eitaa logo
کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
40.1هزار دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
3.3هزار ویدیو
370 فایل
﷽ 💚مقدمتان را به کانال ✅ خوب ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند مجمع الذاکرین گرامی میداریم💚 مدیریت 👇 @khadeem110 @majmazakerinee لینک کانال👆 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 حضرت زینب تا چه مدت در اسارت بود و چه زمانی آزاد شد؟ زندگانی ایشان پس از آزادی چگونه بود؟💠 🔹پاسخ : پس از حادثه کربلا حضرت زینب (س)، حدود یک سال و شش ماه زندگى کرد. حضرت در کاروان اسیران، همراه دیگر بازماندگان قافله کربلا به کوفه و سپس به شام برده شد. اگر چه رهبرى بازماندگان بر عهده امام سجاد بود، زینب کبرى (س) نیز سرپرستی را برعهده داشت. 🔰سخنرانى قهرمانانه زینب (س) در کوفه، موجب دگرگونی افکار عمومى شد. وى در برابر نعره مستانه عبیدالله بن زیاد، آن گاه که به پیروزیش مى‏نازید و مى‏گفت: "کار خدا را با خاندانت چگونه دیدى؟!" با شهامت و شجاعت و صف ناپذیرى گفت: جز زیبایى چیزى ندیده‏ام. شهادت براى آنان مقدر شده بود. آنان به سوى قربانگاه خویش رفتند به زودى خداوند آنان و تو را مى‏آورد تا در پیشگاه خویش داورى کند».(1) 🔰آن گاه که ابن زیاد دستور قتل امام سجاد را صادر کرد، زینب (س) با شهامت تمام، برادر زاده‏اش را در آغوش گرفت و گفت: اگر خواستى او را بکشى مرا هم بکش. به دنبال اعتراض زینب (س)، ابن زیاد از کشتن امام پشیمان شد.(2) 🔰کاروان آزادگان به دمشق رفت. در شام نیز زینب (س) توانست افکار عمومى را دگرگون نماید. جلسه‏اى یزید به عنوان پیروزى ترتیب داده بود و در حضور بازماندگان واقعه کربلا، سربریدة حسین (ع) را در تشت نهاد و با چوب‌د‌ستى به صورتش مى‏زد، زینب کبرى (س) با سخنرانى خویش غرور یزید را در هم کوفت و او را از کرده خویش پشیمان کرد. سرانجام یزید مجبور شد کاروان را با احترام به مدینه برگرداند. 🔰در مدینه نیز زینب (س)، پیام آور شهیدان، ساکت ننشست. او با فریادش مردم مدینه را بر ضد حکومت یزید شوراند. حاکم مدینه در پى تبعید حضرت زینب (س) برآمد. به نوشته برخى حضرت به شام سفر نمود و در همان جا درگذشت. برخى دیگر گفته‏اند: حضرت به مصر هجرت نمود و در تاریخ پانزدهم رجب سال 62 هجرى درگذشت.(3) 🔰برخی معتقدند بعد از ورود کاروان اهل بیت(ع) به مدینه، دلیل روشنی نداریم که حضرت زینب از مدینه بیرون رفته باشد، بنابر این در مدینه درگذشت و در قبرستان بقیع دفن شد، اما مکان دفن او در بقیع مشخص نیست، همان طور که شخصیت‌های بزرگ دیگری از اهل بیت(ع) در بقیع مدفون هستند و مکان قبر آنان مشخص نمی‌باشد.(4) 🔰دربارة مدت اسارت مدت اسارت حضرت زینب و حرکت آنان از شام به مدینه، مرحوم دکتر آیتی بر این باور است که تاریخ حرکت اهل بیت به شام، هنگام رسیدن آنان به دمشق، مدت توقف اسیران در مرکز حکومت یزید، تاریخ حرکت آنان از دمشق به مدینه و هنگام ورود آنان به مدینه، به درستی معلوم نیست.(5) 🔰برخی نوشته‌اند که سر مطهر امام حسین(ع) روز اوّل صفر به شام رسید و چند روز بعد اسیران وارد شام شدند.(6) روز هشتم ورود اهل بیت(ع) به شام یزید آنان را احضار کرد و بین ماندن در شام یا رفتن به مدینه آزاد گذاشت، که آنان رفتن به مدینه را انتخاب کردند.(7) 📗پی‌نوشت‌ها: 1ـ لهوف، ص 218؛ مقرم،‌ مقتل الحسین، ص 324؛ ارشاد، ج2، ص 144. 2ـ ارشاد، ص 116 ـ 117؛ بحار الانوار، ج 45، ص 117. 3ـ زینب پیام‌آور عاشورا، سید عطاءالله مهاجرانى، ص 287، 347 ـ 348 ـ 352. 4ـ اعیان الشیعه، ج 7، ص 140. 5 – علی نجاتی، قطعه‌ای از بهشت، ج2، ص 607. 6 – علامه شعرانی، دمع السّجوم، ترجمه نفس المهموم، ص 287 – 289. 7 – همان، ص 534. @majmaozakerine
🏴 می‌کشم روی زمین پای پر از آبله را تا میان من و تو کم کنم این فاصله را😭😭 سرِ نیزه ، وسط تشت طلا ، کنج تنور فرصتی نیست بگیرم سر پر مشغله را😭😭 کاش دست تو کمی موی مرا شانه کند بلکه آرام کنی دختر بی حوصله را😭 علت لکنت من را که خودت می بینی ورم صورت و زخم لب و خون لثه را😭😭 جان من فکر نکن قافیه را باخته ام خواستم پیش تو راحت بنویسم گله را😭😭 بین بازار به اشکم همه می‌خندیدند دوست دارند چرا گریه ی در هلهله را😭😭 کاش بودی و مرا باز بغل می کردی کاش بودی که بگیری يقه ی حرمله را😭😭 عمه در هلهله ها گفت کجایی عباس؟ غیرت الله بیا ختم کن این غائله را😭😭 عمه کوهیست که ما تکیه به او میکردیم مادری کرد ، که آرام کند قافله را😭😭😭 خطبه ای خواند که بند دلشان را لرزاند شام حس کرد دم صحبت او زلزله را😭😭😭 راستی واژه‌ی "یابن طلقا" یعنی چه؟ عمه آتش زده این سلسله ی باطله را😭😭 او عقیله ست، صبور است، خدا حفظ کند دختر فاطمه ی عالمه ی فاضله را😭😭 حسم این است که من دردسر قافله ام کاش با خود ببری دردسر قافله را😭😭😭 می کشم منت اگر ناز مرا هم بکشی می کشم روی زمین پای پر از آبله را😭😭 🏴🏴 @majmaozakerine
مےگفت: + اگه‌مےخواے اربعین برے به‌دختـرارباب‌بگو... چون‌اون‌خوب‌مےفهمـه‌جاموندن‌ازقافله‌ے حسین‌یعنے چۍ...😭😭😭
🏴🏴🏴🏴🏴🏴 زهر از راه رسیدست به دادم برسد میرود زخم جگر سوز به مرحم برسد مرگ آبی است که بر آتش قلبم برسد چشک بارانی از گریه روی هم برسد سینه من دم آخر چقدر سنگین است زیر پا نیست ولی مثل پدر سنگین است به خدا زندگی ام سخت تر از مردن بود کار هر روز و شب خون جگر خوردن بود مشکی از اشک سر دوش مژه بردن بود از دل خاطره ها روضه درآوردن بود روز و شب کرب و بلا در نظرم بود فقط سختی شام بلا در نظرم بود فقط نیمه شب دیدن مهتاب عذاب میداد گریه ی بچه بی خواب عذابم میداد دیدن ظرف پر از آب عذابم میداد گریه کن ها ضبح قربانی و قصاب عذابم میداد گذر از کوچه و بازار مرا آتش زد رفتن و دیدن گلزار مرا آتش زد دیدن سفره نان بوی غذا کشت مرا حضرت برای خودش انقدر سخت نبود. اینو اهل روضه و گریه میدونن آخه نیمه شب از جا بلند شد اومد رو دامن عمه گفت جانم عمه قربونت برم چرا نخوابیدی؟ گفت عمه جان گرسنگی امونمو برده بوی غذای اینا توی خرابه پیچیده دیدن سفره نان بوی غذا کشت مرا مجلس فاتحه و ختم و عزا کشت مرا دیدن پیرهن اما عمامه عبا کشت مرا غیرتی ها غارت معجر ناموس خدا کشت مرا صید افتاده ی دربند کمند آبم کرد دیدن دختر با موی بلند آبم کرد چه چهل سال غریبی که در افسوس گذشت در شرار محن و غربت محسوس گذشت هرشب خاطره آشفته به کابوس گذشت روز من با عرق شرم ز ناموس گذشت آه مارا که در انظار گذر میدادند از سر بام همه هلهله سر میدادند بذار برات روضه ای که امام زمان خون گریه میکنه عرض کنم مونس بی کسی و غربت ما سلسله بود سر آزردن ما شام چه بی حوصله بود آتش از چهار طرف منتظر قافله بود نمک زخم دلم قهقه ی حرمله بود تا رسید عمه مظلومه من بزم یزید سر مِی شد موی عباس به یکباره سفید من بمیرم از روی تخت نگاهی به تکر میکرد شعر میخواند و ز می هی قدحی پر میکرد مست از شمر سر آورده تشکر میکرد به سر زخم از این فتح تفاخر میکرد با سر چوب سر قاری قرآن افتاد هم لَبَش ریخت بهم هم دو سه دندان افتاد حسین.... آه.... ــــــــــــــــــــ ..•🥀• 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
■ ✅ امام زین العابدین علیه السلام در ۱۵ جمادی الاول سال ۳۶ و یا ۵ شعبان سال ۳۸ قمری در مدینه متولد شد و در ۱۲ یا ۱۸ یا ۲۵ محرم سال ۹۴ یا ۹۵ به شهادت رسید و در قبرستان بقیع مدفون گشت و هشام بن عبدالملک ، برادر خود ولید بن عبدالملک که خلیفه آن زمان بود را وادار کرد که آن حضرت را به زهر مسموم سازد و او هم چنین کرد. ❶ به درستی که دوست داشتن ما اهل بیت، گناهان بندگان را مےریزاند همانطور که باد، برگِ درخت را مےریزاند. ⇦ ینابیع المودة ج۲ ص۳۷۵ ❷ مایهٔ تعجب است از کسی که دیروز نطفه ای بود و فردا مرداری مُتعفن است، چگونه تکبر می کند و به دیگران فخر می‌فروشد. ⇦وسائل الشیعه ج۱۶ ص۴۲ ❸ بر شما باد بر ادای امانت! اگر قاتل حسین بن علی علیه السلام شمشیری که بوسیله آن ، پدرم حسین بن علی علیه السلام را کشت، نزد من به امانت مےگذاشت، من آن را به او رد می کردم(بر می گرداندم). ⇦امالی صدوق ص۲۴۶ 📚‍ احادیث الطلاب ص۶۳۰ تا ص۶۵۰ 🖤💚🖤💚🖤💚🖤 ‌‌
3143941.mp3
10.56M
🔳 🔳 🔳 خدا ببین کی برگشته همون که دنبالش بودم همون که خیلی گریونه روضه گودالش بودم بابا، سلام عشقم ای همه زندگیم شکسته شدم اول بچگیم یه دختر به بابا فقط دلخوشه رگای بریدت منو میکشه بر آن لب خونی تو، الهی من بمیرم دیدی که تو بزم شراب بین طناب اسیرم نشد که خیزرون رو از دست یزید بگیرم کشته کرب و بلا سن یارالی من یارالی بو نه عالمده بابا سن یارالی من یارالی رفتی رقیه ات تنها شد اسیر نامحرمها شد روی کبود من مثل مادربزرگم زهرا شد بابا، بیا و بکش دستی روی سرم مثه موی تو سوخته موی سرم خودم رو زدم وقتی که دیدمت لبم خونی شد وقتی بوسیدمت تو کجا اینجا کجا سن یارالی من یارالی بو نه عالمده بابا سن یارالی من یارالی میون راه حس میکردم میباره بارون هر لحظه دیدم که خون بابامه میریزه از روی نیزه بابا، تا که رفتی تو بزم شراب جلوی چشامو گرفته رباب نمیخواستم اما شنیدم دیگه یکی داره حرف از کنیزی میگه اینه ختم روضه ها سن یارالی من یارالی @majmaozakerine
4_5997077137645899473.mp3
9.04M
‍ ‍ . سلام الله علیها جواد محمدی✍️ عرض سلام ، محضر رقیه بانوی عزیز شهر شام عرض سلام ، اون که تو سه سالگی با خطبه هاش کرده قیام ، رقیه عرض سلام ، خدمت شاهی که هستم از ازل براش غلام عرض سلام ، به جلال و جبروت حضرت والا مقام ، رقیه تموم زندگیه من شده این سه ساله رقیه دوریه من ز روضه هات محاله محرم شبای سوم پر شور و حاله رقیه ماه بی همتا رقیه زهرا رقیه سکان دار کل دنیا یکتا رقیه هستیه حضرت زینب حلما رقیه دیده بان روی دوش سقا رقیه شه بانو یارقیه ................................. بند دوم محترمه ، مثل عباس علی تو کربلا باجنمه محترمه ، صاحب غلام و خادم و کنیز و حشمه رقیه محترمه ، جایگاه او رو شونه ی امیر علقمه محترمه ، دست حاجات داره مثل باباش با کرمه رقیه نه تنها تو شهر شام و کوفه قهرمانه چرا که وسعت نام او تا بیکرانه برات اربعینم دست رقیه جانه رقیه فرمانده لشگر بابا یاور بابا دردونه ی علی اکبر دلبر بابا مثل سیبی که از وسط، به دو نیمه شده هستی تو ام ابیها مادر بابا شه بانو یارقیه سبک و شعر @majmaozakerine
4_5922773245647390578.mp3
2.19M
‍ ‍ ‍ زبانحال حضرت رقیه سلام الله علیها سبک :: یخلدی سقا یره... کلامی زنجانی گل دادیمه عمه جان - گل دوداقه جان گلوب منیم یارالی بابام - لبلرینده قان گلوب وای منه - وای منه - مهربان قوناقه باخ من باخا بیلمورم - یاره لی دوداقه باخ الله. مسافرلری - سالماسین یامان گونه هانسی مسافر دوشر - بو بابام قالان گونه هی دئدیم گئتمه بو - یول خطرلیدی بابا کربلا یولاری - دردسرلیدی بابا من بو باشین عمه جان - یوز گوزون گرک یووام حقدن ئولوم ایسترم - مستجاب اولار دعام دردیمین سهمینی - هئچ کسیله بولمرم قویما گئتسین بابام - گئتسه راحت ئولمرم باد صبا دردیمی - یاریمه یتورمدی گلدی بابام حیف اولا - اصغری گتورمدی منتظردی گوزوم - قانه دوندی گوزیاشیم قورتار الله منی - هاردا قالدی قارداشیم من بیلوردوم سویگولوم - اختارار تاپار منی گلدی یوخوما گئجه - گل دئدیم اپار منی عمه زهرا جانی - یار اپاردی صبریمی اکبریم گلمدی - قاز منیمده قبریمی ☑️👆👆👆 بانوای مرحوم حاج محمدباقرمنصوری 👇👇
4_5958473971589450601.mp3
6.9M
صدای مادرت میاد عالمو غم، بر میداره حرم قُرُق میشه براش تا فاطمه،پا میزاره شب های جمعه حرم، غوغا میشه درای آسمون رو صحنت،وا میشه 🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 صدای مادرت میاد عالمو غم، بر میداره حرم قُرُق میشه براش تا فاطمه،پا میزاره میگه پسرم،لب تشنه با دِشنه تورو کشتند آبت ندادند میسوزه دلم از این غم، یه مرهَم واسه دل بیتابت ندادند 😭 ُبُنَیَّ قتلوکَ عطشانا بُنَیَّ قتلوکَ عطشانا بُنَیَّ قتلوکَ عطشانا شب های جمعه حرم، غوغا میشه دَرای آسمون رو صحنت،وا میشه صدای مادرت میاد عالمو غم، بر میداره حرم، قُرُق میشه براش تا فاطمه،پا میزاره میگه پسرم،لب تشنه با دِشنه تورو کشتند آبت ندادند میسوزه دل از این غم یه مرهم واسه دل بیتابت ندادند 😭 بُنَیَّ قتلوکَ عطشانا بُنَیَّ قتلوکَ عطشانا بُنَیَّ قتلوکَ عطشانا @majmaozakerine
قسمت اول : ( علیه السلام ) من نگویم ظلم بر من کم کنید بلکه زنجیر مرا محکم کنید ( ای غریب ، ای غریب ... از امروز غل و زنجیر به گردنش انداختند ، امروز وقتی حضرت رو سوار بر شتر بی جهاز کردند ، نوشتند شتر ، یک کوهانه بود ، حضرت رو مرکب قرار نگرفت ، از روی مرکب بر زمین افتاد ، عوض اینکه بگن کجاوه بگذارید ، محمل بگذارید ، مرکب راهوار بیارید ، میدونید چه دستور دادند ؟ دستور دادند پاهای حضرت رو از زیر شکم شتر ببندند ... ؟ ) من نگویم ظلم بر من کم کنید بلکه زنجیر مرا محکم کنید ظلم بر من بیش از، این ها کنید ( اگه میخواهیدتازیانه بزنید ، به من بزنید ، میخواهید سنگ بزنید ، به من بزنید ... ) ظلم بر من بیش از، این ها کنید لیک دست عمّه ام را واکنید عمّه ام چون مادرم زهرا شده پشتش از بارِ مصیبت ، تا شده مادرم گر پهلویش از در شکست عمّه ام را چوب محمل سر شکست ... روضه های زین العابدین ، عجیبه ، بی جهت نبود 35 سال گریه میکرد ، اما درِ دروازه شام ، یک جمله ای فرمودند ، که کنار بدن بی سرِ بابا هم این جمله را نگفتند ... فرمود ای کاش مادر مرا نزائیده بود ... آدم وقتی صحنه ای رو ببینه از دنیا سیر شده باشه ، میگه ای کاش من نبودم نمی دیدم ... مگه حضرت چه صحنه ای می دید ؟ شاید یک نگاه میکرد می دید عمه هاش رو دارند تازیانه می زنند ؟ یه نگاه میکرد می دید خواهراش رو دارند سنگ می زنند ... اما یه صحنه ای نوشتند ، جگر رو آتیش میزنه ... نوشتند : یه پیرزن شامی ، از بالای بام ، یه سنگی پرتاب کرد ، این سنگ به سرِ بریده ی ابی عبدالله ... سر از بالای نیزه روی زمین افتاد ... زین العابدین این صحنه ها رو دید ، فرمودند : ای کاش مادر مرا نزائیده بود ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📋 دوتامون لبامون پر از خونه / *بخش اول صوت* (س) با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ @majmaozakerine دوتامون لبامون پر از خونه موهام مثل موهات پریشونه حالا مثل تو من یه دندونِ شکسته دارم دوتامون موهامون پر از دوده قراره جدایی مگه بوده یتیمی برا من هنوز زوده سنی ندارم حق داری نشناسی ، موهام سفید شده این روزا لرزشِ ، دستام شدید شده از بین دخترا ، من خسته تر شدم زودتر بیا بریم ، که دردسر شدم نمی‌پرسم انگشترت چی شد نپرسی ازم معجرت چی شد ببین قسمت دخترت چی شد توی خرابه تو شام صد دفعه کربلا دیدم بلا دیدی بابا بلا دیدم سرت رو تو طشت طلا دیدم حالم خرابه امشب بیا خودم ، مادر بشم برات خاکا رو پاک کنم ، از صورت و لبات حالا که اومدی، بیشتر پیشم بمون لبهاتو می‌بوسم ، قرآن برام بخون سرِ روی نیزه بابام میشی همون مهربون که میخوام میشی تو هم‌بازی این روزام میشی می‌بینی تنهام خیال کن نریخته موهای من ببین سالمه ابروهای من دیگه خسته نیست زانوهای من بشین روپاهام من فرض میکنم ، آغوش داری و من رو تو آغوشِ ، گرمت میذاری و تو فرض کن منم ، گوشواره دارم و اصلا نگاه نکن این ، گوشای پاره‌مو *شاعر: ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ @majmaozakerine
📋 (س) (ع) / *بخش دوم صوت* با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ همچین که این سر رو آوردن بغل کرد؛ بابا یادته شبا میومدم رو پاهات میخوابیدم برام لالایی میخوندی، برام قصه تعریف میکردی. حالا منم پاهامو دراز میکنم سرتو رو پاهام ‌میذارم، میخوام برات لالایی بخونم: لالا لالا ، گلم لالا بابای خوشگلم لالا @majmaozakerine اینقد با باباش حرف زد. راوی میگه یه مرتبه دیدم از موها شروع کرد هی نوازش می‌کرد، همه جارو یکی یکی سوال می‌کرد: بابا موهات چرا سوخته؟! همچین که رسید به این لب‌ها گفت: بابا دیگه از این ‌نمیگذرم. موهات سوخته بود حرف نزدم، پیشونیت شکسته بود حرف نزدم... ( نوشتن صورت هجده زخم کاری داشته) از همه گذشتم، ولی از این نمیگذرم بابا. آخه همه‌ی این زخمایی که تو صورتت هست، تو سرت هست من ندیدم، نمیدونم کجا این زخما پیش اومده برات. اما بابا دیروز یه صحنه‌ای دیدم باور نمی‌کردم، اما حالا فهمیدم چی شده... حالا که من اونجا بودم این صحنه رو دیدم منم خودمو مثل تو میکنم (چی؟!) دیروز می‌دیدم چوب یزید بالا میره، دستای عمه‌م بالا می‌رفت، چوب که پایین میومد قدّم نمیرسید ببینم به کجا میخوره، حالا فهمیدم اون نامرد با این لبهات چیکار کرده... حسین.... قسمت دوم @majmaozakerine
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ـــــــــــــــ|SevilMusic|ـــــــــــــــ میون این شبایی که حیرونم مهدی /◦♫◦\ نفس کشیدن رو به تو مدیونم /◦♫◦\ مثل همیشه از شما ممنونم ممنونم ممنونم /◦♫◦\ معلوم الحالم بی تو نگاه تو بی بال و بالم /◦♫◦\ می گیرم از تو رزق یک سالم آقام حسین /◦♫◦\ به این می بالم مادرم داده شیر حلال ام /◦♫◦\ غم تو شده مال و منال ام /◦♫◦\ دست این سینه زن شش گوشه ات رو میخواد /◦♫◦\ دوری بسه دیگه داره اشک هام در میاد /◦♫◦\ شمیم تربت تو رو دوست دارم /◦♫◦\ هوای هیئت تو رو دوست دارم /◦♫◦\ آقا زیارت تو رو دوست دارم دوست دارم /◦♫◦\ الحمدالله نوکر خونه زادتونم /◦♫◦\ و انشالله دم جون دادن من تنها تو میای بالای سرم آقام حسین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ بی تمام قافیہ ها لنگ میزند 🥀 دنیا بہ شیشہ ے دل من سنگ میزند 🍂 ساعٺ بہ وقٺ غربتتان گشتہ اسٺ ڪوڪ ⏰ حالا مدام در دل من زنگ میزند 🥀 💚الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج💚