eitaa logo
، اشعارمجنون کرمانشاهی(حاج آرمین غلامی)
626 دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
3.9هزار ویدیو
934 فایل
اشعار ناب آیینی اثرشاعر ومداح اهل بیت (ع)حاج آرمین غلامی متخلص به (مجنون کرمانشاهی) شاعر۱۱/کتاب شعرآیینی،عاشقانه(فارسی،کردی)
مشاهده در ایتا
دانلود
# بسم الله الرحمن الرحیم آن کس که سینه چاک مُحَّرم نشدحسین هرگزبه پیشگاه تومَحرم نشد حسین باشدتمام روضة توجنت خدا آدم بدون گریه ات آدم نشدحسین بردیدگان ماقدمی کن تومَرحَمت این برگ خشک قابل شبنم نشدحسین آن اشک روضه های توباشددوای درد امابه زخمهای تومَرهم نشدحسین گرسینه می زنم همگی ازلطف شماست آن داغ لعل تشنه مجسم نشدحسین مجنون به گریه،روی سرش دست فاطمه است این اشکِ تونصیب دوعالم نشدحسین شاعر_آرمین غلامی @majnon1396 __________________________
# بسم الله الرحمن الرحیم چون پرچمی به روی سرم سایه گُستری هرچه بگویمت،توزخوبان برتری من پرزنان به سوی حرمخانه می روم تاگنبدقشنگ توباشد،کبوترم هرگزمرازقبروقیامت هراس نیست ذکرتویاحسین،شده است شورمحشرم امشب مرادوباره ابالفضل خوانده است شکرخداکه برتوحسین جان نوکرم ماراخدابرای عزای توآفریده است نوکراگرشدم،بُودازنذرمادرم مجنون تمام هستیِ خودکرده نذرتو امشب سری بزن به نفس های آخرم غلامی @majnon1396 __________________________ ***
# بسم الله الرحمن الرحیم گویاگرهِ دل زغمت وانشد،ای یار اندردل من غیرتوکس جانشد،ای یار ازلطف تومن شامل اشک روضه هایم درسینه به جزعشق توغوغانشد،ای یار هرکس که نشدمرثیه خوان سرکویت یک دم به هوای تومسیحانشد،ای یار مجنون همه جا،جارزند،ازتوبگوید ارباب به خوبی توپیدانشد،ای یار غلامی @majnon1396 __________________________
# بسم الله الرحمن الرحیم دیدم به دوچشمم،سردلداربُریدند گویاکه سرِماهِ شبِ تاربریدند درکرببلا هاتفی ازغیب چُنین گفت آن دیده وآن دست علمداربریدند خورشیدجهان برهنه کرده سرخودرا خورشیدبگوآن سرِسرداربریدند یک عدّه به کوفه همگی نیزه به دست اند رأس پسر حیدرکرار بریدند مجنون زچه اینگونه توگریان غم هستی چون دستِ علمداروفاداربریدند .آرمین غلامی @majnon1396 __________________________ **
**** # بسم الله الرحمن الرحیم * تورادیدم به محمل ماه تابان نشستی روی نی ،مهرِدرخشان بگویم روزمحشر،من به دنیا به دامان ریختم اشکِ فُروزان مخوان قرآن درون تشت جانا لبت باشدبه زیرچوب عُدوان به پای صوتِ قرآن خواندن تو بدیدم خنده های مَی گُساران کنارسفرة رنگین دشمن بدیدم رأس خونینت،حسین جان سرت دیدم میان می گساران که می خوردبرلبت آن چوب خَزران لبت ازخونِ سر،تَر شُد برادر شدی ازسنگها،بشسکسته دندان ببین مجنون عزای توگرفته شدم تاروزمحشر،زار وگریان غلامی @majnon1396 __________________________
# بسم الله الرحمن الرحیم ** ای قتیل نیزة اعدا ء حسین ای ضیاء دیدة زهراحسین شدسرت آغشته باخون وتراب مادرت شسته سرت رابا گلاب می کنم ازدور،بر رأس تو سَیر گه به مقتل بوده ای ،گاهی به دَیر ازچه، ای سرهمچولاله واشدی پیش من زیباتراز،زیبا شدی لعل لبهایت دم ازمحبوب زد برلبانت ظالمی باچوب زد دیدم آنجا،گِردآن سر دَف زدند ازبرای کشتن توکف زدند خولی آمدکرد بردورت عبور نیمه شب انداخت رأست درتنور پای تاسر،راهب آنجا،گوش شد خوانده ای قرآن و اوبیهوش شد گفت باسر،هستی عیسی،نیستی گومحمدنیستی،توکیستی گفت مجنون بوده ام نوردوعین راهبا پورعلی،هستم حسین غلامی @majnon1396 __________________________ **
# بسم الله الرحمن الرحیم می زندچوب عدو، برلب ودندان حسین پیش چشمان ِ همان،اطفال نالان حسین بنما شرم عدو،ازرخ زهرا مادرش توبیا وبنگر،خواهرگریان حسین آمده لیک ،پیِ گسترشِ دین خدا چوب خَزران تومزن،برلب عطشان حسین به لبش هیچ مزن،چوب جفا ای ظالم شده دل تنگ برای صوت قرآن حسین دراُحد جدِّ تو دندان پیمبر بشکست حال خواهی بِشکنی،آن لب ودندان حسین گفت زینب به عدو،چوب جفا،مزن به لب اشک طفلان می زند،آتش برآن جانِ حسین زیرچوبِ خیزران،آیات قرآن خواندنی است باخدابوده ازاول،عهدوپیمان حسین دست مجنون رابگیر،ای زینب غمدیده حال چونکه داردتاابد،دست به دامان حسین غلامی @majnon1396 __________________________
# بسم الله الرحمن الرحیم ای عمه جان این ناله ها بشنیدنی بود آه تمام گریه ها بشنیدنی بود امشب به بابایم حسین کردم توسل صوت شهیدکربلا بشنیدنی بود استاد عُشاق حرم،هستم رقیه غمهای داغ کربلا بشنیدنی بود بانصفة معجر،بپوشاندم سرم را زیراکه این حُجب وحیا بشنیدنی بود مجنون نگوازدخترسلطان عالم آن گریه های پرنوا بشنیدنی بود آرمین غلامی @majnon1396 __________________________
# بسم الله الرحمن الرحیم لب خشک توواین آب گوارا،دیدنی است سرنازت به رویِ نیزة اعدا،دیدنی است آمدی تاکه کنی داغ مرا،تازه پدر آن ترک خوردگیِ گوشة لبها دیدنی است یادداری بغلم کردی وهی بوسیدی سرِتودربغل ،ای معنی رؤیا دیدنی است چه بلائی به سرت آمده ای باباجان حنجربریده ونیزة اعدا دیدنی است توکه استاد مَنی،درهمة صبروبلا دخترت دربین این گرگانِ صحرا دیدنی است دل مجنون همه جاتنگِ غمِ رقیّه است نازدانه ،غم تودراین بلایا دیدنی است آرمین غلامی @majnon1396 __________________________ **
# بسم الله الرحمن الرحیم ای گوشواره عرشِ مجید،آن سرت کجاست سالارزینب آن همه ،دوروبرت کجاست خشک است آن لب توزخمی است پیکرت یارابگوکه ساقی آب آورت کجاست رختِ تنت بگوکه چراخاکی است حسین شاهابگوکه پیرهنِ پیکرت کجاست سررازدم به محمل خود،زیرمقنعه درمانِ درد وخون سرِخواهرت کجاست دیدم حسین میانة محمل به دیدگان باخواهرت بگو،علی اصغرت کجاست خواندم نمازشب،به نشسته برابرت ای باوفااذانِ علی اکبرت کجاست ازداغ دوریت شده موهای من سفید بامن بگو،امیددل خواهرت کجاست مجنون مپرس شرح سفرنامة مرا درکوفه وزشامِ بلا،دخترت کجاست شاعر،آرمین غلامی @majnon1396 __________________________
روضه ی گودال قتلگاه بنگریدازعرش پیغمبر به گودال آمده دخترش صدیقۀ اطهر به گودال آمده قدخمیده فاطمه باچشم گریان ناله زد باسر بشکسته اش حیدر به گودال آمده میزنددرگوشه ی مقتل حسینش دست وپا بهردیدارحسین مادر به گودال آمده زخم های پیکرش ازحد فزون تر گشته بود قدخمیده سوره ی کوثر به گودال آمده کیست اینجا زیرخنجرها بریده حنجرش شمرملعون بهرآن حنجر به گودال آمده تیرباران پیکر مجروح شاه عالم است بهردیدارسری خواهربه گودال آمده اینچنین خم گشته زینب در کنار علقمه خواهر عباس نام‌آور به گودال آمده بهرانگشتربریده ساربان انگشت او فاتل خون علی‌اکبر به گودال آمده شاه را دربین مقتل پاره پاره کرده اند قاتل خون علی‌اصغر به گودال آمده کاش(مجنون)درمیان روضه هایت جان دهد قدخمیده نوکری مضطر به گودال آمده غلامی (مجنون کرمانشاهی) -----------------------
تاوقت غارت کردنت چیزی نمانده ازبردن پیراهنت چیزی نمانده دیدم که بعده مرگ عباست شکستی ازنیزه باران تنت چیزی نمانده مجنون کرمانشاهی
چنین نوشته به مقتل .حسین راکشتند فغان وناله بر آن روزگارتان میرفت نوشته ظهر دهم شدشروع آه و نوا مصیبت توچنین بود بر زبان میرفت برای کشتن اصغر.سه تیر ه زهر آلود سه بار حرمله هربار با کمان میرفت ز صدر زین به گمانم که شاه افتاده اگر غلط نکنم عرش در فغان  میرفت لهوف گفته که درعصر روزه عاشورا بلند مرتبه ای خسته ، نیمه جان میرفت چنین نوشته مقاتل ! همین که افتادی برای کشتن تو گوییا سنان میرفت چنین نوشته مقاتل ! همین که افتادی به قصد حنجره ات شمر بی امان میرفت چنین نوشته مقاتل ! همین که افتادی میان هروله خواهر دوان دوان میرفت به جسم پاره ی تو تیغ ونیزه ها میخورد یکی به قصد تنت با عصازنان میرفت چنین نوشته مقاتل. تنت به خاک افتاد رسیدخولی و برکشتنت دوان میرفت برای غارت انگشتر غنیمتی ات چنان که غائله خوابید ساربان میرفت.. آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
جانم علی اصغر..ع دربین هلهله. سره اصغر به نی زدند نامردمان به دور سره نیزه .مِی زدند ازپشت خیمه ها تن اوجا به جاشده سرنیزه آمدوزتنش سرجدا شده تاب وتوان زسینه ی اصغر رهاشده دیدی سرش به گوشه خورجین فناشده دیدی رباب نیزه به پهلو ی اصغرت دیدی توجای زخم سرو روی اصغرت آخر رباب زخم دلت رانمک زدند یکسرتورابه شام وبه کوفه کتک زدند 📕📕.شعر..آرمین غلامی ..مجنون کرمانشاهی__ 👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆 ____________________________
بنویسیدتنى زيرلگدپیدابود شمرملعون به روی سینه ی اوبا پا بود بنویسید نگاه حرمله خيره بر اوست که نگاه خسته اش به آسمان هاوا بود بنویسیدميان لشكری بلوا شد سره پیراهن كهنه بخدا دعوا بود بنویسیدبراى ذبح سر آمده اند شمر ملعون و سنان مقصدشان اینجا بود بنویسیدکه غارت شده پیراهن او مادری شاهداین واقعه در آنجا بود به سرنعش حسین بود که آمدمادر ناله زدفاطمه ،غش کردبه جسمی بی سر _آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
_اشعار ناب حسین(ع) گوشه ی چشم حسین، کار خدایی میکند ﻟﻴﻠﺔ زلف خمش ،مارا هوایی میکند عشق بازی جهان، از پیچ و تاب زلف اوست ﻟﻴﻠت القدروثوابش، در حسابِ زلف اوست آن صراطی که، زِ مو نازک تر است وپر زشین در معاد عاشقان، يك تار مویت یاحسین _آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
امام حسین(ع) مهمان سفره برسر خوان حسین خوش است گرده سرای حضرت سلطان حسین خوش است دلتنگ روی حضرت خورشید گشته ام کنج سرای دلبر جانان حسین خوش است... این چشمه‌های روشن اذکار دیدنی است در این حریم، ذکر "حسین جان حسین خوش است... صحن وسرای کرب وبلامستی آوراست مستانگی زباده دوچندان حسین خوش است جایی نمانده در دل ما جز هوای دوست دیدار صحن حضرت سلطان حسین خوش است... _آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)..
