eitaa logo
کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
40.5هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
3.4هزار ویدیو
377 فایل
﷽ 💚مقدمتان را به کانال ✅ خوب ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند مجمع الذاکرین گرامی میداریم💚 مدیریت 👇 @khadeem110 @majmazakerinee لینک کانال👆 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
عزیز فاطمه ای مهربان بی همتا دوباره سائلی آمد،درِ حرم بگشا نشان خانه تان را ز هرکه پرسیدم - نشان سیدی از خانواده ی زهرا- به گریه مردم عابر جواب می دادند برو به کوچه ی رحمت،محله ی طاها کسی به داد دل من نمی رسد جز تو بگیر دست مرا خورده ام زمین آقا اگر اجازه دهی داخل حرم بشوم کنار سفره ی فضلت نشینم ای مولا بزرگ زاده چه مهمان نواز و خونگرمی گذاشتی دهنم زود لقمه ی خود را مگر سرای تو دارالنعیم عشاق است؟ هزار لیلی و مجنون نشسته اند اینجا امام عسگری ای تکیه گاه امروزم رها نمی کنمت تا قیامت فردا دعا کنید که همسایه ی شما باشم جوار چشمه ی تسنیم جنت الاعلی اگر بهشت بیایم،بدان که بنشینم به زیر سایه ی مهرت،نه سایه ی طوبی هوای سامره دارد دل هوایی من بده برات سفر-جان مادرت زهرا- برای کرببلا خرجی سفر بدهید به حق چادر خاکی زینب کبری مدینه گر بروم تا سحر دعا خوانم برای مهدی تان زیر گنبد خضرا یگانه غایت خلقت وجود مادر توست کجاست مرقد او؟خاک بر سردنیا شنیده ام که غروب مدینه دلگیر است شبیه حال و هوای غروب عاشورا شنیده ام که نباید ز مشک حرفی زد به خاطر دل پر درد مادر سقا وحید قاسمی
مداحی_آنلاین_داستان_یک_مرد_استاد_عالی.mp3
5.53M
♨️داستان یک مرد 👌 بسیار شنیدنی 🎤حجت الاسلام 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید.
1_539960541.mp3
3.96M
🔳 (ع) 🌴بیا که آتش دل خانه از بنا سوزاند 🌴بیا که چشم مرا سیل گریه ها سوزاند 🎤 👌بسیار دلنشین @majmaozakerine
⚫️ماجرای پرداخت بدهی یار امام عسکری(ع) به روش عجیب یکی از اصحاب و دوستان امام حسن عسکری(ع) به نام ابوهاشم جعفری حکایت کرد: روزی امام(ع) سوار مرکب سواری خود شد و به سمت صحرا و بیابان حرکت کرد و من نیز همراه حضرت سوار شدم و به راه افتادم و حضرت جلوی من حرکت می کرد، چون مقداری راه رفتیم ناگهان به فکرم رسید که بدهی سنگینی دارم و بدون آنکه سخنی بگویم، در ذهن و فکر خود مشغول چاره‌اندیشی بودم. در همین بین امام(ع) متوجه من شد و فرمود: ناراحت نباش، خداوند متعال آن را اداء خواهد کرد و سپس خم شد و با عصایی که در دست داشت، روی زمین خطی کشید و فرمود: ای ابوهاشم! پیاده شو و آن را بردار و ضمناً مواظب باش که این جریان را برای کسی بازگو نکنی، وقتی پیاده شدم، دیدم قطعه‌ای طلا داخل خاک‌ها افتاده است، آن را برداشتم و در خورجین نهادم و سوار شدم و به همراه امام(ع) به راه خود ادامه دادم، باز مقدار مختصری که رفتیم، با خود گفتم: اگر این قطعه طلا به اندازه بدهی من باشد که خوب است، ولی من تهیدست هستم و توان تامین مخارج زندگی خود و خانواده‌ام را ندارم، مخصوصاً که فصل زمستان است و اهل منزل آذوقه و لباس مناسب ندارند، در همین لحظه بدون آنکه حرفی زده باشم، امام(ع) مجدداً نگاهی به من کرد و خم شد و با عصای خود روی زمین خطی کشید و فرمود: ای ابوهاشم! آن را بردار و این اسرار را به کسی نگو، پس چون پیاده شدم، دیدم قطعه‌ای نقره روی زمین افتاده است، آن را برداشتم و در خورجین کنار آن قطعه طلا گذاشتم و سپس سوار شدم و به راه خود ادامه دادیم، پس از اینکه مقداری دیگر راه رفتیم، به سوی منزل بازگشتیم و امام عسکری(ع) به منزل خود تشریف برد و من نیز رهسپار منزل خویش شدم. بعد از چند روزی طلا را به بازار برده و قیمت کردم، به مقدار بدهی‌هایم بود -نه کم و نه زیاد- و آن قطعه نقره را نیز فروختم و نیازمندی‌های منزل و خانواده‌ام را تهیه و تأمین کردم 📚چهل داستان و چهل حدیث از امام حسن عسکری(ع)، عبدالله صالحی
BeSameraJanDad.mp3
1.06M
نوحه امام حسن عسکری علیه السلام به سامرا جان داد،تشنه لب و محزون مهدی او میزد،ناله به قلب خون خورد به ظرفِ آب،چون لب و دندانش زنده شده داغ،جدّ پریشانش خیزران بر لبِ حسین میزد پیش چشمان خواهرش زینب مجلسِ عِیش و نوش و بزم شراب چشم گریان خواهرش زینب وایِ من وایِ من حسین جانم... گرچه به زهر غم،داده به حُجره جان ولی نشد دیگر،به خون خود غلطان ولی به جدّ او،چه ظلم ها گردید سرش جدا از تن،مِنَ القفا گردید مادری در میان قربانگاه بود و شمرِ لعین ستم ها کرد روی سینه نشست و واویلا خون به قلبِ علی و زهرا کرد وایِ من وایِ من حسین جانم..
🏴🖤🏴🖤🏴🖤🏴 ⬛️ وفات حضرت سکینه علیها السلام پنجم ربیع الاول 🖋حضرت سکینه علیها السلام دختر امام حسین علیه السلام 56 سال پس از واقعه ی کربلا، در شب پنجم ربیع الاوّل سال 117 هـ در مدینه وفات کرد. (1) مادر ایشان حضرت رباب علیها السلام است که خواهرحضرت علی اصغر(ع)میشودبا هم در واقعه ی کربلا حضور داشتند،و ازعمویش عباس(ع)اب خواست بیاورد همراه با أسرا به کوفه و شام رفتند. آن حضرت فقط با پسر عموی خود عبدالله پسر امام مجتبی علیه السلام ازدواج نمود و ادّعاهای دیگر در این زمینه مردود است. لازم به یاد آوری است که امام مجتبی علیه السلام چند پسر به نام عبدالله داشته که آخرین آن ها در کربلا در قتلگاه به شهادت رسید، و این عبدالله برادر اوست. (2) در صبح روز رحلتش محمّد بن عبدالله (نفس زکیة) چهار صد دینار عطر و عود خرید و پیرامون تابوت آن حضرت در مجمره ها سوزانید. خالد بن عبدالملک حاکم مدینه که در نظر داشت با به تعویق افتادن تشییع جنازه بر اثر گرمی هوا به بدن مطهّر جسارت شود، گفت : «صبر کنید من برای نماز خواندن بر جنازه می آیم» ولی نیامد. لذا جنازه ی مبارک آن حضرت تا شب دفن نشد. پس از آن یحیی بن حسن علیه السلام _ و به قولی محمّد بن عبدالله نفس زکیّة _ بر جنازه ی آن حضرت نماز خواندند و آن حضرت را با احترام به خاک سپردند. (3) 📚 منابع : 1. معالی السبطین : ج 2، ص 217. و ... . 2. العقیلة و الفواطم علیهنَّ السلام : ص 187 ـ 185. 3. فیض العلام : ص 206 ـ 205. و ... 🖤🏴🖤🏴🖤🏴🖤 ____🍃🖤🍃____
▪️نامت سکینه باشد و محنت زدای ما گریان بود برای غمت دیده‌های ما ما غرق غفلت ایم و اسیران «غیبت» ایم ای غرق در خدا ، تو دعا کن برای ما 🔘 سالروز شهادت تسلیت باد.
🖤..... ......🖤🕊 حضرت سکینه بنت الحسین علیه السلام یک مرد ندیدم که در آن بزم بپرسد: ناموس خدا از چه به بازوش طناب است؟😭 رخسار مپوشان به کف دست، ! بر چهره همان رنگ کبودیت حجاب است ......😭😭😭):
زبانحال حضرت سکینه با قمربنی هاشم علیهم السلام می رسم از سفرشام ؛ عمویم برخیز درد دل های خودم با تو بگویم برخیز بسته غم ها به خدا راه گلویم برخیز اثر ضربه ببین بر سر و رویم برخیز رفته غارت همهٔ قافله چشمت روشن من کتک خورده ام از حرمله چشمت روشن رفتی و بی سروپاها همگی شیر شدند با من و عمه سرِ پوشیه درگیر شدند فاطمیات حرم یک شبه تحقیر شدند دختران پایِ سرِ تو همگی پیر شدند نیزه از حنجرِ آشفته تو کار کشید رفتی و کارِ عقیله سرِ بازار کشید رفتی و خون به دل دخترِ زهرا کردند گره روسری ِ دخترکان وا کردند دمِ دروازه عجب هلهله بر پا کردند محمل عمه سادات تماشا کردند نوه فاطمه دنبال جواب است عمو جای زینب وسط بزم شراب است عمو؟؟؟؟ به مناسبت پنجم ربیع الاول رحلت حضرت سکینه سلام الله علیها تو یادگار زینب و صوتِ حزینه ای چون مادرت رباب توهم بی قرینه ای پیر تمام گریه کنانِ مدینه ای از بسکه غرقِ ذات خدایی «سکینه ای» هفتاد و چند سال سکوت تو حرف داشت بی شک حسین دست به قلب تو هم گذاشت