#مدح_مرثیه_حضرت_زینب سلام الله علیها
🔺ایام اسارت
با دستِ بسته است ولی دستبسته نیست
زینب سرش شكسته ولی سرشكسته نیست
هرچند سر به زیر... ولی سرفراز بود
زینب قیام كرده چون از پا نشسته نیست
زینب اسیر نیست، دو عالم اسیر اوست
او را اسیر قافله خواندن خجسته نیست
رنج سفر، خطر، غم بازار، چشم شوم
داغ سه ساله دیده ولی باز خسته نیست
حتی اگر به صورت او سنگ میخورد
او زینب است، معجرش از هم گسسته نیست
شاعر/ مجید تال
@majmaozakerine
#مدح_مرثیه_حضرت_زینب سلام الله علیها
درخت معرفت داده ثمر حیدر، ثمر زهرا
در ایجاد جهان دارد اثر حیدر، اثر زهرا
دلیل آفرینش هست اگر حیدر، اگر زهرا
ندا آمد در این خانه: خبر حیدر! خبر زهرا!
جلیله می رسد دیگر، جمیله می رسد دیگر
جهالت خوار خواهد شد، عقیله می رسد دیگر
فروغ چشم پیغمبر بر این خانه شده نازل
حدیث قدسی دیگر بر این خانه شده نازل
دوباره سوره کوثر بر این خانه شده نازل
محمد، باز یک دختر بر این خانه شده نازل
به دامن گل بریز امشب، گل خنده رسان بر لب
زمین را نور باران کن، که آمد حضرت زینب
درخت بردبار روبروی بادها زینب
فهیمه، عالمه، معصومه و روح دعا زینب
نبوت مسلک و عبد ولایت آشنا زینب
بود ذکر همه کروبیان امروز یازینب
به طاق آسمان ماه او، مسیر و شاخص راه او
یدالله فوق ایدیهم، یداللهِ یدالله او
که هست او؟ خواهر طوفان، که هست او دختر کولاک
مفسر زاده و تفسیر وحی خواجه ی لولاک
طنین خطبه اش تیری به قلب دشمن سفاک
جمالش در حجاب از دیدگان کور هر ناپاک
ندانم چیست این بانو، ندانم کیست این بانو
حسین و مجتبی و فاطمه، یا حیدر ثانیست این بانو
سلام ای مادر غم ها، درود ای عمه ی سادات
ثنایت می کنم هر آینه ای فاطمه مرآت
ببین دل ها چگونه باز افتاده به زیر پات
که گفته دست نامحرم به تو نزدیک شد، هیهات
تو ایوب بلا، زینب، تویی ام البکاء، زینب
امان از شام و از کوفه، امان از کربلا زینب
سری بر نیزه ها شد قاری قرآن تو عمه
تنی صد پاره در گودال شد حیران تو عمه
حرم غارت شده، جان اسیران، جان تو عمه
سر عباس روی نیزه شد گریان تو عمه
اسیری ماجرا دارد، غم و درد و بلا دارد
...و دخت فاطمه بودن/ عبور از کوچه ها دارد
شاعر/ امیر عظیمی
#مدح_مرثیه_حضرت_زینب سلام الله عليها
گفتیم آسمانی و دیدیم، برتری
گفتیم آفتابی و دیدیم، بهتری
گفتیم دختر اسدالله غالبی
ایام کوفه آمد و دیدیم، حیدری
تو از زمان کودکیات تا بزرگیات
شیواترین مُفَسِّر الله اکبری
تو از کدام طایفه هستی که مستقیم
فیض از حضور علم خداوند میبری
بر شانههای سبز تو بار رسالت است
تو اولین پیمبر بعد از پیمبری
ای آفتاب روشن شبهای کربلا
ای زینب مدینه و زهرای کربلا
«ای ماورای حد تصور، کمال تو»
بالاتر از پریدن جبریل، بال تو
از مادری چنان، نه عجب چون تو دختری!
هم خوش به حال فاطمه، هم خوش به حال تو
غیر از حسینِ فاطمه چیزی ندیدهایم
در انعکاس آینههای زلال تو
نزدیک سایههای عبورت نمیشویم
نامحرمان عشق کجا و خیال تو؟
گیرم که خیمۀ تو به تاراج رفته است
گنجینههای باغ بهشت است مال تو
از گوشههای چشم تو، ساحل درست شد
از سایۀ عفاف تو، محمل درست شد
ای سایۀ بلند اباالفضل بر سرت
ای بال جبرئیل گلستان معبرت
مهتاب هم رشیدی قد تو را ندید
از بس که چون هلال گذشت از برابرت
شبزندهدارِ شامِ غریبانِ کربلا!
دلبستۀ نماز شب تو برادرت
ای خطبۀ رسای تو نهجالبلاغهات
وی محمل بدون جهاز تو منبرت
ای قلۀ نجابت و ایثار جای تو
عطر حضور فاطمه دارد صدای تو
شاعر/ علیاکبر لطیفیان
@majmaozakerine