شب جمعه-اشعار مقتل-حضرت حسین (ع) ِ نبض ِ زینب دگر ازهر ضربان افتاده به رویِ خاک تن شاه جهان افتاده همه در بُهت فرو رفته انداز هلهله ها بدن دلبر زینب بی نشان افتاده یک طرف جسم حسین در وسط گودال است بین خیمه زینبش گریه کُنان افتاده بین گودال حسین بی کس و بی‌جان شده بود سوی او نیزه و شمشیر و کمان افتاده برگ‌ریزانِ قدش در وسط گودال است پیکرش وای که از بادِ خزان افتاده لب خشکش شده تر وای ز خون بدنش فک او رابشکستند و دهان افتاده  زیر پا له شده بود زیر ثم مرکبها استخوانش بشکست وبی نشان افتاده -آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
_اشعار امام حسین(ع)گودال.... به دست شمرمده اختيار گيسویت گمانم کنم که بدستش بود سر مویت به خنجری سرمویت به باد خواهد داد عزيز! فاطمه ازدور میرسد بویت برای کشتنت آمد که تا کندفتحی نهاده برسرگودال ازقفا رویت پناه خیمه ی من معجري هراسان است مگر نمي شنوي هق هق فراسویت به خواهرت تو دمی رحم كن! ز جا برخيز شنیده ام که شکسته تمام زانویت كنار داغ تو، داغ همه فراموش است گرفته نیزه ی مردک شكاف پهلویت -آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
-گودال قتلگاه در زیر پای مرکب اعدا بهم مریز خورشید خانواده‏ ی زهرا، بهم مریز چشم‏ انتظاری من ه خواهر کفایت است تنهاترین مسافر دنیا بهم مریز شمروسنان سرازتن نازت ربوده اند ای سربریده ی دل صحرابهم مریز گویاکه چشم ودست وسرت جابجاشده من که نمرده ام زبلایا بهم مریز خاکی به سر کنم که تنت راکشیده اند جسمی نمانده برتنت آقا بهم مریز شال تورا ز گو دی گودال برده اند غارت نموده پیکرت اعدا بهم مریز حال وهوای خواهرتو دیدنی شده ازمردنم میانه ی صحرا بهم مریز آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
تمام اهل زمین سینہ ﭼﺎڪ ﺍﺭﺑﺎﺏ ﺍﺳﺖ گدای روی مهت ای شہید بے ﺗﺎﺏ ﺍﺳﺖ ﺩل گرفته ام عمری اسیرصحنت بود نوای تشنگی ام ﺑﺎ ﺿﺮﯾﺢ ﺳﯿﺮﺍب ﺍﺳٺ _آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی) ڪلنا_فداڪ_یا_حسین_س
🔴اشعارناب حسینی.. تنورخولی... تو در تنور افتاده ای تنها حسینم گردد به دورت مادرت زهراحسینم درپای عقدخودنوشتم باتوهستم داری به همره زینب کبراحسینم باورنمیکردم سرت درطشت بینم یادرتنور خانه ی اعداحسینم هرقدرهم خاکستری روی توباشد من میشناسم روی ماهت راحسینم میشویم ای خونین دهن باچادرخود خون لبان وریشهایت راحسینم ازپشت سر ذبحت نموده شمرملعون افتاده ای بی سر دراین صحراحسینم شیب الخضیبت کرده این قوم جفاکار ازخون حناشدآن رخ زیباحسینم خنده به حرفت میزد وآبت نداده این نامسلمانان دراین صحراحسینم گویا زن خولی برایت گریه میکرد چیزی به اوهم کرده ای اعطاحسینم 📝.شعر.آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی). .. ..
🙏یازینب... بنگر که خواهرت درکوفه شدغریب شلاق کوفی ودستان پرعجیب بنگر به خواهرت سیلی شد ه نصیب انگشترتو دریک دست نانجیب 📝..شعر.آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
حسین جان.. سرتوبرفرازنیزه هابود لبانت قاری طشت بود سرت زخمی زسنگ کوفیان شد سرت مجروح چوب خیزران بود سرت از بهرمن دریای نور است سرتوسوخته ی کنج تنوراست لبانت بوسه گاه بوتراب است سر توشاهدبزم شراب است چودیدم نیزه ی روزخیانت بدیدم جای چوبی برلبانت عدومیزدمراباصدجسارت ببین اموال مارا کرده غارت تنت راپیش مامسلوب کردند سرت آویزه بریک چوب کردند طلای دختران غارت نمودند ببین(مجنون)که معجر می ربودند 📝شعر.آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی).
ارباب آیه ی والطور روی نیزه ای قاری مشهور روی نیزه ای قاریا آن منبر ورحلت کجاست سوره ی مستور روی نیزه ای دیده ی این شهر مبهوتت حسین نور رب النور روی نیزه ای نیزه ازخون گلویت مست شد خوشه ی انگور روی نیزه ای زینبم موسی صحرای غمت شمس کوه طور روی نیزه ای 📝..شعر.آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)