هدایت شده از کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
Shab05.Moharram97.Karimi.11_YasDL.com.mp3
9.12M
🌺 شب پنجم #محرم ۱۳۹۷
🌺 جفت ( دست من قطع شده )
🎤🎤 حاج محمود کریمی
۳ شهریور ۱۳۹۹
📋 دست من قطع شده
✔️ #شور | #حاج_محمود_کریمی
✔️ #شب_پنجم_محرم_۱۳۹۷
✔️ #هیأت_رایة_العباس "ع"
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دست من قطع شده
ببین عمو بی دستم
این تنو این جانم
این سر و این دستم
ای عمو دست به شمشیر بلا دادم من
کمکم کن که ز قاسم عقب افتادم من
ادرک عبدالله یا اباعبدالله
تو حسین ابن علی
من علی اصغر تو
آمدم کشته شوم
پیش چشم تر تو
آمدم تا روی قلبت، هدف تیر شوم
مثل اکبر، سپر نیزه و شمشیر شوم
ادرک عبدالله یا اباعبدالله
دست من قطع شد و
آمدم سر بدهم
جان به زیر سم اسب
چون برادر بدهم
آمدم با تن بی دست تو را یار شوم
پیرو مکتب عباس علمدار شوم
ادرک عبدالله یا اباعبدالله
تن بی تاب مرا
ای عمو تاب بده
میدهم بهر تو خون
تو به من آب بده
تشنه ام لیک به فکر لب عطشان تو ام
پسر فاطمه میگریم و گریان تو ام
اباعبدالله حسین
🌺🌿🌺 🌿🌺
📋
۳ شهریور ۱۳۹۹
۳ شهریور ۱۳۹۹
📋 من فدای دلبرمم، مثل زهرا مادرمم
✔️ #زمینه | #حاج_محمود_کریمی
✔️ #شب_پنجم_محرم_۱۳۹۷
✔️ #هیأت_رایة_العباس "ع"
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
@majmaozakerine
من فدای دلبرمم، مثل زهرا مادرمم
نایب برادرتم، من مدافع حرمم
بی تو روح تو تن من نیست
بی تو شوق پریدن نیست
دنیا دیگه جای موندن نیست
نیستی کجایی
میشنوم یه صدایی
نکنه زیر دست و پایی
مهر عشق تو رو پرم
من سپاه تک نفرم
کاش میشد برات بیارم
مرحمی از اهل حرم
وطن منه آغوشت
این امانتِ رو دوشت
چجوری میشه فراموشت
راهی ندارم
آب برا تو بیارم
سرم و رو سینت میذارم
@majmaozakerine
محو سرخیِ کفنم
دست خالی اومدنم
قاتلا فرار میکنن
از طنین یا حسنم
کاش یه راهی برام باشه
که به آغوش تو باشه
همه تیرا به تنم جا شه
دردت به جونم
رفته تاب و توانم
به پات میریزه خونم
تو نیمه جونی
باز برام نگرونی
چقد تو مهربونی
۳ شهریور ۱۳۹۹
۳ شهریور ۱۳۹۹
روضه شب ششم محرم
روضه حضرت قاسم ع و گریز به حضرت زهرا س
#روضه_حضرت_قاسم (ع)
کربلایی سیدرضا نریمانی
شب عاشورا، قاسم عرضه داشت: عموجان! شهادت قسمت منم میشه؟!
گفت: پسرم شهادت در ذهن تو چهجوریه؟!
سریع جواب داد: " اَحلَیٰ مِنَ الْعَسَل "
شیرینتر از عسله؛ خیلی مشتاق شهادتم.
(امشب مال اوناییه که مشتاق شهادتن.)
فلذا روز عاشورا که شد اومد پیش عمو:
عموجان، بهم اجازه میدی برم میدان؟
گفت: عزیزِ برادرم، اگه میشه برگرد خیمهها، تو سنّت کمه...
انقدر ناراحت شد که عمو اجازه نداده. برگشت خیمه پیش مادرش: مادرجان عمو بهم اجازه نمیده.
مادرش یه لبخندی زد: نگران نباش قاسمَم.
_چرا مادر؟!
یهو رفت از گوشهی خیمه یه بقچهای رو آورد، درِ بقچه رو باز کرد، یه نامه از تو بقچه در آورد:
قاسمم بگیر ببَر پیش عمو.
_این چیه؟
_این نامهی پدرته؛ مخصوص برا تو نوشته...
نامه رو گرفت، خوشحال اومد پیش اباعبدالله:
عموجان! اذن بابامو آوردم.
اباعبدالله تا نامه رو دید، اول گذاشت رو چشمش، یه کمی نامه رو بو کرد؛
حسن جان خیلی جات خالیه، کجایی ببینی منو غریب تو این صحرا گیر آوردن؛ حسن جان کجایی بیای ببینی ما رو با این زن و بچهها دوره کردن....
تا نامه رو خوند صدا زد قاسمم باشه، اذن باباته، امامِ منه، حرفی نمیتونم رو حرف حسن بزنم، برو....
انقدر گشتن تو خیمهها، اما اندازه قد و قوارهی قاسم زره پیدا نشد...
زنها دورهش کردن، سرمه به چشمش میکِشن.
اباعبدالله عمامهش رو برداشت یه تیکه رو به صورت قاسم بست چشمش نزنن. آخه بنیهاشمیه، زیبارُخه، بره تو دل لشکر چشمش میزنن.
یه تیکه رو هم کفن کرد، انداخت گردن قاسم...
راه افتاد سمت میدان، شروع کرد رجز بخونه؛
من پسر شیر جملم...
(ای کاش نگفته بودی).
من پسر حسنم.
یهو پیرمردایی که میشناختن، زخم خورده بودن از جنگ جمل. گفتن: حالا یه دلی از عزا درمیاریم، داغشو به دل مادرش میذاریم، کاری باهاش میکنیم دیگه نتونن برگردوننش سمت خیمه.
همین کارم کردن؛ اول دورهش کردن، سنگ میزدن، نامردا سوار بر مرکب شدند، اینقدر رو این بدن تاختن....
شیخ جعفر شوشتری میگه: وقتی اباعبدالله میخواست قاسم رو بفرسته میدون پاهاش به رکاب نمیرسید، اما وقتی میخواست قاسم رو برگردونه سمت خیمه، پاهای قاسم رو زمین کشیده میشد...
شیخ جعفر میگه دو علت داره یا حسین خمیده بود که پای قاسم رو زمین کشیده میشد، یا قد قاسم زیر نعل اسبا رشید شده بود...
حسین...
تو که اینگونه روی خاک ز هم واشدهای
وای بر من که دچار غم عُظمیٰ شدهای
دیشب از طعم خوش مرگ و عسل میگفتی
ظهرِ امروز در این معرکه معنا شدهای
بیزره رفتی و از هرطرفی سنگ زدند
که چنین سرخترین لالهی صحرا شدهای
هرکسی از تن صدپارهی تو سهمی برد
در کریمی خودت وارث بابا شدهای
سمّ مرکب همه جای بدنت را له کرد
بیسبب نیست اگر درهم شنها شدهای
استخوان قفسِ سینهی تو خرد شده
تازه حالا نوهی حضرت زهرا شدهای
شاعر: #محمدحسن_بیات_لو
یه روز بارونِ تیر، یه روز بارونِ سنگ
یه روزی تو صلح و یه روز تو دل جنگ
اون از نعش بابات، این از پیکر تو
بمیرم برای دل مادر تو
گمت کردم آخر توی گردوخاکا
ندیدم چه طور شد که افتادی از پا
خونت تو بیابون چه ردّی کشیده
تنت زیر پاشون چه قدّی کشیده
ریخته تو کلّ صحرا خونت
لِه شد تو سینه استخونت
از درد آتیش گرفته جونت
میخواستن بگیرن تقاص جمل رو
که این جوری ریختن به کامت عسل رو
اینا از بابات و بابام کینه دارن
تلافیشو میخوان سر ما در آرن
دوتامون رو تشنه، دوتامون رو خسته
تن تو لگدمال، سر من شکسته
اینا سینههاشون پر از بغض و کینهست
شروعش هم از کوچههای مدینهست
جسمت افتاده زیر پاشون
ریختن رو پیکرت عموجون
با این خندهت منو نسوزون
*شاعر : #داوود_رحیمی
۳ شهریور ۱۳۹۹
