eitaa logo
کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
38.9هزار دنبال‌کننده
7.7هزار عکس
3.1هزار ویدیو
359 فایل
﷽ جدیدترین اشعار،نوحه وروضه بامتن درکانال ما خوش آمدید مدیریت👇 @khadeem110 @majmazakerinee لینک کانال مطالب کانال #صدقه_جاریه می‌باشد https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
روز عاشورا گریز به روضه گودال قتلگاه روز عاشورا --- ای روضه خوان صبح و مساء،صاحب الزّمان ای داغدار کربوبلا ، صاحب الزمان صاحب عزای عمّه ی قامت خمیده ای خون، جای اشک، بین عزایش چکیده ای وقت مرور ِ داغ ِ روی داغ ِ عمّه هاست گویی که خیمه ات لب ِ گودال کربلاست داری شبیه عمّه به خود لطمه می زنی بشکسته از جراحت ِ رگ های گردنی در بین خاک وخون، بدنی دست و پا زده او را عدو برای رضای خدا زده دارد نشان ِ سنگ و عصا روی پیکرش رفته ز کینه، بر سر ِ سرنیزه ها سرش اینجا شروع ماتم جانسوز عمّه است آغاز ِ اشک ِ هرشب و هرروز ِ عمّه است باید که عمّه همسفر ِ قاتلین شود در ازدحام کوفه و شام بلا رود باید میان هلهله ی کوچه های شام پیش همه شود سپر ِ کینه های بام باید رود به غربت ِ بازار شامیان مهمان شود به بزم شراب حرامیان خون از لبان رأس بریده شود روان در اصل،قاتلش بشود چوب خیزران ️علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
شام غریبان عزیز حضرت زهرا حبیبی یا اباصالح تویی تنهاترین تنها حبیبی یا اباصالح حیات کلّ هستی بر حیاتت بستگی دارد دلیل خلقت دنیا حبیبی یا اباصالح تو هستی زندگی بخش و مسیحایی دمت آقا مسیح ِحضرت عیسی حبیبی یا اباصالح ببخش ای یوسف زهرا فقط یک جلوه از رویت به یعقوب نگاه ما حبیبی یا اباصالح نبودم لایق این که ببینم لحظه ای حتی تو را در عالم رویا حبیبی یا اباصالح حضور تو گنه کردم نیاوردی به روی من منم شرمنده ات آقا حبیبی یا اباصالح نبودم نوکر خوبی ز دست نوکری چون من شدی آواره ی صحرا حبیبی یا اباصالح شده از روضه هایی که تو هر صبح و مسا داری همیشه دیده ات دریا حبیبی یا اباصالح تو را خونین جگر کرده مصیبت های زینب در غروب روز عاشورا حبیبی یا اباصالح سر جدّت جدا و شدبه پیش عمه های تو سر عمامه اش دعوا حبیبی یا اباصالح سرش بر روی نی رفت وتن او پاره پاره شد به زیر نعل مرکب ها حبیبی یا اباصالح امان از آتش کینه،امان از غارت خیمه به وقت حمله ی اعدا ،حبیبی یا اباصالح بمیرم عمه ات زینب ،اسیر دشمنان گردد به کوفه می رود فردا حبیبی یا اباصالح ️عبدالمحسن
امام زمان علیه السلام 10صفاری.mp3
6.75M
🎤استادحاج احمد صفاری *💠💠💠💠💠💠💠 *باران حریف اشک تو مولا نمی شود* *شاهی غریب تر ز تو پیدا نمی شود* *ارباب عالمی و نمی بینمت که چشم* *غرق گناه گشته و بینا نمی شود* *ترجیح میدهی که غریبانه سر کنی؟* *باشد، ولی حبیب که تنها نمی شود* *دلبر زیاد بود در این شهر بی فروغ* *هر دلبری که یوسف زهرا نمی شود* *رنگ ریا گرفته نفسهایمان، دریغ* *باعهد و ندبه این گره ها، وا* *نمیشود* *آقاخودت دعای فرج رابخوان که این* *زخم عمیق بی تو مداوا نمی شود* *پرونده ام سیاه و دلـم روسیاه تر* *بی اذنتان که نامه ام امضا نمی شود* *این جمعه از حوالی قلبم عبور کن* *یک شب بمان کنار ما، آیا نمی شود* @majmaozakerine
گریز به شهادت حضرت سجاد علیه السلام داری میان ناله ی ما ناله می زنی با روضه های کربوبلا ناله می زنی حاضر شدی به مجلس و دور از نگاه ما داری امام ِصبر و رضا ناله می زنی هر مقتلی که خوانده شود روبروی توست حق می دهم که صبح و مساء ناله می زنی وقت عزای حضرت سجاد، جدّ توست آقا بگو دوباره کجا ناله می زنی حتما کنار قبر امامی که مانده است عمری بدون صحن و سرا ناله می زنی از جدّ نیمه جان و غریبت سوال کن تا کی به یاد شام بلا ناله می زنی مانده صدای هلهله در گوش تو هنوز از طعنه های قوم ریا ناله می زنی هرگز نرفته داغ علی اکبر از دلت با یک نظر به سمت عبا ناله می زنی وقت نگاه بر علم و مشک آب هم با یاد دست های جدا ناله می زنی یک تکّه سنگ روی زمین دیده ای و باز از داغ بام و سنگ جفا ناله می زنی تا کی همین که لب به دعا باز می کنی با یاد خیزران و عصا ناله می زنی در وقت آب خوردن ِخود گویی ای پدر (کشتند از چه تشنه تو را) ناله می زنی ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
بیا که بر دل عالم نشسته سوز غمت هزار جان گرامی فدای هر قدمت امام کعبه تویی تو تویی مطاف حرم که محترم حرم از رد پای محترمت «فقیر و خسته به درگاهت آمدم رحمی» بگیر دست گدا را دوباره از کرمت نفس بده که نفس پای پرچمت بزنم مگیر از سر این دل تو سایه ی علمت بیا و زنده کن این مرده را دمی به دمی تو ای مسیح مسیحا دمی بدم ز دمت به ذره گر نظر لطف تو رسد یکدم به آسمان رود از حسن لطف دم به دمت غریب مانده ای ای آشنای خیمه نشین میان عالم و آدم ، فدای داغ غمت و شعر درد دل تو هزار دیوان است کجاست شاعر شعرت کجاست محتشمت ؟ چه روزها و چه شبها که روضه می خوانی به اشک چشم که مادر فدای قد خمت فدای غربت و مظلومی تو یا اُمّاه فدای تربت خاکی و مخفی حرمت چه می شود که ببینم دمی که امضا شد برات کرببلایم به گوشه ی قلمت ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
محل بده به منِ بینوا، فدات شوم دلم شکست ز دوری، بیا... فدات شوم اگر چه دامن تو بارها رها کردم رها نمی کنی آقا مرا، فدات شوم میان نافله ی نیمه ی شبت آقا برای نوکر خود کن دعا، فدات شوم چه حرف ها! سر من فرش راه تو بشود؟! سرم کجا، کف پایت کجا؟! فدات شوم خوش است کشته شوم در رهت هزاران بار دوباره زنده شوم بارها فدات شوم تو هم شبیه حسینی، سجیّتت کرم است ببر مرا سحری کربلا، فدات شوم میان سلسله فرمود حضرت سجاد امامِ مانده روی بوریا، فدات شوم چکید خون حسین از بلندی نیزه عقیله با دل خون زد صدا: فدات شوم عزیزِ بی کفنِ مادرم جُعِلتُ فِداک غریبِ تشنه لبِ سرجدا فدات شوم محمد جواد شیرازی
قرار دل ز فراقت دگر قرار ندارم به انتظار قسم تاب انتظار ندارم به اشك دیده بیارم مگر به دست، دلت را عزیز دل چه كنم چشم اشكبار ندارم اگر تو سوز دهی جز به آتشت نگدازم اگر تو اشك دهی غیر گریه كار ندارم به سلطنت ندهم رتبه ی گدایی را كه در زمین و زمان جز تو شهریار ندارم نمانده تاب فراق و نه هست طاقت صبرم چگونه صبر كنم دیگر اختیار ندارم ➖➖➖➖➖➖➖
شب جمعه است، بیا حال مرا بهتر کن فکر دلواپسیِ قلب منِ مضطر کن گذر عمر منِ بی سر و پا بر تو نخورد عزم دیدار مرا در نفس آخر کن عمر من رفت و تو را درک نکردم آقا فهم من درخورِ درک تو نشد باور کن چِقَدَر نام تو بردم به زبانم، یک بار تو صدایم بزن و خوش دلم ای دلبر کن سهم من، از تو فراقِ تو شده غم دارم منّتی بر سر من نِه، تو غمم کمتر کن این شب جمعه اگر مقصد تو کرب و بلاست نزد ارباب دعایی به منِ نوکر کن «به یاد قدیمیا.. ابا صالح التماس دعا هرکجا رفتی یاد ما هم باش نجف رفتی کربلا رفتی یاد ما هم باش» کربلا با تو صفا دارد و بی تو سخت است سختی راه، بر این خسته تو راحت تر کن روضه ی جدّ غریبت شب جمعه باز است باز روضه، تو نخوان، فکرِ دلِ مادر کن *اگر کشتن چرا آبِت ندادند.. دوباره نالهٔ هفتگی مادر شروع شد ...بُنَیَّ قَتَلوکَ عَطْشانا...*
