Mahmoud Karimi - To Raftio (128).mp3
8.3M
حاج محمودکریمی
#زمینه
مجنون الحسین ❤️ نـوشـــت:
#حسین_ ❤️جان
وقتی ڪه در خانه ی تو باز شود
از برڪٺ تو به خلق اعجاز شود
شیرینی زندگی به این اسٺ ڪهصبح
با نام دلارای تو اربـاب آغاز شــود
صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين ❤️
سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام خامس آل عبا
بسم اللّه النّور❤️
🗓 امروز چهارشنبه
☀️ ۹ مهر ۱۳۹۹ ه.ش
🌙 ۱۲ صفر ۱۴۴۲ ه.ق
🎄 ۳۰ سپتامبر ۲۰۲۰ میلادی
ذکر روز چهارشنبه ۱۰۰ مرتبه
💞یا حی یا قیوم💞
حسیـــن جان...💚
مانده سٺ در دلم ڪہ بگویم بہ یڪ ڪلام
یڪ بار هم مرا بطلب ڪربلا، تمام !🕌🙏
امسال دوباره چو هر سال مےدهم
از دور با اشڪ دیده ،بہ ٺو.ســلام😞😥
▪️السلام.اے.ساڪن.ڪرببلا😔✋
❤️السَّلاَمُ عَلَى الْحُسَيْنِ
💚وَ عَلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ
❤️وَ عَلَى أَوْلاَدِ الْحُسَيْنِ
💚وَ عَلَى أَصْحَابِ الْحُسَيْن
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴
1020.mp3
521.5K
🔰روز چهارشنبه روززیارتی
🌸 امام کاظم علیه السلام
🌸 امام رضا علیه السلام
🌸 امام جوادعلیه السلام
🌸 امام هادی علیه السلام
#التماس دعا 🤲.
هدایت شده از حال مرا دریاب حسین
#امام_حسین_علیه_السلام
#اربعین_حسینی
#مرثیه
این اربعین در خانه ماندن درد دارد
در خانه از گودال خواندن درد دارد
ما زائر هر ساله و جا مانده امسال
جا ماندن و دل را پراندن درد دارد
پای پیاده زائر شش گوشه بودیم
دل را به دوریت کشاندن درد دارد
دست دلی که دور از شش گوشه مانده
جز کربلا جایی رساندن درد دارد
هر ساله اندر قتلگاهت روضه خواندیم
امسال این روضه نخواندن درد دارد
تا سر شکستن پیش رفتیم و شنیدیم
بر سینه ات مرکب دواندن درد دارد
ماییم و دست خالی و لطفت حسین جان
دلداده پیچ و خم زلفت حسین جان...
#محمد_حبیب_زاده
ایام شهادت حضرت امام رضا علیه السلام
*صدا زد اباصلت اگه بیرون اومدم از کاخِ مامون ، دیدی عبا به سر انداختم بدون کارم تمومه .. اباصلت میگه دل تو دلم نبود .. دم در ایستادم ببینم امام رضا کی میاد بیرون .. من پیش مرگش بشم ..
دیدم آقا از درِ کاخ بیرون آمد ، اما عباشُ رو سرش کشیده .. گفتم بیچاره شدم .. از کاخ این نانجیب تا خونه ی امام رضا زیاد راهی نبود ، میگن پنجاه مرتبه امام رضا رو زمین نشست .. (یه گریز بزنم؟!) آی گریه کنا .. یه آقای دیگه ام از مسجد که بهش خبر دادن خانومت از دنیا رفت .. میگه از مسجد تا خونه هی با صورت به زمین میخورد ..فاطمه جان ..*
از دلِ کفر تا که بیرون زد
همه دیدند عبا به سر دارد
گاه بر خاکِ کوچه میافتد
زیر لب ناله از جگر دارد
کوچه ها را یکی یکی طی کرد
عرقِ سرد از جبین می ریخت
عطر زهرا به کوچه می پیچید
گل اشکش که بر زمین می ریخت
راه خانه نداشت فاصله ای
راهِ کوتاه شد چه طولانی
خسته بود و نفس نفس میزد
رفت تا خانه با پریشانی
با چه زحمت به خانه اش آمد
همگی آمدند استقبال
خم به اَبرو نداشت با اینکه
در دل کوچه رفته بود از حال
خواجه میگفت با پریشانی
زردیِ چهره ی شما از چیست
با نگاهی به خادمش فرمود
نگرانم نباش چیزی نیست
از درون سوخت و صبوری کرد
تا غلامان همه غذا خوردن
تا طعام همه تمام شَود
منتظر ماند سفره را بردند
همهی عمر این چنین زهری
دلِ تاریخ هم ندارد یاد
تا که از حجره اش همه رفتند
ناله کرد و بر زمین افتاد
نتوانست بهر آتشِ دل
از زمین ظرفِ آب بردارد
هیچ کس درد او نمیفهمد
از دلش مجتبی خبر دارد ..
بس که در حجره اش به خود پیچید
کمرش مثلِ مادرش تا شد
ناله ای زد کجایی ای پسرم
چشم بر هم زد و دری واشد
*اباصلت میگه ، دیدم امام رضا از پنجره ی حجره هی به بیرون نگاه میکنه هی بلند میشه با چه سختی از این پنجره یه نگاه به بیرون میکنه دوباره رو زمین می افته .. گفتم آقا منتظر کسی هستید؟ فرمود اباصلت بیرونِ حجره بایست .. میگه نگاه کردم دیدم همه درا بسته بود ، اما یه آقازاده ای وارد حجره شد .. گفت من درهارو بسته بودم شما از کجا وارد شدید؟! گفت اون خدایی که منو از مدینه به طوس آورده قادرِ از در بسته رد کنه ..
یا جواد الائمه .. میگه دویدم به امام رضا خبر دادم جوانت اومد .. با اون حال امام رضا بلند شد .. خاکای لباسُ داره می تکاند .. آقا چرا اینطور میکنید؟! اخه نباید جوونم منو خاکی ببینه .. جوونم نباید ببینه رو زمین افتادم .. مثه یه مارگزیده به خودش می پیچید ..*
من ایستاده بودم دیدم که مادرم را
دشمن گهی به کوچه گاهی به خانه میزد
*دیگه امام رضا هم با این روضه گریه میکنه ..*
گردیده بود همدست قنفذ با مغیره
او با غلاف شمشیر او تازیانه میزد
*با همه زحمت نشست امام رضا ، بالاخره اومدی جوادم .. این همه وقت به چشم انتظاری نشستم .. قاعدش اینه پدر لحظه ی آخر چشم انتظارِ پسر و جوونش باشه .. این قاعده همه جا در عالم همین شکله .. یه جا این قاعده عوض شد .. جوون زمین افتاده .. منتظرِ بابا به دیدنش بیاد .. تا صداش بلند شد دیدن ابی عبدالله مثل باز شکاری داره میره .. بالاسر این بدن ساحَ صَبعَ مَرّان ... بلند بلند داد میزد .. ولدی .. پسرم .. هفت بار داد زد ابی عبدالله ، فرمود علی عَلَی الدُنیا بعدک العفا ..*
الا تمام محبین ز دیده خون بارید
از این وداع وداعی دگر به یاد آرید
همان وداع که شاه غریب و بی یاور
نهاد صورت خود بر رخ علی اکبر
پسر نگاه به اشک غم پدر میکرد
پدر نگاه به زخم سر پسر میکرد
*تا اینجاشُ ابی عبدالله گذروند میانِ میدان ، با اینهمه سختی اینهمه دشمن .. تا دید یه دستی رو شونش اومد ، برگشت نگاه کرد دید زینبِ .. بگم صدا ناله ت بلند شه .. علی جان ببین به چه روزی منو انداختی .. علی جان تاحالا ندیده بودم پاتو جلو من دراز کنی ..*
خیز از جا آبرویم بخر
عمه را از بین نا محرم ببر
حسین...
(چل روز تمام شد ،صبرم به سرآمد بابایم نیامد)
خونابة جانم ، از چشم تر آمد بابایم نیامد
بر ما چه بلاها ، در این سفر آمد بابایم نیامد
هر لحظة غربت ، غم در نظر آمد بابایم نیامد
**
چل روزِ عزا به ناله طی شد
با چهرة خون به ژاله طی شد
یا آن که به شلّاق ستمگر
یا در غم آن سه ساله طی شد
صبر من و کودکان سر آمد
خوناب یتیمه ها در آمد
جز داغ و جدایی ، نشنیدیم
از سوی پدر ها خبر آمد
بابایم نیامد بابایم نیامد بابایم نیامد
صبرم به سرآمد صبرم به سرآمد صبرم به سرآمد
(چل روز تمام شد ،صبرم به سرآمد بابایم نیامد)
**
چل وادیِ غم گذر نمودیم
با خون جگر سفر نمودیم
غیر از سرِ بر سنان نشسته
کِی سوی دگر نظر نمودیم
در آینه ، تصویر عزا بود
هر دیده ، به تسخیر بلا بود
در پیش دو چشم غصّه داران
بر ناوک نِی ، رأس جدا بود
بابایم نیامد بابایم نیامد بابایم نیامد
صبرم به سرآمد صبرم به سرآمد صبرم به سرآمد
(چل روز تمام شد ،صبرم به سرآمد بابایم نیامد)
**
در این سفرِ تلخِ اسارت
در کوفه و شامِ پُر شرارت
هر روز و شبی به اوج سختی
شد صبر درونِ سینه غارت
هر لحظه دو دیده ام به در بود
رخسارم از این حادثه ، تر بود
بیداری و خوابم به غریبی
در حسرت برگشت پدر بود
بابایم نیامد بابایم نیامد بابایم نیامد
صبرم به سرآمد صبرم به سرآمد صبرم به سرآمد
(چل روز تمام شد ،صبرم به سرآمد بابایم نیامد)
**
همراه رقیّه گریه کردم
تلعینِ بنیّ امیه کردم
آن شب که در آن خرابه پر زد
تحسینِ دلِ رقیه کردم
چل روزِ تمام ، غصه خوردن
هر لحظه شدن ، به مرزِ مُردن
از حال سکینه ، سروری گو
از بار عزا به سینه بُردن
بابایم نیامد بابایم نیامد بابایم نیامد
صبرم به سرآمد صبرم به سرآمد صبرم به سرآمد
(چل روز تمام شد ،صبرم به سرآمد بابایم نیامد)
هدایت شده از خادمه اهل بیت مدیریت ابرگروه مجمع الذاکرین 🌺
https://eitaa.com/joinchat/272171029C7c2be56d94
ابرگروه مجمع الذاکرین ع
⏏⏏⏏