۳ شهریور ۱۳۹۹
هدایت شده از حال مرا دریاب حسین
دوست دارم يه روز بيام كرببلا تو ببينم
توي بي الحرمين عشق و صفا تو ببينم
چه كنم عاشقتم دست خودم نيست به خدا
چي مي شه بيام تا من حال و هوا تو ببينم
كربلات هر كي بياد يه بار نمك گيرت مي شه
كاري كن تا كه بيام شور و نوا تو ببينم
تا كه اسم تو مياد مرغ دلا پر مزنه
خوبه كه نصيب بشه كبوترا تو ببينم
كشته ي يه نيم نگاتم آقا جون يه مُهلتي
جون بدم تو حرمت تا نيم نگا تو ببينم
هر كي اومده ميگه صحن و سرات ديدنيه
آرزوم بوده بيام صحن و سرا تو ببينم
تپش قلب همه فقط حسين و كربلاس
آقا اذني بده تا كرب و بلا تو ببينم
تو كه عشق و شور دادي به همه اهل دلات
دوست دارم اونجا بيام اهل دلاتو ببينم
سيدمجيد رضاتوفيق
دشتی امام حسین
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
قبل شروع زیارت عاشورایاروضه
من ودل کندن ازدلبرمحاله
دلم بادلبرم درشوروحاله
بااین آقابه این خوبی ندونم
کی گفته کربلارفتن محاله
دمادم این دعاوردزبونم
ببینم کربلاراتاجوونم
تایپ...بانوی بی نشان
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
مناجات امام حسین ع
ای قراره دله بی قرارم حسین
تاتویی دلبرم غم ندارم حسین
تومسیحای منه بیماری حسین
من ندارم غیرتوغمخواری حسین
ای گل فاطمه من توراسائلم حسین
برسرزلفت خانه کرده دلم حسین
لحظه ی آخرعمربه جان اکبرت حسین
منه مسکین رامرانی ازدرت یاحسین
سروده های بانوی بی نشان
۳ شهریور ۱۳۹۹
هدایت شده از حال مرا دریاب حسین
🏴زمینه شب پنجم- عبدالله ابن حسن(ع)
به زیر تیغ و- نیزه هایی- بی پناهی/ بی پناهی
عمو بمیرم- روی خاک- قتلگاهی قتلگاهی
عمه گناهه عمو چیه-که ریختن اونجا دور و برش
یه عده با شمشیر میزنن- یه عده نیزه به پیکرش
صداش بریده امونم و سخته تو خیمه بمونم و
ببینم این صحنه هارو من
بذار که از غم رها بشم بذار تو راهش فدا بشم
جدا بشه دستم از بدن
(عمو عمو جان عمو حسین)۴
----------
دارم میبینم- از روی تل- با یه خنجر/ با یه خنجر
میخواد ببُره- شمر ملعون- از عمو سر/ از عمو سر
اگه نرم یا دیر برسم- نوبت اون بی حیا میشه
اگه تعلل کنم سر از- تنش جدا از قفا میشه
گرفته عمه حال و هوام بابامه که میزنه صدام
میخوام برم من پیش بابام
خدا گواهه که بی عمو حرومه این زندگی برام
عذابه موندن دیگه برام
(عمو عمو جان عمو حسین)۴
۳ شهریور ۱۳۹۹
هدایت شده از حال مرا دریاب حسین
4_5830387932174746943.mp3
6M
۳ شهریور ۱۳۹۹
یازهرا🌺:
عنوان : زمینه شهادت حضرت عبدالله ع- عبدالله آمد از حرم به ميدان-سیب سرخی
-------------------------------------
عبدالله آمد از حرم به ميدان
اهل حرم ز بهر او پريشان
زاده مجتبي مي كند جان فدا
گفتا عموي من حسين است
به مرتضي نور دو عين است
عبداللهم نور دل مجتبي
فدایي شهيد كربلا
من به شور و شينم حامي حسينم
گفتا عموي من حسين است
به مرتضي نور دو عين است
#شهادت_حضرت_عبدالله_ع #زمینه #سینه_زنی #سیب_سرخی
-------------------------------------
۳ شهریور ۱۳۹۹
۳ شهریور ۱۳۹۹