حُبُّ الحُسین یجمعنا:
📋 # شور روضه ای
🎤 # حاج مصطفی مردانی
✔️ # هیئت مکتب الزهرا اهواز
✍ #شاعر: خادم زینب
🖊 سبک # شور
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
اون که لگد زد در رو
علی رو کشته باتو
باید بره یکیمون
خودت بگو من یا تو
میسوزی و میمیری
میسوزم و میسازم
خودت میدونی بیتو
زندگی رو میبازم
بعد تو حیدر تو این
کوچه ها سرگردونه
داغ دل حیدر رو
بجز تو کی میدونه
یا حیدر یاحیدر
(واویلا واویلا)۳
آجرک الله
فی مصاب الزهرا
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
پاشیده خونه بازوت
تو کوچه رو دیوارا
پاشیده خون پهلوت
رو در خونه زهرا
شبا جای لالایی
مرثیه خونه حیدر
نداره خواب راحت
شبیه تو ، تو بستر
تنور تو خاموشه
سفره ی حیدر خالی
از وقتی رفتی زهرا
نمونده واسم حالی
یا حیدر یاحیدر
واویلا واویلا
آجرک الله
فی مصاب الزهرا
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
زوده که زینب باشه
مادر خونه زهرا
سخته نفسهام بیتو
ذکر لبم واویلا
حسن یگوشه شبها
زانو بغل میگیره
بعد تو روزی صد بار
از غم تو میمیره
نمیره یادم زهرا
بغض در و دیوارو
نمیره یاد حیدر
اون غم بی تکرارو
یا حیدر یاحیدر
واویلا واویلا
آجرک الله
فی مصاب الزهرا
〰〰〰〰〰〰〰〰
@majmaozakerine
حامی من خجلم از تو که در یاری من
تازیانه به تنت خورد و تماشا کردم
شرمنده ام که خانه ی امنی نداشتم
از این قفس پرستوی بشکسته پر مرو
به پیش مصطفی شرمنده هستم
که زهرا می رود من زنده هستم
خاموش گشته آتش دیوار و در بمان
امنیت است خانه ی حیدر دگر نرو
ز هوشیاران عالم هر که بینم غمی دارد
دلا دیوانه شو دیوانگی هم عالمی دارد
@majmaozakerine
.
#فاطمیه
#حاج_مهدی_رسولی
#زمینه
اینقدر غم مردمو خوردی، ای مادر غمخوار
شده حرفت ورد زبونا، الجار ثم دار
دلم از این میسوزه تو مدینه
یکی نمیگه چه غصه ای داری
تو که شب تا سحر واسه مردم
تو دعاهات چیزی کم نمیزاری
جوری فتنه شده که تو حتی
میون خوبام یاری نداری
نگرانم من واسه این زخما
نگرانم چون خونیه نفسات
مظلوم مادر بی کس مادر
میدوید تو کوچه ، یه نفس مادر
نفسش حیدر ، حیدر حیدر
حیدر حیدر حیدر حیدر
...........................................
باز مشغول کاری با لبخند که انگار نه انگار
که ازت دوتا دنده شکسته بین در و دیوار
چرا برات نگران نباشم که نفست گاهی برنمیگرده
الهی مادر برات بمیرم که تموم نفسات پر درده
اون دستای مهربونت دیگه موهامونو رو شونه نکرده
چی شده پهلوت ، کبوده بازوت
چه ورم داره ، گوشه ابروت
ای جان مادر ، بی کس مادر
چی شده پهلوت ، کبوده بازوت
چه ورم داره ، گوشه ابروت
ای جان مادر ، بی کس مادر
...........................................
مثه رازی که پنهونه بین چشم حسن و تو
میشه پیرهن حسینم امروز راز بین من و تو
انقده خوشحالت میشه بابا اگه ببینه یکم سرپایی
تو میدونستی که داری میمیری، پاشدی و گفتیم رو به راهی
من و حسین و میبینی که بازم، توو غمه روضه ی کرببلاییم
سر درد داری، از حال میری
با حسینت تا ، گودال میری
شاعر: اکبر شیخی
📢حـاج مـــهدی رســولی
🔶انقد غم مردمو خوردی، ای مادر غمخوار ...
☑️پست ویژه به مناسبت فرارسیدن ایام شهادت حضرت زهرا (س)
#فاطمیه۹۷
@majmaozakerine
ناحله الجسم یعنی !
نحیف و دلشکسته میری .
جوونی اما مادر پیری .
بهونه ی سفر میگیری .......😭
امشب شب یتیمی ماست من آروم آروم میخونم توهم آروم آروم زیر لب بگو وای مادرم وای مادرم .........
باکیه العین یعنی .بارون غصه ها میباره
چشای مادر ما تاره .دیگه علی شده بیچاره .......😭
مردم مدینه هی گفتید به زهرا یاشب گریه کن یاروز گریه کن از امشب دیگه راحت شدید دیگه صدای زهرای مرضیه نمیااااد دیگه صدای مادر نمیاد .........😭
منهدت الرکن یعنی، توون برات نمونده بانو
کی قلبتو سوزونده بانو، کی بالتو شکونده بانو
معصبه الراس یعنی .بستی سری رو که پر درده .
رنگ رخ تو مادر زرده .تو کوچه کی جسارت کرده .....😭
قربونت برم مادر روزای آخر همش از بابام علی رو میگرفتی مگه چه اتفاقی افتاد مادر تو کوچه های مدینه .......
جوری لگد خوردی که .نمیتونی بلند شی از جات.....
آخ مادرم همش دست به دیوار میگرفتی😭
مادر مادر مادر .........
جوری لگد خوردی که.نمیتونی بلند شی از جات .
جای غلافِ رو بازوهات.
داری میری کنار بابات......😭
مادر داری زینبت رو تنها میگذاری مادر شرمنده ام مادر توکوچههای مدینه دیدم دارن میزنن تورو مادر مادر مادر نتونستم کاری کنم مادر مادر مادر .......
هیچکسی ای وای من .نگفت تو کوچه به اون کافر .
نزن زنو جلوی شوهر .
بمیره زینبت ای مادر ...😭
وااای مادرم واااای مادرم 2
بمیرم برات مادر 😭......
من ایستاده بودم .دیدم که مادرم را .دشمن
گهی به کوچه .گهی به خانه میزد .....😭
الهی بشکنه اون دستی که به تو سیلی زد ...
الهی بشکند دست مغیره که بین کوچها بی مادرم کرد ......
@majmaozakerine
مادری خورده زمین ،خاک دو عالم به سرم
عالمی گشته حزین ،خاک دو عالم به سرم. . .
پسری دیده که مادر به زمین افتاده
وایم از آن و از این ،خاک دو عالم به سرم. . .
چادر و گونه ی مادر به گمانم هر دو
گشته با خاک عجین ،خاک دو عالم به سرم. . .
آنقدر ضربه ی سیلی بخدا محکم بود
ناله زد عرش برین ،خاک دو عالم به سرم. . .
دیده ای تار شد و حاصل گستاخی شد
ورم چشم و جبین ،خاک دو عالم به سرم. . .
ضربت سیلی ملعون حسنش را دق داد
ضربه هم داشت طنین،خاک دو عالم به سرم. . .
بعد از آن حادثه شرمنده نشد غوغا کرد
هیزم آورد، همین ،خاک دو عالم به سرم. . .
بر در خانه ی آتش زده ای می کوبید
آن لعین ابن لعین ،خاک دو عالم به سرم. . .
بیخبر بود گمانم در از این قصه ی شوم
میخ هم کرده کمین،خاک دو عالم به سرم
بین دیوار و در انگار کسی میلرزد
درب و دیوار غمین ،خاک دو عالم به سرم. . .
مادری دست به پهلو به زمین افتاده
زینب و داغ چنین ، خاک دو عالم به سرم. . .
سوخت از داغ غم بستن دستان علی
قلب جبریل امین ،خاک دو عالم به سرم. . .
قطره خون میچکد از پهلوی مادر به زمین
وای از حال زمین ،خاک دو عالم به سرم. . .
غم و اندوه تو را با جگر پاره نوشت
حیدر خانه نشین ،خاک دوعالم به سرم. .
@majmaozakerine
ﺍﮔﺮ ﺑﺎﻝ ﻭ ﭘﺮﻡ ﺑﺨﺸﻨﺪ ﺑﯽ ﺯﻫﺮﺍ ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ
ﻭ ﮔﺮ ﺟﺎﻥ ﻭ ﺳﺮﻡ ﺑﺨﺸﻨﺪ ﺑﯽ ﺯﻫﺮﺍ ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ
ﺍﮔﺮ ﺭﻭﺯ ﻗﯿﺎﻣﺖ ﺍﺯ ﻋﻄﺶ ﺟﺎﻧﻢ ﺑﻪ ﻟﺐ ﺁﯾﺪ
ﺷﺮﺍﺏ ﮐﻮﺛﺮﻡ ﺑﺨﺸﻨﺪ ﺑﯽ ﺯﻫﺮﺍ ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ
ﺍﮔﺮ ﺁﺏ ﺑﻘﺎ ﺭﯾﺰﻧﺪ ﺑﯽ ﺣﯿﺪﺭ ﻧﻤﯽ ﻧﻮﺷﻢ
ﻭ ﮔﺮ ﭼﺸﻢ ﺗﺮﻡ ﺑﺨﺸﻨﺪ ﺑﯽ ﺯﻫﺮﺍ ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ
ﺍﮔﺮ ﺳﻠﻤﺎﻥ ﺷﻮﻡ ﺑﯽ ﻣﻬﺮ ﺯﻫﺮﺍ ﻧﺎﻣﺴﻠﻤﺎﻧﻢ
ﺧﻠﻮﺹ ﺑﻮﺫﺭﻡ ﺑﺨﺸﻨﺪ ﺑﯽ ﺯﻫﺮﺍ ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ
ﺍﮔﺮ ﭼﻮﻥ ﻧﺨﻞ ﺧﺸﮑﯽ ﺑﺎﺷﻢ ﻭ ﺍﺯ ﺭﻭﺿﻪ ﯼ ﺭﺿﻮﺍﻥ
ﻫﻤﻪ ﺑﺮﮒ ﻭ ﺑﺮﻡ ﺑﺨﺸﻨﺪ ﺑﯽ ﺯﻫﺮﺍ ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ
ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﺭﻭﺿﻪ ﯼ ﺭﺿﻮﺍﻥ ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﺣﻮﺭﯼ ﻭ ﻏﻠﻤﺎﻥ
ﺩﻣﺎﺩﻡ ﺳﺎﻏﺮﻡ ﺑﺨﺸﻨﺪ ﺑﯽ ﺯﻫﺮﺍ ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ
ﺍﮔﺮ ﺑﺎ ﺁﻥ ﻫﻤﻪ ﻓﯿﺾ ﻣﻨﯽ ﺩﺭ ﻣﺎﻩ ﺫﯾﺤﺠّﻪ
ﻭﻗﻮﻑ ﻣﺸﻌﺮﻡ ﺑﺨﺸﻨﺪ ﺑﯽ ﺯﻫﺮﺍ ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ
ﺍﮔﺮ ﺑﺎ ﺩﺳﺖ ﺟﺒﺮﯾﻞ ﺍﻣﯿﻦ ﭘﺮﻭﺍﻧﻪ ﯼ ﺟﻨّﺖ
ﺑﻪ ﺻﺒﺢ ﻣﺤﺸﺮﻡ ﺑﺨﺸﻨﺪ ﺑﯽ ﺯﻫﺮﺍ ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ
ﺍﮔﺮ ﺍﺯ ﮐﻞّ ﺳﺎﺩﺍﺕ ﻣﻠﮏ ﺑﺮ ﻗﻠّﻪ ﯼ ﮔﺮﺩﻭﻥ
ﻣﻘﺎﻡ ﺑﺮﺗﺮﻡ ﺑﺨﺸﻨﺪ ﺑﯽ ﺯﻫﺮﺍ ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ
ﺍﮔﺮ ﺑﺮ ﻣﺴﻨﺪ ﺷﺎﻫﯽ ﺑﻪ ﺑﺎﻡ ﻋﺮﺵ ﺑﻨﺸﯿﻨﻢ
ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﮐﺸﻮﺭﻡ ﺑﺨﺸﻨﺪ ﺑﯽ ﺯﻫﺮﺍ ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ
ﺍﮔﺮ ﺍﺯ ﮐﺜﺮﺕ ﺍﺷﮓ ﺳﺤﺮ ﺩﺭ ﺧﻠﻮﺕ ﺷﺐ ﻫﺎ
ﺩﺭ ﺩﺭﯾﺎ ﮔﻮﻫﺮﻡ ﺑﺨﺸﻨﺪ ﺑﯽ ﺯﻫﺮﺍ ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ
ﺍﮔﺮ ﺩﺍﺋﻢ ﺑﻤﯿﺮﻡ ﻭﺯ ﻧﻔﺲ ﻫﺎﯼ ﻣﺴﯿﺤﺎﯾﯽ
ﺭﻭﺍﻥ ﺑﺮ ﭘﯿﮑﺮﻡ ﺑﺨﺸﻨﺪ ﺑﯽ ﺯﻫﺮﺍ ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ
ﺍﮔﺮ ﺑﺎ ﺟﺎﻡ ﺧﻀﺮ ﺍﺯ ﭼﺸﻤﻪ ﯼ ﺁﺏ ﺑﻘﺎ، ﻫﺮ ﺩﻡ
ﺣﯿﺎﺕ ﺩﯾﮕﺮﻡ ﺑﺨﺸﻨﺪ ﺑﯽ ﺯﻫﺮﺍ ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ
ﮐﯽ ﺍﻡ ﻣﻦ «ﻣﯿﺜﻤﻢ» ﻋﻤﺮﯼ ﮔﺪﺍﯼ ﮐﻮﯼ ﺯﻫﺮﺍﯾﻢ
ﻭ ﮔﺮ ﺻﺪ ﺍﻓﺴﺮﻡ ﺑﺨﺸﻨﺪ ﺑﯽ ﺯﻫﺮﺍ ﻧﻤﯽ خواهم
@majmaozakerine
دشتی دوبیتی حضرت زهراس
دله حوریه باغم خوگرفته
سرشک ازدیدگانش سوگرفته
ببارای آسمونه دل.که زهرا
سه ماه است دست برپهلوگرفته
الهی نبینی مادرت مریض باشه.الهی کناره بسترنیمه جونه مادرت نشینی.الهی نبینی مادرت ازدرددستشوبه پهلومیگیره.الهی نبینی مادرت براراه رفتن ازدیوارکمک میگیره.الهی کناربسترمادرناله کردنای مادرونشنوی
الهی صدای سرفه های مادرونیمه های شب نشنوی.ولی میدونی چی بیشترازهمه داغه دله امیرالمومنین وبچه هاروزیادکرد
الهی صدای آب ریختن وغسل نیمه شب مادرونشنوی
فدای مادرغریبمون بشم.معمولاهرعزیزی ازدنیابره.وقتی میخوان تشییعش کنن.یه نفرجلوتابوت میگه بلندبگین لااله الاالله.ولی نیمه های شب نمیتونن اینم بگن
.ولی دله علی طاقت نیاورد.صدای سکوت نیمه های شب وشکست.وقتی زهراشوغسل میداد.وقتی چشماش به اون پهلوی شکسته ی زهراش افتاد.سربه دیوارگذاشت.بلندبلندگریه کرد.آی داغ مادردیده هاکجای مجلس نشستین.بچه های علی نتونستن اون شب بلندبلندناله بزنن ووای مادربگن.ولی من وشمامیتونیم
هرجانشستی صدات برسه بقیع
سه مرتبه بگویازهرا
@majmaozakerine
همسایه ها به مجلس ختمت نیامدند
من بودم و همین دو سه تا بچه های تو
خیلی به مجتبای تو برخورد فاطمه
فامیل کم گذاشت برای عزای تو
جایِ تمام شهر خودم گریه می کنم
از بس که خالی است در این خانه جای تو
زهرا مرا ببخش که نگذاشت غربتم
یک ختم با شکوه بگیرم برای تو ...
_______
علی رو حلال کن ، ورم داره بازوت
علی رو حلال کن ، که بشکسته پهلوت
علی رو حلال کن برا لحظه ای که
تو افتاده بودی در افتاده بود روت ..
علی رو حلال کن .. علی رو حلال کن ..
علی رو حلال کن ، عدو بی حیا شد
علی رو حلال کن ، که غوغا به پا شد
علی رو حلال کن برا لحظه ای که
برا اولین بار که پایِ مغیره به این خونه وا شد
علی رو حلال کن .. علی رو حلال کن ..
_______
زهرا مرا ببخش که نگذاشت غربتم
یک ختم با شکوه بگیرم برای تو ...
از دست گریه های تو راحت شد این محل
شِکوه نمی کنند به من از صدایِ تو
*هر شب میومد کنارِ قبر زهراش .. یکی ازین شبا تا خواست در و ببنده دید صدا گریه میاد .. دید صدا صدایِ حسینِ ... میگه بابا امشب میری میشه منم ببری ؟.. من دلم برا مادر یه ذره شده .. نیمه شب دست حسینُ گرفت . با هم قدم قدم زنان اومدن کنارِ قبرِ بی بی ، چند قدم مونده به قبرِ بی بی دیدن حسین پا برهنه شد .. آروم آروم خودشو رسوند کنارِ قبرِ مادر .. دست به سینه گذاشت سلام داد .. یه وقت خودشو انداخت رو قبر مادر ، صورت به قبر گذاشت .. گفت مادر دلم برات تنگه ... مادر رفتی دیگه خبر از بچه هات نمی گیری .. ( کجا نشستن گریه کنا ، گفتمو التماسِ دعا ...) اینجا یه جا بود نیمه شب حسین صورت به قبرِ مادر گذاشت ... یه نیمه شبی هم بعدِ کربلا ، زینب اومد کنارِ قبرِ مادر ... صورت رو قبرِ مادر گذاشت ... گفت مادر ، یادته یه پیراهن بهم دادی به حسین بدم ؟ .. مادر هر دختری بره سفر ، سوغات می آره ، منم سوغات آوردم ... این پیراهن پاره پاره و خونی رو گذاشت رو قبرِ مادر ... مادر اینم سوغاتِ سفرِ زینب ... *
@majmaozakerine