➖➖➖➖➖➖➖ يا اين دل شكسته ی ما را صبور كن يا لا أقل به خاطر زينب ظهور كن ديگر بتاب از افق مكه ، ماه من! اين جاده هاي شب زده را غرق نور كن با ذوالفقار حضرت مولا ، بيا و بعد دلهاي شيعه را پرِ حسّ غرور كن با كوله بار غربت و اندوه خود بيا از كوچه هاي سينه زني مان عبور كن امشب بيا كه روضه بخواني برايمان امشب بساط گرية ما را تو جور كن يا چند صفحه مقتل كرب و بلا بخوان يا خاطرات عمه تان را مرور كن هم از وفاي ساقي لب تشنگان بگو هم يادي از مصيبتِ سرخ تنور كن
➖➖➖➖➖➖➖➖ در عاشقی، تحمّلِ هجران به من رسید سرگشتگی به کوه و بیابان به من رسید کشتیِ دل، به نیل و فراتم به گِل نشست از دوری ات، دو دیده ی گریان به من رسید هر روز شعله های فراقِ تو گُر گرفت قلبِ کباب و سینه ی سوزان به من رسید دندان گرفته ام جگرم را که خون شده دردی که ره نداشت به درمان، به من رسید جانم اگر چه هدیه ی با ارزشی نبود شکر خدا نگاهِ سلیمان به من رسید باید فقط به سَر بزنم، چاره ای که نیست دستی که مانده دور زِ دامان، به من رسید گفتم که می رسی و دل آباد می کنی آخر چه کردم این دلِ ویران به من رسید آشفتگی به خاطر تو مَسلکِ من است من شاکرم که حالِ پریشان به من رسید قسمت شدند تا که مقاماتِ عالیه زوزه کشی به دَرگهِ سلطان به من رسید خون ها به خاک ریخت و سَرها به نیزه رفت تا اینکه ذکرِ نابِ "حسین جان" به من رسید
➖➖➖➖➖➖➖➖ بی سر و سامانم ای محبوب، سامانم بده تو سر و سامان به این حال پریشانم بده دائما هجران چرا؟ از وصل هم چیزی بگو درد دادی خب بیا این بار درمانم بده باطنا کور است چشمم که نمی بینم تو را آی خورشید سحر، نوری به چشمانم بده این گناه افتاده به جانم، نجاتم میدهی؟؟ چشم پاکی مثل چشمان شهیدانم بده *کاش الان میدونستم کجایی آقاجان منم میومدم کنار تو با تو همراه میشدم پای پیاده *خیلی برام سخته همه رو میبینم و فقط تو رو نمیبینم صدای همه می‌شنوم فقط صدای تو رو نمیشنوم آقا جان زود می‌لرزد دلم وقت گناه و معصیت یا اباصالح خودت قوت به ایمانم بده از کنار اسم تو ساده گذشتم عفو کن با همین یابن الحسن چشمان گریانم بده *بچه تر از حالا بودم بهتر برات گریه می‌کردم ولی نمیدونم چیشده دیگه برات کمتر ناله میزنم قربونت برم که هر شب برای من بیچاره دعا میکنی من بیچاره خبر ندارم همین که بین خوبان اومدم از دعای تو بوده گل نرگس اگه آقا برای من وتو دعا نمی‌کرد من وتو اینجا نبودیم آنقدر دست به دعا بلند کرد بخدا رو زد یابن الحسن من همیشه روزی اشک فراوان خواستم لطف کم در روضه ها اشک فراوانم بده مرا با یک نظر اهل نظر کن مرا تازنده ام اهل سحر کن اگر هرجا که من هستم نیایی بیا من میروم ز اینجا گذر کن اگه بین همه خوبان زیادی ام آقا منه بیچاره میرم تا به این ها یه نگاهی بکنی یابن الحسن اگر با عاشقان داری ملاقات مرا نه دوستانم را خبر کن *یعنی میشه تو این موکب ها آقامو ببینم نگی این حرف ها چیه ؟آرزو کن شنیدی میگن نقد ول نکن نسیه رو بچسب امشب میتونی یه سری به ما بزنی آدرس ما رو بلدی میدونی من بیچاره هر شب کجا میام برات ناله میزنم گریه میکنم تو که بابای جمع صالحانی برای عاصیان فکر قدر کن بیا دست نوازش برسرم کش شبی را بامن تنها گذر کن هزاران بار دستم را گرفتی زپا افتادم لطفی دگر کن *امشب بيا ببین تو این جمع زمین خورده تر ازمن پیدا میکنی یابن الحسن چشم ما به دره آقاجان آقا کربلا ،مشهد، نجف آقا نمیدانم فقط روزی ام را ازهمان جا که نمی‌دانم بده یک زیارت لطف کن من را ببر باخود حرم درحرم روضه بخوان سوز حسین جانم بده با سلام روضه برجان ما آتش بزن السلام ای کشته دور ازوطن ای بی کفن 🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀 ✍خادمه اهل بیت التماس دعای فرج 🤲 ➖➖➖➖➖➖➖➖
تصویر هجر تو که به ذهنم خطور کرد *** تصویر هجر تو که به ذهنم خطور کرد آه فراق ، آینه ام را نمور کرد . جز ” اشک ” چیست چاره ی یوسف‌ ندیده ها ! یعقوب چشم های مرا گریه کور کرد ‌. بین من و تو پرده ی عصیان حجاب شد ما را گناهکاری مان از تو دور کرد . یک بار هم گناه مرا روی من بیار آخر خدا چقدر شما را صبور کرد . در راه دوست هرچه هزینه دهی ..، کم است اصلاً به پای یار نباید قصور کرد . تمرین ” سوختن ” به تماشا نمی شود باید میان شعله همین را مرور کرد . مست از شراب عشق به آغوش شمع تاخت پروانه سوخت ..، میکده را غرق نور کرد . گاهی صلاح طفل به تنبیه والد است باید به سر به راه شدن گاه زور کرد . دست از ” تعلّقات ” بکش .. ، ” وصل ” را بگیر رودی به ” بحر ” ریخت که از ” شِن ” عبور کرد . شرط ورود وادی حق .. ، پابرهنگی است باید کلیم‌ وار عزیمت به طور کرد . هجران بس است ای پسر فاطمه .. ، بیا شاید که مرگ جسم مرا سهم گور کرد ! . ما را به حق روضه ی ” زهرا “.. ، درست کن حوریّه ای که در دل آتش ظهور کرد . آئینه ی زلال نبی پشت در شکست این شیشه را چگونه علی جمع و جور کرد !؟ بردیا محمدی ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
بیا که بر دل عالم نشسته سوز غمت هزار جان گرامی فدای هر قدمت امام کعبه تویی تو تویی مطاف حرم که محترم حرم از رد پای محترمت «فقیر و خسته به درگاهت آمدم رحمی» بگیر دست گدا را دوباره از کرمت نفس بده که نفس پای پرچمت بزنم مگیر از سر این دل تو سایه ی علمت بیا و زنده کن این مرده را دمی به دمی تو ای مسیح مسیحا دمی بدم ز دمت به ذره گر نظر لطف تو رسد یکدم به آسمان رود از حسن لطف دم به دمت غریب مانده ای ای آشنای خیمه نشین میان عالم و آدم ، فدای داغ غمت و شعر درد دل تو هزار دیوان است کجاست شاعر شعرت کجاست محتشمت ؟ چه روزها و چه شبها که روضه می خوانی به اشک چشم که مادر فدای قد خمت فدای غربت و مظلومی تو یا اُمّاه فدای تربت خاکی و مخفی حرمت چه می شود که ببینم دمی که امضا شد برات کرببلایم به گوشه ی قلمت ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
مناجات با امام زمان (عج) و گریزی به مصائب امام حسن مجتبی (ع) گرچه هستم پست و بی مقدار تحویلم بگیر خواهشی دارم بیا این بار تحویلم بگیر اهل دنیا که مرا بد جور دور انداختند من زمین خوردم، خودت ای یار تحویلم بگیر یوسف مصری و من هم دست خالی آمدم آمدم اما سر بازار، تحویلم بگیر به همه گفتم که من هم نوکرت هستم، نکن نسبتم را با خودت انکار، تحویلم بگیر کم که یادت می کنم تو بیشتر یادم بکن باز هم منت سرم بگذار، تحویلم بگیر آبروی نوکرت را حفظ کن ای با وفا پیش مردم دست کم یک بار تحویلم بگیر از تو خیر دائم و از ما به تو شر می رسد گرچه دائم دادمت آزار، تحویلم بگیر جان آقایی که برد از کوچه تا خانه خودش مادرش را با دو چشم تار... تحویلم بگیر وحید محمدی
السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ماه صفر گذشت بدون شما چرا؟ در پشت ابر، مانده ای ای ماه ما چرا؟ شاه جهان که ساکن صحرا نمی شود! هستی همیشه در به در  ِذی طُویٰ چرا؟ دشمن که جای خود، چه توقّع از آن ولی از یاد برده است تو را آشنا چرا؟ غیر از دعا برای ظهورت که چاره نیست اما نمی رسد به اجابت دعا چرا؟ هستی کجای مجلس ما،صاحب  ِعزا؟ حاضر شوی به مجلس ما در خفا چرا؟ روضه برای حضرت سلطان گرفته ایم کشته شده ست جدّ رئوفت رضا چرا؟ ای منتقم بگیر دگر انتقام  ِاو اجر امامتش شده زهر جفا چرا؟ در بین قصر و حجره ی خود خورده بر زمین انداخته به روی سرش یک عبا چرا؟ حالا که روی خاک، سرش را گذاشته جدّت حسین را زده دائم صدا چرا؟ گوید: حسین از چه تو را تشنه کشته اند موی سپید تو شده با خون حنا چرا؟ وقتی که پیش عمّه، سرت را بریده اند دیگر جدا شده سر تو از قفا چرا؟ در زیر نعل تازه ی ده مرکب عدو شد عضوعضو پیکر تو جابجا چرا؟ جسمی که جای بوسه ندارد سه روز و شب شد روی خاک گودی مقتل رها چرا؟ ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف از پشت ابر ، ای مه تابان ِ احمدی جانها به لب رسیده و بیرون نیامدی مانده هنوز روی لب شیعه بی امان عجّل علی ظهورک یا صاحب الزمان هر روز ما گذشته چرا با نبودنت مانده همیشه در دل ما شوق دیدنت در پای منبر تو نشد سینه زن شویم با تو نشد که ثانیه ای هم سخن شویم قسمت نشد که گریه کند پا به پای تو این دیده، بین روضه ی صبح و مسای تو روز عزای حضرت سلطان طوس شد برپا دوباره هیئت شمس الشموس شد روی کتیبه ضامن آهو نوشته ای یک (یا رئوف)گوشه ی هر سو نوشته ای قربان شال مشکی و اشک عزای تو در زیر خیمه زمزمه ی یا رضای تو این روزها تو زائر سلطان مشهدی دل را به بحر صحن و سرای رضا زدی داری برای غربت او گریه می کنی بر آن عبا و محنت او گریه می کنی در زیر آن عبا که به رأسش کشیده است در بین قصر و حجره قد او خمیده است خورده زمین و پا شده با زحمت زیاد از دست زهر و دوری فرزند خود جواد جوری به خاک حجره سرش را نهاده است گویا به صورت از روی مرکب فتاده است افتاده باز یاد تن غرق خاک و خون داغ عظیم،اشک حرم ،زین واژگون یاد تنی که گوشه ی صحرا رها شده با نیزه عضوعضو تنش جابه جا شده دارد هزار و نهصد و پنجاه زخم کین جسمش بدون غسل و کفن مانده بر زمین ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
❁﷽❁ ❣️✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍂🌺 ✨                                                                            🔹السَّلامُ عَلَیکَ یا خَلیفَةَ الرَّحمنِ یا مَولانا یا صاحِبَ الزَّمان .. 🔹 اندازه دوماه عزا غم گرفته ام چشمم گواه این دل ماتم گرفته ام پیراهن سیاه تنم را شب فراق بر سینه ام نهاده و محکم گرفته ام صاحب عزا بیا که سراغ تورا دوماه با قطره های جاری اشکم گرفته ام یک روز مثل چشم تو خون گریه می کند این دیده های ابری شبنم گرفته ام هرروز پا به پای تو در بین روضه ها با نوحه خوان هیئتمان دم گرفته ام تا فاطمیه دست دلم را رها مکن من با غم تو انس دمادم گرفته ام امشب بیا و کرب و بلای مرا بده دست دخیل بر نخ پرچم گرفته ام این عطر کربلاست که از مشهدالرضاست امشب دوباره شور محرم گرفته ام محمدعلي بياباني السلام ‏
السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف دوباره چک چک باران،صدای دلتنگی قلم گریست دوباره برای دلتنگی نوشت اشک شکایت به پای دلتنگی تمام کی شود این ماجرای دلتنگی شکسته است پرو بال من،گنهکارم ولی هوای تو دارم ، بیا به دیدارم اگر که خاک، نشسته به روی پیروهنت و آه می کشی از سینه ی پر از مِحَنت سبب منم که بیابان شده چنین وطنت و با گناه شدم سدّ راه آمدنت تو و اقامت صحرا! چه عدل و انصافیست برای مردن من ، درک غربتت کافیست میان بادیه هایی، کسی کنار تو نیست کسی به فکر دل غرق اضطرار تو نیست زهیر و حرّ و حبیبی،همیشه یار تو نیست و عاشقانه کسی، ابن مهزیار تو نیست دلیل غیبت کبرای توست غفلت من تو حاضری،همه ی درد توست غیبت من تو شهریاری و از شهر خود جدا شده ای غریب و ساکن صحرای ذی طوی' شده ای اگر به سختی ِ این بی کسی رضا شده ای و بین وادی غم، همدم بلا شده ای ببخش یوسف زهرا ،کسی به فکر تو نیست در این دو روزه ی دنیا کسی به فکر تو نیست قلم نوشته کم از غربت تو شرمنده نکرده دست و زبان نصرت تو شرمنده چکیده اشک ،کم از غیبت تو شرمنده بدل به خون نشد از محنت تو شرمنده غریب غائبی و همنشین غم شده ای اسیر ثانیه های پر از ستم شده ای همین که منزلت و قدر توست نامعلوم و مثل جدّ غریبت علی شدی مظلوم همین که بوده ای از یار و هم نفس محروم و بین خیمه ی تنهایی ات شدی مهموم بس است تا که بگویم به تو جفا کردیم تو را میان هزاران بلا رها کردیم چرا طبیب دل ما شدی سراسر درد بهار زندگی ما شدی بیابان گرد دمادم از چه دمت شد انیس آهی سرد بگو برای رسیدن به تو چه باید کرد بیا و ختم کن این غربت بیابان را برای دیدن تو می دهم سر وجان را چه می شود که تو باشی به شام تارم ماه که زیر سایه ی تو دل نمی شود گمراه تویی توسّل من ، ای تسلّی هر آه به شوق وصل تو شد جمکران زیارتگاه سه شنبه شب که سر ِ جمکران،شلوغ شده نگاه منتظران، بی تو بی فروغ شده چقدر عاشق صادق که بی ثمر رفتند خبر، ظهور تو بود و چه بی خبر رفتند چقدر چشم به راهت که خون جگر رفتند به شوق دیدن تو با دوچشم تر رفتند هزار و چند بهار است بی تو پاییزیم بیا که از غم تلخ فراق لبریزیم دلم دوباره به گودال کربلا رفته میان روضه ی هر صبح و هر مساء رفته بیا به حق سر روی نیزه ها رفته بیا به پیکر در زیر دست و پا رفته گلی نماند که زینب ببویدش ای وای تنی نماند که زینب بجویدش ای وای ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
با موضوع شهادت حضرت  عسکری علیه السلام السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف صاحب عزای سامرا آجرک الله مأنوس اشک و روضه ها آجرک الله بودی تو در شهر مدینه داغدار ِ شش ماهه ی شیر خدا آجرک الله در پشت درب خانه بین آتش و میخ مادر تو را می زد صدا آجرک الله حالا تو سمت موطن خود رهسپاری داری به لب سوز و نوا آجرک الله داغ پدر آتش زده بر سینه ی تو داری به تن رخت عزا آجرک الله آخر شده بابای تو با زهر کینه از بند زندان ها رها آجرک الله کاری شده زهر جفا در پیکر او می لرزد او سر تا به پا آجرک الله بر دامنت سر می گذارد با دل خون راحت شود از هر بلا آجرک الله شکر خدا در زیر سایه جان سپارد رأسش نمی گردد جدا آجرک الله دیگر نمی گردد تن او پاره پاره از مرکب ده بی حیا آجرک الله آقا ندیدی بر تنش زخم ِ روی زخم از نیزه و سنگ وعصا آجرک الله در وقت تدفینش خدا را شکر دیگر لازم نباشد بوریا آجرک الله ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)