✅ روضة الشهدا
🟢 مناسب برای گریز حضرت رقیه سلام الله علیها
⚪️ آن مرد آمد
🔘 روایت همسر شهید مدافع حرم زکریا شیری زمانی از رزمندگان تیپ ۸۲ سپاه صاحب الامر(عج) قزوین
فاطمه چهار ساله خیلی بی تابی می کرد.
چند وقت بعد از شهادت پدرش، عکس زکریا را برداشته بود و می گفت: «من فقط بابایم را می خواهم.»
خیلی برایم سخت می گذشت. سخت تر از هر لحظه دیگری. خصوصا که پیکر پدرش هم نیامده بود. چشم انتظاری خیلی سخت است...
فاطمه باور نمی کرد شهادت پدرش را.
با اینکه می دانست پدرش شهید شده، اما یک روز گفت: «مامان شاید بابا بیاید مگر نه؟»
گفتم: «نه عزیزم بابا شهید شده.»
چند وقت پیش که بی تابی می کرد شعری به او دادم. گفتم: «این شعر را حفظ کنی بابا می آید و تو می توانی برایش بخوانی.»
شعر ۶-۵ صفحه بود. چند روز بعد آمد گفت مامان شعر را حفظ کردم. گفتی حفظ کنی بابا می آید. انگار آتشم زدند. به خودم گفتم: «عجب حرفی زدم حالا جلوی بچه ام بدقول می شوم.» ناراحت بودم.
درست فردای همان روز یعنی پنج سال بعد از شهادت زکریا خبر دادند پیکرش دارد می آید. زدم زیر گریه. گفتم: «زکریا تا بودی هر چه خواستیم فراهم می کردی؛ الان هم نگذاشتی پیش دخترمان بدقول شوم.»
فاطمه بالاخره پیکر پدر را دید و شعرش را برای او خواند.
✍️ تحقیق و نگارش: فاطمه نسیمی
#روضة_الشهدا
#حضرت_رقیه سلام الله علیها
#شهید_زکریا_شیری
#فاطمه_نسیمی
#محرم_1401
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین