4_5859532686892205683.mp3
3.74M
داداش دلم با غربٺ آشنا شد💔
نواهنگ سوزناڪ و دلنشیـݩ🏴
#حاج_محمود_ڪریمی🎙
نوحه حضرت عباس
داداش، دلم با غربت آشنا شد
شکستم و قدم دوتا شد
ابروی پیوسته ات جدا شد، داداش
داداش، از مشک تو هستم می ریزه
خون تو از دستم می ریزه
این سری که بستم می ریزه، داداش
افتادی از رو مرکب داغ تو تا کمر رفت
می غلطی روی خاک و تیرا همه تا پر رفت
از جلو خیمه دیدم قطع الیمین شدی تو
رو دست نیزه دارا بالا پایین شدی تو
پاشو، نصیب من غم شده عباس
یه دنیا ماتم شده عباس
چقدر تنت کم شده عباس، داداش
داداش، برا چی می گی که برم من
برم میشه دعوا تو دشمن
تا سرتو از هم بدزدن، داداش
نه از من و نه از تو چیزی نمونده جونم
چه جور برم به خیمه نه میشه نه میتونم
می خوای بدونی عباس چی کمرم رو خم کرد
یه جور زدن نمیشه دیگه تنت رو جمع کرد
داداش، اهل حرم از پا نشستن
شکستی و همه شکستن
گره معجرا رو بستن، داداش
داداش، تا از رو دوشت علم افتاد
ترس تو دل دخترم افتاد
حرمله سمت حرم افتاد، داداش
پاشو که چشم به راه مشک توئه سکینه
پاشو ببر برادر دخترامو مدینه
پاشو که اینجا چشم بی حیا بی شماره
برم بگه رقیه گوشواره شو دراره
موضوع: #حضرت_عباس
سبک: #داداش_نذار
ما از حسین قول شفاعت گرفته ایم
با یا حسین از همه سبقت گرفته ایم
روز الست هر که به چیزی رسید و ما
عشق حسین را به امانت گرفته ایم
سر میدهیم و دست به ظالم نمیدهیم
ما از حسین درس شهادت گرفته ایم
ما نوکر حسین، وَ ارباب عالمیم
چون از حسین منصب و شوکت گرفته ایم
مانند کودکی که به میدان جنگ رفت
از بودن عموست که جرات گرفته ایم
یک چله را به بزم عزا گریه مى كنيم
در اربعین قول زیارت گرفته ایم
99-06-11(kashani).mp3
13.27M
👤 #حجت_الاسلام_کاشانی
📚 با موضوع: سیره امام حسین علیه السلام و دوران امامت و زمینه های قیام آن حضرت
@majmaozakerine
Mirza-3.mp3
3.5M
حجتالاسلام والمسلمین #میرزامحمدی
مردم کوفه هم منتظر بودند
@majmaozakerine
✨﷽✨
🏴هفت مصیبتِ شام از زبان امام سجاد علیه السلام...
✍از امام سجاد علیه السلام پرسیدند: سخت ترین مصائب شما در سفر کربلا کجا بود؟در پاسخ سه بار فرمودند: الشّام، الشّام، الشّام... امان از شام ! در شام هفت مصیبت بر ما وارد آوردند که از آغاز اسیری تا آخر ، چنین مصیبتی بر ما وارد نشده بود:
▪️1.ستمگران در شام اطراف ما را باشمشیرها احاطه کردند و بر ما حمله مینمودند و در میان جمعیت بسیار نگه داشتند و ساز و طبل میزدند.
▪️2.سرهای شهداء را در میان هودجهای زنهای ما قرار دادند. سر پدرم و سر عمویم عباس(علیه السلام) را در برابر چشم عمههایم زینب و ام کلثوم(علیها سلام) نگهداشتند و سر برادرم علی اکبر و پسر عمویم قاسم(علیه السلام) را در برابر چشمان خواهرانم سکینه و فاطمه میآوردند و با سرها بازی میکردند، و گاهی سرها به زمین میافتاد و زیر سم سُتوران قرار میگرفت.
