو خوابیده
گرچه زنهای دهاتی همه دیر آوردند
خوب شد جای عبا چند حصیر آوردند
بستر طفل رُباب آن تنِ درهَم باشد
بوریا آنقدری هست که او هم باشد
(حسن لطفی ۴۰۴/۰۴/۰۸)
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
بسمالله الرحمن الرحیم
#شب_ششم_محرم_اولجلسهای
#امام_زمان_عجلالله
#حماسی
#شهید
آنکه نرفت جانب شب رو سپید شد
هرکس شهید بود هم آخر شهید شد
ما را به سمت خویش بخوان مهربان ما
هر کس شبیه آنکه به سویش دوید شد
هر کس که دور ماند زِ یادت حقیر ماند
هر کس که رُشد کرد کنارت رشید شد
باید که تکیه بر تو کنم نه به حول خویش
باید زِ هرچه غیر شما نا اُمید شد
باید که ایستاد کمک کرد جان گذاشت
باید برای عصر ظهورت مفید شد
باورکنیم دست تو است آنچه میرسد
هرچه ارادهی تو به آن پر کشید شد
باور کنیم قدرت پوشالی است غیر
باور کنیم آنچه زِ لطفت رسید شد
إِنَّ مَعِيَ رَبّیِ تو تا به ما رسید
فرعون شکست و هیمنهها ناپدید شد
ما را نمیخرند در این راه بی دلیل
هرکس شهید بود همانکس شهید شد
قاسم که رفت جانب میدان قدی نداشت
وقتی رسید خیمهی نجمه رشید شد
(حسن لطفی ۴۰۴/۰۴/۰۹)
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
زمان:
حجم:
261.7K
#تک_سنگین
#حضرت_قاسم(ع)
#اومد_میدون_پسر
#حماسی
⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️
بند1⃣
اومد میدون پسر ارشد شیر جمل
ذکر حیدر رو لبش میریزه همچون عسل
میزنه به دل لشگر مثه باباش حسن
هیچ کی نمیشه حریفش تو جنگ تن به تن
.....
نوه ی حیدرِ
یک تنه لشکرِ
انگاری تو میدون
عرصه ی محشرـ
قدرتِ دادارِ
شیر جگردارِ
شاگرد کلاسِ
رزمِ علمدارِ
مددی قاسم
🔸🔸🔸🔶🔶🔸🔸🔸
بند2⃣
از رجز و غضبش لشکر از هم پاشیده
پوزه ی لشکر دشمن رو به خاک مالیده
نوجونی مثه اون عرب به خود ندیده
طوری زد ارزق شامی زهره اش ترکیده
......
عجب شجاعتی
توی میدون داره
با هر کی میجگه
دیگه کارش زاره
شاخه ایی از طوباس
قامتش چه رعناس
توی رگ و خونش
جاری خون زهراس
مددی قاسم
💠💠💠💠💠💠
به قلم:
#سیدناصر_اسماعیل_نسب