eitaa logo
کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
39.3هزار دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
3.2هزار ویدیو
363 فایل
﷽ جدیدترین اشعار،نوحه وروضه بامتن درکانال ما خوش آمدید 🌺🙏 مدیریت وتبلیغات 👇 @khadeem110 @majmazakerinee لینک کانال👆 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
عمه مرا رها کن من می‌روم به میدان، تنها مرا دعا کن من از تبار شیرم گاهی مرا علی و، گاهی حسن صدا کن من در طواف یارم حاجی کربلا را، قربانی منا کن عمه خدانگهدار در دل به یاد داغم، بزم عزا به‌پا کن با یاد اصغر و من بر سینه‌ی عمویم، شش‌گوشه‌ای بنا کن از غصه آب می‌شد وقتی که دید ارباب، تنها خطاب می‌شد وقتش رسیده حالا باید که بعد قاسم، او انتخاب می‌شد می‌ماند اگر به خیمه حتما که شرمگین از، روی رباب می‌شد خوشحال بود از این که جزء فداییان، مولا حساب می‌شد از غصه کم می‌آورد از جانب عمویش، وقتی جواب می‌شد می‌دید بین گودال رو به غروب رفته، خورشید بین گودال از شدت جراحت خون عمو حسین‌اش، پاشید بین گودال کار عمو تمام است باران سنگ و نیزه، بارید بین گودال بغضش ترک‌ترک شد وقتی که خنجر شمر، خندید بین گودال کم‌کم امید می‌باخت شد ناامید آن‌روز، امّید بین گودال آمد به‌کار، دستش مثل عموش عباس، در کارزار دستش از دست عمه پر زد مثل کبوتری تا، آغوش یار دستش مثل عقیق سرخی شد بر رکاب سینه، حالا سوار دستش آنقدر زخم برداشت تا که میان گودال، شد لاله‌زار دستش سر روی نیزه رفت‌و تن روی خاک ماند و بین غبار دستش... شعر از گروه ادبی انجمن شعر آیینی شهرستان بروجرد
می‌خوانم از مقتل این روضه‌ها گر بازتر گردد خطر دارد سخت است و می‌خوانم اینک تمام خیمه، قلبی شعله‌ور دارد یک مرد می‌باید این روضه‌های داغ را از خاک بردارد از اوّلِ این راه انگشترت را ساربان زیر نظر دارد گرمای این صحرا خیلی برای طفل شش ماهه ضرر دارد ذکر مصیبت شد دارد لهوفت ناله‌ها سر می‌دهد، من هم آنجا که می‌گویند افتاد روی خاک، عباس تو با پرچم آنجا که می‌گویند در علقمه شد قدت از بار مصیبت خم آنجا که می‌گویند مرگا به من، باید بمیرم پای این ماتم مرگا به من وقتی هی زینب تو معجرش را می‌کند محکم حتما خبرهایی‌ست اینجای مقتل‌ها زبان شعر هم لال است ای ذوالجناح آرام! باید بگویی خونِ که بر روی این یال است حتماً خبرهایی‌ست زینب میان خیمه خیلی ناخوش احوال است بیرون زد از خیمه اینجای روضه شمر دیگر بین گودال است دردش مرا هم کشت آنکس که انگشتر ربوده فکر خلخال است دارد خبر را اسب با نعل خونی می‌برد کوفه…چه خوشحال است! ✍
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم غزال حال و هوایِ اربعین و شوقِ زیارت باز فکرِ سفر است با خودش گفت گذرنامه‌یِ من معتبر است ؟! آه  آقایِ پلیس چقَدَر خرجیِ مُهرِ گذری معتبر است؟! صف کشیدند همه این گذرنامه گرفتن یکسره دردسر است چند ساعت سرِ پا وَ معطّل شدن از دادنِ رأی بیشتر است فرم‌ها حاضر شد از کاریکاتورم این عکس شده مُضحِک‌تر بی‌خیالِ تصویر زائرِ خوش‌بَر وُ رویِ تو به فکرِ سفر است پولها شد واریز مالیاتی که به ما بَست  کمر می‌شکند به خودش گفت سریع هر که مالش شده نذری حتماً اهلِ نظر است چند روزی که گذشت خبر از پاس نشد چشمِ امیدش به در است پستچی در راه است همه‌یِ دغدغه‌‌یِ روز و شبش یک خبر است ناگهان با خود گفت خاکِ عالم به سرم  مُهر سفر مِهرِ رضاست او که امضا بزند کربلا منتظرِ نوکرت آسیمه‌سر است رو به سلطان کردم به خودش رو که زدم برگِ براتم دادند ندبه‌خوان راهی شد ذکر سلطانِ سخا وقتِ سفر بال‌وُپَر است
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم غزال حال و هوایِ اربعین و شوقِ زیارت باز فکرِ سفر است با خودش گفت گذرنامه‌یِ من معتبر است ؟! آه  آقایِ پلیس چقَدَر خرجیِ مُهرِ گذری معتبر است؟! صف کشیدند همه این گذرنامه گرفتن یکسره دردسر است چند ساعت سرِ پا وَ معطّل شدن از دادنِ رأی بیشتر است فرم‌ها حاضر شد از کاریکاتورم این عکس شده مُضحِک‌تر بی‌خیالِ تصویر زائرِ خوش‌بَر وُ رویِ تو به فکرِ سفر است پولها شد واریز مالیاتی که به ما بَست  کمر می‌شکند به خودش گفت سریع هر که مالش شده نذری حتماً اهلِ نظر است چند روزی که گذشت خبر از پاس نشد چشمِ امیدش به در است پستچی در راه است همه‌یِ دغدغه‌‌یِ روز و شبش یک خبر است ناگهان با خود گفت خاکِ عالم به سرم  مُهر سفر مِهرِ رضاست او که امضا بزند کربلا منتظرِ نوکرت آسیمه‌سر است رو به سلطان کردم به خودش رو که زدم برگِ براتم دادند ندبه‌خوان راهی شد ذکر سلطانِ سخا وقتِ سفر بال‌وُپَر است