در هوایت بی قرارم یا اباصالح مدد
سر ز پایت برندارم یا اباصالح مدد
جان احمد جان حیدر جان زهرا جان عشق
هجر تو برده قرارم یا اباصالح مدد
بنده ای هستم گنهکارو فقیر و رو سیاه
از گناهان شرمسارم یا اباصالح مدد
ای تو آقا ای تو مولا ای تو والا ای ولی
ای همه دار و ندارم یا اباصالح مدد
جز به درگاهت که گردی شافعم در نزد حق
رو به درگاه که آرم یا اباصالح مدد
گر نگاهی از سر لطفت بر این عاصی کنی
خوش شود این روزگارم یا اباصالح مدد
ذره ای هستم نگاهت آفتابم می کند
نزد گل کمتر ز خارم یا اباصالح مدد
آفتاب ای آفتاب ای آفتاب ای آفتاب
ای مه شب های تارم یا اباصالح مدد
در فراقت شد بهار دل خزان ای نازنین
برگ خشکی در بهارم یا اباصالح مدد
رشته ای بر گردنم افکنده شوق وصل دوست
من اسیر زلف یارم یا اباصالح مدد
شعله بر جانم فتاده آنچنان کز عشق تو
آتشی در سینه دارم یا اباصالح مدد
اعتبارم گشته حب مرتضی و آل او
سربدار ذوالفقارم یا اباصالح مدد
کاش می شد خاک پایت گردم و آخر شود
خاک کوی تو مزارم یا اباصالح مدد
تا ظهورتان قسم بر گردش لیل و نهار
روز و شب را می شمارم یا اباصالح مدد
کاش این جمعه شود روز ظهور و وصلتان
مژده ی وصلت شعارم یا اباصالح مدد
#اربعین
نوحه زبانحال زینب کنارقبر مادر
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹♦️♦️♦️♦️♦️🔷🔷🔷🔷🔷🔸🔸🔸🔸◾️◾️@majmaozakerine
زینب بیامد از سفر مادر ای مادر
ریزد همی اشک از بصر مادر ای مادر
مادر شدم من بی قرار مادر ای مادر
بر ناقهٔ عریان سوار. مادر ای مادر
بر گرد هر شهر و دیار. مادر ای مادر
همچون اسیر زنگبار مادر ای مادر
زینب بیامد از سفر مادر ای مادر
ریزد همی اشک از بصر مادر ای مادر
♦️♦️♦️♦️♦️🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔷🔷🔷🔷🔷◾️◾️
@majmaozakerine
از شام ویران آمدم. مادر ای مادر
با این یتیمان آمدم. مادر ای مادر
بی شاه خوبان آمدم. مادر ای مادر
با دیده گریان آمدم. مادر ای مادر
زینب بیامد از سفر مادر ای مادر
ریزد همی اشک از بصر مادر ای مادر
🔹🔹🔹🔹🔹🔹♦️♦️♦️♦️♦️🔸🔸🔸🔸🔷🔷◾️◾️@majmaozakerine
مادر تو از راه کرم. مادر ای مادر
بنگر کبودی تنم. مادر ای مادر
از ضرب چوب دشمنم. مادر ای مادر
زین رنجها در محنم. مادر ای مادر
زینب بیامد از سفر مادر ای مادر
ریزد همی اشک از بصر مادر ای مادر
🔹🔹🔹🔹🔹♦️♦️♦️♦️🔷🔷🔷🔷🔷🔸🔸🔸🔸◾️◾️@majmaozakerine
مادر به صد افغان و شِیْن. مادر ای مادر
سوغات دارم از حسین. مادر ای مادر
آن پادشاه عالمین. مادر ای مادر
پیراهنش با شور و شین. مادر ای مادر
زینب بیامد از سفر مادر ای مادر
ریزد همی اشک از بصر مادر ای مادر
🔹🔹🔹🔹🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔸🔸🔸🔸🔸🔸♦️♦️♦️◾️◾️
@majmaozakerine
شاعر حاج قاسم جناتیان قادیکلایی
#حضرت_زینب_س_اربعین
یک اربعین آتش گرفتم از فراقت
آتش گرفتم از غم و رنج و مصیبت
تا که دوباره زائرت باشم برادر
چله گرفتم، چله در رخت اسارت
🏴
یادم نرفته تشنه بودی بین گودال
هَل مِن مُعینت ماند آخر بی اجابت
یک لقمه نان هم بعد تو راحت نخوردم
حتی ننوشیدم پس از تو آب، راحت
یادم نرفته لحظه ای که نیزه خوردی
تکیه زدی بر نیزه ای غرق جراحت
در خاطرم مانده سرت را می بریدند
در خاطرم مانده زمان سخت غارت
با گریه افتادم به روی پیکر تو
با کعبِ نی بُردند من را از کنارت
دور از نگاه ساقی لشکر ابالفضل
خیلی به ما شد شام عاشورا جسارت
دیدی مرا بر ناقه ی عریان نشاندند؟!
دیدی چگونه شد ادا اجر رسالت؟!
در آسمان کردی طلوع و سر شکستم
وقتِ غروبت جان سپردم در حقیقت
هر جا که رفتم مثل حیدر خطبه خواندم
نام تو را بردم برادر با جسارت
من دشمنت را بر سر جایش نشاندم
با ذوالفقار صبر و تیغ استقامت
اما دلم خیلی پر است از دشمنانت
بر حرمله، بر ابن سعد و شمر لعنت
هر کس که می افتاد ما را می کشیدند
حتی به ما یک دم نمی دادند مهلت
قبل از ورود شام با صوت حزینم
گفتم به نیزه دار تا از یک راه خلوت...
... این دختران را وارد این کوچه ها کن
لج کرد با ما آن خبیث بی مروت
دروازه ی ساعات ما را دوره کردند
خیلی در آن ساعات افتادم به زحمت
از صبح دَم تا عصر مابین اراذل...
باشد نمی گویم بماند تا قیامت
تا سنگ خوردی سنگ خوردم، بین عشاق
گونه به گونه می رود صورت به صورت
یک خواهشی دارم بیا و جان زینب
چیزی نپرس از دخترت از آن امانت
داغ رقیه مثل داغ مادرم بود
نگذار تا این که بمیرم از خجالت
خیلی برایت درد و دل کردم ببخشید
آخر رسیده بر دلم غم بی نهایت
🏴
غم گر غم یار است شیرین است این غم
باشد برادر جان دگر خوردم شکایت
من می روم باور مکن زنده بمانم
من می روم دیگر از این وادی غربت
شاعر: #محمدجواد_شیرازی
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
هدایت شده از کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
4_5816431891212930741.mp3
2.38M
#رجز
#اربعین
#حسین_طاهری
آی هر کسی که خداییه بسم الله دلی که نینواییه بسم الله
هر کسی کربلا میاد بسم الله حسین کربلاییه بسم الله
بنازم چه سپاه و چه لشکری بنازم به دلیران حیدری
بنازم به حسین و به باورش بنازم به ابالفضل برادرش
دل ها همه به خاک افتاده سر میده هر کسی دل داده
اصحاب حضرت ثارالله همه آماده
لبیک یا اباعبدالله لبیک یا اباعبدالله لبیک یا اباعبدالله لبیک یا اباعبدالله
هر کسی دلداده شده بسم الله مسافر جاده شده بسم الله
موقع نصرت ولی اللّهه هر کسی آماده شده بسم الله
بنازم به همه یاران حسین بنازم به علمداران حسین
بنازم به ارتش خون خدا بنازم به دلیران کربلا
باید بری برای یاری باید دل به حسین بسپاری
از خواب خوش سرت رو بردار علم برداری
لبیک یا اباعبدالله لبیک یا اباعبدالله لبیک یا اباعبدالله لبیک یا اباعبدالله
بنازم به همه یاران حسین بنازم به علمداران حسین
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🏴
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
💚سلام مولای ما ، مهدی جان
🌼آدینه ، روز خوب شماست ...
معطر به نام زیبایتان ...
🌼آدینه روز نشستن کنار حوض دلتنگی است ، فرش گستراندن روی ایوان انتظار و آب دادن به شمعدانی های چشم براه ...
🌼آدینه روز آب و جاروی صحن دل است در هوای شما ، روز پریدن در آسمان بیکران یادتان ...
🌼آدینه روز شماست و ما میهمان سفره ی کریمانه تان ...و چه خوب میزبانی هستید مهربان پدر ...
🌼کاش امروز، دیدارت برایمان میسر شود
و روز زیبای ظهور شما و پایان غمهای ما باشد..
💚السلام علیک یا صاحب الزمان
💚اللهم عجل لولیک الفرج
کانال نوای روضه خوان.mp3
4.06M
🔊 ماجرای شنیدنی
از مرد عراقی خادم اربعین...
🔘 هیئت مکتب الرضا علیه السلام
#عزاداری_شبهای_آخر_صفر_۱۴۴۳ 🏴
#پست_اینستاگرام
🎤 حاج حيدر خمسه
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
┈•🏴اربعین
🏴 زمزمه :یه عُمرِ که با قاب...
🎤مداح : سید رضانریمانی
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
یه عُمرِ که با قابِ عکسِ حرم
شب و روزمو هق هق میکنم
بذار زائرِ اربعينت بشم
وگرنه از این دوری دِق میکنم
همه کوله بارِ سفر بستنُ
با پای پیاده هوایی میشن
فقط من از این فیض بی بهره ام
رفیقام دارن کربلایی میشن
نذار آبروم بیشتر از این بره
بگو دردم و با کی قسمت کنم؟
یا راهی جلو پام بذار یا بگو
چجوری به این دوری عادت کنم؟
اگه کربلاتو نبینم حسین
بگو پس چه خاکی بریزم سرم؟
آخه تا کِی این دوری و دوستی؟
بذار پا برهنه بیام تا حرم
رسیده به اینجام صبوری بسه
میشه تا حرم زیرِ بارون بیام؟
میخوام اینقدَر گریه زاری کنم
که قبل از رسیدن بگیره صدام
میخوام خسته از راه رفتن بشم
مثه بچه هات غرقِ تاول بشم
میخوام یادِ دروازه ی ساعات
دَمِ مرز مهران مُعطّل بشم
چجوری به یاد غمات باشمُ
توی خیمه ها استراحت کنم؟
مگه میشه یادِ رقیه ات باشم
ولی لحظه ای خواب راحت کنم؟
میخوام هر دقیقه بباره چشام
به یادِ دلِ خسته ی خواهرت
میخوام وقتی که تشنه میشم بگم:
فدایِ لبِ تشنه ی اصغرت
خلاصه میخوام کربلایی بشم
تا بلکه مثه حُر زُلالم کنی
بدي كردم اما اميدم اينه
بحقِ رقیه ات حلالم کنی؟
خودت میدونی بیشتر از هرکسی
به ایل و تبارت ارادت دارم
درسته سعادت ندارم ولي
به دل آرزویِ شهادت دارم
اگه مقتدامون تو باشی حسین
خداشاهده جون دادن سخت نیست
بقرآن کسی شاه باشه ولی
نباشه غلامِ تو خوشبخت نیست
#شاعر محمد زوار
خيلي از بچه هاي محله مون
سالِ اولِ كه كربلا ميرن
هواشون و داري حتماً ميدونن
آخه همسايه ي امام رضان
خدا از ما نگيرِ رعيتي رو
حرفِ من حرفِ دلايِ بي كَسِ
قربونِ آقام برم كه تا ابد
يه امام رضا دارم برام بسه
قربونِ كبوترايِ حرمت، امام رضا!
دعوتم كن كه بيام تو حرمت، امام رضا!
هدایت شده از کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
4_5938520597209287315.mp3
3.64M
🏴 اربعین
زمزمه :یه عُمرِ که با قاب...
🎤 مداح :سید رضانریمانی
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
#روضه
#جمعه_های_دلتنگی
بانوای حاج
#محمدرضابذری
⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️
اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ
فی هذِهِ السّاعَةِ وَفیکُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً
حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلا
بیا آقا
ای خواهش ندبه صبح جمعه ها
آقا بیا
غبار غم نشسته رو آئینه هت
نفس نمونده دیگه توی سینه ها
آقا بیا
به چشمای منتظر کنعانیا
به اشکای سه شنبه های جمکران
آقا بیا
بیا آقا
یه دنیا حرف تو دلمه صاحب عزا
بیا آقا
مردم چقدر ناله زدن متی ترانا و نراک
خیلیاشون آخر شدن اسیر خاک
ترسم اینه
منم تورو ندیده از دنیا برم
یعنی میای تو لحظه های آخرم
آقا بیا
ببین آقا خسته شدم دیگه از این فاصله ها
بیا آقا
گفتی حسین لاندبنک صباح و مساء
برا تن عریان رو خاک گرم کربلا
گفتی حسین خون گریه میکنم برای روضه هات
برای عمه زینبو مخدرات
یابن الحسن...
بسم الکریم... مَن هوَ إحسانُه قَدیم
ما را نگار، کرد به میخانه اش مقیم
بوی لباس خونی ارباب می رسد
صوت حزین مادر سادات.... بگذریم
من آمدم که با همه ی روسیاهی ام
راهم دهید با همه ی پرگناهی ام
اصلا خودت بگو که چه خاکی بسر کنم؟
یک روز اگر برانی و من را نخواهی ام
اشکم چکید و سنگ دلم را لطیف کرد
نام حسین شغل مرا هم شریف کرد
غفلت زده به ماه عزا آمدم ولی
... زهرا رسید و کار مرا هم ردیف کرد
از سوی فاطمه که به سائل نظر شود
چشمش میان روضه ی ارباب تر شود
عاشق اگر که گرسنه بخوابد عجیب نیست
هیهات بی حسین شب ما سحر شود
ازخاک قتلگاه برایم بیاورید
در روضه اشک و آه برایم بیاورید
پرچم بیاورید، کتیبه بیاورید
پیراهن سیاه برایم بیاورید
من ماتِ ماتم تو بمانم مرا بس است
در راه محکم تو بمانم مرا بس است
ثروت، مقام، شهرت دنیا نخواستم
در زیر پرچم تو بمانم مرا بس است
فریاد و بحث ماست فقط مکتب حسین
استاد درس ماست فقط زینب حسین
با لعن بر یزید فقط آب می خوریم
لب تشنه می شویم به یاد لب حسین
آقا اگر نبود شفیقی نداشتیم
سوی خدای خویش طریقی نداشتیم
"نعم الامیر" ما شده "نعم الرفیق" ما
آقا اگر نبود رفیقی نداشتیم
بی نام یار، نار گلستان نمی شود
بی کربلا بهشت که رضوان نمی شود
صد بار گفته ایم که ذکری برای ما
مثل حسین موجب غفران نمی شود
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#آجرکاللهیاصاحبالزمان
〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️
.
اربعین حسینی و زمزمه با حضرت مهدی ارواحنا فداه
اربعین آمده ،مهدی گل زهرا، تو کجایی؟
زائر جد غریبت حرم کرب و بلایی؟
چه شود یوسف گمگشته ی زهرای بتول
بهر ما از کرم خویش نمایی تو دعایی
ما همه ریزه خور سفره ی احسان شماییم بنشستیم سر سفره که یک لحظه بیایی
از تبار علی و مادر تو فاطمه است
آخرین نور خدا ،از نسب آل عبائی
دیده ی منتظران اشک فشان از غم هجران
ندبه خوانیم همه،از سفرت کی تو می آیی؟
اربعین آمده و منتظر دیدن رویت
بین محفل همه گریان برسد از تو صدایی
صبح وشام اشک بریزی ز غم جد غریبت
سفره دار حرم و صاحب هر بزم عزایی
ما همه از غم هجران تو در شور و نواییم
می شود لحظه ای در جمع عزادار بیایی؟
این شده ذکر و دعای همه ی منتظرانت
کن دعا بهر فرج چونکه تو خود روح دعایی
#اربعین_حسینی_با_امام_زمان
#امام_زمان
#رضا_یعقوبیان
|⇦•جامونده ها بیاید امشب...
#روضه و توسل ویژه اربعین حسینی اجرا شده شب اربعین ۱۴۰۰ به نفس حاج میثم مطیعی•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
جامونده ها بیاید امشب شب شماست
امشب دلای ما بی تاب کربلاست
ای کاش توکوچهها حیرون بشه دلم
بپرسم از عراقیها بگمحرمکجاست؟
چرانشد برم زیارتش؟ نشد
نشد نصیب من لیاقتش چرا؟
نشد پیاده راه برم بیاد غربتش
دلمفقط یه کربلا میخواد..
حرف یه پیرمرد زد شعله بردلم
فهمید که مهمون یه موکب دیگه ام
گریه میکرد میگفت ای زائر حسین
اگر که خونه ام کوچیکه شرمنده توأم
حسین چهکردی با دلای ما؟
حسین امام باوفای ما ..
حسین همیشه دست خودته کرببلای ما
دلم فقط یه کربلا میخواد...
*بشارة المصطفی نوشته : عطیه گفت: اولین زائر قبر امامحسین جابر بن عبدالله انصاری بود "خَرَجتُ مَعَ جابِرِ بنِ عَبدِ اللّه ِ الأَنصارِیِّ زائِرَینِ قَبرَ الحُسَینِ بن علي"ما به نیت زیارت اومدیم بیرون ."فَلَمّا وَرَدنا کَربَلاءَ"وقتی وارد کربلا شدیم " دَنا جابِرٌ مِن شاطِئِ الفُراتِ فَاغتَسَلَ،"جابربن عبدالله رفت کنار نهر فرات غسل کرد ، لباس پاکیزه پوشید ،خودش رومعطر کرد ،آرام ،آرام قدم برمیداشت ، "ثُمَّ لَم یَخطُ خُطوَةً إلّا ذَکَرَ اللّه َ تَعالى."هرقدمی که برمیداشت یاد خدا میکرد ،میدونی یعنی چی ؟*
کنار قدمهای جابر سوی نینوا ره سپاریم
کنارِ قدم های جابــر؛ سویِ نینوا رهسپاریــم…
ستون های این جـاده را ما؛ به شوقِ حــرم می شمـاریم
شبیه رباب وُ سُکَینه؛ برای شما، بیقــراریم…
از این سختی وُ دوریِ راه؛ به شوقِ تو، باکی نداریم!
"*حَتّى إذا دَنا مِنَ القَبرِ قال: "وقتی به قبر مطهر آقا رسید گفت :"ألمِسنیهِ " عطیه دست منو بذار روی قبر حسین، همچینکه دستش روی قبرآقا گذاشت" فَخَرَّ عَلَى القَبرِ مَغشِیّا عَلَیهِ"از حال رفت، روی قبر حبیبش افتاد" فَرَشَشتُ عَلَیهِ شَیئا مِنَ الماءِ" آب آوُردم روی صورتش ریختم "فَلَمّا أفاقَ "وقتی به هوش آمد سه دفعه صدازد: "یا حُسِین"جوابی نشنید صدازد: "حَبیبٌ لا یُجیبُ حَبیبَهُ." عزیر دلم! حبیب من! چرا جواب منونمیدی؟ خودش جواب خودش روداد ،"وأنّى لَکَ بِالجَوابِ وقَد شُحِطَت أوداجُکَ عَلى أثباجِک"،میدونی یعنی چی؟یعنی توچطور میخوای جواب من رو بدی؟! در حالی که خون رگهای بریده گلوی تو روی شانه وپشت و کتف تو سرازیر شده " وفُرِّقَ بَینَ بَدَنِکَ ورَأسِک"بین سر و بدنت جدایی افتاده، بدنت کربلا موند، سرت رو شهر به شهر بردن...
وقتی این سر رومیبردن شهربه شهر، کو به کو، برزن به برزن بردن این سر رو بالای نیزه میزدن، غیرتیا! این سر رو هی میبردن بالای نیزه شب هر منزلی که میرسیدن سر و پایین میاوردن لذا در بعضی از روایات هست وقتی سر رو به نیزه میزدن، این نیزه سر رو به چپ و راست بازی میداد ....*
آروم یهکاروان از راه دور میاد
با حالتی غریب با زخمای زیاد
*یه کاروانِ دیگه داره میرسه کربلا گفتن ساربان مارو ببر کربلا "قالوا لِدلیل مُرْ بنا علی طریق كربلا فوصلوا الی موضع المصرع" رسیدن کنارقتلگاه "فوجدوا جابر بن عبدالله"جابر رو دیدن ،این دخترها از بالای مرکبها خودشون رو روی زمین انداختن... *
آروم یهکاروان از راه دور میاد
با حالتی غریب با زخمای زیاد
خیره شدن ولی به سمت علقمه
میگن خدارو چی دیدی شاید عمو بیاد
یکی با اشکای روان میاد
یکی با حال نیمهجون میاد
یکی با صورت کبود وبا قد کمونمیاد
حسین ..زینب رسید به کربلا
اگه امسال
میومدم الان توو موکبا بودم
منم یکی از اون پیادهها بودم
توو جادهی نجف به کربلا بودم
اگه بودم
به پای زائرای تو میافتادم
برای دیدنت سرم رو میدادم
که اربعین تو نمیره از یادم
گدا مگه جز تو کیو داره؟
یا ثارالله و ابن ثاره
چشام فقط برا تو میباره
یا ثارالله وابن ثاره
چکار کردی؟
که وقتی اسم تو میاد دلم میره
دلم توو جادهها قدم قدم میره
تا میشنوم یکی داره حرم میره
چکار کردم؟
میگن اجازه نیست که زائرت باشم
اجازه نیست دیگه مسافرت باشم
یه شب توو کربلا مجاورت باشم
گدا مگه جز تو کیو داره؟
یا ثارالله و ابن ثاره
چشام فقط برا تو میباره
یا ثارالله وابن ثاره
#روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام
#حاج_میثم_مطیعی
#ویژه_ایام_صفر
#اربعین
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
14000704-motiee-roze.mp3
4.46M
|⇦•جامونده ها بیاید امشب...
#روضه و توسل ویژه اربعین حسینی اجرا شده شب اربعین ۱۴۰۰ به نفس حاج میثم مطیعی•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
نواهنگ | به نام خدا از حسین... - @Baboljjonon.mp3
7.15M
🎧 #نواهنگ دلنشین و شنیدنی🖤
🎼 به نام خدا از حسین...
🎤کربلایی #سجاد_محمدی
🌙 ویژه #اربعین
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
#اربعین
◾گریبان ها را دریدند و سه روز تا حدّ جان سپردن در کربلا عزاداری کردند...
نوشته اند:
وقتی که زنان و فرزندان امام حسین علیه السّلام از شام برگشتند و به عراق رسیدند، به راهنما گفتند: ما را از طریق کربلا ببر. وقتی به موضع قتلگاه رسیدند، جابر بن عبداللَّه انصاری را با گروهی از بنی هاشم و مردی از آل رسول اللَّه یافتند که برای زیارت امام حسین علیه السّلام وارد شده بودند.
فَوَافَوْا فِی وَقْتٍ وَاحِدٍ وَ تَلَاقَوْا بِالْبُکَاءِ وَ الْحُزْنِ وَ اللَّطْمِ وَ أَقَامُوا الْمَآتِمَ الْمُقْرِحَةَ لِلْأَکْبَادِ وَ اجْتَمَعَ إِلَیْهِمْ نِسَاءُ ذَلِکَ السَّوَادِ وَ أَقَامُوا عَلَی ذَلِکَ أَیَّاماً
▪️همه در یک وقت وارد شدند و با یکدیگر شروع به گریه و حزن کردند و لطمه به صورت زدند. ماتمی به پا کردند که فوق العاده دلخراش و جگرسوز بود. زنان آن دیار نیز به ایشان پیوستند و همگی چند روزی عزاداری کردند.
📚لهوف ص١٩۶
📚بحارالانوار ج ۴۵ص١۴٧
#اربعین
◼️ گوشه ای از حال مخدّرات آل الله بر سر مزار شهدای کربلا...
نوشته اند:
فخرجت زينب عليها السلام في الجمع، وأهوت إلى جيبها، فشقّته، ونادت بصوتٍ حزين يقرح القلوب: وا أخاه! وا حسيناه! وا حبيب رسول اللَّه! وا ابن مكّة ومنى! وا ابن فاطمة الزّهراء! وا ابن عليّ المرتضى! آه،ثمّ آه. ووقعت مغشيّة عليها.
▪️وقتی که روز اربعین زن ها بر سر مزار شهدای کربلا جمع شدند، از بین آن ها زینب کبری عليهاالسلام بیرون آمد و دست انداخت و گریبان درید و با صدایی دردناک که قلب را جریحه دار می کند، فریاد می زد:
وا أخاه! وا حسيناه! وا حبيب رسول اللَّه! وا ابن مكّة ومنى! وا ابن فاطمة الزّهراء! وا ابن عليّ المرتضى! آه،ثمّ آه.
▪️و پشت سر هم آه می کشید تا اینکه از هوش رفت.
وخرجت أمّ كلثوم لاطمة الخدّين تنادي برفيع الصّوت اليوم مات محمّد المصطفى، اليوم مات عليّ المرتضى، اليوم ماتت فاطمة الزّهراء وباقي النِّساء لاطمات ناعيات نائحات قائلات: وا مصيبتاه! وا حسناه! وا حسيناه.
▪️وقتی حضرت ام کلثوم علیها السلام این صحنه را دید او نیز از بین زن ها خارج شد و برصورتش لطمه میزد و با صدایی بلند فریاد می زد :
امروز همان روزی است که محمد مصطفی صلی الله علیه و آله از دنيا رفته است.
امروز همان روزی است که علی مرتضی علیه السلام از دنيا رفته است.
امروز همان روزی است که فاطمه زهرا علیهاالسلام از دنيا رفته است.
و بقیه زن ها بر صورت ها لطمه میزدند و نوحه سر می دادند و می گفتند :وا مصيبتاه! وا حسناه! وا حسيناه.
فلمّا رأت سكينة ما حلّ بالنِّساء رفعت صوتها تنادي: وا محمّداه! وا جدّاه! يعزّ عليك ما فعلوا بأهل بيتك ما بين مسلوب وجريح، ومسحوب وذبيح، وا حزني أسفاً
▪️حضرت سکینه علیهاالسلام چون این صحنه را دید با صدای بلند فریاد زد :وامحمداه! وا جداه! یا رسول الله! خیلی سخت است بر تو اینکه ببینی با اهلبیتت چه کرده اند؛ عده ای از آن ها غارت شده؛ عده ای جراحت دارند؛ عده ای ذبح شده و عده کشانده شدند.
وای از این حزن و اندوه عظیم....
📚الدّمعة السّاكبة، ج۵/ص ۱۶۲- ۱۶۳
📚 معالي السّبطين، ج۲/ ص۱۹۷، ۱۹۸؛
📚 وسيلة الدّارين، / ص۴۰۴، ۴۰۵
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
#اربعین
◼️ ای جابر! درست همین جا بود، که بچه های پدرم را ذبح کردند...
عطیه گوید:
همینکه با جابر در کنار قبر أبي عبدالله الحسين عليه السّلام مشغول سخن بودیم، دیدم که یک سیاهی از جانب سرزمین شام دارد به طرف ما نزدیک می شود.
به جابر گفتم:
من یک سیاهی بزرگی را دارم از دور میبینم. جابر رو به طرف غلامش کرد و گفت:
برو و آن سیاهی را که پیداست ببین چه کسانی هستند؟ که اگر از ماموران عبیدالله بن زیاد لعین هستند هرچه زودتر در پناه گاهی مخفی شویم. واگر مولا و سرورم زین العابدین علیه السّلام بود تو در راه خدا آزادی.
