▪️چه بد امتی هستید
♦️هنگام سخنرانی امام سجاد علیه السلام در شام ، یکی از دانشمندان یهودی که در آن مجلس حضور داشت از یزید پرسید:
♦️"این جوان که سخنرانی می کند کیست؟"
یزید پاسخ داد:
"علی بن الحسین"
♦️یهودی گفت:
"حسین کیست؟"
یزید در جواب گفت:
"پسر علی بن ابی طالب است."
♦️عالم یهودی گفت:
"مادر حسین کیست؟"
یزید گفت:
"فاطمه ، دختر محمّد."
♦️یهودی گفت:
"این حسین ، پسر دختر پیامبر شما است و شما او را به همین زودی کشتید؟ به خدا سوگند كه اگر پیامبر ما حضرت موسی ، در میان ما فرزندى مىگذاشت، ما گمان مىكردیم كه او را تا سر حد پرستش باید احترام كنیم. ولی شما دیروز پیامبرتان از دنیا رفت و امروز بر فرزند او شوریده و او را از دم شمشیر گذراندید؟! واى بر شما! چه بد امتی هستید!"
📚بحارالانوار، جلد 45، صفحه 139
📚حياة الامام الحسين ، جلد 3 ، صفحه 395
🖤 غبار کربلا مانع آتش
🖤فاضل کامل سید الواعظین مرحوم سید محمود امامی اصفهانی (رحمة اللّه علیه ) نقل نموده اند:
یکی از خلفای بنی مروان اولاد دار نمی شد به مقتضای عقیده فاسد خود نذر کرد که اگر خدا پسری به او بدهد، او را بر سر راه زوّارهای حضرت سیدالشهدأ علیه السلام بفرستد، و آنها را به قتل برساند.
اتفاقا بعد از مدّتی خداوند پسری به او عطاء می نماید، تا اینکه بزرگ میشود و به او وصیت می کند که باید بروی سر راه زوّارهای حسین علیه السلام و آنها را به قتل برسانی.
پسر شبی در خواب دید قیامت است و ملائکه غلاض و شداد جمعی را می برند بسوی جهنّم، تا یک شخص را آوردند بکشند بسوی آتش، رسول خدا (ص ) به ملائک فرمود: اگر چه این مرد گناه کار است لیکن شما نمی توانید او را به جهنّم ببرید زیرا روزی به زمین کربلا می گذشت غباری از آن زمین بر بدن او نشسته است.
عرض کردند: غبار را از او می شوئیم، حضرت فرمود: غبار را میشوئید امّا چشم او که به بقعه و بارگاه فرزندم حسین علیه السلام افتاده نمی شود که بشوئید.
پس ملائکه عذاب او را رها کردند و ملائکه رحمت آمدند و او را به بهشت بردند. آن پسر از خواب بیدار شد و از قصد فاسد خود بر گشت و توبه نمود و فورا به زیارت آن حضرت رفت و زوار را حرمت و نوازش می کرد.
📚پی نوشت:
ثمرات الحیوة . کرامات الحسینیه ج 1 ص 202.
سوال ۳۴۳
❓متن پیام:
مقدار مهرالسُنّه را بيان كنيد؟
✍️ «مهر السنه»، مقدار مهرى است كه نبى اكرم (صلی الله علیه وآله وسلم) براى همسران خود و حضرت زهرا (علیهاالسلام) قرار دادند. مقدار آن پانصد درهم است و هر درهم، معادل 12/6 نخود نقره سكه دار است كه در مجموع برابر 6300 نخود (يا 262/5 مثقال) مى شود. قيمت آن در هر عصر، تابع نرخ همان زمان است.
🔸نکته: مهریه هر چه کمتر باشد، به طبیعت ازدواج نزدیکتر است، چون طبیعت ازدواج معامله که نیست، خرید و فروش که نیست.
(ازدواج از نگاه رهبر انقلاب)
🌎 آیت الله مکارم، استفتائات، ج 1، ص 75
#اسارت
#حضرت_زینب_علیهاالسلام
◼️ با امرِ عقیله بنی هاشم زینب کبری سلاماللّهعلیها ، زمین «شمرِلعین» را در خود فرو میبرَد...
در نقلی آمده است:
چون اسرا به نزدیکی شهر شام رسیدند، در دروازه شام، عُليا مخدّره حضرت زينب کبری سلاماللّهعلیها، شمر را طلبيده و فرمود:
حاجَتی إلَیکَ اَنْ تَدخُلَنا مِن بابٍ غَیرِ مُزدَحمٍ و تَسلُکَ بنا طریقاً قلیلَ النّظّارة
▪️حاجتى به تو داريم، و آن اینکه ما را دروازه شلوغی وارد شهر نکنید و از راه خلوتى داخل شام نماييد تا کمتر به ما نظر کنند.
فَکانَ جَوابُهُ قَرَعَها بِسَوطِهِ و زَجَرَها بِغَمَدِ سیفهِ
▪️آن ملعون به خواسته حضرت اعتنا نکرد و چند تازيانه بر آن مخدّره زد و بعد با غلاف شمشیرش، بر پشت آن بانوی مظلومه ضربهای زد.
🩸آن معدن صبر و وقار از فرط غيرت منقلب و متاثّر شد. لذا امر به زمين نموده و فرمود:
يا أرض! خُذِيهِ
▪️ای زمین! او را بگیر.
و اِذاً تَنفرجُ الارضُ و تَبتَلعُ شمرَ إلیٰ ظَهرِه
▪️ در آن حال ناگهان زمين، دهان باز کرد و شمر را تا كمر فرو برد.
🩸در این هنگام بود که سر مطهر سیدالشهدا علیه السلام بر فراز نیزهها به سخن درآمد و فرمود:
يا اُختاه! اِصبِرى وَ احْتَسبى في مَرضات اللّه.
▪️ای خواهرم! صبر کن و همه این دردها را به حساب خدا بگذار.
پس آن مكرّمه امر نمود به زمين و زمین آن ملعون را رها کرد.
📚الخصائص الزینبیّه ص١٨۵
✍علی با چادر زهرا،چه غوغایی،چه تصویری
حسین بن علی دارد،عجب همشیرهی شیری
من از آن خطبههایی که عقیله خواند،فهمیدم
حریف حرف حق هرگز نخواهد گشت شمشیری
زنی با دست بسته کرد مُشت حیلهها را رو
زنی مردانه شد کابوس هر زوری و تزویری
به هر جمله که میگوید،به روی منبر محمل
ز سرهای بریده میرسد آوای تکبیری ...
#اسارت
◾️ نفرین زینب کبری «سلاماللهعلیها» تمام نشده بود که کاخی ویران شد ...
در نقلی آمده است:
وقتی که أسرای آل الله نزدیک به شهر دمشق شدند، از کنار قصر بلند و بالایی گذر کردند که یک پیرزنی در آن نشسته بود و نامش "امّ هجّام" بود و همراه او کنیزان و غلامانش نشسته بودند.
🩸وقتی که آن پیرزن نگاهش به سر مطهر سیدالشهدا علیه السلام - در حالی که بر نیزهای بلند سوار بود و محاسن شریفش با خون خضاب بود - افتاد، گفت:
این سر که جلوی همه سر هاست، سر کیست؟ و آن سر هایی که بر نیزه هستند، سر چه کسانی هستد؟
🩸به او گفتند: آن سر، سر حسین علیهالسلام است و دیگر سر ها، سر برادران و اولاد و خاندان اوست. آن پیرزن بسیار خوشحالی کرد و گفت:
ناوِلِيني حَجَراً لِأضرِبَ بِهِ وَجهَ الحُسينِ عليهالسّلام، فأَتَتْها،
▪️سنگی را برایم بیاورید تا آن را بر سر حسینعلیهالسلام بزنم. پس سنگی را برایش آوردند.
فضَرَبتْ بِهِ رَأسَ الحُسينِ عليهالسّلام، فَسٰالَ الدّمُ عَلَى وَجهِهِ و شَيبِهِ
▪️آن عجوزه، سنگ را گرفت و با آن بر سر مطهر سیدالشهدا علیهالسلام زد که خون از سر مطهر امام علیهالسلام بر صورت و محاسن شریفش جاری شد.
فَالْتفَتَتْ إلَيه أمُّ كُلثوم، فَرَأتْ الدَّمَ الجَديدَ سٰائلًا عَلَى وَجههِ و لِحيتِه، فلَطَمتْ وَجهَها
▪️ حضرت امکلثوم علیهاالسلام تا نگاهش افتاد، دید خون تازه بر صورت و محاسن سر برادر جاری شده، لذا بر صورتش لطمه زد و فریاد میکشید:
وا غوثاه! وا مصيبتاه! وا محمّداه! وا عليّاه! وا فاطمتاه! وا حسناه! وا حسيناه!
سپس از هوش رفت.
🩸در این هنگام زینب کبری سلاماللّهعلیها فرمودند:
چه کسی این کار را با صورت برادرم و نور چشمانم کرد؟ گفتند: آن پیرزن ملعونه.
اینجا بود که زینب کبری سلاماللّهعلیها آهی از دل کشیدند و فرمودند:
اللّهمَّ اهْجِمْ عَلَيها قَصرَها و أحرِقْها بِنارِ الدّنيا قَبلَ نارِ الآخرة.
▪️خدایا! قصرش را بر سرش ویران کن و او را قبل از آتش جهنم با آتش دنیا بسوزان.
🩸هنوز کلام زینب کبری علیها السلام تمام نشده بود، که قصر فرو ریخت و آتش از آن بلند شد و آن پیرزن ملعونه و هر آن کس که در قصر بود، آتش گرفتند و به درک واصل شدند.
📚أسرار الشّهادة، ص ۳۱۱
#مصائب_رأس_مطهر
#مصائب_کوفه
◼️ آن جایی که پا گذاشتی، رسول الله صلی الله علیه و آله، دهانش را میگذاشت...
هشام بن محمد نقل می کند:
چون سر مبارك امام حسين سلام اللّه علیه در پيش روي ابنزياد ملعون گذاشتند؛ زن كاهنهای(جادوگر) در آنجا حاضر بود.
آن زن به ابنزياد گفت كه: برخيز و پاي خود بر دهان دشمنت بگذار.
پس آن حرامزاده پاي نجس خود را بر دهان مبارك گذاشت. پس از آن به زيد بن ارقم گفت كه: چگونه ميبيني؟
زيد گفت كه: قسم به خدا كه هر آينه ديدم رسول خدا صلی اللّه علیه وآله را كه دهان خود را در موضع قدم تو گذاشته بود و آن لب و دهان را میبوسید.
📚اکلیل المصائب فی مصائب الاطائب ص۵٧٠
#اسارت
#مصائب_رأس_مطهر
◼️ یکی دیگر از کرامات رأس مطهر سیدالشهدا علیه السلام...
همینکه شمر و لشکریانش(در مسیر به شام) خواستند به شهر موصل وارد شوند، نزد حاكم شهر نامه فرستادند كه توشه و آذوقه براى آنها فراهم كند و شهر را آزين بندند.
اهل موصل متحد شدند كه هرچه خواهند، براى آنها فراهم كنند؛ ولى از آنها درخواست كنند كه به شهر نيايند و بيرون شهر منزل كنند و از هم آن جا بروند و وارد شهر نشوند.آنها در يك فرسخى شهر منزل كردند و سر شريف را روى سنگى نهادند و از آن سر قطره خونى بر آن سنگ چكيد و مانند چشمه اى از آن خون مى جوشيد و مردم از اطراف آن جا جمع مى شدند و مراسم عزا و ماتم برپا مى كردند و اين شيوه تا دوران عبد الملك بن مروان به جا بود و او دستور داد آن سنگ را از آن جابه جاى ديگر بردند و اثر آن محو شد، ولى در آن جا گنبدى ساختند و آن را "مشهد النقطه" ناميدند.
📚نفس المهموم ص۴۲۵
📚معالي السّبطين ج۲ ص۱۲۹
#امام_سجاد_علیه_السلام
#معارف_حسینی
◼️ حکایت یک مجلس عروسی که از امام سجاد علیه السلام دعوت کردند تا در آن مجلس، شرکت نمایند...
بعد از اینکه اهلبیت علیهم السلام به مدینه برگشتند، روزی زُهَری(از اصحاب خاصه امام سجاد علیه السلام) آمد خدمت حضرت سجاد صلوات اللّه علیه و امام علیه السلام را به عروسی فرزند جوانش دعوت کرد. حضرت برآشفتند و فرمودند:
من نعش کشته برادرم علی اکبر صلوات اللّه علیه را روی خاک دیدم. چگونه به مجلس عروسی جوان دیگر حاضر شوم!؟
زُهَری خجالت زده شد آمد به خانه و به همسرش گفت.
زوجه او گفت :بیا ذاکر به خانه دعوت کنیم و سیاه بپوشیم و مصیبت امام حسین صلوات اللّه علیه بخوانیم.
زهری چنین کرد.
همسایه ها متوجه شدند و به امام سجاد صلوات اللّه علیه رساندند که مجلس روضه ای در خانه زُهَری تشکلیل شده است.
حضرت تشریف آوردند و اهل مدینه جمع شدند. ناگهان دیدند حضرت زینب کبری صلوات اللّه علیها در حالی که در یک دست سکینه صلوات اللّه علیها و دست دیگر فاطمه صلوات اللّه علیها (دختر بزرگ سیدالشهدا علیه السلام) است. وارد شدند.
مجلس غلغله شد ، زُهری متوجه شد که امام سجاد صلوات اللّه علیه از مجلس بیرون رفتند ، آمد بیرون از خانه، دید دم درب امام سجاد صلوات اللّه علیه دارد کفش ها را جفت می کند.
عرضه داشت من سزاوار این کارم.
حضرت فرمودند:در مجلسی که امیرالمؤمنین صلوات اللّه علیه حضور دارد و جدّه ام فاطمه زهرا صلوات اللّه علیها اشک چشم زنان را پاک می کند، من نیز به این خدمت باید مشغول باشم.
📚مقتل خطی مبکی العیون(نجفی) ص۴۳۱
#امام_سجاد_علیه_السلام
#معارف_حسینی
◼️ ناودانی از اشک ...
در نقلی منهال بن عمر گوید:
از کوچه عبور می کردم دیدم آب از ناودان خانهای سرازیر است. اجتناب کردم؛ شخصی بانگ بر من زد که وای بر تو!
از این اجتناب میکنی، مگر نمی دانی این آب چشم زین العابدین «صلوات اللّه علیه» است!؟
گفتم: چگونه میشود شخصی چنین گریه کند آب چشم او از ناودان بریزد؟!
دقّ الباب کردم. غلامی آمد، اذن دخول خواستم و رفتم بالای بام خانه حضرت.
🩸دیدم امام سجاد علیهالسلام میخواهد تجدید وضو کند؛ آب را به کف دست میگیرد و گریه میکند و به آب میگوید:
ای آب! تو بودی و پدرم را با لب تشنه شهید کردند؟!
عرض کردم: مگر اشک چشم شما چه قدر است؟ إمام علیهالسلام فرمود:
ای منهال! آنچه من دیدم تو که ندیدهای؟!
🩸روز عاشورا بیهوش بودم، چون به هوش آمدم دیدم زنها خیمه را خالی کردهاند و صدای گریه از بیرون خیمه میآید.
زیر بغل مرا گرفتند، دیدم نعش علی اکبر علیهالسلام را آوردند به خیمهها.
دوباره بیهوش افتادم، باز به هوش آمدم دیدم دوباره صدای گریه بلند است.
گفتند: پدرت از سر نعش عمویت عباس علیهالسلام برگشته است.
دوباره بیهوش شدم وقتی به هوش آمدم، دیدم پدرم بالای سرم ایستاده و اسرار امامت را به من دادند.
🩸دوباره بیهوش شدم، چون به هوش آمدم دیدم عمهام زینب کبری سلاماللّهعلیها آمده و میگوید:
اینور دیده من! برخیز که عالم دگرگون شده است. زیر بغلم را گرفت و پرده خیمه را بالا زدم، دیدم سر پدرم را روی نیزه کردهاند.
📚 جامع المجالس(خطی) ص۲۶۳
✍ شاید برای برخی اینگونه نقلها باعث تعجب باشد... اما خوب است نگاهی بیندازیم به احوالات انبیاء عظام، که از خوف الهی چگونه گریستند...
🔹 در روایتی إمام صادق علیهالسلام در احوالات داوود نبی علیهالسلام فرمودند:
أَمَّا دَاوُدُ فَإِنَّهُ بَکَی حَتَّی هَاجَ الْعُشْبُ مِنْ دُمُوعِهِ
🔻اما داوود نبی علیهالسلام آنقدر گریه کرد تا گیاهان از اشک او، روییدند.
(بحارالانوار ج۱۱ص۲۱۳)
🔹 در روایتی دیگر إمام صادق علیهالسلام در احوالات حضرت یحیی علیهالسلام نیز فرمودند:
بَکَی یَحْیَی بْنُ زَکَرِیَّا علیهالسلام حَتَّی ذَهَبَ لَحْمُ خَدَّیْهِ مِنَ الدُّمُوعِ فَوَضَعَ عَلَی الْعَظْمِ لُبُوداً یَجْرِی عَلَیْهَا الدُّمُوعُ
🔻یحیی بن زکریا علیهماالسلام به حدّی گریست که اشک، گوشت گونههایش را از بین برد، پس نَمَدی بر استخوان صورتش نهاد که اشکها بر آن جاری میشدند.
(بحارالانوار ج۱۴ص۱۶۷)
➖ حال گریه از خوف خدا کجا و گریه بر اعظم المصائب یعنی مصیبت سیدالشهداء علیهالسلام کجا؟! آن هم مصیبتی که إمام سجاد علیهالسلام هم چشیدهاند و هم با چشم خود دیدهاند...
#معارف_حسینی
#امام_زمان_علیه_السلام
◼️ اهمیت دعا برای ظهور امام زمان علیه السلام در بعد از مجالس روضه...
آیت الله سید محمدتقی موسوی اصفهانی(قدس سره)[صاحب کتاب شریف مکیال المکارم]میفرماید:
یکی از دوستان صالحم برایم نقل کرد که مولایمان حضرت حجت (علیه السلام) را در خواب دیدار کرده بود.
و حضرتش سخنی فرموده بود که مضمونش این است:
« انی لادعوا لمؤمن یذکر مصیبة جدی الشهید، ثم یدعو لی بتعجیل الفرج و التایید»
▪️همانا من برای هر شیعه ای که مصیبت جد شهیدم را یاد کند و سپس برای تعجیل فرج و تایید [امر من] دعا کند، من نیز برای او دعا خواهم کرد»
📚مکیال المکارم فی فوائد الدعاء للقائم(عج)،ج۲ ،ص۴۶
#حضرت_زینب_علیهاالسلام
◼️ زینب کبری علیها السلام مدت ها می نشست و به یک نقطه خیره میشد...
نوشته اند :
حضرت زینب سلام الله علیها بعد از واقعه کربلا مدتها می نشست و به یک نقطه ای خیره می شد. گوییا از بس در عزای برادرش گریه کرده بود، اشک چشمانش تمام شده بود.
📚طوفان بلا در کربلا ص ۲۷