eitaa logo
کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
40.1هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
3.3هزار ویدیو
373 فایل
﷽ 💚مقدمتان را به کانال ✅ خوب ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند مجمع الذاکرین گرامی میداریم💚 مدیریت 👇 @khadeem110 @majmazakerinee لینک کانال👆 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
✅ روضة الشهدا 🟢 مناسب برای گریز حضرت رقیه سلام الله علیها ⚪️ آن مرد آمد 🔘 روایت همسر شهید مدافع حرم زکریا شیری زمانی از رزمندگان تیپ ۸۲ سپاه صاحب الامر(عج) قزوین فاطمه چهار ساله خیلی بی تابی می کرد. چند وقت بعد از شهادت پدرش، عکس زکریا را برداشته بود و می گفت: «من فقط بابایم را می خواهم.» خیلی برایم سخت می گذشت. سخت تر از هر لحظه دیگری. خصوصا که پیکر پدرش هم نیامده بود. چشم انتظاری خیلی سخت است... فاطمه باور نمی کرد شهادت پدرش را. با اینکه می دانست پدرش شهید شده، اما یک روز گفت: «مامان شاید بابا بیاید مگر نه؟» گفتم: «نه عزیزم بابا شهید شده.» چند وقت پیش که بی تابی می کرد شعری به او دادم. گفتم: «این شعر را حفظ کنی بابا می آید و تو می توانی برایش بخوانی.» شعر ۶-۵ صفحه بود. چند روز بعد آمد گفت مامان شعر را حفظ کردم. گفتی حفظ کنی بابا می آید. انگار آتشم زدند. به خودم گفتم: «عجب حرفی زدم حالا جلوی بچه ام بدقول می شوم.» ناراحت بودم. درست فردای همان روز یعنی پنج سال بعد از شهادت زکریا خبر دادند پیکرش دارد می آید. زدم زیر گریه. گفتم: «زکریا تا بودی هر چه خواستیم فراهم می کردی؛ الان هم نگذاشتی پیش دخترمان بدقول شوم.» فاطمه بالاخره پیکر پدر را دید و شعرش را برای او خواند. ✍️ تحقیق و نگارش: فاطمه نسیمی سلام الله علیها @majmaozakerine