#روضه شب جمعه🤞🤞
#روضه علی اکبر(ع)
#مداح..حاج آرمین غلامی
گفتم علی اکبرو/ دیدم جدا شدن حروف
روضه همین یه مصرعه/ فَقَطَّعوهُ بِالسُّیوف
اربا اربا
[با هر ضربه باباش میگفت آی پسرم ، با هر ضربه عمهاش میگفت ای وای برادرم...]
حسین تماشا میکنه
[باباهای که جوون از دست دادن میفهمن...]
حسین تماشا میکنه / زدن زمین امیدشو
داره میبینه روی خاک / اون قامت رشیدشو
اربا اربا
این همه شمشیر به تنش خوردن
چی به سر این بدن آوردن
[آی غیرتیا...]
اشک آقامونو درآوردن
حسین تنِ علی رو جمع کرده
قدش خمه چشاش پر از درده
حیرونه که چجوری برگرده
[آآآآآی ، بعضی از روضه خونا میگن اینجا زینب از خیمه ها بیرون دوید درسته ، اما میگن اومد به داد امام حسین رسید ، نه نه ، راوی میگه زینب از خیمه ها بیرون آمد ، وَ هیَ تُنَادِي وا أُخَيَّاهْ وَ ابْنَ أُخَيَّاهْ ، ای وای برادرم ای وای پسر برادرم ، وا ثَمَرَةَ فُؤادی ، ای میوهی دلم ، وَ جَاءَتْ حَتَّى أَكَبَّتْ عَلَيْهِ ، اومد روی بدن پاره پاره افتاد ، این آقا خودش داغ جوون دیده ، چکرد؟ ، فَأَخَذَ الْحُسَيْنُ ، زیر بازوهای خواهر رو گرفت ، فَرَدَّهَا إِلَى الْفُسْطَاطِ ، زینب رو روانهی خیمه ها کرد ، یه نگاه کرد دید توان نداره ، و
برگشت سمت خیمه ها صدا زد
جوانان بنی هاشم بیایید...
اینجا زینب از خیمه ها بیرون آمد راوی میگه من دید
هی به سر میزد
ساعتی نگذشت همون راوی میگه من میدیدم و مینوشتم ، یه اتفاقی گودی قتلگاه افتاد ،
دیدم زینب از خیمه ها بیرون آمد وَ هیَ ت
میگه یادم نمیره زینب با یه قلب سوختهای با یه صدای محزون و خستهای شرو
دست از بدنش کشیدن همه ایستادن
زینب چی گفتگ ، میگه صدا زد وا مُحَمَّدا ه
#شام پنج شنبه سوم خردادماه
#کرمانشاه/مسجدمعتمد
#حاج _آرمین _غلامی
، اشعارمجنون کرمانشاهی(حاج آرمین غلامی)
صوت وسبک توسلات امام عصر(عج)/آدینه ⏫⏫⏫⏫⏫⏫⏫
صوت وسبک توسلات
امام عصر(عج)/آدینه
⏫⏫⏫⏫⏫⏫⏫