#اشعار_غزلیات_و_مدایح_اهل_بیت_علیهم_السّلام
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
غزل ایام فاطمیه -(از آتشی که در حرمش شعلهور شدهست،)
از آتشی که در حرمش شعلهور شدهست،
شهر مدینه از غم زهرا خبر شدهست
آتش زبانه میکشد از آستان وحی،
یا آهِ آتشین کسی شعلهور شدهست؟
نگذشته از غروب رسالت، شبی هنوز
موج دعای خستهدلان بیاثر شدهست
در خانهای که شامِ غریبان گرفتهاند
غرق ستاره، دامن پاک سحر شدهست؟
هرچند سوخت گلشن طاها، گمان مدار-
- نخل وفا شکسته و بیبرگ و بر شدهست
میجوشد از دلش عطشِ یاری علی
یعنی تمام هستی او بال و پر شدهست
همچون چراغ صاعقه، آهی زمانهسوز
از آسمان سینۀ او جلوهگر شدهست
دارد هنوز رایحۀ بوسۀ نبی
دستی که در حمایت مولا سپر شدهست
یک آسمان مصیبت و، یک قامت صبور
اینجا شکوهِ صبر و رضا بیشتر شدهست
شرمنده از سکوت زمین، چشم آسمان
آیینهدار منظرۀ پشت در شدهست
یارب! گواه باش، که در خلوت بقیع
یک آسمان کبوتر دل، دربهدر شدهست
شاعر: #استاد_محمد_جواد_غفورزاده
#حضرت_زهراء_سلام_الله_علیها
#شهادت #فاطمیه #زمزمه #سینه_زنی
#سبک :باز این چه شورش است
باز این چه نوحه وچه عزا بین بستر است
آیا صدای گریه ی یاس پیمبر است
حال وهوای شهر مدینه عوض شده
از غصه های مادرمان آسمان تر است
یک مدتی است مادرمان باغبان شده
یک مدتی است پهلوی او لاله پرور است
در بین بسترش چقدر ناله میکند
در پشت در خدا چقدر عطر کوثراست
گاهی میان خانه ی خود گریه میکند
ان بانویی که از همه ی بانوان سر است
گل های ارغوان به رخش جلوه میکند
این غنچه ها نشانه ی دستی ستمگر است
حق میدهم اگر حسنش بغض میکند
چون که حوالی در خانه معطر است
بانو پرش شکسته ولی بال میزند
آری پرش شکسته ولیکن کبوتر است
جایش نبود روضه ی در بین این غزل
چون چشم من ز حال خراب علی تر است
حرفم تمام،روز جزا همسر علی
آماده ی حکومتِ در بین محشراست
1. چادر خاکی همسر
سبک: مرثیه
قالب: غزل
شاعر: حاج غلامرضا سازگار
منبع: صدف نبوت 2
ای ز دست و سینه و بازوی تو حیدر خجل
هم غلاف تیغ، هم مسمار در، هم در خجل
با غروب آفتاب طلعت نورانیات
گشتهام سر تا قدم از روی پیغمبر خجل
هم صدف بشکست هم دردانهات از دست رفت
سوختم بهر صدف گردیدم از گوهر خجل
همسرم را پیش چشم دخترم زینب زدند
مُردم از بس گشتم از آن نازنین دختر خجل
گاهگاهی مرد خجلت میکشد از همسرش
مثل من هرگز نگردد مردی از همسر خجل
همسرم با چادر خاکی به خانه بازگشت
از حسن گردیدهام تا دامن محشر خجل
خواست زینب را بغل گیرد ولی ممکن نشد
مادر از دختر خجل شد دختر از مادر خجل
باغ را آتش زدند و مثل من هرگز نشد
باغبان از غنچه و از لاله پرپر خجل
بانگ «یا فضّه خُذینی» تا به گوش خود شنید
از کنیز خویش هم شد فاتح خیبر خجل
نظم «میثم» شعله زد بر جان اولاد علی
تا لب کوثر بود از ساقی کوثر خجل
4_5841182640983508629.mp3
14.26M
#حاج_علی_انسانی #فاطمیه
جلسه 27 دی ماه 1398
بیت حاج علی #انسانی
فاطمه جان....
باحسینِ تو، حسینیه شده خانهء من
📖 تقویم شیعه
☀️ امروز:
شمسی: شنبه - ۲۸ دی ۱۳۹۸
میلادی: Saturday - 18 January 2020
قمری: السبت، 22 جماد أول 1441
🌹 امروز متعلق است به:
🔸پبامبر گرامی اسلام حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله وسلّم
💠 اذکار روز:
- یا رَبَّ الْعالَمین (100 مرتبه)
- یا حی یا قیوم (1000 مرتبه)
- يا غني (1060 مرتبه) برای غنی گردیدن
❇️ وقایع مهم شیعه:
🔹وفات حضرت قاسم پسر امام کاظم علیهم ا السلام
📆 روزشمار:
▪️11 روز تا شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها (روایت 95روز)
▪️21 روز تا وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها
▪️28 روز تا ولادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
▪️37 روز تا وفات حضرت ام کلثوم علیها السلام
▪️38 روز تا ولادت امام باقر علیه السلام
✅ با ما همراه شوید...
