هدایت شده از کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
4_5954248501159265976.mp3
2.43M
#شورامام_حسنی_جدید
#داره_روی_لب
♻️♻️♻️♻️
✅بنداول
داره روی لب دائم زمزمه
ذکره مجتبی بی بی فاطمه
نفسی بفداک سیدی حسن
ذکر رو لب شاه علقمه
.....
سامان من حسن
ایمان من حسن
ای جان وهستی و
جانان من حسن
♻️➖➖➖➖➖♻️
✅بنددوم
وای از لحظه ای که تیغ میزنه
رجز توی جنگ بلیغ میزنه
یک زن شترسوار تو جمل
از وحشت فقط هی جیغ میزنه
.....
ای بدل حسن /ای بی مثل حسن
ای حیدری تبار شیرجمل حسن
یا حسن یامولا یا حسن یامولا
💠💠6⃣5⃣0⃣💠💠
♻️➖➖➖➖➖♻️
#شعر_و_سبک_غلام_قنبر
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
هدایت شده از کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
1. از روز اول.mp3
2.77M
#بصیرتی
#رجز_خوانی
#حاج_امیر_کرمانشاهی🎤
از روز اول
ما پیمان بستیم
پای این پرچم
تا آخر هستیم
چه خیری سرِ این
سفره فراهم شد
حسینیه شفا خانه ی عالم شد
شعور از قِبَلِ شورِ محرم شد
خیمه علَم شد
خیمه علَم شد
مگر از ، درِ خانه ی تو
بهتر داریم ؟
که دمی ، ز تو و علَمت
دست برداریم ؟
با مدد از یاحیدر کرار
یکصد و ده بار حیدر کرار
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
# روضه ابوالفضل العباس ع💚🌴
خدا یا شرح غم خواندن چه سخت است
زداغ لاله پژمردن چه سخت است
نمی دانی که با دست بریده
ز پشت اسب افتادن چه سخت است
اگر تیری درون چشم باشد
نمی دانی زمین خوردن چه سخت است
(آقا جان )
شنیدم دستهایت را بریدند
شنیدم چشم نازت را دریدند
چون طفلان این سخن ها رو شنیدند
همه از هم خجالت می کشیدند
وای بمبرم برات آقا جا
امد دم خیمه خیمه طفلان دید بچه ها روی شکمشون رو روی زمین مرطوب نهادند تا از تشنگی شان کاسته شود
غیرتش به جوش آمد
صدا زد:سیدی ، مولای من ، سینه ام تنگ شده اجازه بده برم میدان
امام حسین فرمود: می خواهی بروی برو ، اما اول برای بچه هایم قدری آب بیار
خودش را به طرف شریعه فرات رسانید مقداری اب به کف دست گرفت اما
یاد لب تشنه برادر ، یاد تشنگی بچه های برادر افتاد
اب را روی اب ریخت به سوی خیمه ها حرکت کرد
اما دشمنان دستهای نازنینش را جدا کردند
اما هنوز امید داره هنوز اب داره
وای بمیرم
امان از اون لحظه ای که تیر به مشکش زدند وقتی تیر به مشک اباالفضل اصابت کرد همه اب روی زمین ریخت
امیدش نا امید شد
الهی امیدت نا امید نباشه عزیز دلم
یک عمود اهن هم به فرق نازنینش زدند
از روی اسب به زمین افتاد
صدا زد : برادر برادرت را در یاب
اه امان از اون لحظه ای که امام حسین امد علقمه دید دستهای علمدارش بریده تمام بدن قطعه قطعه صدا زد برادرم کمرم شکست الهی هیچ کسی داغ برادر نبینه الهی غم برادر نبینی عزیز دلم
دلم خون دلم خون ایهاولناس
گرفته علقمه بوی گل یاس
ولی قدر چمن را بلبل افسردا می داند
غم مرگ برادر را برادر مرده می داند
ز کوشش های عباس و سکینه گشته ام معلوم
که اب را لعل لب خشکیده می داند
😭😭😭😭😭😭😭😭😭
اجرای سبک:🎤 بانوای مداح اهل بیت ع استاد کربلایی محمد دیدبان
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴
😭😭😭😭😭😭😭
التماس دعا
آقاست گدای او فقیرش مشمار
هدایت شده از کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
1_1202722648.mp3
3.07M
#زمینه #شهادت_امام_حسن_مجتبی(ع)
🌴دل محزونه داره میخونه
🌴به یاد مادر چشام بارونه
🎤 #نریمان_پناهی
به یادِ مادر،چشام بارونه
داغ عجیبی رو قلبم نشسته
راه گلومو یه بغضِ که بسته
شهر مدینه دلـم رو شکسته
خودم دیدم
تو کوچه راه مادرم رو سد کرد
خودم دیدم
زخم زبون حال و روزش رو بد کرد
خودم دیدم
چادر مــادر منو لگد کــرد
وای حسن وای حسن وای حسن
حسن جان
با قلبی خــون ، نــدارم سامــون
تا دیدم سوختی ، شدم نیمه جوون
خوب شد که زینب تو کوچه نبوده
حالا کـه می بینه چهره ت کبوده
می پرسه مادر گناهت چی بوده!؟
مادر من تو با صورت خوردی زمین واویلا
مادر من تو کوچه پیر شـدم ببین واویلا
مادر من چه زود شدی خونه نشین واویلا
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میـــدونیاونبسیجیکهکتــــکشزدیچیکارکــــردکهتونکردی👀❗️
+تونکـــردی
+ونکردی..
+وبازهمنکردی...!
مداحی آنلاین - این دیگه آخرین پیغامه - نریمانی.mp3
5.8M
⏯ #واحد #حماسی #انقلابی
🍃کمترین حکمشون اعدامه
🍃این دیگه آخرین پیغامه...
🎤 #سید_رضا_نریمانی
👌بسیار دلنشین
"چادری هستم و محجبه ام
دختری از تبار عاشورا
مادرم شد کنیز فاطمه و
پدرم شد غلام شیرخدا
🔸🔹🔸
با اجازه ز مادر سادات
در حسینیه خادمه شده ام
با توکل به حضرت زینب (س)
رهرو راه فاطمه (س) شده ام
🔹🔸🔹
چادرم بوی عشق میدهد و
میوزد عطر گل ز روسری ام
ولی هرگز ندیده نامحرم
عشوه ی نابجا و دلبری ام
🔸🔹🔸
دل نبرده ز من مُد امروز
دلخوشم بر حجاب دیروزم
در مصاف نگاه آلوده
شکرلله همیشه پیروزم
🔹🔸🔹
من در این شهر پر ز رنگ و لعاب
بانویی با وقار و محجوبم
خودنمایی نمیکنم وقتی
نزد پروردگار محبوبم
🔸🔹🔸
آمده در وصیت شهدا
خواهرم ؛ خون من هدر نرود
روی مین پیکرم ز هم پاشید
تا که چادر ز روی سر نرود
کرده ام حفظ با حجاب خود
حرمت رنگ سرخ خون شهید
از سیاهیِ چادرم گشته
رنگ رخسار من زلال و سپید
🔸🔹🔸
در هیاهوی بی حجابی ها
چادرم را رها نخواهم کرد
ایهاالناس ؛ تا نفس دارم
❤ سنگرم را رها نخواهم کرد ❤"
#یدالله_شهریاری
هرروز روز عفاف و #حجاب است
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خانم های چادری با راه رفتنشون هم توی خیابون بدون اینکه حرفی بزنند شعار میدهند:)
#پویش_دختران_زینبی
#حجاب
#ایران_من
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
هدایت شده از خادمه اهل بیت مدیریت ابرگروه مجمع الذاکرین 🌺
وقتی که دورم از تو درمونم فقط اشکه
بی تو زیارتنامهی من خط به خط اشکه
میشه یه شب خوابم بیای؟
ای خوش ترین رویام
من فکر حاجت نیستم،
از تو تو رو میخوام
هر شب با پای دل،
تا مشهد اومدم
هر جای عالمم،
دلتنگ مشهدم
«دلتنگ مشهدم»
(دلم خیلی برات تنگ شده ، یا امام رضا ، تو مدینه ی منی ، تو کربلای منی، تو نجفِ منی،
من امسال که از همه جا مونده شدم بیشتر دلم تنگ شده ... یا مولا یا رضا ....)
اینجا شهیدایِ زیادی اومدن رفتن
رزق شهادت رو تو دادی،
اومدن رفتن
از این حرم رزق شهادت ساده میگیرن
اونها که میمیرن برات؛
هرگز نمیمیرن
هر شب این خونه رو،
با گریه در زدم
هر جایِ عالمم، دلتنگِ مشهدم
«دلتنگ مشهدم»
میشه نگاهم خیره به چشمای تو باشه؟
وقتی که جون میدم سرم رو پای تو باشه
میترسم اون لحظه،
تو هم باشی کنارم کاش
شبِ اول قبرم میای؟ به خودم وعده دادم...
خودت فرمودی یا امام رضا؛ ( مَن زارَنی عَلی بُعدِ داری ...هر کس با این دوری راه بیاد زیارتِ من ...
اَتیتُه فی ثَلاثهِ مَواطِن ....من امام رضا سه جا بهش سر می زنم ...اِذا تَتایِرَه کُتُب یَمینَاو شِمالا ...اون موقعی که نامه ی اعمال و دست راست و چپ من میدن....
وَ عِندَالصراط وَ عِندَ المیزان ...من منتظرتم ...
میگن مرحوم آقا شیخ مرتضی حائری همش می رفت مشهد، می اومد ترمینال به این اتوبوسها می گفت ؛ اگه جا نیست کفِ اتوبوس میشینم ،
من می خوام برم مشهد ، من اینجور شنیدم ، بعد از وفاتش در عالم رویا به یکی از شاگردانش گفت :
امام رضا وفا کرد ، هر چی من رفتم مشهد ، با همون تعداد اومد زیارتم ...
میشه نگاهم خیره به چشمایِ تو باشه ؟
وقتی که جون میدم سرم رو پایِ تو باشه
می ترسم اون لحظه
تو هم باشی کنارم کاش
وقتی که جون میدم خودت بالاسر من باش
بارون میشه برات،
اشکای بی حدم
هر جای عالمم، دلتنگ مشهدم
«دلتنگ مشهدم»
خوب یه بندم روضه بخونم ....
سر رویِ خاک حجره میذاری
تک و تنها
هی زیر لب میگی
کجایی مادرم زهرا ؟
رضا جانم ...بمیرم برات ..
آقای ما رفت دارُالعماره ..اون میوه ی مسموم رو تعارف کرد ...اون مامون ملعون ...آقایِ ما امتناع کرد ...اجبار کرد گفت مجبوری بخوری...در روایت هست دو سه دانه انگور بود یا انار بود ...دو سه دانه تناول کرد ..سریع بلند شد ....مامون ملعون صدا زد ...اِلی اَین ؟ کجا میری ؟
فرمود: اِلی حَیثُ وَجَهتنی ...به همون جایی که من و فرستادی ....
عجب سَمّی به امام رضای ما دادن...از دارالاماره تا منزل راهی نبود ...مرحوم شیخ صدوق در عیون الاخبار رضا روایت کرده : این راه کوتاه رو امام رضای ما پنجاه با نشست و بلند شد ....
مثل مار گزیده ها به خودش می پیچید ...
آخ بمیرم برات ....هی صدا می زد جگرم...
آی قربون شما برم که گریه می کنید ولی حسین حسین میگید ...دستور امام رضاست
به ریان بن شبیب، یابنَ شَبیب اِن کُنتُ باکیا لِشیِ
فَابکِ لِلحُسَین ....اگه خواستی گریه کنی برا حسین گریه کن ...
آخ بمیرم ...وارد منزل شد اباصَلت درها رو ببند
من داخل حجره میشم ...کسی رو راه نده ..
اباصلت میگه همه ی درها رو بستم ...
یه وقت دیدم یه ماه پاره ای وارد منزل شد ...
ای آقا ! ای جوان نورانی! من همه ی درها رو بسته بودم ، شما چطور وارد شدید؟
یه نگاهی کرد ، ای اباصلت ! خدایی که من رو از مدینه به طوس آورد از در بسته رد میکنه ....
وارد حجره شد جوادالائمه.....
سر بابا رو بلند کرد ، به دامن گذاشت ، دلش راضی نشد ....وَقَبَّلَ ما بینَ عَینَین...
بین دو دیدگان پدر رو بوسه زد ، دلش راضی نشد ...وَ دمَّه اِلی صَدرِه...آی بابای غریبش رو به سینه چسبانید ...
عَلی وَ صلَّ الله عَلی الباکینَ عَلیَ الحُسین ....
دلها بسوزه ...اما کربلا کار برعکس شد ...
پدر پیری آمد ..سر جوانش رو بلند کرد ...
آخه قاعده اینه ، پسر باید بیاد بالای سر پدر مثل جوادالائمه...
اما کربلا اینطور نبود ..امام حسین آمد بالای سر علی اکبر ...سر علی رو بلند کرد به دامن
گذاشت ....
فَجَعلَ یَبسَهُ الترابَ اَن وَجِهه.... خاک رو از صورت جوانش پاک کرد ...
آی نگاه کرد فرقِ پسر مثل باباش امیرالمومنین شکافته... دلش راضی نشد ..
وَ وَضَعَ خَدَّهُ عَلی خَدِّه.....صورت به صورت علی گذاشت....بعد صدا زد؛ علی !عَلَی الدُنیا بَعدکَ العَفا...دلش راضی نشد..
رو کرد سمت لشکر دشمن یابنَ سعد ....قَطَعَ اللهُ رَحِمَک کَما قَطَعَ رَحِمی ...نفرین کرد خدا رَحِم تو رو قطع کنه ....
راوی میگه دیدم یه وقت برکشت سمت خیمه ها
وَ اَقبَل عَلی فِتیانِه ...یه نگاهی به جونای بنی هاشم کرد ، صدا زد؛ یا فِتیَه بنی هاشم اِحمَلوا اَخاکُم....
جوانان بنی هاشم بیایید
علی را بر در خیمه رسانید
سید بنِ طاووس نوشته راوی لشکر دشمن میگه ؛
یه وقت دیدم ..یه زنی از خیمه ها بیرون آمد ...
*فَجاءت زَینب وَ هی تُنادی یا اُخَیاه یابنَ اُخَیاه*..
میگه زینب صدا میزد ؛ وای برادرم وای پسر برادرم...
۱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یا امام رضا یه دنیا دلم تنگ شده برات
8. بیان داستان.mp3
2.21M
#روضه_امام_حسن_مجتبی
(علیه السلام)
#استاد_حیدرزاده
#قسمت_هفتم
#بیان_داستان
گفت توخونه با خانومم حرفم شد ، نزاع بالا گرفت ، خیلی ناراحت شدم ، عصبانی شدم ، محکم سیلی زدم تو صورت خانومم ، از خونه زدم بیرون ، خجالت میکشیدم تو خونه بمونم !
از خونه اومدم بیرون ، پشیمان شدم ، چرا من این کارو کردم ؟ چرا من سیلی زدم به خانومم ، اومدم پیش یکی از رفقا گفتم فلانی من امروز یه اشتباهی کردم ، عصبانی شدم سیلی زدم به خانومم ! الان دیگه خجالت میکشم ، روم نمیشه برگردم تو خونه ، چیکار کنم ؟
گفت یه جعبه شیرینی بگیر ، یه دسته گل بگیر، برو خونه از خانومت عذرخواهی کن از دلش بیرون بیار ، شیرینی گرفتم ، گل گرفتم ، اومدم درِ خونه در زدم ، هر دفعه خانومم میومد درو باز میکرد ، اما این بار دخترِ کوچولوم اومد ، تا نگاه به من کرد ، سرشو پائین انداخت رفت داخل خونه ...!
اومدم با شرمندگی یکی یکی اتاقهارو نگاه کردم ، دیدم خانومم نیست ، دیدم تو اون اتاق عقبی یه گوشه ای نشسته زانواشو تو بغل گرفته ، سرشو رو زانوش گذاشته ، نشستم جلوش ، شیرینی رو گذاشتم ، گل رو گذاشتم ، گفتم خانوم ببخشید، اشتباه کردم عصبانی شدم ، دستِ خودم نبود سیلی به شما زدم عدرخواهی میکنم
دیدم سرشو بلند کرد ، همینطورکه آهسته آهسته اشک میریخت گفت: شوهرم عیبی نداره ، اتفاقی که افتاده ، اما یه خواهشی ازت دارم ، این بار اگه خواستی بزنی ، جلو دخترم نزن ! از موقعی که سیلی به من زدی این دختر خرد سالم ، دستشو رو صورتم گذاشت ...
اِاای ی ی زینب زینب زینب ...
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
9. گریز به کربلا.mp3
2.72M
#روضه_امام_حسن_مجتبی
(علیه السلام)
#استاد_حیدرزاده
#قسمت_هشتم_و_پایانی
#یک_گریز_کوتاه_به_کربلا
حالا که فهمیدی تو کوچه ها چه اتفاقی افتاد ، بزار این یه بیتو بخونم التماس دعا :
مادر دیدم که خصمِ ستمکارریخت برسرت ، یازهرا یازهرا ... خدا میدونه من با این یک بیت شعر مدت ها گریه میکردم !
مادر :
دیدم که ریخت خصمِ ستمکار بر سرت
قدم نمی رسید که خود را سپر کنم
( شاعر : حاج غلامرضا سازگار )
اِاای ی ی .. قربونِ این خانومِ 5 ساله برم ، که زبان حالش اینه میگه دستم نمیرسید ، اگه مدینه قدت نرسید که دفاع کنی از مادر ، اما کربلا تلافی کرد ، کجا ؟ هر موقع می اومدند بچه هارو کتک بزنند، می دوید بازوشو سپر میکرد ، رقیه رو نزنید ، سکینه رونزنید ، آآی ی آی بابا بابا بابا ...
به جانِ مادرت زهرا ،
پدرجان از تو ممنونم
که من با پا تو را خواندم ،
تو با سر آمدی پیشم ... !
شاعر : #جواد_زمانی
بیش از همه به حالِ زینب دلم بسوخت
(آخه) مادر کسی مقابلِ دختر نمیزند !
شاعر : #حاج_سید_رضا_موید
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
2. مدح امام حسن ع.mp3
4.16M
قسمت دوم
#مدح_امام_حسن_مجتبی
(علیه السلام)
#استاد_حیدرزاده
یوسفِ آلِ پیمبر،
شهِ لاهوت مقام
نجلِ شاه مدنی ،
قافلهسالارِ انام
اولین سبطِ نبی ،
فخرِ نبیینِ عظام
دومین حجتِ برحق و
امام اِبنِ امام
گوهرِ بحرِ جلالت ،
دُرِ فرخنده صدف
پور زهرا و نخستین پسرِ شاهِ نجف
میشدی چونکه بهدوشِ
شهِ لُولاک سوار
( پیغمبر امام حسن و امام حسین را روی دوشش سوار میکرد)
میشدی چونکه بهدوشِ
شهِ لُولاک سوار
( حضرت نماز میخوند ، امام حسن و امام حسین روی دوشش می آمدند ، آهسته از سجده بلند میشد ، عزیزانش را از روی شانه برمیداشت ، دوباره به سجده میرفت ، امام حسن و امام حسین به دوش پیغمبر، ص )
میشدی چونکه بهدوشِ
شهِ لُولاک سوار
میگشودی لبِ دُر پرورِخود
بر گُفتار
میربود از دلِ هر رهگذری
صبر وقرار
( امام حسن را روی دوشش سوار میکرد ، با خودش می برد مسجد ، وقتی امام حسن حرف میزد ، آنقدر با نمک حرف میزد ، هر کسی صداشو میشنید ، می ایستاد ، مجذوب صدای دلنشین امام حسن میشد ،
میشدی چونکه بهدوشِ
شهِ لُولاک سوار
میگشودی لبِ دُر پرورِخود بر گُفتار
میربود از دلِ هر
رهگذری صبر وقرار
بوسه میزد به لبش
پادشهِ عرش وِقار
لذت از صحبت او ،
فخرِ رسالت می بُرد
سویِ مسجد حَسنش را
به جلالت میبُرد
شاعر :
#عویض_بازرگان ( فاخر )
#روضه_امام_حسن_مجتبی
( علیه السلام )
#استاد_حیدرزاده
تا ابد بانیِ
کل مهربانی ها ، حسن
لافتی الا علی و
لا کریم ، الا حسن
#مربع_ترکیب_بند
#شاعر_محمد_حسین_رحیمیان
شب کربلا مثل روز است روشن
( کربلا رفته ها ، بینُ الحرمین رو نگاه کنید ، مثل روز روشنه ، حرم امام حسین ... )
شب کربلا مثل روز است روشن
بقیع تو اما ، شبی تار دارد
ضریح حسین است شش گوشه اما
ولی دورِ قبر تو دیوار دارد
#آقا_جان
تو در کوچه های مدینه غریبی
( گفت با امام حسن « علیه السلام » میرفتیم ، یه مرتبه دیدم ، رنگ آقا تغییر کرد ، بدنش شروع کرد به لرزیدن ، تکیه به دیوار داد ، گفتم آقا چی شد ؟ چرا بدنتون می لرزه ؟ چرا رنگتون تغییر کرد ؟ فرمود : مگه نمی بینی ، مُغیره داره میاد ، این مُغیره یک روز تو این کوچه ها ، مادر مارو میزد ؟
الهی بشکند دست مُغیره
که بینِ کوچه ها ،
بی مادرم کرد ...
#شاعر_استاد_سازگار
#حاج_سید_رضا_تحویلدار
مپرس از ماجرای کوچه
با کس هم نخواهم گفت
ولی آنقدر میگویم
آرزوی مرگ خود کرد
( اصلا فکر این که ، کسی مادرت رو بزنه ، آزارت میده ، چه برسه به اینکه ببینی کسی مادرت رو میزنه ؟ یه عمر همین فکر آزارت میده ... )
ای کاش من حسن را
با خود نبرده بودم
تا پیشِ چشم این طفل
سیلی نخورده بودم ...
#حاج_سید_رضا_تحویلدار
چه می شد گر مرا مادر
از آن کوچه نمی بردی
من آن جا را نمی دیدم
توهم سیلی نمی خوردی ؟
امام حسن ، مادریه ، مادریه ، یه مرگ داره ، یه شهادت داره ... به عبدالزهرا فرمود : عبدالزهرا ، چرا روضه مارو نمیخونی ؟ گفت آقا من همیشه روضه شمارو میخونم ، فرمود : نه روضه مارو نخوندی ... گفت آقا روضه شما کدومه که من نخوندم ؟ فرمود : روضه ی ما اون وقتی بود که مادرمون رو میزدند ...
همین که چشمت اشک آلود شد ، پیغمبر خدا (ص) فرمود : هر چشمی که برای حسنم گریه کنه ، کور وارد محشر نمیشه ...
#آقا_جانم
مرغ پریده دلم
خدا خدا خدا کند
گِرد مدینه گردد و
حسن حسن ، صدا کند
تیغ فلک هزار بار
اگر سرم جدا کند
به حقِ حق ، نمیشوم
ز کوی تو جدا حسن ...
#محفل_اشک_حرم_مطهر
1. 28.1.1401.mp3
6.42M
#روضه_امام_حسن_مجتبی
( علیه السلام )
#استاد_حیدرزاده
تا ابد بانیِ
کل مهربانی ها ، حسن ...
#محفل_اشک_حرم_مطهر
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
1. السلام علی المهدی ع.mp3
1.7M
قسمت اول
#شروع_مجلس_امام_حسن_مجتبی
( علیه السلام )
#استاد_حیدرزاده
السلام علی المهدی و علی آبائه
يا اَبا مُحَمَّدٍ ، يا حَسَنَ بْنَ عَلِي ،
اَيُّهَا الْمُجْتَبى يَا بْنَ رَسُولِ اللّهِ،
يا حُجَّةَ اللّهِ عَلى خَلْقِهِ ،
يا سَيِّدَنا وَمَوْلينا ،
اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا ،
وَتَوَسَّلْنا بِكَ اِلَى اللّهِ ،
وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَىْ حاجاتِنا ،
يا وَجيهاً عِنْدَاللّهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَاللّهِ
3. مدح امام حسن ع.mp3
3.11M
قسمت سوم
#مدح_امام_حسن_مجتبی
(علیه السلام)
#استاد_حیدرزاده
صاحبِ حُسن و جمالِ حَسن و
خُلقِ عظيم
ناظمِ مُلك بقا ، قاسمِ جناتُ نعيم
دل نوازِ فقرا ...
امشب یه پیغام توی این یه بیتِ ، اگه فقیر شدی درِ خونه ی امام حسن ، به فقیر همه چیز میدن ، گدا وقتی کسوت گدایی به خودش میگیره ، یعنی هیچی ندارم ، دستم خالیه ، دستم خالیه ...
یه جمله بگیم به مولا، آقاجان : شما کریمِ مدینه ای ، نه کریمِ عالمی ، در روایت داره حتی یه دونه گدارو از خودش رد نکرده ، اموالش رو دو بار در طول عمرش با فقرا تقسیم کرد ، هر چی داشت دو قسمت کرد ، یه قسمتشو به فقیر داد ، یه قسمتشو برا خودش نگهداشت
اگه دوتا لباس داشت یکیش رو به فقیر داد ، یکیشو برا خودش نگهداشت ، یه دونه فقیرو رد نکرده ، امشب بگو آقا فقیرم ، سفره یِ شما افتاده امشب ، سفره کریم اهلبیت افتاده ، از سرِ این سفره دستِ خالی بلند نشی ، از سرِ این سفره دستِ خالی رد نشی ، یه شبه ...
بگو یا امام حسن ، بگو آقا اگه گدایی بیاد درِ خونه کریمی رو بزنه ، اون شخص کریم درو که باز میکنه ، به گدا نمیگه چی آوردی ؟ به گدا میگه چی میخای ؟ ، آقا میشه امشب به ما بگی چی میخای ؟ عزیزِ زهرا ... آقا
دل نوازِ فقرا، بر اسرا، يار و نديم
چون پدر ، نازكِش و ،
ياورِ اطفالِ يتيم
هر كجا ديد يتيمي ،
بنشستي به بَرش
بركشيدي زِ وفا
دستِ نوازش به سرش ...
شاعر :
#عویض_بازرگان ( فاخر )
2. 16.2.1401.mp3
2M
#روضه_امام_حسن_مجتبی
( علیه السلام )
#استاد_حیدرزاده
ضریح حسین ات
شش گوشه اما
ولی دورِ قبر تو دیوار دارد
به به ، جانم ... تا نام امام حسن اومد ، برای غربتش ناله زدی ، بارکَ الله ، همینطوره ، انتظار مادر هم از من و تو همینه ، وقتی نام حسنم میاد ، حسنم غریبه ، غریبه ، غریبه ... آقاجان ، آقاجان ... تو در کوچه های مدینه غریبی ، غریبی ... دشنام بهش میدادند ... ؟ یا امام حسن ... چه جوری غریبه ؟ یه مرتبه دیدند داره می لرزه ، رنگش فرق کرد ، آقا چی شد ؟ فرمود : مگه نمی بینی مُغیره داره میاد ... ؟ این مُغیره مادر مارو میزد ، میزد ، میزد ...
تو در کوچه های مدینه
« غریبی ... »
حسینت ولی
یک علمدار دارد ...
فدای اون حسینی که ، وقتی رسید کنار بدن بی دستِ علَمدار ...
#محفل_اشک_حرم_مطهر
4. صاحب حسن و جمال.mp3
3.11M
#روضه_امام_حسن_مجتبی
(علیه السلام)
#استاد_حیدرزاده
#قسمت_سوم
صاحبِ حُسن و جمالِ حَسن و
خُلقِ عظيم
ناظمِ مُلك بقا ،
قاسمِ جناتُ نعيم
دل نوازِ فقرا ...
امشب یه پیغام توی این یه بیتِ ، اگه فقیر شدی درِ خونه ی امام حسن ، به فقیر همه چیز میدن ، گدا وقتی کسوت گدایی به خودش میگیره ، یعنی هیچی ندارم ، دستم خالیه ، دستم خالیه ...
یه جمله بگیم به مولا، آقاجان : شما کریمِ مدینه ای ، نه کریمِ عالمی ، در روایت داره حتی یه دونه گدارو از خودش رد نکرده ، اموالش رو دو بار در طول عمرش با فقرا تقسیم کرد ، هر چی داشت دو قسمت کرد ، یه قسمتشو به فقیر داد ، یه قسمتشو برا خودش نگهداشت
اگه دوتا لباس داشت یکیش رو به فقیر داد ، یکیشو برا خودش نگهداشت ، یه دونه فقیرو رد نکرده ، امشب بگو آقا فقیرم ، سفره یِ شما افتاده امشب ، سفره کریم اهلبیت افتاده ، از سرِ این سفره دستِ خالی بلند نشی ، از سرِ این سفره دستِ خالی رد نشی ، یه شبه ...
بگو یا امام حسن ، بگو آقا اگه گدایی بیاد درِ خونه کریمی رو بزنه ، اون شخص کریم درو که باز میکنه ، به گدا نمیگه چی آوردی ؟ به گدا میگه چی میخای ؟ ، آقا میشه امشب به ما بگی چی میخای ؟ عزیزِ زهرا ... آقا
دل نوازِ فقرا ،
بر اسرا، يار و نديم
چون پدر ، نازكِش و ،
ياورِ اطفالِ يتيم
هر كجا ديد يتيمي ،
بنشستي به بَرش
بركشيدي زِ وفا
دستِ نوازش به سرش
شاعر :
#عویض_بازرگان ( فاخر )