#روضه
#شب_سوم_محرم_۱۴۰۱
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
از حرم رفتی و آتش زده شد بال و پرم
بعد تو ریخته شد خاکِ یتیمی به سرم
چه فراقی و چه داغی که ندیده چشمم
در همین فاصله از زندگی مختصرم
چند روزی است که از حال دلم بیخبری
چند روزی است که از حالِ سرت بیخبرم
شانهی سعد شده جای سر دخترِ تو
جای آغوش تو ای کوهترین مرد حرم
مو ندارد به سر و سوخته گیسویی که
میرسیدهاست زمانی قدِ آن تا کمرم
کاش میشد که دوباره به مدینه برویم
تا که انگشتری از شهر برایت بخرم
کفترِ جلدِسرِ دوشِ عمویم بودم
حال با حرمله و شمر و سنان همسفرم
سیلی و هلهله کم بود که با زخم زبان
هر کسی زد نمک طعنه به زخم جگرم
گرچه گیسو و سرم سوخت ولی شکر خدا
معجرِ سوختهای هست ببندم به سرم
آبرو بود که از کاخ ستم میبردم
با همین اسلحه این چشمِ ترم
دست و پا گیر شدم مرحمتی کن ببرم
که در این قافله با تاولِ پا دردسرم
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#زمزمه
#شب_سوم_محرم_۱۴۰۱
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
دست خودم نبود یه دفعه پیر شدم
از خواب که پاشدم دیدم اسیر شدم
دست خودم که نیست، خرابه حالِ من
بچههاشون بابا، عمه را میزنند
دست میندازن منو میگن میریم برات
گوشواره میخریم
دست میندازن منو دست میزنن بابا
همش به روسریم
دست میندازن منو میون بازار
دست میندازن منو توی خرابه
میگن آروم بازی کنید تو کوچه
بابای این دختر رو نیزه خوابه
چشاتو وا کن و دخترت رو ببین
تو صورتم بابا مادرت رو ببین
دیگه نمیشه که مشکل رو حل کنی
دستی نداری تو منو بغل کنی
دست تو که نبود دستم شکسته از
دستِ یهود شده
یه جوری ضربه زده که حتی دستای
خودش کبود شده
دستم نمیرسید بابا تا نیزه
زد نیزهدار رو دست من با نیزه
دست کدومشون تو رو کبود کرد
دستهای خیزرون بوده یا نیزه؟
حسین آه آه آه...
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#زمینه
#شب_سوم_محرم۱۴۰۱
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
الموت اولی من رکوب العاری
مردن بهتر از ذلت است و خواری
از ما نداری غیر از این انتظاری
مثل شهید بی گناه کربلا
سازش با اهل ستم نمیکنیم
پیش کسی به جز خدا و اهل بیت
تا به ابد سر را خم نمیکنیم
ای که شده از غمت ناله مادر بلند
از سر بر نیزه ات شیعه شده سربلند
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
#زمینه
#شب_سوم_محرم_۱۴۰۱
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
نمیدونی چند بار
مُردم از بغضی که توی گلوم بوده
نمیدونی چند بار
برگشتم از مرگی که روبروم بوده
نمیدونی چند بار
اشک ما رو خندهی دشمنها درآورده
نمیدونی چند بار
عمه من رو از زیرِ دست و پا درآورده
آه بابا
عمرِ دخترت شده کوتاه
بابا
زدند منو قربهً إلی الله
آه بابا...
از کجا بگم؟
از وقتی که تو رفتی
از کجا بگم؟
از وقتی که عموم رفت
از کجا بگم؟
از وقتی که بلندیِ موم رفت
آه بابا...
نمیدونی چند بار
پای نیزه چشم من به سرت افتاد
نمیدونی چند بار
با سیلی از روی ناقه دخترت افتاد
نمیدونی چند بار
عمه بخاطم جلو دشمنها وایساده
نمیدونی چند بار
شمر به جون من و اهل حرم افتاده
ای بابا
دیدم افتادی با سنگ از نِی
ای بابا
دیدم تو را زدند تو بزم مِی
از کجا بگم؟
از وقتی تو رو چوب زد
از کجا بگم؟
از وقتی منو خوب زد
از کجا بگم؟
از وقتی عمهمو تا غروب زد
آه بابا...
◾️◾️◾️◾️◾️◾️
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
#واحد
#شب_سوم_محرم_۱۴۰۱
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
نور چشمان محمّد، از دلِ ویرانه سر زد
یا رقیه مژدگانی، عشقت آمد
بعد از آن شبهای تلخِ اشک و زاریها
آمده پایانِ آن چشم انتظاریها، بیقراریها
سر شده غمهای تو، یا رقیه
شد شبِ رویای تو، یا رقیه
آمده بابای تو، یا رقیه...
عشق من پس پیکرت کو؟
جای سالم بر سرت کو؟
باقیِ رگهای سرخِ حنجرت کو؟
دشمن تو دخترت را روز و شب میزد
دیدمت آنجا که چوبش را به لب میزد،
بیادب میزد
هر چه سنگ است آمده سوی بابا
هرچه آمد خورده بر روی بابا
غرق خاکستر شده روی بابا
آن طلوعِ فجر آمد
وقت صبر و ارج آمد
آه تا بابا تو رفتی، زجر آمد
دخترت پرپرترین لاله دراین باغ است
یادگار آن شبِ افتادن از ناقهاست،
گونهام داغ است
آتش و اهلِ حرم، من چه گویم؟
با تو از روی سرم، من چه گویم؟
آه که از معجرم، من چه گویم؟
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین