eitaa logo
، اشعارمجنون کرمانشاهی(حاج آرمین غلامی)
609 دنبال‌کننده
8هزار عکس
4.6هزار ویدیو
936 فایل
اشعار ناب آیینی اثرشاعر ومداح اهل بیت (ع)حاج آرمین غلامی متخلص به (مجنون کرمانشاهی) شاعر۱۱/کتاب شعرآیینی،عاشقانه(فارسی،کردی)
مشاهده در ایتا
دانلود
می بوئیدند و او را یادگاری از امامان خویش می دانستند و پروانه وار گردِ شمعِ وجودش طواف می کردند . حضرت عبدالعظیم علیه السّلام میان شیعیان شهرری بسیار ارجمند بود و پاسخگویی به مسایل شرعی و حلّ مشکلات مذهبی آنان را برعهده داشت؛ این تأکید ، هم گویای مقام برجسته حضرت عبدالعظیم علیه السّلام است و هم می رساند که وی از طرف حضرت امام هادی علیه السّلام در آن منطقه ، وکالت و نمایندگی داشته است؛ مردم سخن او را سخن امام علیه السّلام می دانستند و در مسایل دینی و دنیوی ، وجود او محور تجمّع شیعیان و تمرکز هواداران اهل بیت علیهم السّلام بود. روزهای پایانی عمر پربرکت حضرت عبدالعظیم علیه السّلام با بیماری او همراه بود، آن قامت بلند ایمان و تلاش، به بستر افتاده بود و پیروان اهل بیت علیهم السّلام در آستانه محرومیّت از وجود پربرکت این سیّد کریم قرارگرفته بودند، اندوه مصیبتهای پیاپی مردم و روزگار تلخ شیعیان در عصر حاکمیّت عبّاسیان برایش دردی جانکاه و مضاعف بود؛ در همان روزها یک رویای صادقانه حوادث آینده را ترسیم کرد: یکی از شیعیان پاکدل ری، شبی درخواب حضرت رسول صلّی الله علیه وآله و سلّم را در خواب دید. حضرت پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم به او فرمود: فردا یکی از فرزندانم در محلّه سکّة المولی چشم از جهان فرو می بندد، شیعیان او را بردوش گرفته به باغ عبدالجبّار می برند و نزدیک درخت سیب به خاک می سپارند. سحرگاه به باغ رفت تا آن باغ را از صاحبش بخرد و افتخار دفن شدن یکی از فرزندان پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم را نصیب خویش سازد، عبدالجبّار که خود نیز خوابی همانند خوابِ او را دیده بود، به رمز و راز غیبی این دو خواب پی برد و برای اینکه در این افتخار، بهره ای داشته باشد، محلّ آن درخت سیب و مجموعه باغ را وقف کرد تا بزرگان و شیعیان در آنجا دفن شوند. همان روز حضرت چشم از جهان فرو بست. خبر درگذشت این نواده رسول اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم دهان به دهان گشت و مردم با خبر شدند و جامه های سیاه پوشیدند و بر در خانه حضرت عبدالعظیم الحسنی علیه السّلام گریان و مویه کنان گرد آمدند؛ پیکر مطهّر او را غسل دادند، به نقل برخی مورّخان در هنگام غسل، در جیب پیراهن او کاغذی یافتند که نام و نسب خود را در آن نوشته بود؛ بر پیکر او نماز خواندند، تابوت او را بردوش گرفتند و با جمعیّت انبوه عزادار به سوی باغ عبدالجبّار تشییع کردند و پیکر مطهّرش را در کنار همان درخت سیب که رسول خدا صلّی الله علیه وآله و سلّم به آن شخص اشاره کرده بود، دفن کردند تا پاره ای از عترت مصطفی صلّی الله علیه و آله و سلّم در این باره به امانت بماند و نورافشانی کند و دلباختگان خاندان پیامبر صلّی الله علیه وآله و سلّم از مزار این ولیّ خدا فیض ببرند تحقیقی از آرمین غلامی(مجنون)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰 سوم ربیع‌الثانی، سالروز طیّ‌الأرض امام حسن عسکری علیه‌السلام از «سامراء» به «گرگان»... جعفر بن شریف گرگانی گوید: سالی عازم حج شدم و در «سامرّا» نزد امام عسكری علیه‌السلام رسيدم. شيعيان، مال زيادی را توسط من برای آن حضرت فرستاده بودند. خواستم از حضرت بپرسم كه آن‌ها را به چه كسی بدهم؟ اما پيش از اينكه چيزی بگويم، فرمود: آنچه با خود آورده‌ای به «مبارک»، خادم من بده! من نيز چنان كردم. 🔹سپس عرضه داشتم: در گرگان شيعيان شما برایتان سلام می رسانند. فرمود: آيا بعد از اتمام مناسک حجّ به آنجا برمی‌گردی؟ گفتم: آری. فرمود: تو بعد از صد و هفتاد روز، به گرگان می‌رسی. و در آغاز روز جمعه، سه روز گذشته از ماه ربيع الآخر، به آنجا وارد مي‌شوی. به آن‌ها بگو كه من نيز پايان‌‌ همان روز، آنجا می‌آيم. برو كه ره‌يافته‌ای! 🔻... گفتم: ‌ای فرزند رسول خدا! ابراهيم‌بن‌اسماعيل جُرجانی از شيعيان شما است و بين دوستانت بسيار كار خير انجام داده و هر سال بيش از صد هزار درهم از ثروت خود را به آنان می‌دهد. فرمود: خدا به ابراهيم بن اسماعيل، به خاطر رفتارش با شيعيان ما پاداش دهد، گناهان او را بخشيده و فرزند سالمی به او روزی خواهد كرد كه حق را می‌گويد، به او بگو كه حسن بن علی «علیه‌السلام» گفت: نام پسرت را «احمد» بگذار. 🔹آنگاه از پيش آن حضرت رفته و مناسک حج را انجام دادم. و خدا مرا سالم نگه داشت تا اينكه روز جمعه، از ماه ربيع الآخر، در ابتدای روز همچنان كه امام علیه السلام فرموده بود، به گرگان رسيدم. دوستان و آشنايان برای تبريک به ديدارم آمدند. به آن‌ها گفتم كه امام حسن عسکری علیه‌السلام وعده داده است كه تا پايان امروز اينجا بيايد، پس آماده شويد تا پرسش‌ها و حاجت‌های خود را از او بخواهيد. همين كه نماز ظهر و عصر را خواندند، در خانه من گرد آمدند. فَوَ اللَّهِ مَا شَعَرْنَا إِلَّا وَ قَدْ وَافَانَا أَبُو مُحَمَّدٍ علیه‌السلام فَدَخَلَ إِلَیْنَا وَ نَحْنُ مُجْتَمِعُونَ فَسَلَّمَ هُوَ أَوَّلًا عَلَیْنَا فَاسْتَقْبَلْنَاهُ وَ قَبَّلْنَا یَدَهُ 🔻 به خدا سوگند! چيزی متوجه نشديم جز اينكه امام علیه‌السلام آمد و وارد خانه شد. ابتدا او بر ما سلام كرد، آنگاه ما به استقبالش رفتيم و دستش را بوسيديم. سپس فرمود: من به جعفر بن شريف وعده داده بودم كه آخر همين روز به اينجا بيايم. نماز ظهر و عصر را در سامرّا خواندم و به سوی شما آمدم تا تجديد عهد نمايم. هَا أَنَا قَدْ جِئْتُکُمُ الْآنَ فَاجْمَعُوا مَسَائِلَکُمْ وَ حَوَائِجَکُمْ کُلَّهَا 🔹اكنون در ميان شما هستم تا پرسش‌هایتان از من بپرسید و هر آنچه را که به آن نیاز دارید، با من در میان بگذارید. نخستين كسی كه پرسش نمود، «نضر بن جابر» بود. او گفت: ‌ای فرزند رسول خدا! چند ماه است كه چشمان پسرم آسيب ديده است، از خدا بخواه تا بينایی را به او برگرداند. 🔻حضرت فرمود: او را بياور! پس دست مباركش را به چشمان وی كشيد، بينايی او به حالت اول برگشت، آنگاه مردم يكايک می‌آمدند و نيازهای خود را مطرح می‌كردند و حضرت نيز براي آن‌ها دعا می‌نمود و تمام نياز‌هايشان را برآورده می‌ساخت. سپس حضرت،‌‌ همان روز به سامرّا برگشت. 📚الخرائج و الجرائح، قطب‌الدین راوندی، ج۱ ص۴۲۴ ✍ یا أباالحُجه... چه شود جمع پریشانْ‌دل ما هم روزی به قدوم پسرت باغ و گلستان بشود ..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بازکرده ام هواتو سلام_امام_زمانم🥀 📖✨ السَّلَامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْإِمَامُ الْوَلِیُّ الْمُجْتَبَی وَ الْحَقُّ الْمُنْتَهَی... 🌱✨سلام بر تو ای گوهری که خدا تو را برای خودش آفریده است. سلام بر تو که تمام حقایق عالم، پرتویی از خورشید توست. سلام بر تو و بر روز طلوعت...✨🍃
إِنَّا لِلّهِ وَ إِنَّـا إِلَيْهِ راجِعون 🏴 شاعر گرانقدر اهل بیت (ع) جناب آقای درگذشت برادر گرامی‌تان مرحوم سعید لطیفیان را به شما و خانواده محترم‌تان تسلیت عرض نموده و از خداوند متعال برای روح این عزیز، غفران الهی و همنشینی با اهل بیت (ع) را مسئلت داریم. 🔹کانال اشعار مجنون کرمانشاهی