eitaa logo
کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
48هزار دنبال‌کننده
9.4هزار عکس
3.7هزار ویدیو
389 فایل
﷽ 💚مقدمتان را به کانال ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند مجمع الذاکرین گرامی میداریم💚 @majmazakerinee مدیریت👇 @khadeemeh110 تبلیغات پزشکی نداریم❌ https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷 💢 بنی اسد تن عباس را تکان ندهید 💢 زمان دفن شهیدان و سیدالشهداست سه روز پیکرشان روی خاک کرب و بلاست بنی اسد متحیر شدند و در ماندند میان اینهمه جسم بدون سر ماندند سواری از طرف عرش بر زمین آمد برای دفن پدر زین العابدین آمد امام گفت که من وارث شهیدانم نشانی همه را خوب خوب میدانم روی تن شهدای سپاه افتادند بنی اسد پی آقا به راه افتادند به روی خاک تنی همچنان پیمبر بود تن نواده زهرا علی اکبر بود امام گفت که این تن امام زاده ماست علی عزیزترین عضو خانواده ماست یکی از این شهدا ردی آشنا دارد میان هر دو کف دست خود حنا دارد تن یتیم حسن روی خاک افتاده است امام گفت که این قاسم است و داماد است رسیده است به مقتل کنار عبدالله و گریه کرد کنار مزار عبدالله نشسته است کنار یتیم های حسن امام سینه زنی میکند بجای حسن امام آمد و بالای قتلگاه رسید زمان دفن تن چاک چاک شاه رسید "بنی اسد! پدرم در میان گودال است تنش به زیر سم اسب رفته پامال است هنوز داخل گودال نیزه و تیر است چقدر روی تنش جای زخم شمشیر است بنی اسد! پدرم تشنه کام جان میداد چه سخت در وسط ازدحام جان میداد" حسین را ته گودال گیر آوردند برای دفن تن او حصیر آوردند امام جسم پدر را درون قبر گذاشت سر مزار دو رکعت نماز صبر گزاشت امام رفت بیارد شهید آخر را امام رفت بیارد علی اصغر را گذاشت جسم علی را کنار جسم پدر نوشت اسم علی را کنار اسم پدر خلاصه داشت کنار شهیدها میمرد تن تمامی اصحاب را به خاک سپرد هنوز پیکر فرزند فاطمه مانده تن برادر زینب در علقمه مانده کنار جسم عمو مشک آب افتاده به روی خاک امید رباب افتاده ترک ترک شده الماس را تکان ندهید بنی اسد تن عباس را تکان ندهید در علقمه به عمویم هجوم آوردند نگاه کن چه به روز عموم آوردند ✅آرش براری 🖤💔🖤💔🖤
❁﷽❁ ❣️✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍂🌺 ✨                                                                            🔸ألسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ الَّذي سَمَحَتْ نَفْسُهُ بِمُهْجَتِهِ...🔸 دل از خدا با کیسه ای از زر بریده در گوشه ای از قتلگه مادر بریده او ضجر کش کرده خدا را زیر خنجر در رفت و آمد نای از خنجر بریده آمد به روی تل نگاهش سوی گودال دل از برادر روی تل خواهر بریده آمد به دنبال نگینش ساربانی انگشت را همراه انگشتر بریده پای برهنه بس،دویده در پی او او بر سر نی پشت سر دختر بریده یاسین بی سر در حقیقت یا حسین است که نانجیبی "حا"ی آن را سر بریده دنبال سر در قتلگه آشوب گشته شد نخ نما جسمش ز بس پاکوب گشته افتاده از سر نیزه ها دائم سر او در گودی گودال مانده پیکر او پیراهن صد چاک او را پاره بردند سر را میان مجلس میخواره بردند از هر که در مجلس نشسته دل عیان برد قران تلاوت کرد و چوب خیزران خورد او کشته ی اشک است و ما مخمور اشکیم او باده ی اشک است و ما انگور اشکیم با گریه کردن یاریش دادیم عمری درمان به زخم کاریش دادیم عمری تا روز محشر سینه ی ما پر ز آه است اهل حرم هستیم اشک ما گواه است تا روز محشر جامه ی مشکی بپوشیم ما آب را  تنها به یاد او بنوشیم از زندگی داغ غمش را دل خرید است حسن ختام ما همین موی سپید است سجاد احمدیان علیه‌السلام
