بسمالله الرحمن الرحیم
#دفن_ابدان_مطهر_شهدای_کربلا
#غلامرضا_سازگار
▶️
ما برای دفن شاه کربلا آمادهایم
رو به سوی قتلگاه و علقمه بنهادهایم
یک بدن صد پاره از شمشیر و تیر خنجر است
این گل دامان لیلا یا علی اکبر است
یک بدن بیدست و سر مانده کنار علقمه
مثل مادر اشک ریز و در عذایش فاطمه
سیزده ساله گلی افتاده در دریای خون
از حنای خون شده سر تا به پایش لالهگون
لالهها پیداست اما غنچه پرپر کجاست
پیکر سرباز ششماهه علیاصغر کجاست
جسم یاران حسین ابن علی بر روی خاک
از دم شمشیر و خنجر قطعه قطعه چاک
از کنار علقمه آید صدای زمزمه
میچکد بر جسم ثارالله اشک فاطمه
بسمالله الرحمن الرحیم
#دفن_ابدان_مطهر_شهدای_کربلا
#یوسف_رحیمی
بعد از سه روز جسم عزیزش کفن نداشت
یوسفترین شهید خدا پیرهن نداشت
او رفت تا که زنده کند رسم عشق را
از خود گذشته بود، غم ما و من نداشت
آنقدر عاشقانه به معراج رفته بود
آنقدر عاشقانه که سر در بدن نداشت
خورشیدِ شعلهور شده بر روی نیزهها
کنج تنور رفتن و افروختن نداشت
هر کس شنید غربت او را سؤال کرد
بعد از سه روز جسم عزیزش کفن نداشت؟!
بسمالله الرحمن الرحیم
#دفن_ابدان_مطهر_شهدای_کربلا
#امام_حسین_ع_مناجات
#محسن_عرب_خالقی
▶️
یک جهان روضه و یک ماه محرم داری
آه، آقای غریبم چقدر غم داری
تا ابد هم که بخوانند همه مرثیه ات
باز هم روضه نا خوانده به عالم داری
این همه زائر دلسوخته خاکت را
از ازل داشته ای تا به ابد هم داری
روضه خوان هات زیادند، یکی شان قرآن
مطلع فجر خدا سوره مریم داری
درد دل کن که نماند به دلت چون پدرت
خواهرت هست کنارت، تو که محرم داری
بهترین نوحه ما هست «غریب مادر»
صاحب روضه بگو -بهتر از این دم داری-؟
تا که نومید نگردد ز درت محتاجی
تو هم انگشت هم انگشتر خاتم داری
وقت تدفین تو ای شعر غریبی، پسرت
دید در وزن تنت چند هجا کم داری
بسمالله الرحمن الرحیم
#دفن_ابدان_مطهر_شهدای_کربلا
#قاسم_نعمتی
▶️
از روی دلسوزی دهاتی های اطراف
تاصبح دور پیکر تو گریه کردند
همراه حیوانات صحرا دور گودال
باگریه های مادر تو گریه کردند
از تکه های چادری بر خاک پیداست
بازور خواهر را جدا کردند از تو
تا وقت بوده پیکرت را جمع کرده
بر جای دست خواهر تو گریه کردند
پیرِ قبیله گفت کی؟سر را بریده
در مکتب ما ذبح کردن حکم دارد
چون گیسوی آشفته گشته وضع رگها
بر حال و روز حنجر تو گریه کردند
دربین پیکرها دوتایش فرق دارد
یک پیکری پامال قدری قد کشیده
آن دیگری پیچیده بین یک عبا بود
بر اربا اربا اکبر تو گریه کردند
نزدیک نخلستان صدا آمد بیایید
یک پیکر بی دست اینجا بر زمین است
پای فرات و باصدای موج دریا
بر ساقی آب آور تو گریه کردند
پرپشت خیمه مشتی از زنها نشستند
بالای قبر کوچکی که زیر و رو شد
ناخواسته جای رباب دست بسته
بهر علی اصغر تو گریه کردند
از راه زین العابدین آمد صدا زد
من صاحب اسرار این گودال هستم
بوسه به بوسه پیکرت را شرح می داد
آنها همه دور و بر تو گریه کردند
فرمود مردم تکه بوریا بیارید
باید کنار هم بچینم این بدن را
دیدند پیداکرد یک انگشتِ خونین
بر دست بی انگشتر تو گریه کردند
بسمالله الرحمن الرحیم
#دفن_ابدان_مطهر_شهدای_کربلا
#غلامرضا_سازگار
▶️
اینجا نگـارخانـۀ گلهــای پـرپـر است
اینجا بهشت سرخ بدنهای بیسر است
حیـران ستـادهاید چــرا ای بنـیاســد
امـروز روز دفــن عزیــز پیمبــر است
من میشنـاسم ایـن شهـدا را یکییکی
سرهایشان اگرچـه بریـده ز پیکـر است
این پیکـر حبیـب بــوَد، این تـن زهیر
این مسلمبنعوسجه، این عون و جعفر است
این پیکـری کـه مانده به گودال قتلگاه
قـرآن آیــهآیــۀ زهــرای اطهـر اسـت
این زخمها که مانده بر این نازنین بدن
آثار تیر و نیزه و شمشیر و خنجر است
دارد دو زخم بـر کمـر و بر جگـر نهان
زخمی که هر دو باعث قتل مکرر است
داغ بــرادر آمــده یـک زخـم بـر کمر
زخمی که مانده بر جگرش داغ اکبر است
نتـوان شمـرد زخم تنش را به دید چشم
از بس که جای زخم روی زخم دیگر است
این پیکـر گسیخته از هـم از آن کیست؟
این است آن علـی که شبیـه پیمبر است
چیـزی نمانــده از بـدن پــارهپــارهاش
زخـم تنش ز پیکـر بـابـا فـزونتـر است
ایـن جسـم پـارهپـارۀ دامــاد کربـلاست
کو را عروس، نیزه و شمشیر و خنجر است
پیراهـن زفــاف، زره گشتــه بــر بــدن
بـاران تیـر: لاله، حنـا خـون حنجر است
یک کشته دفن گشته همین پشت خیمهها
نامش علیست ذبح عظیم است و اصغر است
بـا هـم کنیـد رو بـه سـوی نهـر علقمـه
آنجـا تـن شـریف علمــدار لشکــر است
دست و سـرش جداست ولی مثـل آفتاب
در موج خون بـه دشت بلا نورگستر است
«میثم!» مزار این شهدا در دل است و بس
زیـرا کـه دل مقـام خداونـد اکبــر است
#دفن_ابدان_مطهر_شهدای_کربلا
تن ها به روی خاک مانده، سر نمانده
چیزی به غیر از خاک و خاکستر نمانده
جسم جوانان بنی هاشم به خاک است
لشکر نمانده، ساقی لشکر نمانده
با احتساب آتش خیمه یقینا
چیزی برای دفن از اکبر نمانده
با احتساب نعل های تازه حتماً
چیزی هم از قنداقه ی اصغر نمانده
زیباترین پروانه در گودال مانده
پروانه ای که در تن او پر نمانده
مادر کنار پیکرش روضه گرفته
نایی برای گریه اش دیگر نمانده
تقصیر قلب سنگ نیزه دارها شد
حالا کنار او اگر خواهر نمانده
آقا رسید و دید از نزدیک انگار
انگشت آقا نیست، انگشتر نمانده!
گفتند با گریه که آقا جز حصیری
چیزی برای دفن این بی سر نمانده
پیچید پیکر را میان بوریا و
فرمود آقا: چیزی از پیکر نمانده
با احتساب ضربه های آخر شمر
حتما دگر چیزی از این حنجر نمانده