نوحه حضرت زهرا علیها سلام
ای پرستوی من مرو از لانه ام بانوی خانه ام مرو از خانه ام
ای طرفدارم بی طرفدارم چشم خود وا کن یار بیمارم
فاطمه جانم
می کنم التماس ای جوان علی قدکمانم مکن ای کمان علی
دیده بگشا و کن تماشایم یار تنهایم بی تو تنهایم
فاطمه جانم
عمر من! می شود بی تو عمرم تمام با اشاره مکن به علی تو سلام
خداحافظ ای لاله پرپر خداحافظ ای سوره کوثر
فاطمه جانم
ای جوان علی شده ای از چه پیر جان زینب دگر تو ز من رو نگیر
من که در ذکر امّن یجیبم ای طبیب من بی تو غریبم
فاطمه جانم
موضوع: #حضرت_زهرا علیها سلام
سبک: #همه_جا_بروم
شاعر: #سید_محسن_حسینی
اجرای سبک:
#کربلایی_سعید_صادقی
@majmaozakerine
نوحه حضرت زهرا علیها سلام
بین دیوار و در واویلا
فدای ولایت شد زهرا
یا زهرا، یا زهرا، یا زهرا
بین دیوار و در افتاده
به راه ولایت جان داده
یا زهرا، یا زهرا، یا زهرا
مدینه فتنهای برپا شد
مصیبت نصیب زهرا شد
یا زهرا، یا زهرا، یا زهرا
لاله ی مدینه پرپر شد
غنچهاش ز کینه پرپر شد
یا زهرا، یا زهرا، یا زهرا
دست شیرخدا شد بسته
پهلوی یار او بشکسته
یا زهرا، یا زهرا، یا زهرا
موضوع: #حضرت_زهرا علیها سلام
سبک: #نسیمی_جانفزا
شاعر: #امیر_عباسی
اجرای سبک:
#کربلایی_سعید_صادقی
@majmaozakerine
حُبُّ الحُسین یجمعنا:
#حضرت_زهرا سلام الله علیها
#فاطمیه
#مرثیه
#غزل
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
کهکشان را کشان کشان بردند
( آسمان را به ریسمان بردند)
صاحب ذوالفقار را آن روز
پیش چشمان این و آن بردند
جان پیغمبر گرامی را
سوی مسجد به قصد جان بردند
کس و کار و امان عالم را
بی کس و یار و بی امان بردند
شیر حق را میان حیرت خلق
از در بیشه بزدلان بردند
برکت سفره خلایق را
به امیددو تکه نان بردند
مرغ بسمل به خاک افتاد و
با بسمل از آشیان بردند
مادری در میان آتش سوخت
با لگد طفلش از میان بردند
چار فصل بهار حیدر را
چل نفر تا خود خزان بردند
میخ در را گداختند و سپس
داغ را تا به استخوان بردند
گل یاس سپید حیدر را
عاقبت سوی ارغوان بردند
شد سپر تا زیان نبیند یار
دست آنجا به تازیان بردند
بانی شر غلاف بود اگر
دست روزی به خیزران بردند
#یاسر_رحمانی
#صلوات
〰〰〰〰〰〰〰〰
#حسیـن_جانم❤️
قلبے شڪستہ وهمہ روز در هواے تو
پرمی کشد به نیت ایوان طلای تو
دستم نمےرسدبہ ضریح تو یاحسین
ڪاری بڪن براے من عالم فداے تو
#بطلب_ارباب_خوبم🌷
#اللهم_ارزقنا_ڪربلا💚
روزتون حسینی
📖 تقویم شیعه
☀️ امروز:
شمسی: سه شنبه - ۲۶ آذر ۱۳۹۸
میلادی: Tuesday - 17 December 2019
قمری: الثلاثاء، 20 ربيع ثاني 1441
🌹 امروز متعلق است به:
🔸زین العابدین و سيد الساجدين حضرت علي بن الحسين عليهما السّلام
🔸باقر علم النبی حضرت محمد بن علی عليه السّلام
🔸رئيس مكتب شيعه حضرت جعفر بن محمد الصادق عليهما السّلام
💠 اذکار روز:
- یا اَرْحَمَ الرّاحِمین (100 مرتبه)
- یا الله یا رحمان (1000 مرتبه)
- یا قابض (903 مرتبه) برای رسیدن به حاجت
❇️ وقایع مهم شیعه:
🔹امروز مناسبتی نداریم
📆 روزشمار:
▪️15 روز تا ولادت حضرت زینب سلام الله علیها
▪️23 روز تا شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها (روایت 75روز)
▪️43 روز تا شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها (روایت 95روز)
▪️53 روز تا وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها
▪️60 روز تا ولادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
امیر حسین یعقوبیان:
#مناجات_امام_زمان_علیه_السلام
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#دفتری
🔸تو که آرامش و نور دل زهرایی ای گل
🔸چرا سرگشته ی در دشت و درصحرایی ای گل
امام زمان...آقا...
🔸دل من منتظر تا خنجر مولا بگیری
آقا... منتظر اون روزیم که...
بیایی و...
ذوالفقار امیرالمومنین رو بگیری...
🔸دل من منتظر تا خنجر مولا بگیری
🔸بیایی انتقام مادرت زهرا بگیری
چطوری انتقام مادر رو بگیره...
🔸عدو را زنده سازی
بدن اون نامرد رو از قبر بیرون بیاری...
🔸عدو را زنده سازی، نشینی روبرویش
🔸به دست قدرت خود، زنی سیلی به رویش
که ای نامرد...
تو کشتی مادرم را...
ای حرامزاده مگه نمیدونستی دختر پیغمبره...
مگه نمیدونستی احترام داره....
با چه جراتی به مادر ما سیلی زدی...
🔸به دست قدرت خود، زنی سیلی به رویش
آقا یک عمره شیعه با این مصیبت داره میسوزه...
آقا به ما هم اجازه بدی...
بگویی شیعیانت، زنند سیلی به رویش
ماهم به اون نانجیب سیلی بزنیم...
بگیم ای نامرد تو کشتی مادرم را...
هر کجا نشستی...
تسلای دل امام زمان...
ناله بزن یا زهرا...
@majmaozakerine
امیر حسین یعقوبیان:
#فاطمیه
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#مناجات_امام_زمان_علیه_السلام
مناجات 1 __ متن روضه 1 #دفتری
🔸آقا سلام، روضه مادر شروع شد
🔸باران اشک های مکرر، شروع شد
آجرک الله...
یا بن الحسن... آقا...
بازم ایام عزای مادرتون زهرای مرضیه...
شروع شد...
🔸آقا اجازه هست بخوانم برایتان
🔸این اتفاق از دم یک در، شروع شد
آقا منو ببخشید...
مصیبت مادرتون زهرای مرضیه...
از آنجایی شروع شد که...
هنوز آب غسل پیغمبرخدا خشک نشده...
یه عده نامرد...
ریختند درب خانه امیرالمومنین...
🔸این اتفاق از دم یک در، شروع شد
یوسف فاطمه...
امام زمان...
🔸تا ریشه های چادر خاکی مادرت
🔸آتش گرفت، روضه معجر شروع شد
نانجیب دومی صدا زد علی بیرون بیا...
وگرنه خونه رو آتیش میزنم...
بمیرم برات مادر...
زهرای مرضیه اومد پشت در...
فرمود حیا نمیکنی نانجیب...
میخواهی بدون اجازه وارد بشی...
یک نفر صدا زد...
ای نانجیب...
مگه نمیدونی...
این خونه...
خونه پیغمبره...
این ها هم...بچه های پیغمبرند...
اِنَّ فیها فاطِمَه
زهرای مرضیه داخل این خونه است...
نانجیب مگه نمیشنوی...
صدای دختر پیغمبره...
هر چی گفتند داخل این خونه بچه های پیغمبره...
اما اون بی حیا اعتنا نکرد...
صدا زد...
وَاللَّهِ لأَحْرِقَنَّ عَلَيْكُمْ
بخدا قسم خونه رو به آتیش میکشم
(منبع: تاریخ الطبری، ج 2، ص 233)
اگرچه دختر پیغمبر باشه...
خونه رو با اهلش به آتیش میکشم...
خدایا همه جا رسمه...
هر کی بابا از دست میده...
مردم براش دسته گل می برند...
اما مدینه بجای دسته گل...
نانجیب اشاره کرد...
هیزم ها رو بیارید...
خونه رو آتیش بزنید...
ای وای... ای وای...
مردم مدینه دارند نگاه میکنند...
یدفعه ببینند...
شعله های آتش بلند شد...
🔸تا ریشه های چادر خاکی مادرت
🔸آتش گرفت، روضه معجر شروع شد
یا صاحب الزمان...
منو ببخشید آقا...
مادرتون زهرا پشت در ایستاده...
نميذاره این نامردها وارد بشن...
امانانجیب حیا نکرد...
آنچنان با لگد به این در زد...
صدای ناله مادر بلند شد...
یا ابتاه...
یا رسول الله...
هکَذا کانَ یُفْعَلَ بِحَبیبَتِکَ
بابا یا رسول الله ببین...
با دخترت چه کردند...
پهلوم رو شکستند...
🔸فریادهای مادر پهلو شکسته ات
🔸تا شد فشار در دو برابر، شروع شد
سادات منو ببخشید...
همينجا بود صدای ناله مادرتون بلند شد...
یا فِضَّةُ خُذینی فَقَدْ قُتِلَ وَ اللَّه ما فی اَحْشائی مِن الْحَمْل
(بحارالانوار، ج 8، ص 230)ِ
فضه بیا بخدا محسنم رو کشتند...
🔸کاش وقت در شکستن پای دشمن می شکست
🔸تا که میخ در نشان پهلوی زهرا نبود
🔸کاش یک تن بود در آنجا و می گفت این سخن
🔸کشتن شش ماهه پاداش ذی القربی نبود
یا صاحب الزمان...
اگر اینجا محسن شش ماهه رو..
بین در دیوار کشتند...
کربلا هم یک شش ماهه ای رو...
روی دستهای باباش پرپر کردند...
آماده ای بگم یا نه...
ابی عبدالله نگاه کرد...
دید علی اصغرش...
داره روی دستهاش جان میده...
«فَذُبحَ الطِفل مِنَ الوَرید إلَی الوَرید أو مِنَ الاُذُنِ إلَی الاُذُن»
گوش تا گوش علی رو دریدند...
🔸الا ای تیر با من قطع کردی گفتگویش را
🔸لب من بر لبش بود و تو بوسیدی گلویش را
🔸درست آندم که حلق تشنه ی او را تو بوسیدی
🔸تبسم کرد و زهرا مادرم بوسید رویش را
علی اصغرم...
یه بار ديگه چشمات رو باز کن پسرم..
من آوردمت اینجا.. سیرابت کنم...
حالا جواب مادرت رو چی بگم...
پاشو ببین مادرت منتظره...
چطوری جنازه ات رو برگردونم علی اصغرم...
هر کجا نشستی ناله بزن...
ای غریب حسین...
🔸حس کرد ناز بوسه ی تیر سه شعبه را
🔸بیدار شد ز خواب و دوباره به خواب رفت
الا لعنه الله علی القوم الظالمین
@majmaozakerine
امیر حسین یعقوبیان:
#فاطمیه
#روضه_حضرت_زهراسلام_الله_علیها
متن روضه 2 #دفتری
🔸آتش زدن به خانهي مولا بهانه بود
امشب دلت رو با من همراه کن بریم مدینه...
بریم خونه ی امیرالمومنین...
🔸آتش زدن به خانهي مولا بهانه بود
🔸مقصود خصم، كشتن بانوي خانه بود
ای وای...ای وای
🔸از آن به باب وحي لگد زد عدو كه ديد
🔸جان علی به پشت در آستانه بود
روضه امشب خیلی سنگینه...
شیعه تا قیام قیامت، با این مصیبت میسوزه...
یکی از علما تعریف کرد...
گفت نشسته بودم..
باخودم آروم آروم زمزمه میکردم...
روضه میخوندم...
به اون جای روضه رسیدم که گفتم
( با لگد محکم زد)
تا این جمله رو گفتم...
دیدم پسر پنج ساله ام...
ناخواسته این جمله رو شنید...نگران شد...
گفت بابا...
چه کسی رو با لگد زدند...
گفتم حضرت زهرا رو زدند...
نميدونم چی شد...
میگه دیدم یدفعه این بچه پنج ساله...
اشک توی چشماش جمع شد...
با حالتی نگران و مضطرب صدا زد بابا...
کی جرات کرده حضرت زهرای منو بزنه...
میگه دیدم از یه طرف اشک توی چشمای بچه جمع شده...
از طرفی هم با غضب صدا میزد بابا...
من نمیزارم حضرت زهرا رو بزنند...
بابا.. بگو الان حضرت زهرا کجاست...
با زبان کودکی هی میگفت بابا...
بهم بگو کی حضرت زهرا رو زده...
از اینجا فهمیدم...
تا قیام قیامت، بچه های ما هم با محبت مادر بزرگ میشن...
میگه من بغض گلوم رو گرفت...
دیگه نمیتونستم جوابش رو بدم...
گفتم پسرم.. یک روزی...
توی یه شهری بنام مدینه...
یه عده نامرد ریختند در خونه حضرت زهرا...
(مدینه.. عجب روزایی رو دیدی)
یه نامردی اومد جلو...
صدازد... علی بیرون بیا...
زهرای مرضیه حامی ولایته...
اومد پشت درب خونه...
شاید اینا ببینند دختر پیغمبره...
حیا کنند برگردند...
فرمود...
أَما تَتَّقِی اللَّهَ؟ تَدْخُلُ عَلی بَیْتی
از خدا نمیترسی نانجیب...
برا چی اومدید...
مگه نمیدونید...
ما عزاداریم...
نانجیب صدا زد دختر پیغمبر...
در رو باز کن...
وگرنه خونه رو آتیش میزنم...
خود نامردش نامه نوشت گفت معاویه...
میدونی چه کردم...
هر چی صدا زدم زهرای مرضیه در رو باز نکرد...
تازیانه رو از قنفذ گرفتم واويلا...
أَخَذْتُ سَوْطَ قُنْفُذٍ فَضَرَبْتُ
اول با تازیانه...
دختر پیغمبر رو زدم...
گفتم حالا هیزم ها رو بیارید...
دیدم زهرای مرضیه بازم استقامت میکنه...
فَضَرَبْتُ كَفَّيْهَا بِالسَّوْطِ فَأَلَّمَهَا، فَسَمِعْتُ لَهَا زَفِيراً وَ بُكَائا
سادات منو ببخشید...
میگه با تازیانه به دستان مبارک زدم...
صدای ناله دختر پیغمبر بلند شد...
نزدیک بود دلم بسوزه...
اما... یاد کینه هایی که از علی داشتم افتادم و...
هر چقدر توان داشتم جمع کردم...
با لگد...
محکم به در زدم...
همینجا بود زهرای مرضیه یه جوری ناله زد...
انگار تمام مدینه زیر رو شد...
🔸کاش روز حادثه، در پشت زهرا نبود
🔸شاهد پهلوشکستن، زینب کبری نبود
یا صاحب الزمان
🔸کاش وقت در شکستن، پای دشمن میشکست
🔸تا که میخ در، نشان پهلوی زهرا نبود
اما معاویه... به اینا اکتفا نکردم...
تا زهرا در مقابلم قرار گرفت...
فَصَفَقْتُ صَفْقَةً عَلَى خَدَّیْهَا مِنْ ظَاهِر ِ الْخِمَارِ فَانْقَطَعَ قُرْطُهَا وَ تَنَاثَرَتْ إِلَى الْأَرْض
آی غیرتی ها...
طاقت دارید بگم یا نه...
میگه از روي مقنعه...
آنچنان سيلي زدم...
گوشواره شكست و روی زمين افتاد..
(منبع: بحارالانوار، ج30، ص 492)
🔸بابا ببین که مادر
🔸خورده زمین پشت در
بابا بیا ببین...
مادرم رو کشتند...
🔸پاشیده روی دیوار
🔸خون از پهلوی مادر
روضه من تمام...
فقط همینو بگم...
اگه اینجا خونه امیرالمومنین رو آتیش نمیزدند...
کربلا کسی جرات نداشت خیمه ابی عبدالله رو آتیش بزنه...
راوى ميگه ديدم...
روز عاشورا...
يه بى بى مجلله...
ميان يه خيمه نيم سوخته...
هی وارد میشه...
بيرون مياد...
عرضه داشتم بى بى جان...
دارید چکار میکنید...
خيام حرم آتیش گرفته...
فرمود... من داخل اين خيمه يه بيمار دارم...
امام سجاد... از شدت بیماری، با صورت به زمین افتاده...
میترسم بیمارم در آتش بسوزه...
🔸از آن ترسم که آتش برفروزد
🔸میان خیمه بیمارم بسوزد
🔸از آن ترسم که آتش شعله گیرد
🔸میان خیمه بیمارم بمیرد
🔸درون خیمه زین العابدین است
🔸همه دار و ندار من همین است
.
@majmaozakerine