▪️3.زنهای شامی از بالای بامها، آب و آتش بر سر ما می ریختند، آتش به عمامهام افتاد و چون دستهایم را به گردنم بسته بودند نتوانستم آن را خاموش کنم. عمامهام سوخت و آتش به سرم رسید و سرم را نیز سوزاند.
▪️4.از طلوع خورشید تا نزدیک غروب در کوچه و بازار با ساز و آواز ما را در برابر تماشای مردم در کوچه و بازار گردش دادند و میگفتند: «ای مردم! بکُشید اینها را که در اسلام هیچ گونه احترامی ندارند؟!»
▪️5.ما را به یک ریسمان بستند و با این حال ما را در خانه یهود و نصاری عبور دادند و به آن ها میگفتند: اینها همان افرادی هستند که پدرانشان، پدران شما را (در خیبر و خندق و ...) کشتند و خانههای آنها را ویران کردند . امروز شما انتقام آنها را از اینها بگیرید.
▪️6.ما را به بازار برده فروشان بردند و خواستند ما را به جای غلام و کنیز بفروشند ولی خداوند این موضوع را برای آن ها مقدور نساخت.
▪️7.ما را در مکانی جای دادند که سقف نداشت و روزها از گرما و شبها از سرما، آرامش نداشتیم و از تشنگی و گرسنگی و خوف کشته شدن، همواره در وحشت و اضطراب به سر میبردیم...
📚برگرفته از: تذکرة الشهداء ملاحبیب کاشانی
@majmaozakerine
#سلام آقا جانم. صبحتبخیرمولایمن
يا اين دلِ
شكسته ی ما را
صبور كن
يا لاأقل
به خاطر زينب
ظهور كن
ديگر بتاب
از افق مكه،
ماه من!
اين جادههای
شبزده را
غرق نور كن
#السلام_علیڪ_یا_عین_الحیوة
با ذوالفقار حضرت مولا، بيا و بعد
دلهای شيعه را پرِ حسّ غرور كن...
#اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
❣مےنویسم عشــق
با صدشوق می خوانم حسیـن
در ڪلاس عاشقے
من هرچہ مےدانم،حسیـن♥️
❣اول دفتـر بہ من
آموخٺ استـاد ادب
آب ، بابـا ، عشــق
یازینب مدد، جانم حسیـن♥️
#حسین_عشق_عالمین♥️
صبحتون حسینی
هدایت شده از کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
1 (2).mp3
3.66M
حسین من🏴
بیا و این دل شکسته را بخر
مسافر جامانده را با خود ببر
#محمود کریمی
@majmaozakerine

حسین من بیا و این دل شکسته را بخر * حسین من مسافر جا مانده را با خود ببر
آسمانی شده ام بی نشانی شده ام قد کمانی شده ام ارغوانی شده ام خسته حال و پیرم
در کنار قبر تو میشود پرپر تو کشته آخر تو که منم خواهر تو بی تو من میمیرم
حسین من بیا و این دل شکسته را بخر * حسین من مسافر جا مانده را با خود ببر
ظهر عاشورای تو تشنه بوسیدنت از کنار خیمهها در میان تشنگی رفتی و جا ماندم
طاقتم را طاق کرد پای پر آبله ام مثل مادرم شدم بعد تو نماز را من نشسته خواندم
حسین من بیا که از جور زمانه خسته ام * حسین من به انتظار مردنم نشسته ام
عقده ام وا شده است دیده دریا شده است سینه غوغا شده است مثل رویا شده است نذر تو شد جانم
این تویی کنار منای گل بهار من سر بریده یار من تا به آخرین نفس پیش تو میمانم
