eitaa logo
کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
48هزار دنبال‌کننده
9.4هزار عکس
3.7هزار ویدیو
389 فایل
﷽ 💚مقدمتان را به کانال ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند مجمع الذاکرین گرامی میداریم💚 @majmazakerinee مدیریت👇 @khadeemeh110 تبلیغات پزشکی نداریم❌ https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ کوه غم رو سرم افتاد شعله توی حرم افتاد تا دیدم یه نانجیبی به جون مادرم افتاد چی کشید از در و مسمار که گرفته دست به دیوار من خودم فهمیده بودم پشت بازوش ورم افتاد با چشام دیدم که می‌ریخت تیکه‌های درِ سوخته اینکه داره گُر میگیره چادر مادره سوخته «نزنید مادر مارو» دیده بودم یه حرامی هی می‌زد حرف اضافه از خداشون بود ببینن که بابام بشه کلافه اونی که سردسته‌شونه از قرارم مستشونه تو یه دست قبضه‌ی شمشیر توی اون دستش غلافه هر کدوم آورده بودن دو سه تا اضافه شمشیر اما کارمون رو ساختن با همون غلاف شمشیر «نزنید مادر مارو» گُل یاس خونه افتاد از گُلش گلاب گرفتن کتاب نبی رو بستن از علی حساب گرفتن علی زیر بار نمی‌رفت که بیاد برای بیعت سراغ فاطمه رفتن آخرش جواب گرفتن همه جا دوده و آتیش همه جا پر از غباره مادرم می‌خواست بلند شه نانجیب می‌زد دوباره «نزنید مادر مارو» *شاعر: .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ @majmaozakerine چشمام خیسه، بازم عزادارم به لب نوا دارم، برای مادر روضه‌خونم، با دم وا اُمّاه رسیده باز از راه، عزای مادر قبله‌ی حاجات ای روح مناجات ای مادر سادات ای مادر سادات «مادر سادات ، مادر سادات» پاک نکردم، تو روضه اشکامو تا که گناهامو پاک کنه این اشک تا وقتی که، نگام کنه مادر با روضه‌های در، شده عجین اشک شفیعه‌ی محشر، حبیبه‌ی حیدر دختر پیغمبر، مادر سادات قبله‌ی حاجات ای روح مناجات ای مادر سادات ای مادر سادات «مادر سادات ، مادر سادات» بانویی که مالک این دنیاست مادر ما زهراست، فدک نمی‌خواد هرجا که تو ولای حیدر نیست دعای مادر نیست، نمیشه آباد صدیقةالکبری، اِنسیةالحوراء فاطمة الزهرا، مادر سادات قبله‌ی حاجات ای روح مناجات ای مادر سادات ای مادر سادات «مادر سادات ، مادر سادات» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ کوه غم رو سرم افتاد شعله توی حرم افتاد تا دیدم یه نانجیبی به جون مادرم افتاد چی کشید از در و مسمار که گرفته دست به دیوار من خودم فهمیده بودم پشت بازوش ورم افتاد با چشام دیدم که می‌ریخت تیکه‌های درِ سوخته اینکه داره گُر میگیره چادر مادره سوخته «نزنید مادر مارو» دیده بودم یه حرامی هی می‌زد حرف اضافه از خداشون بود ببینن که بابام بشه کلافه اونی که سردسته‌شونه از قرارم مستشونه تو یه دست قبضه‌ی شمشیر توی اون دستش غلافه هر کدوم آورده بودن دو سه تا اضافه شمشیر اما کارمون رو ساختن با همون غلاف شمشیر «نزنید مادر مارو» گُل یاس خونه افتاد از گُلش گلاب گرفتن کتاب نبی رو بستن از علی حساب گرفتن علی زیر بار نمی‌رفت که بیاد برای بیعت سراغ فاطمه رفتن آخرش جواب گرفتن همه جا دوده و آتیش همه جا پر از غباره مادرم می‌خواست بلند شه نانجیب می‌زد دوباره «نزنید مادر مارو» *شاعر: .