.
#شب_پنجم_محرم
#روضه_حضرت_عبدالله_بن_حسن_علیه_السلام
متن #روضه
امشب شبیِ که هنوز عاشورا نیومده روضه ی قتلگاه رو می خونیم
شب یه نوجوان ۱۱ ساله ست که مردانه از امامش دفاع کرد...
آیا منو شما هم اینجوری پای امام زمانمون میمونیم....
🔸ای عمو تا نالۀ هَل مِن مُعینت را شنیدم
زبانحال باب الحوائج عبدالله بن الحسن...
🔸ای عمو تا نالۀ هَل مِن مُعینت را شنیدم
🔸از حرم تا قتلگه با شور جانبازی دویدم
قربون غریبیش برم...
مثل باباش امام حسن خیلی غریب بوده...
روضه ی جانسوزی داره...
دل هر شیعه ای رو آتیش میزنه...
آخه روضه ی این آقازاده گره خورده به روضه ی اربابمون حسین...
🔸آنچنان دل بُرد از من بانگ هَل مِن ناصِر تو
عموی غریبم حسین...
🔸کآستینم را ز دست عمّهام زینب کشیدم
ابی عبدالله یتیمان برادر رو خیلی دوست داشت...
خیلی مواظبشون بود...
مخصوصا عبدالله اش رو ...
صدا زد خواهرم... زینبم ...
مواظب عبدالله ام باش...
خواهرم مواظب یادگار برادرم باش...
زینب جان این نانجیبها رحم ندارن...
دیدی قاسمم شهید کردن...
علی اکبرم قطعه قطعه کردن...
روی دستهام علی اصغرم رو پرپر کردن...
خواهرم اینا رحم ندارن... زینب
مواظب یادگار حسنم باش...
دستهاش رو گذاشت توی دست عمه...
اما عبدالله به عمه جانش یه چیزی گفت که دیگه زینب نتونست این بچه رو نگه داره...
گفت عمه: (وَ اللَّهِ لَا أُفَارِقُ عَمِّي)
🔸دست او در دست های عمّه بود
🔸گوش او پر از صدای عمّه بود
اما...
🔸شیون زن ها دلش را پاره کرد
🔸دید شه تنهاست فکر چاره کرد
دستش به دست عمه جانش زینبه...
بالای تل زینبیه...
یکدفعه نگاه کرد دید عمو جانش حسین داخل گودی قتلگاه است...
دور تا دور عمو رو گرفتن...
شمشیرها بالا میره پایین میاد...
دیگه طاقت نیاورد...
دوان دوان...
به سمت گودی قتلگاه
🔸دست او از دست عمّه شد جدا
🔸می دوید و بر لبش واویلتا
هی صدا میزد ای وای...
آقای غریبم حسین...
🔸می دوید و گاه می افتاد او
🔸از جگر فریاد می زد ای عمو
(وَ اللَّهِ لَا أُفَارِقُ عَمِّي)
به خدا از عموم جدا نمیشم.
تا رسید کنار ابی عبدلله دید عمو خونین افتاده و یه نانجیبی هم شمشیر به دست...
داره نزدیک میشه...
خودش رو انداخت روی عمو جانش حسین...
نمیذارم آقام رو به شهادت برسونی...
مَردم دفاعه از امام هزینه داره ..
لذا اون نانجیب تا شمشیر رو بلند کرد ...
یاصاحب الزمان...
💧غریب گیر آوردنت
💧با هر چی داشتن زدنت ...
عبدالله.. دست رو جلو آورد ...
مبادا شمشیر به بدن عمو اصابت کنه....
نانجیب آنچنان با شمشیر بر دست عبدالله زد...
دیدن دست به پوست آویزان شد...
صدای ناله اش بلند شد...
يَا عَمَّاه
عموجان حسین به دادم برس...
خدا...حالا ابی عبدالله چکار کنه...
لحظات آخره... امام بی رمق افتاده
عبدالله اش رو در آغوش گرفت...
به سینه چسباند...
🔸حرامیان بی حیا
چند نفر به یک نفر ؟
عمو فتاده از نوا
چند نفر به یک نفر
اما حرمله ملعون هم کمین کرده بود...
چندتا تیر حساس زده.. حلق اصغر ...چشم اباالفضل ...قلبِ حسین اما ول کن نیست....
یاصاحب الزمان....
نانجیب تیر رو از کمان رها کرد...
(فَرَمَاهُ حَرْمَلَةُ فَذَبَحَهُ)
سادات منو ببخشید...
دونفر تو کربلا رو سینه ی حسین...
جان دادن...
یکی ششماهه اش علی اصغر بود...
یکی هم عبدالله بن الحسن...
علی اصغر که سندِ مظلومیتِ اباعبدالله و عبدالله هم ذخیرهء امام حسن برا کربلا بوده...
دیدن عبدالله... داره روی سینهء حسین دست و پا میزنه...
هر کجا نشستی صدا بزن یا حسین...
🔸ضربۀ محکم یک تیغ که پایین آمد
🔸نذر لبخند عمو کرد یتیمی پَرِ خویش
🔸آخرین تیر خودش را به کمان حرمله برد
🔸گردنش شد سپرش باهمۀ حنجر خویش
الا لعنت الله علی القوم الظالمین
روضه دفتری عبدالله بن حسن
#دفتری
هدایت شده از کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
Shab05.Moharram97.Karimi.11_YasDL.com.mp3
9.12M
🌺 شب پنجم #محرم ۱۳۹۷
🌺 جفت ( دست من قطع شده )
🎤🎤 حاج محمود کریمی
📋 دست من قطع شده
✔️ #شور | #حاج_محمود_کریمی
✔️ #شب_پنجم_محرم_۱۳۹۷
✔️ #هیأت_رایة_العباس "ع"
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دست من قطع شده
ببین عمو بی دستم
این تنو این جانم
این سر و این دستم
ای عمو دست به شمشیر بلا دادم من
کمکم کن که ز قاسم عقب افتادم من
ادرک عبدالله یا اباعبدالله
تو حسین ابن علی
من علی اصغر تو
آمدم کشته شوم
پیش چشم تر تو
آمدم تا روی قلبت، هدف تیر شوم
مثل اکبر، سپر نیزه و شمشیر شوم
ادرک عبدالله یا اباعبدالله
دست من قطع شد و
آمدم سر بدهم
جان به زیر سم اسب
چون برادر بدهم
آمدم با تن بی دست تو را یار شوم
پیرو مکتب عباس علمدار شوم
ادرک عبدالله یا اباعبدالله
تن بی تاب مرا
ای عمو تاب بده
میدهم بهر تو خون
تو به من آب بده
تشنه ام لیک به فکر لب عطشان تو ام
پسر فاطمه میگریم و گریان تو ام
اباعبدالله حسین
🌺🌿🌺 🌿🌺
📋
📋 من فدای دلبرمم، مثل زهرا مادرمم
✔️ #زمینه | #حاج_محمود_کریمی
✔️ #شب_پنجم_محرم_۱۳۹۷
✔️ #هیأت_رایة_العباس "ع"
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
@majmaozakerine
من فدای دلبرمم، مثل زهرا مادرمم
نایب برادرتم، من مدافع حرمم
بی تو روح تو تن من نیست
بی تو شوق پریدن نیست
دنیا دیگه جای موندن نیست
نیستی کجایی
میشنوم یه صدایی
نکنه زیر دست و پایی
مهر عشق تو رو پرم
من سپاه تک نفرم
کاش میشد برات بیارم
مرحمی از اهل حرم
وطن منه آغوشت
این امانتِ رو دوشت
چجوری میشه فراموشت
راهی ندارم
آب برا تو بیارم
سرم و رو سینت میذارم
@majmaozakerine
محو سرخیِ کفنم
دست خالی اومدنم
قاتلا فرار میکنن
از طنین یا حسنم
کاش یه راهی برام باشه
که به آغوش تو باشه
همه تیرا به تنم جا شه
دردت به جونم
رفته تاب و توانم
به پات میریزه خونم
تو نیمه جونی
باز برام نگرونی
چقد تو مهربونی
روضه شب ششم محرم
روضه حضرت قاسم ع و گریز به حضرت زهرا س
#روضه_حضرت_قاسم (ع)
کربلایی سیدرضا نریمانی
شب عاشورا، قاسم عرضه داشت: عموجان! شهادت قسمت منم میشه؟!
گفت: پسرم شهادت در ذهن تو چهجوریه؟!
سریع جواب داد: " اَحلَیٰ مِنَ الْعَسَل "
شیرینتر از عسله؛ خیلی مشتاق شهادتم.
(امشب مال اوناییه که مشتاق شهادتن.)
فلذا روز عاشورا که شد اومد پیش عمو:
عموجان، بهم اجازه میدی برم میدان؟
گفت: عزیزِ برادرم، اگه میشه برگرد خیمهها، تو سنّت کمه...
انقدر ناراحت شد که عمو اجازه نداده. برگشت خیمه پیش مادرش: مادرجان عمو بهم اجازه نمیده.
مادرش یه لبخندی زد: نگران نباش قاسمَم.
_چرا مادر؟!
یهو رفت از گوشهی خیمه یه بقچهای رو آورد، درِ بقچه رو باز کرد، یه نامه از تو بقچه در آورد:
قاسمم بگیر ببَر پیش عمو.
_این چیه؟
_این نامهی پدرته؛ مخصوص برا تو نوشته...
نامه رو گرفت، خوشحال اومد پیش اباعبدالله:
عموجان! اذن بابامو آوردم.
اباعبدالله تا نامه رو دید، اول گذاشت رو چشمش، یه کمی نامه رو بو کرد؛
حسن جان خیلی جات خالیه، کجایی ببینی منو غریب تو این صحرا گیر آوردن؛ حسن جان کجایی بیای ببینی ما رو با این زن و بچهها دوره کردن....
تا نامه رو خوند صدا زد قاسمم باشه، اذن باباته، امامِ منه، حرفی نمیتونم رو حرف حسن بزنم، برو....
انقدر گشتن تو خیمهها، اما اندازه قد و قوارهی قاسم زره پیدا نشد...
زنها دورهش کردن، سرمه به چشمش میکِشن.
اباعبدالله عمامهش رو برداشت یه تیکه رو به صورت قاسم بست چشمش نزنن. آخه بنیهاشمیه، زیبارُخه، بره تو دل لشکر چشمش میزنن.
یه تیکه رو هم کفن کرد، انداخت گردن قاسم...
راه افتاد سمت میدان، شروع کرد رجز بخونه؛
من پسر شیر جملم...
(ای کاش نگفته بودی).
من پسر حسنم.
یهو پیرمردایی که میشناختن، زخم خورده بودن از جنگ جمل. گفتن: حالا یه دلی از عزا درمیاریم، داغشو به دل مادرش میذاریم، کاری باهاش میکنیم دیگه نتونن برگردوننش سمت خیمه.
همین کارم کردن؛ اول دورهش کردن، سنگ میزدن، نامردا سوار بر مرکب شدند، اینقدر رو این بدن تاختن....
شیخ جعفر شوشتری میگه: وقتی اباعبدالله میخواست قاسم رو بفرسته میدون پاهاش به رکاب نمیرسید، اما وقتی میخواست قاسم رو برگردونه سمت خیمه، پاهای قاسم رو زمین کشیده میشد...
شیخ جعفر میگه دو علت داره یا حسین خمیده بود که پای قاسم رو زمین کشیده میشد، یا قد قاسم زیر نعل اسبا رشید شده بود...
حسین...
تو که اینگونه روی خاک ز هم واشدهای
وای بر من که دچار غم عُظمیٰ شدهای
دیشب از طعم خوش مرگ و عسل میگفتی
ظهرِ امروز در این معرکه معنا شدهای
بیزره رفتی و از هرطرفی سنگ زدند
که چنین سرخترین لالهی صحرا شدهای
هرکسی از تن صدپارهی تو سهمی برد
در کریمی خودت وارث بابا شدهای
سمّ مرکب همه جای بدنت را له کرد
بیسبب نیست اگر درهم شنها شدهای
استخوان قفسِ سینهی تو خرد شده
تازه حالا نوهی حضرت زهرا شدهای
شاعر: #محمدحسن_بیات_لو
یه روز بارونِ تیر، یه روز بارونِ سنگ
یه روزی تو صلح و یه روز تو دل جنگ
اون از نعش بابات، این از پیکر تو
بمیرم برای دل مادر تو
گمت کردم آخر توی گردوخاکا
ندیدم چه طور شد که افتادی از پا
خونت تو بیابون چه ردّی کشیده
تنت زیر پاشون چه قدّی کشیده
ریخته تو کلّ صحرا خونت
لِه شد تو سینه استخونت
از درد آتیش گرفته جونت
میخواستن بگیرن تقاص جمل رو
که این جوری ریختن به کامت عسل رو
اینا از بابات و بابام کینه دارن
تلافیشو میخوان سر ما در آرن
دوتامون رو تشنه، دوتامون رو خسته
تن تو لگدمال، سر من شکسته
اینا سینههاشون پر از بغض و کینهست
شروعش هم از کوچههای مدینهست
جسمت افتاده زیر پاشون
ریختن رو پیکرت عموجون
با این خندهت منو نسوزون
*شاعر : #داوود_رحیمی
هدایت شده از حال مرا دریاب حسین
دوست دارم يه روز بيام كرببلا تو ببينم
توي بي الحرمين عشق و صفا تو ببينم
چه كنم عاشقتم دست خودم نيست به خدا
چي مي شه بيام تا من حال و هوا تو ببينم
كربلات هر كي بياد يه بار نمك گيرت مي شه
كاري كن تا كه بيام شور و نوا تو ببينم
تا كه اسم تو مياد مرغ دلا پر مزنه
خوبه كه نصيب بشه كبوترا تو ببينم
كشته ي يه نيم نگاتم آقا جون يه مُهلتي
جون بدم تو حرمت تا نيم نگا تو ببينم
هر كي اومده ميگه صحن و سرات ديدنيه
آرزوم بوده بيام صحن و سرا تو ببينم
تپش قلب همه فقط حسين و كربلاس
آقا اذني بده تا كرب و بلا تو ببينم
تو كه عشق و شور دادي به همه اهل دلات
دوست دارم اونجا بيام اهل دلاتو ببينم
سيدمجيد رضاتوفيق
دشتی امام حسین
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
قبل شروع زیارت عاشورایاروضه
من ودل کندن ازدلبرمحاله
دلم بادلبرم درشوروحاله
بااین آقابه این خوبی ندونم
کی گفته کربلارفتن محاله
دمادم این دعاوردزبونم
ببینم کربلاراتاجوونم
تایپ...بانوی بی نشان
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
مناجات امام حسین ع
ای قراره دله بی قرارم حسین
تاتویی دلبرم غم ندارم حسین
تومسیحای منه بیماری حسین
من ندارم غیرتوغمخواری حسین
ای گل فاطمه من توراسائلم حسین
برسرزلفت خانه کرده دلم حسین
لحظه ی آخرعمربه جان اکبرت حسین
منه مسکین رامرانی ازدرت یاحسین
سروده های بانوی بی نشان
هدایت شده از حال مرا دریاب حسین
🏴زمینه شب پنجم- عبدالله ابن حسن(ع)
به زیر تیغ و- نیزه هایی- بی پناهی/ بی پناهی
عمو بمیرم- روی خاک- قتلگاهی قتلگاهی
عمه گناهه عمو چیه-که ریختن اونجا دور و برش
یه عده با شمشیر میزنن- یه عده نیزه به پیکرش
صداش بریده امونم و سخته تو خیمه بمونم و
ببینم این صحنه هارو من
بذار که از غم رها بشم بذار تو راهش فدا بشم
جدا بشه دستم از بدن
(عمو عمو جان عمو حسین)۴
----------
دارم میبینم- از روی تل- با یه خنجر/ با یه خنجر
میخواد ببُره- شمر ملعون- از عمو سر/ از عمو سر
اگه نرم یا دیر برسم- نوبت اون بی حیا میشه
اگه تعلل کنم سر از- تنش جدا از قفا میشه
گرفته عمه حال و هوام بابامه که میزنه صدام
میخوام برم من پیش بابام
خدا گواهه که بی عمو حرومه این زندگی برام
عذابه موندن دیگه برام
(عمو عمو جان عمو حسین)۴
هدایت شده از حال مرا دریاب حسین
4_5830387932174746943.mp3
6M