حسین من تو رفتی و شکسته شد حریم تو * حسین من آواره خرابه شد یتیم تو
@majmaozakerine
روضه دوطفلان مسلم بن عقیل ع
چه روح انگیز و روح افزایی ای اشک صفابخش دل شیدایی ای اشک
نگه دار راز دل شب زنده داران
چراغ محفل شب هایی ای اشک
به با اره محبت روز محشر
تو آن عالی ترین کالایی ای اشک
تو سوز و ساز هر ساز و گدایی
تو بزم آرای تاسوعایی ای اشک
تو آن شور آفرین شهر شوری
تو شهر آشوب عاشورایی ای اشک
نه تنها مرهم جسم حسینی
شفا بخش دل زهرایی ای اشک
پیغمبر اکرم فرمودند : زهرای من! بله بابا جان حسین تو را با لب تشنه شهید میکنند! بی بی سه تا سوال کرد! بابا وقتی حسینم و میکشند شما زنده اید؟ نه دخترم آیا وقتی حسینم و میکشند من زنده هستم؟ فرمود: نه دخترم اینجا صدای ناله زهرا بلند شد... عرضه داشت پس چه کسی برای حسین من گریه میکند؟ پیغمبر فرمود: زهرا جان! زنان و مردانی که محب ما هستند گرد هم جمع میشوند برای مظلومیت حسین تو گریه میکنند...
در کتاب معالی السبطین آمده...
مسلم بن عقیل دوتا فرزند به نام محمد و ابراهیم داشت. یک سال داخل زندان بودند برادر به برادر دیگرش گفت: خوبه یکار کنیم بیاییم خودمونو برا زندانبان معرفی کنیم...
گفتند پیرمرد پیغمبر اسلام و میشناسی؟
گفت من مسلمانم چطور میشه پیغمبر و نشناسم پیرمرد آیا علی رو میشناسی؟ گفت شیعه ام علی امام اول منه پیرمرد آیا فاطمه زهرا رو میشناسی؟ گفت دختر پیغمبر منه آیا امام حسن رو میشناسی؟ گفت امام دوم منه..
گفتند پیرمرد! بگو ببینم امام حسین و میشناسی؟ گفت:خدا لعنت کند کسانی که حسین رو در کربلا کشتند، گفت بگو ببینم پسر عمویش مسلم بن عقیل رو میشناسی؟ گفت بله میشناسم،تا گفت مسلم و میشناسم اینا شروع کردند گریه کردن چرا گریه میکنید! گفتند آخر ما یتیمان مسلمیم...
پیرمرد گفت:آقازاده ها پس بزارید هوا تاریک بشه شما رو شب آزاد میکنم... هوا که تاریک شد آب و نانی به بچه ها داد عرضه داشت بچه ها برید این دوتا بچه اومدند تا کنار نهر آب رسیدند...
مرحوم علامه مجلسی نوشته زندان بچه ها نمناک بوده بچه ها یکسال روی نم های زندان بودند پاها قوت راه رفتن نداشت غریبانه به درختی تکیه دادند خوابشون برده... زن حارث کنیزی داشت همین که آمد آب ببره دید دوتا بچه غریبانه سر در گریبان هم دارند خدایا اینا کی هستن.. جلو آمد بیدارشون کرد سوال کرد گفتند: ما یتیمان مسلم بن عقیلیم...
گفت نترسید بانویی دارم شیعه از موالیان بیایید بریم منزل بچه ها رو آورد به خانه...
زن حارث از آنها پذیرایی کرد.
محمد به ابراهیم گفت: برادر یک سال هست که خواب راحت نکردیم بیا امشب دست به گردن هم بیاندازیم و یه خواب راحتی بریم... حارث ملعون هم نیمه شب آمد خانه همسرش گفت کجا بودی؟ گفت یتیمان مسلم از زندان فرار کردند عبیدالله هم برای سرهاشون جایزه گذاشته دنبال بچه ها بودم...
یک مرتبه ابراهیم از خواب پرید گفت داداش خواب عجیبی دیدم. برادر گفت منم خواب عجیبی دیدم. بعد معلوم شد هردو یک خواب دیدند... شروع کردند نقل کردن:خواب دیدم دوتایی داخل بهشت رفتیم جدمان رسول الله به بابا گفت:مسلم آمدی اما یتیمانت رو در کوفه جا گذاشتی بابامم یا رسول الله!
فردا شب بچه هایم در بهشت مهمان من هستند..بگم ای کاش از خواب بیدار نمیشدند..
از صدای گریه بچه ها حارث بیدار شد در تاریکی شب بچه ها رو پیدا کرد همین که
بچه ها رو شناخت.. علامه مجلسی میگه:
اول کاری که کرد دوتا سیلی به بچه های نازدانه زد.. دست بچه ها رو با طناب بهم بست.. صبح که شد آوردشون کنار نهر آب هرچه زنش التماس کرد فایده نداشت... (حاجات تو در نظر بگیرید خیلی این دوتا آقازاده غریبند چون روضشون کمتر خونده میشه)
نانجیب شمشیرش رو به دست غلامش داد غلام سر بچه ها رو جدا کن در
در معالی السبطین مینویسد: غلام شمشیرش رو روی زمین انداخت خودشو انداخت توی آب... میرفت پایین میومد بالا میگفت حبیبی یا حسین!حبیبی یا حسین... دید فایده نداره شمشیر و داد دست پسرش... پسرش هم گفت من دستم رو به خون این مظلومان آلوده نمیکنم..
آخر خود ملعونش اومد جلو که سر بچه ها رو جدا کنه بچه ها گفتن حارث حالا که میخای ما رو بکشی اجازه بده دو رکعت نماز بخوانیم.. اجازه داد نماز خوندند دست ها رو در خانه خدا بلند کردند گفتن خدا تو بین ما و این ظالم حکم کن..
نانجیب جلو آمد سر برادر بزرگ رو جدا کنه داداش کوچکتر جلو آمد حارث اول سر من و جدا کن.. گفت چرا اول سر تو رو جدا کنم؟ گفت:نمیتونم برادرم رو در خون ببینم.. آمد سر برادر کوچکتر رو جدا کنه برادر بزرگ دوید..حارث تو رو خدا اول سر من و جدا کن گفت چرا اول سر تو رو جدا کنم؟ یک جمله عجیبی فرمود که دل سنگ و آب میکنه نمیدونم با دل تو چه میکنه...
برادر بزرگ گفت: چون وقتی از مدینه راه افتادیم مادرم دست برادر کوچکتر رو بمن داد برادر کوچکتر رو به من سپرد..
تا سر برادر بزرگ رو جدا کرد مینویسند داداش کوچکتر اومد جلو خون ها رو برداشت به سر و صورت خودش مالید...
بگم چرا! آخر برادر نمی
تونه برادر رو در خون ببیند... اما یه برادر سراغ دارم کنار نهر علقمه آمد... حسین.... برادر رو با چه وضعی دید؟ دست در بدن نداشت... عمود آهن فرقش رو شکافته... حسین....
AUD-20200725-WA0020.mp3
3.35M
♨️شیعه از کجا میگه #امام_زمان(عج) زنده است
👌 #سخنرانی بسیار شنیدنی
🎤حجت الاسلام #عالی
┄┅═✧◾️یازهرا◾️✧═┅┄
@majmaozakerine
هدایت شده از کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
to-shabaye-jome.mp3
2.52M
تو شبای جمعه
عاشقی چه زیباست
کربلا کربلا
شبایی که میگن
زائر تو زهراست
کربلا کربلا
آره دیدنیه
سجده ی ملائک
کربلا کربلا
روی لب زوّار
حلت بفنائک
کربلا کربلا
کربلا هرکی زائرت باشه
اون شبا پریشون میشه
گریه کن میشن انبیاء
وقتی فاطمه روضه خون میشه
بی قرارمو میگم این شبا
کاشکی قسمتم بشه کربلا
حسین آقام
همه میرن تو میمونی برام
#امیر_عباسی
@majmaozakerine
4_5776343005774481069.mp3
9.5M
هدیه به ارباب صلوات
شور مقتل امام حسین
شعر رضا نصابی
به نفس حاج مهدی کمانی
راس الحسین یعنی سنگ بر جبین زدن
از پشت مرکبش شاه و زمین زدن
راس الحسین یعنی بی یارو بی پناه
افتادی غرق خون در بین قتگاه
راس الحسین یعنی گودال و ازدحام
با چکمه می شینه رو سینه ی امام
راس الحسین یعنی پنجه به مو کشید
با کهنه خنجری رگ هاتو می برید
راس الحسین یعنی افتادی زیر پا
رو خاکا می کشید فاتل تن تورا
راس الحسین یعنی اومد سنان پست
پلک تر تورا با نوک نیزه بست
راس الحسین یعنی زهرا صدا می زد
به صورت حسین قاتل با پا می زد
راس الحسین یعنی شاه بی کفن شده
زیر هجوم تیغ مثله بدن شده
راس الحسین یعنی خیلی دقیق می زد
تیغ و به پهلوی تو داشت عمیق می زد
راس الحسین یعنی قلبه حرم می زد
رو پیکر حسین قاتل قدم می زد
راس الحسین یعنی که پیروهن نداشت
عریان تنی رو خاک حتی کفن نداشت
راس الحسین یعنی می بینه خواهری
در زیر سم اسب افتاده پیکری
راس الحسین یعنی
@majmaozakerine
یازهرا🌺:
روضه و توسل جانسوز ویژه شب جمعه و شبهای محرم با نوایِ کربلایی سیدمهدی حسینی رمضان
🔵🔵🔵🔵🔵🔵🔵🔵🔵
اگر چه نوکری نکردم
هوایِ کربلاتُ کردم
یه بار دیگه بگو بیامُ
دوباره دورِ تو بگردم
از این زمونه سیر شدم
یه برات امضاء کن
حالا که سر به زیر شدم
یه برات امضاء کن
تو روضه ی تو پیر شدم
یه برات امضاء کن
تو دنیا آروزم زیارتِ آقامِ
هر کی کربلا نره ناکامِ
حَرَمِت قشنگ ترین رؤیامِ
ای آقا....
*شب جمعه، شب زیارتیِ سید الشهداء، کاشکی با امام زمان صدایِ مادرمون رو می شنیدیم،کاشکی با آقامون صدای مادرِ قد خمیده مون رو می شنیدیم،عرش رو بهم ریخته،هی به سینه می کوبه...: "بُنَيَّ! قَتَلوكَ، ذَبَحوکَ، وَ مِنَ الماءِ مَنَعوکَ"
بذار یه مقدمه بسازم،یهو نبرمت اون جایی که امام زمان مثل ابر بهار باریده...لحظه هایِ آخر،لحظه های احتضار،امیرالمؤمنین همه رو ساکت کرد،اما هر کاری کرد دید حسین داره گریه میکنه،اونقدر گریه کرده،چشماش مجروح شده،صدا زد:باباجان! هیچ روزی مانند مصیبتِ تو نیست،مگر روزی که جدم پیغمبر از دنیا رفت...
آقا دید حسین آرام نمیگیره،صدا زد:بیا جلو حسین جان! با این دستایِ بی رمقش اشکای حسین رو پاک کرد،یادش اومد پیغمبر خیلی به صدای امام حسین حساس بود،یادِ شبِ آخری افتاد که زهرا گفت: علی جان! خیلی مراقبِ حسینم باش...
دید حسین آرام نمی گیره،دستش رو بلند کرد،گذاشت رو قلبِ سیدالشهداء،حسین جان! خدا صبرت بده..میگن: فرزند هرکاری بزرگترش کنه یاد میگیره،دست که افتاد رو قلبِ سیدالشهداء،آقا آرام شد....
کربلا که رسید،هرچی خواست زینب رو آروم کنه،وداعِ آخر دید حسین رو رها نمیکنه،دستش رو بلند کرد،گذاشت رو قلب زینب،زینب آرام شد،اهل خیمه دارن عمه جانِ رو می بینن،برو خدا به همرات،برو دعایِ مادرم پشتِ سرت،اهل خیمه میگن: زینب آروم شد،اما لحظاتی گذشت،دیدن خانوم از خیمه اومد بیرون،چادرش رو به کمرش بست،از بالایِ تل سرازیر شد،دید دورِ گودال حلقه زدن...*
خاک به سَرِ من
از غم حسین شکست کَمَرِ من
زدنش جلویِ چشایِ تَرِ من
خاک به سَرِ من
مادرش صدا می زد:پسرِ من
تشنگی کشید و سوخت جِگرِ من
نا نداشت،سقا نداشت
برایِ دست و پا زدن
تو قتلگاه جا نداشت
جون نداشت،سامون نداشت
طاقتِ زخمشُ گرگِ بیابون نداشت
*هر کجا نشستی صدا بزن:حسین.....
هدایت شده از کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
4_5884207196698314711.mp3
7.75M
🌴شب زیارتی امام حسین(ع)
🍃آرزو دارم یک شب جمعه کربلا باشم
🍃محول الاحوالم ، ای جانم
🎤 #محمد_حسین_پویانفر
⏯ #زمینه
🌷 #صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
🌷 #شب_جمعه
@majmaozakerine
💢چگونه گریه نکنم
✅امام سجاد علیه السلام پس از حماسه عاشورا، بسیار میگریستند.
روزی یک نفر به ایشان گفت:
«آیا گریههای شما تمامی ندارد؟!»
امام سجاد علیه السلام در پاسخ فرمودند:
«حضرت یعقوب برای یوسف، در حالی که نمیدانست او زنده است یا مُرده، آنقدر گریست که چشمانش سفید شد.
اما من به چشمان خود دیدم که با چه وضعیتی؛ شانزده تن از خاندان رسولالله به شهادت رسیدند. چطور میتوانم گریه نکنم؟»
📚الفتوح ، جلد ۵ ، صفحه ۲۴۲
یاحسین
4_5834470775330965018.mp3
2.16M
زمزمه و روضه شب جمعه
شبهای جمعه دلم کربلاته
هرچی دارم از همین روضه هاته
ایشاالله که از غم تو بمیرم
عشقم فقط گریه توی عزاته
آه، نزار از حرم جا بمونم
کاش، بریزه به پای تو خونم
ماه شب تار غمهام حسینه
تنها سرود رو لبهام حسینه
وقت سؤال ملائک تو قبرم
داد میزنم من که آقام حسینه
آه سوال و جوابم حسینه
آه حساب و کتابم حسینه
امشب میاد از حرم آه و افغان
کشتن تو رو تشنه مادر، حسین جان
انگشت و انگشترت کو عزیزم
جسمت شده پایمال ستوران
آه که بند دل من گسسته
آه سرت روی نیزه نشسته
ای ساقی تشنه لبها ابالفضل
شرمنده شد از تو دریا ابالفضل
دستات روی خاک و اما سر تو
بر روی دامان زهرا اباالفضل
آه شده خیمه ها بی تو غارت
آه، شده سهم زینب اسارت
زبانحال خانم ام البنین
عباس بمیره برات مادرتو
تیر سه شعبه به چشم ترتو
مردم میگن توی شام و تو کوفه
از روی نیزه می افتاد سر تو
آه ، من از عمر خود سیرم عباس
آه، دیگه بعد تو پیرم عباس
حسین کریمی نیا
@majmaozakerine