فانطلق الغلام فما كان بأسرع من أن رجع إلينا، وهو يلطم على وجهه، وينادي: قم يا جابر! واستقبل حرم اللَّه وحرم رسول اللَّه، فهذا سيِّدي ومولاي عليّ بن الحسين عليه السلام قد أقبل مع عمّاته وأخواته ليجدّدوا العهد بزيارة الحسين عليه السلام.
▪️غلام رفت و سریعا به جانب ما برگشت و بر صورتش لطمه میزد و فریاد میزد:
ای جابر! بلند شو و از حرم خدا و حرم رسول خدا صلی الله علیه و آله استقبال کن. که این مولایم علی بن الحسین عليهماالسلام همراه با عمه ها و خواهران و دیگر مخدرات دارند به این جا نزدیک میشوند تا عهدشان را با زیارت قبر سیدالشهداء عَلَيْهِ السَّلَام تجدید کنند
فقام جابر ومَن معه واستقبلوهم بصراخ وعويل يكاد الصّخر أن يتصدّع منه، ولمّا دنى من الإمام انكبّ على أقدامه يقبِّلهما، ويقول: سيِّدي عظّم اللَّه لك الأجر بأبيك الحسين عليه السلام! سيِّدي عظّم اللَّه لك الأجر بعمومتك وإخوتك
▪️جابر با همراهیانش بلند شدند با ضجه و فریاد و شیون و شین به گونه ای که سنگ ها از فریادشان نزدیک بود متلاشی شوند ،به استقبال اهلبیت علیهم السلام رفتند.
جابر وقتی که نزدیک امام سجاد علیه السلام شد خودش را بر روی پای امام انداخت و آن ها را می بوسید و میگفت:
ای آقای من! خدا در برابر این مصیبت عظمی و شهادت پدرتان به شما جزای خیر دهد.
خدا در برابر این مصیبت عظمی و شهادت عمو ها و برادرانتان به شما جزای خیر دهد.
فقال الإمام عليه السلام: أنت جابر؟ قال: نعم سيِّدي أنا جابر.فقال عليه السلام: يا جابر! ههنا قُتل أبو عبداللَّه، يا جابر! ههنا ذُبحت أطفال أبي.
▪️امام علیه السلام فرمود :جابر! تویی؟
جابر گفت :بله ای آقای من! من جابرم.
پس آقا زین العابدین علیه السّلام فرمودند :
ای جابر! همین جا بود که پدرم اباعبدالله را کشتند.
ای جابر! همین بود که بچه های پدرم را ذبح کردند.
📚 معالي السّبطين، ج۲ ص۱۹۳
📚وسيلة الدّارين، ص۴۰۳
#اربعین
◼️ گمانم کربلا شد عمه نزدیک...
کاروان همچنان به قصد مدینه حرکت میکرد وقتی به دوراهی رسیدند یک راه به طرف کربلا و راه دیگر به طرف مدینه میرفت به راهنما گفتند: ما را از راه کربلا عبور بده (تا پس از زیارت قبور شهیدان از آنجا به سوی مدینه برویم)
بعضی نوشته اند:
وقتی که کاروان به دوراهی رسید حضرت سکینه علیهاالسلام در محمل خود به خواب رفته بود، نسیم تربت حسینی به مشامش رسید چشم گشود و عمه اش زینب سلام الله علیها را دید به او سخنانی فرمود که مضمون آن در شعر جودی خراسانی چنین آمده است:
شمیم جان فزای کوی بابم
مرا اندر مشام جان بر آمد
گمانم کربلا شد عمه نزدیک
که بوی مشک ناب و عنبر آمد
بگوشم عمه از گهواره گور
در این صحرا صدای اصغر آمد
مهار ناقه را یکدم نگهدار
که استقبال لیلا اکبر آمد
مران ای ساربان یکدم که داماد
سر راه عروس مضطر آمد
حسین را ای صبا بر گو که از شام
به کویت زینب غم پرور آمد
📚 تذکره الشهداء ص ۴۳۸