مداحی آنلاین - یاعلی فدا سنه بو جانِ فاطمه - مهدی رسولی.mp3
5.17M
🔳 #ایام_فاطمیه
🌴یاعلی فدا سنه بو جانِ فاطمه
🌴ورمرم علی بو عشقیوی من عالمه
🎤مهدی #رسولی
⏯ #واحد #ترکی
@majmaozakerine
babolharam Javadi.mp3
15.52M
⚜️🕊روضه و توسل جانسوز ویژۀ شهادت حضرت اُم البنین سلام الله علیها به نفسِ سید محمد جوادی
@majmaozakerine
⚜️🕊روضه و توسل جانسوز ویژۀ شهادت حضرت اُم البنین سلام الله علیها به نفسِ سید محمد جوادی ⚜️
┄┅═══••↭••═══┅┄
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┄┅═══••↭••═══┅┄
شایسته بودی با امیرالمومنین باشی
زیرا لیاقت داشتی ، مرد آفرین باشی
وقتی علی فرقی ندارد با رسول الله
مثلِ خدیجه بی شک اُم المومنین باشی
در تو علی دیدست ظرفیت به حدی که
قبل از پسر آوردنت اُم البنین باشی
با ساکنان عرش داری اُنس جوری که
اصلاً نمی آید به تو اهلِ زمین باشی
قصد کنیزی داشتی در خانۀ زهرا
تا چند سالی دخترش را هم نشین باشی
*ماها که دم از ابالفضل میزنیم ، باید برا مادرش کم نزاریم .. حتماً امشب اومده دم در ایستاده به عزادارای مادرش خوش آمد بگه ...
دارن اُم البنین رو میارن خونۀ علی .. این تازه عروس گفت وارد نمیشم" چرا ..؟ گفت برید بگید حسن بیاد .. حسین بیاد .. زینب بیاد .. کلثوم بیاد .. (اونایی که خوب این خانم رو نمیشناختن گفتن چه عروس پر توقعیِ ) دارن میان فرزندانِ فاطمه .. فکر میکنی چه کرد ؟؟ خودشو رو قدم هایِ زینب انداخت .. گفت فکر نکنید من اومدم جایِ مادرتونو بگیرم .. من اومدم چند سال کنیزِ بچه هایِ فاطمه باشم ... قربون اَدبت برم مادر ....*
«زبان حال»
قافله دلِ شب داره راه می افته .. یه طرف لیلا داره با علی اکبر وداع می کنه .. یه طرف حسین و زینب وداع میکنه .. دیدن اُم البنین دستاشو دورِ گردنِ عباس انداخته .. پسرم یه وصیت دارم ، با حسین میری با حسین بر می گردی .. اگر حسین برنگشت ، پسرم بر نمی گردی ... خوش به حاله اونایی که جلو جلو میرن تو روضه ... عباسم ، نکنه یه وقت بهش بگی داداش .. فقط میگی سیدی و مولایی .. یه وقت دیدن زود دستاشو انداخت گفت برو .. مادر چی شد ؟ گفت دیدم حسین یه لحظه چشمش به من و تو افتاد .. آخه حسین مادر نداره ...
آی قربونت برم ابالفضل ... ای حسین ...
اگه بدونی این مادر چه جوری گریه می کرد ساکت نمیشِستی ...میومد چهاتا صورتِ قبر درست می کرد «وَيْلِي عَلَى شِبْلِي أَمَالَ بِرَأْسِهِ ضَرْبُ الْعَمَدِ» .... انقده بلند بلند گریه می کرد .. می گفت عباسم دستایِ بلندی داشت .. عباسم قدِ رشیدی داشت .. من که نبودم .. اما زینب میگه .. اول دستاشو قطع کردن ...
سر پیری ، چه بی عصا شده است
کس و کاری دگر ندارد که
پسرانش مراقبش بودن
دیگر اما ... پسر ندارد که
جز حلالیت از سکینه ، به سر
فکر و ذکری ، دگر ندارد که
*اینم که میگم زبانِ حاله ، آخه از ادب اُم البنین دور نیست که اینجور باشه .. هی میگفت سکینه عموتُ حلال کن .. (دیگه به کی میگفت؟ میدونی؟ ) ربابُ میدید آب میشد از خجالت .. خانم اگه پسرم آب می آورد ..بچه ت آب می خورد جون میگرفت .. دیگه لازم نبود حسین رو دست بگیرتش ...
گریه می کرد و زیرِ لب می گفت
شیر خواره ، خطر ندارد که ...
حرمله حنجرِ علی اصغر
تابِ تیرِ سپر ندارد که ...
آی غریبِ کربلا حسین ...
«أَلسَّلامُ عَلَى الْمَقْطُوعِ الْوَتینِ» ... سلام بر اون آقایی که شاهرگشُ زدن ...
حسین ... آه .. آه .. آه ...
بزار روضه بگم بلند بلند گریه کنی ...انقده طولش دادن گودال ... به خدا زینب هزار بار مرد و زنده شد .. سکینه می گفت عمه .. چرا کارِ بابامو زود تموم نمی کنن ... یه ضربه میزدن عقب میومدن ... بیخود نیست زین العابدین علیه السلام فرمود بابامُ با قتلِ صبر کشتن .. آی غریبِ کربلا حسین ....
دو نفر تو کربلا ارباً اربا شدن .. یکی علی اکبرِ .. یکی هم خودِ امام حسینِ ...
خدا برا هیچ خواهری نیاره ... هی به بدن خیره خیره نگاه میکرد ... «عمّتي هذا نعش مَن؟» اینو سکینه خانم گفتا .. اما زینبم گفت «أ انت اخی؟ أ أنت ابن والدتی»؟... آیا تو برادرِ منی ؟ ...
حسین ....
نبریدم پسرِ مادرم اینجا مانده
پنج تن یک تنه بر دامنِ صحرا مانده
کاش میشد که لباسی برسانم به تنش
آبروی همه عریان رویِ صحرا مانده ...
باز چشمش به که افتاد که غش کرد رباب
باز هم آمده این حرملۀ وامانده
@majmaozakerine