#اشعار رجز خوانی_حضرت عباس_
من گدایم به دره صحن وسرای عباس
درسرم هست فقط حال وهوای عباس
سر ما وقدمت ای گل گلزار علی
شده ام نوکرقابل به دعای عباس
عرض قدرت نتوان کرد.در این کوی وفا
مات ومبهوتم ازاین شرم و حیای عباس
ای مراد دل ما سلطنت ازآن شماست
نوکری بی سر و پا یم به سرای عباس
هر که شد نوکر این خانه پشیمان نشود
سله اش تذکرهی کرب و بلای عباس
_آرمین غلامی(مجنو ن کرمانشاهی)
درگاه اشعارناب آئینی ومقاتل
__________________________
_کانال رسمی اشعاروسروده های آیینی آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
https://t.me/joinchat/AAAAAEPGDacfp95omCB0vA
#امام_حسین_(ع)
#محرم
هست وبودم همه ازلطف شما بوده حسین
توزمجنون بگذرياد تو كم بوده حسین
میکندیاد رخت تا که از او در گذری
پی حسنت همه جا دست به قلم بوده حسین
همه ازلطف کم مادرتان بوده اگر
سائل خانه ات ارباب كرم بوده حسین
همه شب بر در این خانه مرا آوردی
تانگهدار بر این حفظ علم بوده حسین
آنقدر میزنم از عشق بر اين سينه وسر
چون فقط صاحب این وادی غم بوده حسین
تا دم مرگ فقط دم زتوارباب زدم
به هوای نوکرخود.هم قدم بوده حسین
توعنایت کرده ای تاکه نيفتم از پا
چون فقط صاحب این چشم ترم بوده حسین
گفت(مجنون)که حسین روي كمر دست گذاشت
در غم ساقی خود. با قد خم بوده حسین
📝شاعر.آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
..
@majnon1396
کانال جدید اشعار ناب
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
#شب_سوم_ماه_مبارک_محرم
#رقیه _بنت الحسین_علیها_السلام
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌹
#شهادت_رقیه خاتون
سویی نداشت چشم ترت ، ای سه ساله جان
خالی شده دور و برت ، ای سه ساله جان
خون گریه کرده بر تو و بر حال و روز تو
چشم ملائک و پدرت ، ای سه ساله جان
زجرابن قیس کرده تنت را،سیه چرا
خون میچکدچرا زسرت ، ای سه ساله جان
یک تن نبود حامیِ توغیره عمه ات
تا شد ز غربتت کمرت ، ای سه ساله جان
از آن لگد که زجر به جسم وتنت زده
شد ارغوان بال و پرت ، ای سه ساله جان
شاهد به جان سپردن توبوده عمه ات
آتش گرفت برگ و برت ، ای سه ساله جان
اندرخرابه هاتوشبت رابه سرمکن
این سان گذشت هر سحرت ، ای سه ساله جان
افتاده ای میان خرابه،به گوشه ای
بود ه همیشه در نظرت ، ای سه ساله جان
ازکربلابه کوفه وشامات میروی
خولی شده همسفرت ، ای سه ساله جان
بانو رقیه نیزه شد ه مرکب سرت
بر رویخاک مانده سرت ، ای سه ساله جان
عمه رسید تا که ببیند غم تو را
از زخم هم نبود اثرت ، ای سه ساله جان
اندرخرابه ای که توبودی حصیر بود
باب تو بینِ نیزه و شمشیر اسیر بود
#آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
کانال تخصصی اشعار آرمین غلامی
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
#شب_سوم_ماه_مبارک_محرم
#رقیه _بنت الحسین_علیها_السلام
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌹
رقیه مذهبم .ای اهل عالم
نام اوبرلبم .ای اهل عالم
به لطفش تا ابد بیمه شدم من
گدای زینبم ای اهل عالم
من ازگهواره تا آخره دنیا
به تاب ودرتبم ای اهل عالم
به عشق دختره سلطان عالم
گدایی منصبم ای اهل عالم
ذکرو اذکارمن فقط رقیه
شده ورد لبــــــــم ای اهل عالم
مرا آب حیات است این سه ساله
شده نان شـــبم ای اهل عالم
عنـــایت میکند زهرا ی اطهر
به یا رب یا ربم ای اهل عالم
مددبگرفته (مجنون )از رقیه
غلام زینبم ای اهل عالم
✏شاعر..آرمین غلامی
(.مجنون کرمانشاهی..)
🍘🍘🍘🍘🍘🍘🍘🍘.
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
#شب_سوم_ماه_مبارک_محرم
#رقیه _بنت الحسین_علیها_السلام_
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌹
تونبودی سر بازار ،مرامیزد زجر
باکتک درپی انظار ،مرامیزد زجر
اسراء آمده در شام بلا ای بابا
بنگر گوشه ی دیوار ،مرامیزدزجر
بنوشته است به خون سر دره این شام پدر
این دیاریست جفاكار مرامیزد زجر
دشمن بد دهن و هلهله كن پیداشد
بنگربر سر بازار مرامیزد زجر
سنگ وچوب است که آیدبه سرم
بین این حلقه ی اشرار مرامیزد زجر
خاك و خاكستر و آتش لب بام است پدر
بین این شام شب تار مرامیزد زجر
وای (مجنون) لب و دندان پدرچوب زدند
بین آن بزم دل آزار مرامیزد زجر
📝.شاعر..آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
🍀🌹🍀🌹🍀🌹🍀🌹🍀🌹..
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
#شب_سوم_ماه_مبارک_محرم
#رقیه _بنت الحسین_علیها_السلام_
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌹
🍀🌹🍀🌹🍀🌹🍀🌹🍀🌹
دیدم بدست دختر ه شامی٬ گیر سرم
رفته فروش گوشه ی بازار معجرم.
.
بازار شام وقوم یهودو برده فروش
بابابرس که خنده نماینددربرم
اینجافقط به گریه ی ماطعنه میزدند
رفته فروش گوشه بازار چادرم
اینان به فكر غارت ماو چپاولند
اینجافروش رفته تمامی ، زيورم
بابا ببین که موی سر ه من در آتش است
باباببین که رفته فروش این گلِ ِ سرِ م
بودی ودیده ایِ توكنار طشتطلا
الماس اشك دیده ی چشمان خواهر م
اینجاتمسخر لب يحيي چه دیدنی است
باباحدیث چوب ولبانت شنیدنی است..
📕شاعر..آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)..
🌹🍀🌺🍀🌹🌺🍀🌹🌺🌹
نبوده ای که زنی روی بام سنگم زد
که در حوالی آن ازدحام سنگم زد
درآن حوالی کوچه .چه بوده مد نظر
به نیزه بودی و فردیِ بنام سنگم زد
پدر دیاریهود است یا دیار کفر؟
که دست دخترکانی به شام سنگم زد
پدر نبوده وفا درمیان مردم شام
بیین که دخترک بی مرام سنگم زد
نگاه دیده ی این شامیان چرا خون است
برای آتش یک انتقام سنگم زد
ببین که آمده باران سنگها سویم
زنان ودخترکی بی مرام سنگم زد
مرابه جرم محبت کشند بر دارم
همانکه سنگ گرفته به بام سنگم زد
هوای دیده ی( مجنون )ببین که بارانی است
نگرحرامی شامی .مدام سنگم زد
📕.شاعر..آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
🍀🌹🍀🌹🍀🌹🍀🌹🍀🌹
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام حسین(ع)
#روضه_باز_و_مکشوف ♦
#امام_حسین
بلندمرتبه شاهی چنان زمین خورده
که ازاصابت نیزه،سرش شد آزرده
بلندمرتبه شاهی،اسیرگرگان شد
میان لشگری ازنیزه ، نیزه باران شد
بلند مرتبه شاهی،گلوبریده شده
خبررسیده به زینب،که قدخمیده شده
بلند مرتبه شاهی،میان گودال است
زفرط تشنگی وخستگی،چه بی حال است
بلند مرتبه شاهی،به زیرخنجربود
تنی میانه ی گودال نیزه،بی سربود
بلند مرتبه شاهی،فتاده براین خاک
اگرغلط نکنم پیکرش شده صدچاک
بلند مرتبه شاهی زاسب افتاده
اگر غلط نکنم،زیرنیزه جان داده
هوا ز باد مخالف،چنین شده تیره
سری بریده به سوی خیام شدخیره
فضای کربوبلاببین،که قیرگون گردید
زاسب حضرت معشوقه، واژگون گردید
تن عزیزخداگشته غرقه درنیزه
سرش به شام وبه کوفه نشسته برنیزه
تنش به خاک وبه خون، تاب استقامت داشت
به زیرنیزه دگر،کی جدال طاقت داشت
✅ #آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
@majnon1396
#پیشنهاد_ویژه_
#برای_دیگران_بفرستید
در قدیم یک فردی بود در همدان به نام ” اصغر آواره ”
اصغر آقا کارش مطربی بود و در عروسیها و مجالس بزرگان شهر مجلس گرم کنی میکرد و اینقدر کارش درست بود که همه شهر او را میشناختند…
و چون کسی را نداشت و بیکس بود بهش می گفتند اصغر آواره!
انقلاب که شد وضع کارش کساد شد و دیگه کارش این شده بود میرفت در اتوبوس برای مردم میزد و میخوند و شبها میرفت در بهزیستی میخوابید.
تا اینجا داستان را داشته باشید!
در آن زمان یک فرد متدین و مومن در همدان به نام آیت الله نجفی از دنیا میره و وصیت کرده بوده اگر من فوت کردم از حاج آقا حسینی پناه که فردی وارسته و گریه کن و خادم حضرت اباعبدالله الحسین (ع) و از شاگردان خوب مرحوم حاج علی همدانی است بخواهید قبول زحمت کنند نماز میت من را بخوانند.
خلاصه از دنیا رفت و چند هزار نفر اومدند برای تشیبع جنازه اون در قبرستان باغ بهشت همدان و مردم رفتند دنبال حاج آقا حسینی پناه که حالا دیگه پیرمرد شده بود و آوردنش برای خواندن نماز میت….
حاج آقا حسینی پناه وقتی رسید گفت تا شما کارها رو آماده کنید من برم سر قبر استادم حاج مولا علی همدانی فاتحه ای بخوانم و برگردم.
وقتی به سر مزار استادش رسید در حین خواندن فاتحه چشمش به تابوتی خورد که چهار کارگر شهرداری زیر آن را گرفته و به سمت غسالخانه میبردند!
کنجکاو شد و به سمت آنها رفت…
پرسید این جنازه کیه که اینقدر غریبانه در حال تدفین آن هستید؟
یکی از کارگران گفت این اصغر آواره است!
تا اسم او را شنید فریادی از سر تاسف زد و گریست….
مردم تا این صحنه را دیدند به طرف آنها آمدند و جویای اخبار و حال حاجی شدند و پرسیدند چه شد که شما برای این فرد اینطور ناله کردید؟!
حاجی گفت: مردم این فرد را میشناسید؟
همه گفتند: نه! مگه کیه این؟
حاجی گفت: این همون اصغر آواره است.
مردم گفتند: اون که آدم خوبی نبود شما از کجا میشناسیدش؟!
و حاجی شروع کرد به بیان یک خاطره قدیمی….
گفت: سالها قبل از همدان عازم شهر قم بودم و آن زمانها تنها یک اتوبوس فقط به آن شهر میرفت
سوار اتوبوس که شدم دیدم…. وای اصغر آواره با وسیله موسیقیش وارد شد…
ترسیدم و گفتم: یا امام حسین (ع) اگه این مرد بخواهد در این اتوبوس بنوازد و من ساکت باشم حرمت لباسم از بین میرود، اگر هم اعتراض کنم مردم که تو اتوبوس نشستند شاید بدشان بیاد که چرا من نمیذارم شاد باشند و اگر هم پیاده شوم به کارم در قم نخو
اهم رسید… چه کنم؟!
خلاصه از خجالت سرم را به پایین انداختم…
اصغر آواره سوار شد و آماده نواختن بود که ناگاه چشمش به من افتاد، زود تیمپو رو گذاشت تو گونی و خواست پیاده بشه که مردم بهش اعتراض کردند که داری کجا میری؟ چرا نمیزنی؟
گفت: من در زندگیم همه غلطی کردم اما جلوی اولاد حضرت زهرا (سلام الله علیها) موسیقی ننواختم…
خلاصه حرمت نگه داشت و رفت…
اونروز تو دلم گفتم: اربابم حسین (ع) برات جبران کنه، حالا هم به نظرم همه ما جمع شدیم برای تشییع جنازه اصغر آواره و خدا خواسته حاجی عنایتی بهانه ای بشود برای این امر؛
خلاصه با عزت و احترام مراسم شروع شد و خود حاجی آستین بالا زد و غسل و کفنش را انجام و برایش به همراه آن جمعیت نماز خواند…
این نمکدان حسین جنس عجیبی دارد
هر چقدر می شکنیم باز نمک میریزد
🌹کانال داستانهای جذاب و کوتاه سخنرانی🌹
https://eitaa.com/joinchat/3945857070C4755270547
#ابراهیم_مجاب (فوق العاده تاثیر گذار)
══❇️◁ﺍﺯ ﺗﻞ ﺯﯾﻨﺒﯿﻪ ﮐﻪ ﻭﺍﺭﺩ ﺣﺮﻡ ﺣﻀﺮﺕ ﺳﯿﺪﺍﻟﺸﻬﺪﺍ ﻋﻠﯿﻪ ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻣﯽﺷﻮﯼ ﺍﻭﻝ ﺑﺎﯾﺪ ﻗﺒﺮ " ﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻢ ﻣﺠﺎﺏ " ﺭﺍ ﺯﯾﺎﺭﺕ ﮐﻨﯽ .
ﺍﻣﺎ ﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻢ ﻣﺠﺎﺏ ﮐﻴﺴﺖ؟
══❇️◁ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻢ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﯼ ﺩﺍﺷﺖ ﭘﯿﺮ ﻭ ﻓﺮﺗﻮﺕ، ﻫﺮ ﻫﻔﺘﻪ ﺷﺒﻬﺎﯼ ﺟﻤﻌﻪ ﺑﻪ ﺭﺳﻢ ﺍﺩﺏ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ (ﺑﻪ ﻧﻮﺑﺖ) ﺑﺮﺩﻭﺵ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺯﯾﺎﺭﺕ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﯿﻦ ﻋﻠﯿﻪ ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻣﯽ ﺑﺮﺩ؛ ﺍﮔﺮ ﭼﻪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺭﺍﻩ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺍﺫﯾﺖ ﻣﯽ ﺷﺪ .
══❇️◁ﯾﮏ ﺷﺐ ﺟﻤﻌﻪ ﮐﻪ ﭘﺪﺭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺯﯾﺎﺭﺕ ﺑﺮﺩ، ﺩﺭ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺖ ﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻢ ﭘﺴﺮﻡ ﺑﻪ ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍﺕ ﺷﺪﻩ ﮐﻪ ﻫﻔﺘﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﺩﺭ ﺩﻧﯿﺎ ﻧﺨﻮﺍﻫﻢ ﺑﻮﺩ ﺑﯿﺎ ﻭ ﻣﺮﺍ ﻫﻢ ﻫﻤﯿﻦ ﻫﻔﺘﻪ ﺑﻪ ﺯﯾﺎﺭﺕ ﻣﻮﻻ ﻭ ﺁﻗﺎﻳﻢ ﺍﻣﺎﻡﺣﺴﯿﻦ ﻋﻠﯿﻪ ﺍﻟﺴﻼﻡ ﺑﺒﺮ
══✴️◁ﻭ ﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻢ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺷﺪﺕ ﺩﺭﺩ ﮐﻤﺮ ﺭﻧﺞ ﻣﯿﺒﺮﺩ ﺑﻪ ﺭﺳﻢ ﺍﺩﺏ ﻣﺎﺩﺭ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺩﻭﺵ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻭ ﺭﺍﻫﯽ ﺣﺮﻡ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﻣﺴﯿﺮ ﺍﺯ ﺷﺪﺕ ﺩﺭﺩ ﺑﻪ ﻧﺠﻮﺍﯼ ﺑﺎ ﺍﻣﺎﻡ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﮐﻪ : ﺁﻗﺎ ﺁﯾﺎ ﺍﯾﻦ ﺧﺪﻣﺖ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﻦ ﻗﺒﻮﻝ ﻣﯿﮑﻨﯽ؟ ﺁﯾﺎ ﺍﻳﻦ ﺧﺪﻣﺖ ﺟﺒﺮﺍﻥ ﮔﻮﺷﻪ ﺍﯼ ﺍﺯ ﺯﺣﻤﺎﺕ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ؟ ﺁﯾﺎ ... ؟
══✴️◁ﻭ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﻧﯿﺰ ﺁﺭﺍﻡ ﺑﺮ ﺩﻭﺵ ﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻢ ﻭ ﺩﺭ ﺑﯿﺦ ﮔﻮﺵ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺍﯾﻦ ﮔﻮﻧﻪ ﺑﺎ ﺧﺪﺍﯼ ﺧﻮﯾﺶ ﺭﺍﺯ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ ﮐﻪ : " ﺍﻟﻬﯽ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﯿﻦ ﺟﻮﺍﺏ ﺍﯾﻦ ﺯﺣﻤﺖ ﻭ ﺧﻮﺑﯽ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﺪﻫﺪ ﻣﺎﺩﺭ" ﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻢ ﻣﺎﺩﺭ ﺑﺮ ﺩﻭﺵ ﻭﺍﺭﺩ ﺣﺮﻡ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﻣﻀﺠﻊ ﺷﺮﯾﻒ ﻋﺰﯾﺰ ﺩﻝ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺳﻼﻡ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﯿﻬﻤﺎ
══✴️◁ﻣﯽﮔﻮید: " ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏﯾﺎ ﺍﺑﺎﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ " ﺍﻣﺎ ﻫﻤﻪ ﺁﻧﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺣﺮﻡ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺑﻪ ﮔﻮﺵ ﺧﻮﺩ ﻣﯽ ﺷﻨﻮﻧﺪ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺩﺍﺧﻞ ﺿﺮﯾﺢ ﻣﻄﻬﺮ ﺻﺪﺍﯾﯽ ﺑﺲ ﺩﻝ ﻧﻮﺍﺯ ﭘﺎﺳﺦ ﻣﯽﮔﻮﯾﺪ: "
ﻭ ﻋﻠﯿﮏ ﺍﻟﺴﻼﻡ ﯾﺎ ﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻢ "
══💟◁ﺍﺯ ﺁﻥ ﭘﺲ ﺑﺮﺧﯽ ﻋﻠﻤﺎ ﻭ ﺑﺰﺭﮔﺎﻥ ﻭ ﻣﺮﺩﻡ ﺩﺭ ﺣﺮﻡ ﺑﻪ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻢ ﻣﯽ ﻧﺸﺴﺘﻨﺪ ﺗﺎ ﺍﻭ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺳﻼﻡ ﺩﻫﺪ ﻭ ﺟﻮﺍﺏ ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺍ ﺑﺸﻨﻮﻧﺪ . ﻭ ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺩﻟﯿﻞ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻢ ﻣﺠﺎﺏ (ﯾﻌﻨﯽ ﺍﺟﺎﺑﺖﺷﺪﻩ ﺍﺯ ﺳﻮﯼ آﻗﺎ) ﻧﺎﻣﻴﺪﻧﺪ .
══💟◁ﺳﺎﻟﻬﺎ ﺑﻌﺪ ﻫﻢ ﮐﻪ ﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻢ ﺍﺯ ﺩﻧﯿﺎ ﺭﻓﺖ، ﺑﻪ ﻫﺪﺍﯾﺖ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﯿﻦ ﻋﻠﯿﻪ ﺍﻟﺴﻼﻡ ﺩﺭ ﻣﺤﻞ ﻓﻌﻠﯽ ﺑﻪ ﺧﺎﮎ ﺳﭙﺮﺩﻩ ﺷﺪ ﻭ ﺍﻳﻨﮏ ﻫﺮﮐﺲ
ﺍﺯ ﺗﻞ ﺯﯾﻨﺒﯿﻪ ﻭﺍﺭﺩ ﺣﺮﻡ ﺷﻮﺩ، ﻻﺟﺮﻡ ۲ ﺑﺎﺭ ﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻢ ﺭﺍ ﺯﯾﺎﺭﺕ ﺧﻮﺍﻫﺪﮐﺮﺩ
══💟◁ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﺍﮔﺮ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﯿﺪ ﻣﻮﺭﺩ ﺗﻮﺟﻪ ﺍﺋﻤﻪ ﻣﻌﺼﻮﻣﯿﻦ ﻋﻠﯿﻬﻢ ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﯿﺮﯾﺪ، ﺍﺩﺏ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻭﺍﻟﺪﯾﻦ ( ﺯﻧﺪﻩ ﯾﺎ ﻣﺘﻮﻓﯽ ) ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻧﮑﻨﻴﺪ. ﺑﺮﺍﯼ ﺳﻼﻣﺘﯽ ﻭ ﻋﺎﻗﺒﺖ ﺑﺨﯿﺮﯼ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﺍﻣﻮﻥ ﻭ ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﻗﯿﺪ ﺣﯿﺎﺕ ﻧﯿﺴﺘﻨﺪ؛ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﺎﺩﯼ ﺭﻭﺣﺸﻮﻥ ﺻﻠﻮﺍﺕ.
🌷
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم
پاداش عزاداری و هزینه کردن برای امام حسین علیهالسلام
✨ #حضرت_موسی علیهالسلام به خداوند عرض کرد: «چرا امّت پیغمبر خاتم را بر سایر امّتها برتری دادهای؟» خداوند متعال وحی فرمود:
«آنها را بخاطر ده ویژگی فضیلت دادهام.» حضرت موسی عرض کرد: «آن ده خصلت چیست تا #بنی_اسرائیل را امر کنم که انجام دهند؟» خدای تعالی وحی فرمود: «نماز، زکات، روزه، حج، ... و #عاشورا.» حضرت موسی به خداوند متعال عرض کرد: «عاشورا چیست؟»
💠 خدای متعال وحی فرمود: «عاشورا گریه و #تباکی (خود را به حالت گریه درآوردن) بر فرزندزاده محمّد صلّی الله علیه و آله و #مرثیه_خوانی و #عزاداری بر مصیبت اوست. ای موسی! در آن زمان هیچ بندهای از بندگانم نیست که بر فرزند مصطفی صلّی الله علیه و آله گریه کند
یا خود را به #گریه بزند و برای او مجلس عزا برپا نماید، مگر اینکه #بهشت را برایش ثابت قرار میدهم؛ و هر کس به سبب محبّت حسین علیهالسلام درهمی از مالش را خرج #اطعام کند
یا در راه دیگری برای او هزینه کند، در دنیا هفتاد برابر آنچه خرج کرده به مالش #برکت میدهم، گناهانش را بخشیده و در بهشت جایگاهش را قرار خواهم داد. به عزّت و جلالم سوگند، هر مرد و زنی که در روز عاشورا یا غیر آن، قطرهای #اشک بر مصیبت حسین علیهالسلام بریزد، اجر هزار شهید برایش مینویسم.»
📚 مستدرک الوسائل، ج ۱۰، ص ۳۱۸
#اعتقادی #محرم #امام_حسین علیهالسلام
مداح،،
#آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
#برای_دیگران_بفرستید
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
_جریان زهیر بن قین
خوب یه نمونه دیگه از شهدای کربلا رو بگیم؟👇🏻👇🏻
"زهیر بن قین" مطمئنم همه ماجراشو میدونید اما گفتنش خالی از لطف نیست
زهیر اصلا از شیعیان امیرالمومنین ع نبود....
زهیر از طرفداران پرو پا قرص عثمان بود یعنی خلیفه ی غاصب یعنی دقیقا نقطه ی مقابل خدا و اهلبیت ع
عه جدی؟🤔
عجیب شد که؟🧐
خوب امام حسین ع همه چیش عجیبه
خلاصه اینکه تو یه بیابون کاروان امام حسین ع اتراق میکنه و اتفاقا کاروان زهیر که اون موقع یک تاجر موفق و ثروتمند بود هم تو همون بیابون قصد استراحت دارن
زمانی که زهیر میشنوه کاروان سیدالشهدا هم تو این صحراست خیمه ی کاروانشو با فاصله از خیمه ی امام حسین ع برقرار میکنه و میگه نمیخوام با حسین رودرو بشم🥺🥺
اتفاقا امام حسین ع پیکشو میفرسته سمت زهیر و زهیر قبول نمیکنه اما خانومش بهش میگه پسر رسول الله صدات میکنه اجابت نمیکنی😱پاشوبرو ببین چکارت داره مرد؟؟
خلاصه میره سمت امام حسین ع و بعد از مدتی خوشحال برمیگرده و میگه من میخوام حسینو همراهی کنم و جونمو در راهش بدم
در نهایت زهیر که روبروی امیرالمومنین ع بوده یکی از فرماندهان سپاه امام حسین ع میشه
مداح،،
#آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
#برای_دیگران_بفرستید
بسم الله الرحمن الرحیم
متن نوحه زنجیرزنی
#اشعارکردی محرم/ابالفضل(ع)
*وه سر نعش گل ام البنین غوغا بی*
*ظالم اوشه،که حسین بن علی تنیا بی*
*م،که حیرت زده لی،دشته دودستت دیمه*
*وتمه،یوسف م، یه اثری پیدا بی*
*صوت ادرکنی تو گم بیه وی،دشته برا*
*یه، چه شوریگه که وه،لشگریل برپابی*
* م،له داخ تو برا ،دردکمردرد ،درم*
*هز بیه،سر،له خمت پشت حسینت تا بی*
*وه بلندای قدت جای دو لب نیه برا*
*ای همه تیر ه،له کوری،بدن تو جا بی*
*وه،چه بغضی ،وه،سرت ضربت کین،هات برا*
*که وه،فرق سر تو تا سره، ابرو وا،بی*
*صورت تو اثره چادر خاکی دیرد*
*وه گمان سجده تو له،قدم زهرا بی*
*وه،گمان لشگری وه،پیکر تو رد، بینه*
*ژیره، پا خطبه ترویه تو امضا بی*
*بین یه دشت تند، کفتیه،صاحب علمم*
*صحنه قتلگهت علقمه تا دریا بی*
چه فغانی گه،که (مجنون)تو سودا دیره
چه گمان لشگری له خاطره تو رسوا،بی
#شاعر..آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)