eitaa logo
، اشعارمجنون کرمانشاهی(حاج آرمین غلامی)
625 دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
3.9هزار ویدیو
933 فایل
اشعار ناب آیینی اثرشاعر ومداح اهل بیت (ع)حاج آرمین غلامی متخلص به (مجنون کرمانشاهی) شاعر۱۱/کتاب شعرآیینی،عاشقانه(فارسی،کردی)
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم -اشعارناب حضرت زهرا (س)-روضه مشت رابرشانه میزدتا که افتادی زپا آه بی شرمانه میزدتا که افتادی زپا روی ماه صورت احساسِ تو خطی زدند بر رخت بیگانه میزدتاکه افتادی زپا باغلاف تیغ قنفذ زدبه بازوتاشکست آه، بی‌شرمانه میزدتا که افتادی زپا زدمغیره تازیانه برسر و رخساره تو بر تو چون دیوانه میزدتا که افتادی زپا یک تنه کردی حمایت ازعلی درکوچه ها برتوهربیگانه میزدتاکه افتادی زپا
بسم الله الرحمن الرحیم -اشعارناب حضرت زهرا (س)-روضه ترسم میان کوچه به دل غم بياورم زهرابپای عشق تومن کم بياورم حالاکه درمیانه کوچه شدی فدا می خواهم از وجود خود آدم بياورم از روزگار آينه می خواستی مرا شرمنده ام برای توماتم بياورم درکوچه لشکری،بسویت حمله کرده است شرمنده ام که بهره تومن غم ،بياورم بانومیان در، سرو رویت به آتش است آبی نبوده ،چشم پرازنم بياورم ؟ بانو تو جان بخواه که من ازذره ذره اش گرددفدا،و جان دمادم بياورم در زندگيم آنچه که بوده نبود توست می خواهم از خدا که تو را کم نياورم
بسم الله الرحمن الرحیم -اشعارناب حضرت زهرا (س)-روضه سیلی از صورت من رد شد و رفت برسره راه، کسی سدشدورفت چقدرکرده ورم صورت من ثانی ازبهر زدن، بد شد رفت کوچه بود وحسن ومادر او بهره برگشت مُقیَّد شد رفت حسنم بودکه میزدناله در میانِ من و او سد شد رفت باز شد موسِیقی سیلی او وین ملاقات درآمد شد رفت صورتم خوردبه دیوار ،ازآن دست پلید زدبه رخساره و، مُرتد شد رفت
بسم الله الرحمن الرحیم -اشعارناب حضرت زهرا (س)-روضه فدکم پاره شدو روی زمین افتادم نکند حیدر ازاین کوچه ،حسن بو ببرد اگر امشب ورم صورت مادرنرود خبر مرگ مرا باد به هر سو ببرد پاره پاره شدقباله درمیان کوه ها نیت دشمنم این بود که از رو ببرد گر که درکوچه نمیداد قباله به عدو نیتش بود که او دست به چاقو ببرد! ضرب دستش به رخ مادره تو خوردحسن نیتش بودلگد برسره پهلو ببرد لب من خوردترک ،خون شده کل دهنم نکند حسن کسی زواقعه بو ببرد باز هم خیره به چادرشده ای ،ای مادر ناله واشک تورابادبه هرسوببرد..
بسم الله الرحمن ا لرحیم نیمه شب پیکر زهرا به کجا می بردند بین تابوت تن فاطمه را می بردند نیمه شب هفت نفر بودبه زیرتابوت زیربغض ناله در آه و نوا می بردند دست وبازوی شکسته، وسط تابوت است چه غریبانه تن فاطمه رامی بردند کاش این شهر خبردار نگردد، تاصبح نیمه شب فاطمه را چه بیصدا می بردند بدنش بود به تابوت درآن نیمه ی شب بر روی دست، چو قرآن و دعا می بردند خانه ی فاطمه بازار گل و لاله شده درغمش گل به هوایش به هوا می بردند زبهشت آمده گویا کفنت فاطمه جان کاشکی یک کفنی به کربلا می بردند بر تن پاره وصد چاکت حسینت کوفه عوض شاخهء گل سنگ جفا می بردند به روی نیزه سرش بود وتنش روی زمین گه سرش را به سوی شام بلا می بردند بر سر نی سره عباس تماشایی بود ای عمورقیه را بزم حرامی بردند _____ برگرفته از کتاب شاعر(حضرت یاس)_بزودی منتشر میشود
بسم الله الرحمن ا لرحیم شکست پهلوی زهراچرامشخص نیست چه بوده سهمیه اش از بلا مشخص نیست قده خمیده دگر بی قیام می ماند به کوچه فاطمه ازاین نما مشخص نیست سیاه کرده تنی را لگد درآن کوچه که درتنش به جز ازچند جا مشخص نیست به کوچه هازده مشتی که شد ورم جایش به زیرپیروهنت جای پا مشخص نیست چرا که دست شکسته تورا دهد آزار میان گریه وهق هق نوا مشخص نیست هوای خانه حیدر ببین که شدابری غم مدینه دراین کوچه ها مشخص نیست ببین که هیزم نمرود شعله ور شده است وفاطمه وسط شعله ها مشخص نیست کسی جواب تو و استغاثه ی تونداد میان در که صدا از صدا مشخص نیست _____ برگرفته از کتاب شاعر(حضرت یاس)_بزودی منتشر میشود
بسم الله الرحمن ا لرحیم شدن زهرامروکه باتو به جانان دلم خوش است بانوفقط به دیده ی گریان دلم خوش است زهرا،مروکه باتوعلی شادمیشود بانوی من،به حال پریشان دلم خوش است عشق است هرچه را توبخواهی برای خود زهرامرو به غربت و هجران دلم خوش است "گفتی بسوز در غم من…سوختم ولی بانوبمان به لذت درمان دلم خوش است دیگر سلام حیدر تو،مانده بی جواب باماندن توای گل ریحان دلم خوش است محتاج یک نگاه تو ام ای تمام عشق خشگم چنین، به قطره ی باران دلم خوش است در پشت در تورا وسط شعله می زدند یادم نمیرود به توای جان، دلم خوش است با دست خودبرای علی لقمه ای بگیر زهرابمان به لقمه ای از نان دلم خوش است اینجا بساط گریه برایم فراهم است بانو برای آن لب خندان دلم خوش است حیدرمیان آن درودیوارجان سپرد امابه ماندن تو، کماکان دلم خوش است آمدمغیره سوی تو،ازمن حیانکرد ازپانشستی وبه توای جان دلم خوش است وقتی دلت گرفت و فقط یاحسین بگو زهرا به روضه ی شه عطشان دلم خوش است (مجنون)برای نیزه نشین آیه ای بخوان یافاطمه به آیه ی قرآن دلم خوش است _____ برگرفته از کتاب شاعر( حضرت یاس )_بزودی منتشر میشود
بسم الله الرحمن ا لرحیم سینه وتیزی مسمار خدا رحم کند آتش واین در ودیوارخدارحم کند میکشدشعله زبانه ،زسرایم چکنم من و این شعله ی بسیارخدا رحم کند لشکری آمده درپشت دره خانه ی ما من و این لشکرکفارخدا رحم کند باز شلاق به دست آمده لشکر پی من به من زار وگرفتار، خدا رحم کند سیلی آمدوسط کوچه زپایم انداخت هر دو چشمم نشود تار خدا رحم کند نوک شلاق که بر زخم رسد میسوزد زخم زهرا شده بسیار خدا رحم کند کوچه بودو آتش و سیلی و شلاق و لگد یک تن و این همه آزار خدا رحم کند تازه فهمیدم که پهلویم شکسته ازلگد چکنم حیدر کرار خدا رحم کند لشکری دروسط کوچه پی حیدربود چه شود عاقبت کار خدا رحم کند یک زن واین همه چشمان حرامی ای وای به علی حیدرکرار خدا رحم کند آتش کینه ازاین قوم مرا آزرده شعله افتاد به گلزار خدا رحم کند همه درکوچه پی کشتن ما،آمده اند بر دل غمزده ی یار خدا رحم کند پیش چشمان علی،فاطمه راقنفذ زد تادهد فاطمه آزار خدا رحم کند _____ برگرفته از کتاب شاعر( حضرت یاس) _بزودی منتشر میشود
بسم الله الرحمن الرحیم -اشعارناب حضرت زهرا (س)-روضه بین درمغنعه ی روی سرت میسوزد بین آتش همه ی بال وپرت میسوزد شده ای حامی حیدر وسط این همه مرد بین در،چادروروی ومعجرت میسوزد فاطمه در قفسی سوخت میان آتش پیش چشمان علی، بال و پرت میسوزد نیمه شب ،گریه مکن...بانوی کاشانه ی من دست و بازوی تو با چشم ترت میسوزد ای خانه‌ی ناروشن ِ من! زهرارفت آه ِ زهرا شده آوار و درت میسوزد
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
سرنوشت_قاتلان_امام_حسین ◾️ عاقبت شتربانی که لباس امام حسین (علیه السلام) را دزدید... یکشنبه ۲۷بهمن،۹۸_
بسم الله الرحمن الرحیم عمرلگد زد وبر سینه مانده، میخ در خدا کمک کند این روضه خوانده، میخ در میان آن درو دیوار، محسنت میسوخت ببین که بردر این خانه مانده میخ در خدا چقدر بزرگ است جرم این ملعون که باره شیشه زهراشکانده، میخ در ببین که فاطمه این سو گرفته مولا را بگو چهل نفر آن سو، کشانده، میخ در خدا تکان ندهد روزگار صبره علی غبار چادر مادر تکانده، میخ در کبوتری که فتاده میان آتش و دود به لانه با پر زخمی کشانده، میخ در ببین که موی سیاه غزل سپید شده برای فاطمه، این روضه خوانده، میخ در 🔸شاعر: (مجنون کرمانشاهی) _______________________
بسم الله الرحمن الرحیم ز حیدر رو مگیر ای مه جبینم غمت را فاطمه هرگز نبینم الا ای ارغوانی یاس با غم مکن با رفتنت افزون تو داغم به فریادم برس ، ای نازنینم مکن ترکم که بی تو بي قریبم زپا افتادی ای یار جوانم مرو از پیشم ای قامت کمانم تویی شمع علی پروانه تو ببین ویران شده کاشانه تو چرا از محرمت رویت گرفتی چراازمقنعه مویت گرفتی بمیرم پهلویت از چه شکسته اجل در پشت این خانه نشسته شود کی فاطمه دردت مداوا مرو از خانه ام ای دخت طاها الا ای فاطمه حال تو دیدم صدای ناله هایت را شنیدم شوم بی مونس و تنهای دوران نظر کن مردم بی عهد و پیمان مگر زهرا تو داری قصد رفتن مرو بنگر تو چشمان تر من ببین آتش گرفته این دل من خزان گشته تمام حاصل من مرو زهرا بمیرد بی تو حیدر عزایت را بگیرد بی تو حیدر ببین زهرا تو حال و روز حیدر بسوز ای دل به ساز و سوز حیدر مکن تنها علی خسته ات را که دیدم قامت بشکسته ات را مرو ای یاور تنهای حیدر مرو ای همسر زیبای حیدر مرو ای بستری بیمار حیدر بمان یک شب دگر ای یار حیدر ✅ @majnon1396
بسم الله الرحمن الرحیم -اشعارناب حضرت زهرا (س)-روضه مشت رابرشانه میزدتا که افتادی زپا آه بی شرمانه میزدتا که افتادی زپا روی ماه صورت احساسِ تو خطی زدند بر رخت بیگانه میزدتاکه افتادی زپا باغلاف تیغ قنفذ زدبه بازوتاشکست آه، بی‌شرمانه میزدتا که افتادی زپا زدمغیره تازیانه برسر و رخساره تو بر تو چون دیوانه میزدتا که افتادی زپا یک تنه کردی حمایت ازعلی درکوچه ها برتوهربیگانه میزدتاکه افتادی زپا
بسم الله الرحمن الرحیم -اشعارناب حضرت زهرا (س)-روضه ترسم میان کوچه به دل غم بياورم زهرابپای عشق تومن کم بياورم حالاکه درمیانه کوچه شدی فدا می خواهم از وجود خود آدم بياورم از روزگار آينه می خواستی مرا شرمنده ام برای توماتم بياورم درکوچه لشکری،بسویت حمله کرده است شرمنده ام که بهره تومن غم ،بياورم بانومیان در، سرو رویت به آتش است آبی نبوده ،چشم پرازنم بياورم ؟ بانو تو جان بخواه که من ازذره ذره اش گرددفدا،و جان دمادم بياورم در زندگيم آنچه که بوده نبود توست می خواهم از خدا که تو را کم نياورم
بسم الله الرحمن الرحیم -اشعارناب حضرت زهرا (س)-روضه سیلی از صورت من رد شد و رفت برسره راه، کسی سدشدورفت چقدرکرده ورم صورت من ثانی ازبهر زدن، بد شد رفت کوچه بود وحسن ومادر او بهره برگشت مُقیَّد شد رفت حسنم بودکه میزدناله در میانِ من و او سد شد رفت باز شد موسِیقی سیلی او وین ملاقات درآمد شد رفت صورتم خوردبه دیوار ،ازآن دست پلید زدبه رخساره و، مُرتد شد رفت
بسم الله الرحمن الرحیم -اشعارناب حضرت زهرا (س)-روضه فدکم پاره شدو روی زمین افتادم نکند حیدر ازاین کوچه ،حسن بو ببرد اگر امشب ورم صورت مادرنرود خبر مرگ مرا باد به هر سو ببرد پاره پاره شدقباله درمیان کوه ها نیت دشمنم این بود که از رو ببرد گر که درکوچه نمیداد قباله به عدو نیتش بود که او دست به چاقو ببرد! ضرب دستش به رخ مادره تو خوردحسن نیتش بودلگد برسره پهلو ببرد لب من خوردترک ،خون شده کل دهنم نکند حسن کسی زواقعه بو ببرد باز هم خیره به چادرشده ای ،ای مادر ناله واشک تورابادبه هرسوببرد..
بسم الله الرحمن الرحیم -اشعارناب حضرت زهرا (س)-روضه دگرازماندنم ای شیرخدا خسته شدم دگراززندگی وسیل بلاخسته شدم یا رب از گوشه این خانه دگرخواهم رفت چونکه از این همه بیداد و جفا خسته شدم منه، زهرا ز خدایم طلب مرگ کنم اجلا بر سر من زود بیا خسته شدم پهلووسینه ی من ازدر و دیوارشکست من از این در به دری ها به خدا خسته شدم من براین هق هق وبراشک شب عادت کردم ولی از دوری محسن بخدا خسته شدم دل من خون شده از مردم این شهر،خدا چونکه افتاده ام از شور و نوا خسته شدم سهم زهرای توشد، سیلی و شلاق و کتک دگراز سفره و این آب و غذا خسته شدم ناسزا گفت مرا دروسط کوچه کسی دگرازقنفذ بی شرم و حیا خسته شدم ساعد دست مرا دروسط کوچه شکست من زدیدار مغیره،به خدا خسته شدم بسکه دنبال علی رفتم خوردم به زمین بسکه خوردم کتک ازمغیره ها خسته شدم
بسم الله الرحمن الرحیم دیده ام آتش دیوارودری راکه مپرس دیده ام سوختن بال وپری راکه مپرس چه بگویم وسط کوچه گلم رفت زدست با خود آورده ز کوچه خبري را كه مپرس وارد کوچه كه شد،فاطمه ازغصه خمید ديد م از فاطمه ام چشم تري را كه مپرس دست زهرای مرا دروسط کوچه شکست ديده پرپر زدن بال و پري را كه مپرس چه نياز است به لشکر،زره ام فاطمه است دادم از دست دگر،گل پسري را كه مپرس قنفذاز راه رسید وبدنت گشت کبود بود بر پيكر خونين اثري را كه مپرس بشکند دست مغیره،که دلم رابشکست دادم ازدست به کوچه، قمري را كه مپرس ازچه اينقدر پر از دلهره ای،فاطمه جان پيش رو بوده تورایک سفري را كه مپرس -گرمی خانه ی من،کوچ مکن ازبره من کو نشان داده به عالم هنري را كه مپرس زچه(مجنون)نشوم خوب ازاین حالت خود دیده ام سوختن بال وپري را كه مپرس @majnon1396
بسم الله الرحمن الرحیم..: بدنت سوخت تنت راوسط در دیدم جای ضرب لگدومشت به پیکر دیدم چکنم نیست کسی تاکه کنم درده دلی رفتی وبی تو غم و غصه مکرر دیدم شده بیتاب دگرازغم گلهابلبل یاس گلخانه تورا خسته و پرپر دیدم ماجرای توواین کوچه ی مرا آزرده تنگی کوچه وشلاق به همسر دیدم دیدگانم وسط کوچه تورا می نگریست کی رود زخاطرم،آنچه که آخر دیدم دیده ام دیده هرآنچه که نبایدمی دید وسط کوچه خودم رابین لشکر دیدم دیده ام فاطمه را دروسط کوچه زدند من خودم رفتن اومیان لشکر دیدم وای من سختی کوچه، همین بس باشد قتل صبر همسر و محسن پرپر دیدم فاطمه بودغمم را همه بر عهده گرفت لیک حالاپی اوغرق نواگردیدم آنقد زد وسط کوچه که زهرا افتاد تنِ بیهوش درآن کوچه ی مضطر دیدم کاش می مردم ازاین غم که نبینم زهر چادر سوخته وپاره ی همسردیدم بین دربود که ناموس خدا خورد زمین خنده و هلهله در دیار کافر دیدم سخت تر از همه چشمم به مغیره افتاد زینبم را همه در حالت مضطر دیدم سخن از برده حیدر به طناب است ولی درپی یاری خود به کوچه همسر دیدم @majnon1396
بسم الله الرحمن ا لرحیم شدن زهرامروکه باتو به جانان دلم خوش است بانوفقط به دیده ی گریان دلم خوش است زهرا،مروکه باتوعلی شادمیشود بانوی من،به حال پریشان دلم خوش است عشق است هرچه را توبخواهی برای خود زهرامرو به غربت و هجران دلم خوش است "گفتی بسوز در غم من…سوختم ولی بانوبمان به لذت درمان دلم خوش است دیگر سلام حیدر تو،مانده بی جواب باماندن توای گل ریحان دلم خوش است محتاج یک نگاه تو ام ای تمام عشق خشگم چنین، به قطره ی باران دلم خوش است در پشت در تورا وسط شعله می زدند یادم نمیرود به توای جان، دلم خوش است با دست خودبرای علی لقمه ای بگیر زهرابمان به لقمه ای از نان دلم خوش است اینجا بساط گریه برایم فراهم است بانو برای آن لب خندان دلم خوش است حیدرمیان آن درودیوارجان سپرد امابه ماندن تو، کماکان دلم خوش است آمدمغیره سوی تو،ازمن حیانکرد ازپانشستی وبه توای جان دلم خوش است وقتی دلت گرفت و فقط یاحسین بگو زهرا به روضه ی شه عطشان دلم خوش است (مجنون)برای نیزه نشین آیه ای بخوان یافاطمه به آیه ی قرآن دلم خوش است _____ برگرفته از کتاب شاعر( حضرت یاس )_بزودی منتشر میشود
بسم الله الرحمن الرحیم -اشعارناب حضرت زهرا (س)-روضه فدکم پاره شدو روی زمین افتادم نکند حیدر ازاین کوچه ،حسن بو ببرد اگر امشب ورم صورت مادرنرود خبر مرگ مرا باد به هر سو ببرد پاره پاره شدقباله درمیان کوه ها نیت دشمنم این بود که از رو ببرد گر که درکوچه نمیداد قباله به عدو نیتش بود که او دست به چاقو ببرد! ضرب دستش به رخ مادره تو خوردحسن نیتش بودلگد برسره پهلو ببرد لب من خوردترک ،خون شده کل دهنم نکند حسن کسی زواقعه بو ببرد باز هم خیره به چادرشده ای ،ای مادر ناله واشک تورابادبه هرسوببرد..
بسم الله الرحمن الرحیم دیده ام آتش دیوارودری راکه مپرس دیده ام سوختن بال وپری راکه مپرس چه بگویم وسط کوچه گلم رفت زدست با خود آورده ز کوچه خبري را كه مپرس وارد کوچه كه شد،فاطمه ازغصه خمید ديد م از فاطمه ام چشم تري را كه مپرس دست زهرای مرا دروسط کوچه شکست ديده پرپر زدن بال و پري را كه مپرس چه نياز است به لشکر،زره ام فاطمه است دادم از دست دگر،گل پسري را كه مپرس قنفذاز راه رسید وبدنت گشت کبود بود بر پيكر خونين اثري را كه مپرس بشکند دست مغیره،که دلم رابشکست دادم ازدست به کوچه، قمري را كه مپرس ازچه اينقدر پر از دلهره ای،فاطمه جان پيش رو بوده تورایک سفري را كه مپرس -گرمی خانه ی من،کوچ مکن ازبره من کو نشان داده به عالم هنري را كه مپرس زچه(مجنون)نشوم خوب ازاین حالت خود دیده ام سوختن بال وپري را كه مپرس @majnon1396
فاطمییه۳.mp3
2.32M
❣﷽❣ کردی حضرت_زهرا ..حاج آرمین غلامی م پرم، وه خم واندوه و له غم ، ای بانو پیکرت بی یسه پیچیده وه هم، ای بانو رده ضرب تازیان، برده تابت زهرا تار دیمه، م تنت ای محترم ای بانو وقت غسلت هاتیه..دستم له گیسوت رسی تاره گیست له چه رو، بی یسه کم ، ای بانو پوستی له استخوانت منیه، آو بیه تودعا!که زویتر ، وه تو رسم ای بانو سینه گم تنگ ونفس تنگ و دو چاوم لاله گون دیده وا که زنده که ، تو م وه دم ای بانو جای سالم نیه له بینه تنت صدیقه جو بنفشه بی سرت تا وه قدم ای بانو خوینِ پهلوی تو وه آوه روان مخلوطه م گریبان پاره کم یا بدرم، ای بانو لیله ی قدر علی مخفی له ژیره خاکی تا که بوشه :شیعه گد « ای بی حرم ای بانو 🔸شاعر: (مجنون کرمانشاهی) __________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 ،تکیه بیگلربیگی۱۴۰۳
فاطمییه۳.mp3
2.32M
❣﷽❣ کردی حضرت_زهرا ..حاج آرمین غلامی م پرم، وه خم واندوه و له غم ، ای بانو پیکرت بی یسه پیچیده وه هم، ای بانو رده ضرب تازیان، برده تابت زهرا تار دیمه، م تنت ای محترم ای بانو وقت غسلت هاتیه..دستم له گیسوت رسی تاره گیست له چه رو، بی یسه کم ، ای بانو پوستی له استخوانت منیه، آو بیه تودعا!که زویتر ، وه تو رسم ای بانو سینه گم تنگ ونفس تنگ و دو چاوم لاله گون دیده وا که زنده که ، تو م وه دم ای بانو جای سالم نیه له بینه تنت صدیقه جو بنفشه بی سرت تا وه قدم ای بانو خوینِ پهلوی تو وه آوه روان مخلوطه م گریبان پاره کم یا بدرم، ای بانو لیله ی قدر علی مخفی له ژیره خاکی تا که بوشه :شیعه گد « ای بی حرم ای بانو 🔸شاعر: (مجنون کرمانشاهی) __________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 ،تکیه بیگلربیگی۱۴۰۳
بسم الله الرحمن الرحیم اَللَّھُـــَ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج به روح آسیدجواد ذاکر ویژه سالگرد ذاکر... ------------------------------------- بازهم شورتوبرپاست ،کجایی ذاکر " نام تو تاج سر ماست ، ،کجایی ذاکر " " دارد از درد غمت سینه ی ما می سوزد" بانی معرکه پیداست ، کجایی ذاکر " هییت ونام حسین گشته تجارتخانه" بین شان هلهله بر پاست ،کجایی ذاکر" " بازهم یاده تو ومحسن فیضی عشق است نوحه ات باز چه پیداست ، کجایی ذاکر " هییتت منتظر توست بخوان شوره دگر " بهترین نوحه دنیاست ، کجایی ذاکر" هیچ کس باعث خشنودی ما ها نشود" خنده ی روی تو زیباست کجایی ذاکر" ذاکرا، وصف شما را ،غزلی،هست بیاد " غزل از جنس ارادت، به ولی، میخواهد " دل دلداده کویت به خدا ای سید " چون تو شخصیت بین المللی میخواهد" ذاکرا روبروی جمله ی ، روبَه صفتان " شیرمردی چو تو، با صوت جلی میخواهد " رجز وشوره تو راتابه ابد میخوانیم " عرصه ی عشق،بسان تو، یلی میخواهد" هییت وشورتورا کیست که باورنکند" باردیگر هیت از نسل علی (ع) میخواهد" ما نمردیم برای تو بگیریم عزا بردن نام تو، شوری ازلی میخواهد 💠 @majnon1396