#روضه
#شب_هفتم_محرم_۱۴۰۱
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
مثلا تو رو تاب میدم؛ مثلا به تو آب میدم!
مثلا تو صدام کردی؛ من با خنده جواب میدم…
مثلا عمو برگشته؛ شدم آره خیالاتی
مثلا همه جمعیم و توی آغوش باباتی!
یه مادر وقتی لالایی نخونه!
میمیره گوشه ی خونه… درد منو کی میدونه؟
یه مادر که زیر سایه نمیره؛ همش بهونه میگیره
لالایی گلم؛ تشنه ی یه جرعه آب علی…
لالایی گلم؛ بیا بغلم بخواب علی!
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
شب بیعت است شب سرنوشت
بمان همسفر بمان در بهشت
به هرکجا بروی آسمان همین رنگ است
همیشه بین حسین و یزیدیان جنگ است
یا ذلت با یزید یا عزت با حسین
تا پای جان بمان در بیعت با حسین
لبیکَ یا حسین
****
شب هجرت است به سوی حسین
بیا همسفر به کوی حسین
صدای کرب و بلای حسین می آید
بیا بیا که صدای حسین می آید
راه این کاروان راه صبر و رضاست
مبدأ کرب و بلا مقصد عرش خداست
لبیکَ یا حسین
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
#زمینه
#شب_هفتم_محرم_۱۴۰۱
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
فکراتو کردی کجا میری ای تیر
میخوای بشی دندون شیری ای تیر
از خون ِ عباس من سیری ای تیر
بچم رو واسه چی میگیری ای تیر
برو خیمه حال ربابو ببین
به قلبم نشستی به قلبش نشین
به حنجر نشستی یه جوری بشین
که دیگه نیفته سرت رو زمین
الهی که آتیش بگیری
الهی که ای تیر بسوزی
که دیگه نتونی یه طفلو
به کتف بابایی بدوزی
****
فکراتو کردی کجا میری ای تیر
میدونی از ما چی میگیری ای تیر
خاموش نکن روی ماهم رو ای تیر
از من نگیری سپاهم رو ای تیر
به چشمان گریون ام البنین
به سینم بشین و به چشمش نشین
برو خیمه حال ربابو ببین
به چشمش نشستی به مشکش نشین
الهی مسیرت عوض شه
الهی به قلبم بشینی
الهی که تیر سه شعبه
مثه حرمله خیر نبینی
****
فکراتو کردی کجا میری ای تیر
از خون نداری چرا سیری ای تیر
دارم میبینم از اینجا به عینه
این بار هدف قلب خونِ حسینه
شده کعبه ی زخم تو دیگه نرو
ببین مادرم میگه دیگه نرو
ببین مادرم میگه دیگه نرو
دیگه جای سالم نداره نرو
چجوری تو رو در بیاره نرو
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#واحد
#شب_هفتم_محرم_۱۴۰۱
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
جان به پیکر داشت وقتی مشک ها جان داشتند
کاش میشد ابر ها آن روز باران داشتند
کاش میشد قطره آبی به خیمه میرسید
آب ها هم کاش که حرّ پشیمان داشتند
آب باعث شد که مردی آب شد پیش همه
آب ها از شمر گویا اذن میدان داشتند
کودکی آرام شد با لای لای تیر ها
بعد از آن گهواره ها خواب پریشان داشتند
سوره کوچک که روی دست بابا ذبح شد
مجلس مرثیه ای آیات قرآن داشتند
بند قلب آسمانی ها به مویی بند بود
بر نخ قنداقه اش از بس که ایمان داشتند
هیچ داغی مثل داغ کودک شش ماهه نیست
اهل بیت از حرمله بغض دو چندان داشتند
نیزه ها در پشت خیمه خاک بر سر ریختند
ماه های روی نیزه چشم گریان داشتند
چون خدای کعبه بود و لایق تسبیح بود
آن که را زیر عبای عرش پنهان داشتند
شاعر: محسن حنیفی
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین