#مصائب_فاطمیه
◼️ وقتی که فاطمه زهرا سلام الله علیها از بلال میخواهد تا دوباره اذان بگوید...
درد و جراحات ، فاطمه زهرا سلام الله علیها را ساعت به ساعت رنج می داد و چون درد حضرت شدید میشد، غش می کردند.
روزی پیغام برای بلال فرستادند تا اذان بگوید تا بدین وسیله روزگار حیات رسول خدا صلی الله علیه و آله به یاد آورد.
بلال مدتی بود که اذان گفتن را ترک کرده بود ولی با اصرار فاطمه زهرا سلام الله علیها آمد که اذان بگوید.
فاطمه زهرا سلام الله علیها رو به طرف فضة نمود و فرمود :
مادامی که بلال، اذان می گوید بستر مرا کنار درب خانه ببر تا صدای بلال را خوب بشنوم.
لأنها لم تكن تقوّي على حمل الفراش ذلك؛أن ضلعا من أضلاعها قد كسر
▪️حضرت این درخواست را از فضة نمود چون از آن جا که استخوانی از پهلویش شکسته شده بود، توانایی آن را نداشت که خودش بسترش را جابجا کند.
بلال اذان را شروع کرد و وقتی که گفت :الله اکبر؛ حضرت ناله ای زد و آهی از دل برآورد.
و وقتی که به "اشهد ان محمد رسول الله" رسید، فاطمه زهرا سلام الله علیها فریاد زد :
پدر جان! ای رسول خدا!
اسمت را بر مناره ها می آورند ولی جسمت بین خاک است.
ثم وقعت على الأرض مغشيا عليها.ركض الحسنان و قالا:يا بلال! اقطع الأذان،لقد أغمي على أمّنا.
▪️سپس حضرت روی زمین افتاده و از هوش رفتند.
امام حسن و امام حسین علیهما السلام چون حال مادرشان را دیدند، رفتند و به بلال گفتند :دگر اذان را قطع کن که مادرمان از هوش رفت.
📚 اعلموا اَنّی فاطمة ج١٠ص۶۶٩
#مصائب_فاطمیه
◼️ حکایت جانسوز "بیت الاحزان" فاطمه زهرا سلام الله علیها...
◼️ اصحاب سقیفه، بی رحمی را به کجا رسانند ؟!
پیرمرد های مدینه و همسایه های خانه امیرالمؤمنین علی علیه السلام گرد هم آمدند، به حضور امیرالمؤمنین علی علیه السّلام مشرف شدند و گفتند:
«یا اباالحسن! فاطمه شب و روز گریه میکند، هیچ کدام از ما شب در رختخواب به خواب نمی رویم. روزها هم بر مشغله و کسب معاش آرام و قرار نداریم. ما از تو تقاضا میکنیم که فاطمه علیهاالسلام یا شبها گریه کند یا روزها. »
حضرت امیر علیه السلام فرمود: «اشکالی ندارد. »
وقتی علی علیه السّلام به سراغ فاطمه اطهر علیهاالسلام رفت، دید که گریه آن بانوی معظمه دمی آرام نمی گیرد و تسلیت گویی به او ثمری ندارد.
هنگامی که چشم آن بانو به حضرت امیر علیه السلام افتاد، لحظه ای آرام شد.
علی علیه السّلام به وی فرمود:
«ای دختر پیغمبر خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم! پیرمرد های مدینه از من خواسته اند که از تو بخواهم یا شب گریه کنی یا روز. »
فاطمه اطهر علیها السّلام فرمود:
«یا اباالحسن! من چندان در میان این مردم نمی مانم. به زودی از میان این مردم میروم. یا علی! به خدا قسم من شب و روز میگریم تا اینکه به پدرم ملحق شوم. »
حضرت امیر علیه السلام فرمود:
«ای دختر رسول خدا! تو صاحب اختیاری ، هر چه میخواهی همان را انجام بده . »
از آن به بعد، موقعی که صبح میشد، فاطمه اطهر، دست حسن و حسینش را میگرفت و از مدینه خارج میشد و در نزدیکی بقیع و قبور شهدا، مشغول گریه می شد.
و إذا وهجتها الشمس تفيّأت بظلّ أراكة هناك؛فبلغ ذلك الرجلين فقطعاها
▪️و وقتی که نزدیک ظهر شده و آفتاب سوزان می شد، به سایه درختی که در آن جا بود، پناه می بردند و آن جا می گریستند.
اما وقتی که خبر آن درخت خشکیده و گریه کردن های فاطمه زهرا و حسنینش علیهم السلام به گوش عمر و ابوبکر رسید، آن دو آمدند و آن درخت خشکیده را نیز قطع کردند.
فلما خرجت في اليوم الثاني رأت الأراكة قد قطعت،فجلست تبكي ذلك اليوم في الشمس
▪️روز دوم که فاطمه زهرا همراه حسنینش علیهم السلام آمدند، دیدند که آن درخت را قطع کردند. پس در آن روز نشستند و زیر آفتاب سوزان گریه کردند.
نزدیک غروب وقتی که امیرالمؤمنین علی علیه السلام به دنبال آن ها آمد و حال آن ها را دید،نگاه بی رمقی به طرف آسمان انداخت و فرمود :
اللهم أنت شاهد كل نجوى و موضع كل شكوى؛اللهم إنك ترى ما يفعل بآل نبيك و صفيك.
▪️خدايا تو شاهد هر نجوایی و شنونده هر شکوایی....
خدا تو خوب می بینی که با عترت رسولت، این قوم چه میکنند....
ثم صنع ظلالا من جريد النخل و سمّاه ب«بيت الأحزان».فجعلت تخرج إليه.فاتفق المنافقون و هدّموه،فجعلت تخرج إلى مقابر الشهداء و تبكي .
▪️سپس امیرالمومنین علیه السلام از آن به بعد با چوبه نخلی یک سایبانی برای آن ها درست کرد تا زیر سایه آن گریه کنند و نام آن را " *بیت الاحزان* " گذاشت.
اما باز منافقین دست به دست هم دادند و آن را نیز خراب کردند.
دگر از آن روز به بعد، فاطمه زهرا سلام الله علیها همراه حسنینش بر سر قبور شهدا در بقیع می رفت و در آن جا تا شب گریه و زاری میکرد. و وقتی که شب فرا میرسید، حضرت امیر علیه السلام میآمد و فاطمه اطهر سلام الله علیها را به منزل خود باز میگرداند.
📚الزهراء عليها السّلام في السنة و التاريخ و الأدب:ص ٥٤٢
📚 مجالس الاحزان في احوال فاطمه( نسخه خطی)
📚بحارالانوار ج ۴٣ص١٧۴(با کمی اختلاف)
#مصائب_فاطمیه
◼️ اگر فاطمه زهرا سلام الله علیها، مویش را پریشان می کرد، همه مردم می مردند ...
کتاب شریف کافی از اباهاشم نقل می کند :
هنگامی که (عمر و ابوبکر و سربازان این دو)، امیرالمؤمنین علی - علیه السلام - را از خانه بیرون آوردند، فاطمه زهرا - علیها السلام - در حالی که پیراهن رسول خدا - صلی الله علیه و آله و سلم - را بر سر خود انداخته بودند و دست دو پسر خود را گرفته بودند از خانه بیرون آمدند و فرمودند:
مَا لِی وَ لَکَ یَا أَبَا بَکْرٍ؟!
تُرِیدُ أَنْ تُوتِمَ ابْنَیَّ وَ تُرْمِلَنِی مِنْ زَوْجِی؟!
▪️ ای ابوبکر! من چه بدی به تو کردهام که میخواهی ( با کشتن علی علیه السلام) دو فرزندم را یتیم و من را بیوه کنی!؟
به خدا سوگند اگر گناه نداشت، موهایم را بیرون می ریختم و پریشان می کردم و به سوی پروردگارم فریاد بر میآوردم.
🔹 امام باقر - علیه السلام فرمودند:
واللَّهِ لَوْ نَشَرَتْ شَعْرَهَا مَاتُوا طُرّاً
▪️ به خدا سوگند اگر فاطمه زهرا سلام الله علیها، موهایش را پریشان میکرد، همگی میمردند.
📚 الکافی ج ۸ ص ۲۳۸.
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
#مصائب_فاطمیه
◼️ سلمان ! فاطمه زهرا - سلام الله علیها - را دریاب...
که اگر بر سر قبر رسول خدا - صلی الله علیه و آله - برود و گریبان چاک دهد، مدينه اهلش را می بلعد...
وقتی که امیر المومنین علی علیه السلام را از خانه خارج کردند، فاطمه زهرا - علیها السلام - بیرون آمد و فرمود:
ای ابوبکر! آیا میخواهی مرا بیوه کنی؟
وَ اللَّهِ لَئِنْ لَمْ تَکُفَّ عَنْهُ لَأَنْشُرَنَّ شَعْرِی وَ لَأَشُقَّنَ جَیْبِی وَ لَآَتِیَنَّ قَبْرَ أَبِی وَ لَأَصِیحَنَّ إِلَی رَبِّی
▪️به خدا سوگند اگر علی - علیه السلام - را رها نکنی، موهایم را بیرون میریزم و پیراهن خود را پاره میکنم و بر سر قبر پدرم میآیم و به سوی پروردگارم ناله بر میآورم.
فاطمه زهرا - سلام الله علیها - دست امام حسن و امام حسین - علیهما السلام - را گرفت و به سمت قبر پیامبر - صلی الله علیه و آله - راه افتاد.
امیرالمؤمنین _ در حالی که با طناب دست و پایش بسته بود و گردن مبارکش به زیر تیغ عمر بود _ به سلمان فرمود :
أَدْرِکْ ابْنَةَ مُحَمَّدٍ فَإِنِّی أَرَی جَنْبَتَیِ الْمَدِینَةِ تُکْفَئَانِ وَ اللَّهِ إِنْ نَشَرَتْ شَعْرَهَا وَ شَقَّتْ جَیْبَهَا وَ أَتَتْ قَبْرَ أَبِیهَا وَ صَاحَتْ إِلَی رَبِّهَا لَا یُنَاظَرُ بِالْمَدِینَةِ أَنْ یُخْسَفَ بِهَا وَ بِمَنْ فِیهَا
▪️دختر محمد صلی الله علیه و آله، را دریاب؛ به خدا سوگند اگر موهایش را بیرون بریزد و پیراهن خود را پاره کند و بر سر قبر پدرش برود و به سوی پروردگارش ناله برآورد، میبینم که دو طرف مدینه بر هم قرار میگیرند [مدینه زیر و رو میشود] و در اندک زمانی زمین، مدینه را [به همراه کسانی که در آن هستند] خواهد بلعید.
سلمان - رضی الله عنه - خود را به ایشان رساند و عرض کرد:
ای دختر محمد! خداوند پدرت را برای رحمت مبعوث نموده است، برگردید.
فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمود:
یَا سَلْمَانُ یُرِیدُونَ قَتْلَ عَلِیٍّ مَا عَلَیَّ صَبْرٌ فَدَعْنِی حَتَّی آتِیَ قَبْرَ أَبِی فَأَنْشُرَ شَعْرِی وَ أَشُقَّ جَیْبِی وَ أَصِیحَ إِلَی رَبِّی
▪️ای سلمان! میخواهند علی علیه السلام را بکشند، من نمی توانم صبر کنم، پس بگذار بر سر قبر پدرم بروم و موهایم را بیرون بریزم و پیراهنم را پاره کنم و به سوی پروردگارم ناله برآورم.
سلمان گفت:
من میترسم که زمین، مدینه را در خود فرو برد، علی علیه السلام مرا پیش شما فرستاده تا به شما بگویم که به خاطر او به خانه برگردید و از این کار منصرف شوید.
صدیقه کبری علیها السلام فرمود:
إِذاً أَرْجِعُ وَ أَصْبِرُ وَ أَسْمَعُ لَهُ وَ أُطِیعُ
▪️حال که علی - علیه السلام - اینگونه فرموده، پس بر میگردم و صبر میکنم و به امر ایشان گوش میکنم و از ایشان اطاعت میکنم.
📚 تفسیر عیاشی ج ٢ص۶٧
📚 بحارالانوار ج ٢٨ص٢٢٩
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
#مصائب_فاطمیه
◼️ وقتی که فاطمه زهرا سلام الله علیها با دست زخمی اش اشک ها را از روی صورت مولا پاک می کند...
ساعات آخر عمر شریف صدیقه کبری بود که امیرالمؤمنین علی علیه السلام بالای سر آن بانو نشسته و وصایای صدیقه کبری علیها السلام را می شنید.
بی بی دو عالم بعد از اینکه سفارش امام حسن و امام حسین علیهما السلام را به مولا نمودند، رو به مولا علی علیه السلام کرده و فرمودند :
يا ابن عمي إني راضية عنك،فهل أنت راض عني؟خدمتك بقدر جهدي و طاقتي و أعنتك على دنياك مقدار قوّتي
▪️ای پسر عمو! من از تو راضی ام اما آیا تو هم از من راضی هستی؟
من تا می توانستم و هر چه که در توانم بود در زندگی ام به شما خدمت نمودم؛ روز ها جو آسیاب کرده و شب ها با مشک آب آورده ام.
و بعد ذلك فإني أعترف بالتقصير في حقك فسامحني
▪️اما با همه این ها اعتراف می کنم که در حق شما کوتاهی نمودم پس مرا حلال کن؛
چرا که در جلوی ما بعد از مرگ گردنه های است که هیچ از کس از آن ها عبور نمی کند مگر اینکه دِینی از کسی به گردنش نباشد.
فبكى علي عليه السّلام و قال:يا بنت المصطفى و يا سيدة النساء،روحي لروحك الفداء
▪️پس امیرالمؤمنین علی علیه السلام به گریه افتاد و فرمود:
ای دختر مصطفی! از سرور همه زنان! روح و جانم به فدای تو.( این چه حرفی است که می گویی؟!)
فجعلت فاطمة عليها السّلام تأخذ من دموعه و تمسح به وجهها
▪️فاطمه زهرا سلام الله علیها تا دید که اشک های مولا روان بر صورت مبارکش شد، با دست دردناک خود اشک ها را از چهره مولا پاک می نمود و به صورت خود می مالید و می فرمود:
يا أبا الحسن،لو بكى محزون في أمة محمد صلّى اللّه عليه و آله لرحم اللّه تعالى تلك الأمة،و إنك لمحزون یابن عمي لفراقي،و دمعة المحزون إذا وقعت على الأمّة خصّها اللّه بالرحمة،فكيف إذا وقعت على أمة،و قد مسحت وجهي بها طمعا للرحمة،فإني أمة اللّه و بنت رسول اللّه.
▪️يا ابوالحسن! اگر یک غمزده و مظلومی در امت پدرم رسول خدا صلی الله علیه و آله گریه کند، خدا به همه امت رحمتش را می فرستد و ای پسر عمو! حقیقتا شما به جهت از دست دادن من، غمزده و مظلومی؛ و اشک مظلوم ، رحمت خدا را برای یک امت به دنبال دارد چه برسد به یک کنیز؛ و اشک های شما را به روی خودم می مالم تا شامل رحمت خدا شوم چرا که من کنیز خدا هستم و دختر رسولش.
و خود آن بانوی مکرمه شروع به گریه کردن نمود و امام حسن و امام حسین علیهما السلام هم همراه او می گریستند.
📚 الکوکب الدری ج١ص٢۵١
📚 التبر المذاب
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
هدایت شده از کانال سخنرانی وحدیث مجمع الذاکرین ع ایتا
#مصائب_فاطمیه
#بستر_شهادت
#غربت_امیرالمؤمنین_علیه_السلام
🩸جملات جگرسوز فاطمه زهرا سلاماللهعلیها با امیرالمومنین علیهالسلام در مسیر بازگشت به خانه ...
در نقلها آمده است:
بعد از آنکه امیرالمومنین علیهالسلام را به زور طناب و تازیانه به مسجد برای بیعت کشاندند، وقتی که امیرالمومنین علیهالسلام از مسجد خارج شدند،
فَلمّا رَأَتْهُ اِنکَبّتْ عَلیٰ کِتفَیهِ تُقَبّلُهُما و هِیَ تَقولُ
▪️تا نگاه فاطمه زهرا سلاماللهعلیها به مولا افتاد، پیش آمدند و سر مبارک خود را بر روی شانههای امیرالمومنین علیهالسلام گذاشتند و آنها را میبوسیدند؛ (گویا ردّ طناب، بر روی گردن و شانههای مولا باقی مانده بود) و میفرمودند:
رُوحِی لِروحِكَ الفِداء و نَفسى لِنفسك الوَقا يا أبَا الحسن!
🔻جان من فدای جانت شود! من پیشمرگت بشوم یا ابا الحسن!
اِنْ كنتَ في خيرٍ كنتُ مَعك وَ اِنْ كنتَ فى شرٍّ كنتُ مَعك
▪️من همواره پا به پای تو خواهم بود؛ چه این ماجرا به خیر تمام بشود چه به شرّ.
فَبکیا جمیعاً ثُمّ أخَذَ السّبطَین مِن یَدِها و مَضَیٰا
🔻با این جملات، هر دو به گریه افتادند؛ سپس امام حسن و إمام حسین علیهماالسلام دست مادرشان را گرفتند و همگی به سمت خانه برگشتند.
📚الكوكب الدُّرّي،حائری مازندرانی، ج۱، ص۱۹۶.
📚احتجاج الزهراء «سلاماللهعلیها»،رضوی نجفی.ص ۱۴۰
📚فاطمه الزهراء «سلاماللهعلیها» من المهد الی اللحد ص۲۷۷
#کانال_سخنرانی_مجمع_الذاکرین
#مصائب_هجوم_به_بیت_ولایت
#فاطمیه
#مصائب_فاطمیه
آری صدای آه گاهی گوشه دار است
آثار قلبی سوخته از روزگار است
باید میان شعله ها سینه سپر کرد
در این دیاری که چنین قحطی یار است
هرکس که میخواهد بداند فاطمه کیست
خونِ در و دیوار نقش اقتدار است
باید به خون غلتید در حفظ ولایت
ور نه ولایت محوری تنها شعار است
خاک دو عالم بر سر اهل مدینه
زهرا به امداد علی استر سوار است
داغ دو دست بسته سنگین تر ز سیلی است
باور کنید این مرد صاحب ذوالفقار است
از بهر قنفذ این غلاف بیمروت
در شهر نامردان نشان افتخار است
از بعد از آنکه بازوی مادر شکستند
گیسوی آشفته چونان باد بهار است
سادات خون گریند تا روز قیامت
زین گفته ام سری نهفته آشکار است
نفرین بر آن مسمار هر کس که لگد زد .
بنگر نود روز است مادر بی قرار است
.تا فضه آمد دید بار شیشه افتاد
فریاد زد نامرد بب بی باردار است
تاریخ هم مانده چه پاسخگوید این حرف
آخر چرا زهرای اطهر بیمزار است؟!
#قاسم_نعمتی
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین