#اینک_منم_دلتنگ_روی_حاج_قاسم
#سالگرد_حاج_قاسم_سلیمانی
#شهید_شهادت_جان_فدا
🇮🇷🥀🇮🇷🥀🇮🇷🥀🇮🇷🥀🇮🇷
اینک منم دلتنگ روی «حاج قاسم»
دلتنگ آن خُلق نکـوی «حاج قاسم»
درماتمش بابُغض این غم گریه کردیم
هـم فـاطمـیه هـم مُـحَرم گـریه کـردیم
کی میرود ازخاطرم روزی که میسوخت
سردار دلها یار دلسوزی که میسوخت
کی میرود آن صبح روزجمعه از یاد
آن اربـاً اربـا پیکر و دستی کـه افتاد
تا که سپاه قدس ماشد بی سپهدار
مولای ما «سیدعلی»شدبی علمدار
آری هنـوزم داغ جـانکاه اسـت یاران
جای نفس درسینه ام آه است یاران
درد فراقش درد جانسوز است مارا
این داغ حتی استخوان سوز است مارا
یادش بخیر لبخندهای دل نشینش
عطر شهیدان می طراوید ازجبینش
یادش بخیربوداست دلتنگ شهیدان
گرچه همیشه بود همرنگ شهیدان؟
ازحاج قاسم درس خوش عهدی گرفتیم
عشق و وفا را از«ابومهدی» گرفتیم
یار صدیق حاج قاسم بود این مرد
هرجاکه حاجی بودلازم بوداین مرد
آری«ابومهدی»چو همرزمی وفادار
بهر«سلیمانی» برادر بود و هم یار
درب شهادت رابه یک آن باز کردند
ازفرش سوی عرش حق پرواز کردند
گرچه هـزاران دل اسیر این فـراقند
آن دو نمـاد عشـق ایـران و عـراقـند
آری شهیدان برکت شهرو دیارند
روزی خــوران سفـرۀ پــروردگـارند
ای تک سوارعرصۀ عشق وشهادت
وی بهترین یار«ولی»یار «ولایت»
افسوس ازجمع عزیزان رفتی ای مرد
رفتی ومانده دردل ماکوهی ازدرد
رفتی وجای خالی ات رادرد دیدیم
داغ تو آنچه با دلِ ما کرد دیدیم
ماخواب بودیم وتو را ازماگرفتند
آخر تـو را نـامـردها از مـا گـرفتند
شددر وصیت نامه ات زیبا روایت
باجان و دل بایدشویم یار«ولایت»
تادر ره عشق«ولی» بی سرنگردیم
سوگندبرخونت ز راهت برنگردیم
هرجاکه نامت هست سرسبزوبهاری است
خون توتاصبح ظهورعشق جاری است
شیرین ترین متن پیامت فتح«قدس» است
ای«حاج قاسم»انتقامت فتح قدس است
صَهیون و وَهّابیت و آل سعودی
از برکت خونت فنا گردند بزودی
رفتی وکوه غم نشسته بر دل ما
ذکرخوشت گردیده نُقل محفل ما
رفتی ومارادرغمت بغض«ولی» کشت
هم داغ توهم گریۀ«سیدعلی» کشت
رفتی یتیمان شهیدان گریه کردند
هم یادگاران شهیدان گریه کردند
امروزاگر درخانه آسوده نشستیم
مدیون ایثار شهیدان و توهستیم
تا به اَبد باشد دل ما از غمت پُر
ازخدمتی که کرده ای برما تشکر
راه تو راه انبیا راه حسین است
شدپیروت هرکس که دلخواه حسین است
ازداغ توما باهمه احساس خواندیم
درماتمت ما روضهٔ عباس خواندیم
در روضه هایت گفته بودیم یا اباالفضل
سردار،جایت گفته بودیم یا اباالفضل
دستت جدا گر پاره پاره پیکرت بود
شکر خداانگشت وهم انگشترت بود
جسمت اگرچه اِرباً ارباشدکفن داشت
گرچه درآتش سوخت تِکّه پیرهن داشت
شکر خداسردارچون، بعد ازشهادت
هرگز نشد به اهل بیت تو جسارت
دیگر یتیمان تو را که بی بهانه
هرگز نگفتند تسلیت با تازیانه
بعد ازبخون غلتیدنت سرداردلها
دیگرنبردند به اسارت خواهرت را
«مداح»این شدآخرین حرف شهیدان
عالم به قربان غریبی ات حسین جان
🇮🇷🥀🇮🇷🥀🇮🇷🥀🇮🇷🥀🇮🇷
شعر:علی اکبراسفندیار«مداح»