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷 💢 ميخوام امشبو يه كم گريه كنيم 💢 بيا با من هم سخن باش امشبو يا عقيق اين يمن باش امشبو خيلي دلشوره دارم حسين بيا مهمون خيمه ي من باش امشبو ميخوام امشبو يه كم گريه كنيم بيا تو آغوش هم گريه كنيم بيا امشب تا سحر حرف بزنيم خاطره هامو بگم گريه كنيم؟ يادته بوسه به لبهات مي زدم تسبيحامو من با دستات ميزدم نذاشتم كم بشه يه مو از سرت يادته شونه به موهات مي زدم سر روي پرت ميذاشتم يادته لب رو حنجرت ميذاشتم يادته شب به شب به جاي زهرا مادرم آب بالا سرت ميذاشتم يادته يادته شب عروسي كردنم زنجير انداختي به دور گردنم يادته بعد سه روز نديدنت لرزه افتاد به تموم بدنم يادته بالم شدي پرم شدي مهمون اين چشاي ترم شدي زير آفتاب بودم و تو اومدي يادته سايبون سرم شدي هم واسه ت برادري كردم حسين هم يه عمري خواهري كردم حسين از غم تو موي من سفيد شده من واسه تو مادري كردم حسين آه نرو گريه نرو ناله نرو رفيق پنجاه و چند ساله نرو فردا هر جا كه ميخواي بري برو ولي اون طرف كه گوداله نرو برو يه جا ، جاي افتادن باشه يه جايي كه پيش چشم من باشه برو جايي كه شلوغ نشه سرت جا براي دست و پا زدن باشه من چه با خيمه ي بي قرار كنم فردا دلواپسيم و چيكار كنم فردا كه خيمه ها آتيش ميگيره بمونم تو خيمه يا فرار كنم ترسم اينه دست و پات و بشكنن يا با نيزه دنده هات و بشكنن ترسم اينه پيش چشم دخترت زير چكمه دندونات و بشكنن چرا به اين حرفا دامن مي زنم چرا حرفاي نموندن مي زنم به دلم بد افتاده غصه نخور اصلا اين حرفا چيه من مي زنم خاك تو چشمات نره قربونت برم چيزي تو پات نره قربونت برم شبه ، تاريكه، مواظب باش حسين خار تو دستات نره قربونت برم ✅حامد خاکی محرم۱۴۰۴
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶 💢 زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در عزای شب عاشورا،شب دهم محرم الحرام 💢 آنکه یک عمر است با غیرت نگهدار من است رویِ خاک افتاده اما باز غمخوارِ من است بعد مادر، بعد بابا، سالها بعد از حسن(ع) رازدارم بوده و آری کَس و کارِ من است سنگ را انداختند و خونِ پیشانی او آتشم زد! باعثِ آزارِ بسیارِ من است با نگاهی سمتِ من بر پیکرش زد نیزه را... حرمله(لع) بیش از همه در فکرِ آزارِ من است میخورَد هر بار شمشیر از کنار و پشتِ سر "یا غیاثَ المُستغیثین" ذکرِ هر بارِ من است کارِ شمرِ (لع) بی حیا آغاز شد در قتلگاه رویِ تل بر سینه و بر سر زدن کارِ من است ای فدایِ این برادر که میانِ خاک و خون چشم هایِ نیمه بازش محوِ دیدارِ من است ای تمام ِ نیزه ها، ای سنگهایِ بی حیا این که زیر دست و پا افتاده سالارِ من است پُر شد از زخم و جراحت؛ جای-جایِ پیکرش در همین احوال هم حتی هوادارِ من است آه این صیدِ به خون خفته پناهِ زینب(س) است این حسینِ (ع) تشنه لب عمریست دلدارِ من است پیش چشم دیگران؛ نامرد! عریانش نکن غارتِ پیراهنش اندوهِ سرشارِ من ✅مرضیه عاطفی محرم۱۴۰۴
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶 💢 تشنه بود آقا  ولی نیزه به خوردش داد شمر 💢 دامنِ هر کوفیِ نامرد، ده ها سنگ بود بر سرِ پیراهنِ صد پاره اش هم جنگ بود ذره ای پیراهنش جای رفو کردن نداشت آن تن پامال دیگر پشت و رو کردن نداشت اسب خود را شمر پیش چشم آقا آب داد با نوک نیزه تن آقای ما را تاب داد کوفیان بعد از علمدارش زبان وا کرده‌اند زخم های سینه اش دیگر  دهان وا کرده‌اند آنقَدَر زد ... آنقَدر زد ... از نفس افتاد شمر تشنه بود آقا  ولی نیزه به خوردش داد شمر نیزه هاشان را به روی قلب آقا کاشتند فرصت کافی برای مثله کردن داشتند دید زينب، هستی اش افتاده تنها، بی پناه «یا بُنیّ» «یا بُنیّ» مادر آمد قتلگاه ✅احسان نرگسی _محرم۱۴۰۴
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶 💢 هفت روزِ پیش چشمم کُشتنت !! 💢 دیدگانم گریه کرده هفت روز داغ تو با من چه کرده هفت روز ! هفت روزِ آه تاثیریّ من ترجمانی گشته از پیریّ من از تبسم غنچه ی لب بسته شد تا تو رفتی دست زینب بسته شد بوده ایم دلبند هم دو سینه سوز من جدا از تو ، تو از من ، هفت روز ! نه ، جدایی کی روا باشد چنین ؟ تو به نیزه خواهرت محمل نشین هفت روزِ هر چه آمد بر سرم ای فدای تو عزیزم ، دلبرم هفت روزِ بی تو پرپر میزنم گاهی از محمل به تو سر میزنم نیست آیا مِهر دیرین با مَنت هفت روزِ پیش چشمم کُشتنت !! هفت روزِ در کجایی ذات نور ؟  روی نیزه !  بر طبق یا در تنور ؟ هفت روزی شد به گردون پر زدی با سرت بر عرش داور سر زدی هفت روزِ بوریا بر پیکری بی عبا عمامه ، بی انگشتری آسمان با ابر خونین هفت روز کربلا را کرده آذین هفت روز هفت روزِ خاک را دادی بها کربلا با تو شده کرب و بلا ✅محسن غلامحسینی @majmazakerinee