مراسم روضه حضرت رقیه
#شب سوم محرم
/نوحه/روضه
شام دوشنبه۱۸/تیرماه۱۴۰۳
#مسجدمعتمدالدوله👇👇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مراسم روضه حضرت رقیه
#شب سوم محرم
/نوحه/روضه
شام دوشنبه۱۸/تیرماه۱۴۰۳
#تکیه خاکسار کرمانشاه
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم🌷
#متن روضه روز_سوم_ماه_محرم
#رقیه _بنت الحسین_علیها_السلام
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌹
#مداح.حاج آرمین غلامی
سویی نداشت چشم ترت ، ای سه ساله جان
خالی شده دور و برت ، ای سه ساله جان
خون گریه کرده بر تو و بر حال و روز تو
چشم ملائک و پدرت ، ای سه ساله جان
زجرابن قیس کرده تنت را،سیه چرا
خون میچکدچرا زسرت ، ای سه ساله جان
یک تن نبود حامیِ توغیره عمه ات
تا شد ز غربتت کمرت ، ای سه ساله جان
از آن لگد که زجر به جسم وتنت زده
شد ارغوان بال و پرت ، ای سه ساله جان
شاهد به جان سپردن توبوده عمه ات
آتش گرفت برگ و برت ، ای سه ساله جان
اندرخرابه هاتوشبت رابه سرمکن
این سان گذشت هر سحرت ، ای سه ساله جان
افتاده ای میان خرابه،به گوشه ای
بود ه همیشه در نظرت ، ای سه ساله جان
ازکربلابه کوفه وشامات میروی
خولی شده همسفرت ، ای سه ساله جان
بانو رقیه نیزه شد ه مرکب سرت
بر رویخاک مانده سرت ، ای سه ساله جان
عمه رسید تا که ببیند غم تو را
از زخم هم نبود اثرت ، ای سه ساله جان
اندرخرابه ای که توبودی حصیر بود
باب تو بینِ نیزه و شمشیر اسیر بود
نمیدونم تا حالا بچه یتیم دیدی یا نه...
کنار بدن بابا دیدی چطور ناله میزنه...
با زبان کودکی همه حرفهاش رو به بابا میگه...
هرکی ناله این بچه ی یتیم رو بشنوه ناخودآگاه اشکش جاری میشه...
اما ...
هر جا شما بچه یتیم ببینید...
حتما نوازشش می کنید...
باهاش همدردی می کنید...
من بمیرم برا یتیم ابی عبدالله...
چه خوب نوازشش کردند...
چه خوب باهاش همدردی کردن...
کنار سر بابا...
هر کجا رسیدن...
بهش تازیانه زدند...
بهش سیلی زدند...
🔸بزن مرا که یتیمم، بهانه لازم نیست
گوشه خرابه... نیمه های شب...
بی بی رقیه...
شروع کرد به گریه کردن...
هی بهونه بابا میگیره...
میگه عمه جان زینب...
من بابامو میخام
عمه جان...بابام کجاست...
بلاکش دوران زینب اومد کنار دختر نشست...
صدازد...
عمه جان انقده بی تابی نکن...
عمه جان بابات رفته سفر برمیگرده انقدر گریه نکن...
هرکاری کرد این دختر بچه آروم نشد...
اهل خرابه از خواب بیدار شدند با صدای گریه خانم رقیه همه به گریه افتادن
صدای ناله اهل خرابه بلند شد...
خبر به کاخ یزید معلون رسید...
خدا لعنتش کنه صدازد چه خبر شده...
گفتن دختر ابی عبدالله...
گوشه خرابه...
هی بهونه بابا می گیره...
نانجیب صدا زد...
خوب ببرید سر بریده باباش حسین براش...
یا صاحب الزمان...
امان از اون لحظه ای که سر مقدس ابی عبدالله رو آوردن داخل خرابه...
گذاشتند جلو دختر بچه...
حالا تصور کن...
یه دختر سه ساله...
سر باباش رو در مقابلش بگذارن...
چه حالی پیدا میکنه...
تا نگاهش به سر بابا افتاد...
صدا زد بابای خوبم...
کجا بودی...
يا أبَتاهُ، مَنْ ذَا الَّذي خَضَبكَ بِدِمائكَ!
بابا... کی تو رو به خونت خضاب کرده...
يا أبَتاهُ، مَنْ ذَا الَّذي قَطع وَ رِيدَيْكَ
بابای خوبم... کی رگهای گردنت رو بریده...
يا أبتاهُ مَنْ ذَا الَّذي أَيتمني علي صِغَر سِنّي
(نفس المهموم 456)
بابا... بگو ببینم... کی منو تو بچگی یتیم کرد...
هی دست رو صورت بابا میکشه...
هی نوازش میکنه...
گریه میکنه...
صدا زد... بابا...
نبودی ببینی بعد از چی به سرمون اوردن بابا...
يا أبتاهُ، منْ بَعدكَ وا غُرْبَتاهُ
بابا... بعد از تو داد از غريبي
(انوار الشهادة 244)
خیمه هامون رو آتیش زدند...بابا
دستهامون رو بستند...بابا
طناب به گردنمون انداختند...بابا
ما رو شهر به شهر به شهر گرداندند...
بابا... نبودی ببینی از کربلا تا شام چقدر به ما تازیانه زدند...
🔸شامی ها بدند، بابا،بابا، بابا
🔸عمه رو زدن، بابا،بابا، بابا
هر کجا ميخواستند به ما تازیانه بزنند عمه جانم زینب...
بدن رو سپر میکرد...
مبادا تازیانه به ما اصابت کنه...
بابا اصلا باورم نميشه...
🔸زجر چه بی حیاست، بابا،بابا، بابا
🔸پس عمو كجاست، بابا،بابا، بابا
🔸صورت نیلی، بابا،بابا، بابا
🔸بچه و سیلی، بابا،بابا، بابا
بابا...
ببین صورتم کبود شده...
موهای سرم سفید شده...
مثل مادرم زهرا قدم خمیده...
بابا دیگه طاقت ندارم...
دیگه تنهام نزار...
منم با خودت با خودت ببر بابا...
انقدر کنار بدن بابا ناله زد...
یدفعه دیدند دختر یکطرف افتاد سر بابا یکطرف...
عمه جانش زینب اومد نگاه کرد دید دختر جان به جانان تسلیم کرده...
🔸ناز مرا به ضربت سیلی کشید خصم
🔸بابا گمان مبر که نوازشگرم نبود
🔸تا زنده ام به جان تو مدیون زینبم
🔸جز او کسی به فکر من و خواهرم نبود
(و سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَی مَنقَلَبٍ ینقَلِبون)َ
شعراء 227
مراسم روضه حضرت رقیه
#شب سوم محرم
/نوحه/روضه
شام دوشنبه۱۸/تیرماه۱۴۰۳
#تکیه انتظاری کرمانشاه
-
#متن روضه حضرت_رقیه_س_شهادت
#مداح.حاج آرمین غلامی
حالا که برگشتی سرت پیکر ندارد
بابا رقیه طاقتی دیگر ندارد
از بس که خورده سنگ و چوب و ضرب خنجر
یک جای سالم این سر و حنجر ندارد
سرخی چشمم را ببین از ضرب سیلی
حوریهات سویی به چشم تر ندارد
ای گوشوار عرش! بنگر دخترت را
گوشم شده پاره، دگر زیور ندارد
از تازیانه بالهای من شکسته
دیگر کبوتربچهی تو پر ندارد
زهرا مرا بوسید در صحرارکه دشمن
هرگز نگوید دخترت مادر ندارد
دردانهات را با شهیدان همسفر کن
تاب جدایی از علی اصغر ندارد
امشب دلها رو روانه کنیم...
کنار حرم با صفای بی بی رقیه سلام الله علیها...
امشب به یاد غربت نازدانه ابی عبدالله اشک بریزیم...
🔸ابر سیلی است نقاب رخ همچون قمر من
🔸چادر عصمت زهراست همانا به سر من
نميدونم دختر سه ساله دارید یا نه...
حتما همتون دیدید...
دخترها علاقه خاصی به بابا دارن...
اصلا معروفه...
میگن دخترها بابایی هستند...
آنهایی که دختر دارند بهتر میفهمن چی ميگم...
خدا نکنه کسی این دختر بچه رو اذیت کنه...
میگه بزار بابام بیاد...
شکایتت رو به بابام میکنم...
خدا نکنه زخمی رو بدن دختر بچه باشه...
میگه بزار بابام بیاد...
بهش نشون میدم...
بهش ميگم...
🔸دم به دم بر جگرم زخم روی زخم نشسته
حالا میخواهی درد دل نازدانه حسین رو گوش بدی بسم الله...
🔸دم به دم بر جگرم زخم روی زخم نشسته
🔸دلم از داغ کباب و سرم از سنگ شکسته
چقدر بهش سنگ زدند...
چقدر بهش تازیانه زدند...
چقدر سیلی زدند...
یاصاحب الزمان...
🔸رخ نیلی، لب عطشان، دل خونین، تن خسته
اما...
🔸گره از خلق گشایم به همین بازوی بسته
امشب اگه با ابی عبدالله کار داری....
آقا رو به نازدانه اش قسم بده...
اگه گرفتاری، مریضداری، حاجت داری،
اگه کربلا میخواهی...
بگو حسین جان...
تو رو به صورت سیلی خورده دختر سه ساله ات قسم...
امشب دیگه دست خالی ردمون نکن...
🔸طواف شمع چون پروانه می کرد
🔸به دستش موی بابا شانه می کرد
تا سر بابا رو گذاشتند جلو دختر بچه صدا زد بابا...
چه بلایی سرت آوردن...بابا...
🔸سر و روی پدر را پاک می کرد
🔸برایش عقده ی دل باز می کرد
صدا زد بابای خوبم...
🔸به قربان سر نورانی تو
🔸چرا خون ریزد از پیشانی تو
يا أبَتاهُ، مَنْ ذَا الَّذي خَضَبكَ بِدِمائكَ
🔸رخ من نیلی از سیلی است بابا
🔸لبان تو چرا نیلی است بابا
بابا کی با چوب به لب و دندانت زده...
اما میخام بگم...
بابای خوبم...
🔸تو از چوب جفا داری نشانه
🔸مرا باشد نشان از تازیانه
اگه با چوب به لب و دندان تو زدن...
اما به منم تازیانه زدن...
🔸مرا باشد نشان از تازیانه
بابا دیگه طاقت تازیانه ندارم...
طاقت سیلی خوردن ندارم...
طاقت سنگ خوردن ندارم...
🔸ز تو دارم تمنا جان بابا
🔸مرا با خود ببر در نزد زهرا
مراسم روضه حضرت رقیه
#شب سوم محرم
/نوحه/روضه
شام دوشنبه۱۸/تیرماه۱۴۰۳
#تکیه خاکسار کرمانشاه
-
نوحه رقیه۱.mp3
4.55M
(نوحه حضرت رقیه س)
#مداح.حاج آرمین غلامی
در این ویران چون مه تابان با دل مضطر آمدی بابا
کجا بودی ای مه رخشان هان چرا با سر آمدی بابا
کرده ای احسان آمدی بابا
سوی این ویران آمدی بابا
عجب یادت آمد از ماها کلبه ام از رویت منور شد
ز دیدار عارض ماهت اینک ای بابا دیده انور شد
ز بوی موی شریف تو چون شمیم جانم معطر شد
چه شد در این گوشه ی ویران با شکوه و فر آمدی بابا
ای پدر بودم بی قرار تو
بی قرار ماه عذار تو
به حمد الله از جمال تو صبح امیدم شام هجران شد
زمان وصل آمد و ایام فراق رویت به پایان شد
چو از ره طالع رخ ماهت این زمانه چون ماه تابان شد
تعالی الله ای همایون فال با رخ احمر آمدی بابا
دیده ام روشن شد ز دیدارت
بزم من گلشن شد ز رخسارت
چو یاد از من کرده ای نزد کودکان دارم عز و شوکت ها
که آمد باب عزیز من از سفر اکنون بعد مدت ها
شماتت ها می شنیدم از امت بی شرم و مروت ها
خدا را شکر حالیا دارم من تو را بر سر آمدی بابا
بعد تو بابا رنج ها دیدم
کوفه و شام پر بلا دیدم
نگر بابا گوشه ی ویران از ره بیداد مسکن ما را
به روی خاک سیه بنگر منزل ما را مأمن ما را
ز رخسار خویشتن روشن کرده ای بابا گلشن ما را
فدایت گردم چرا بی عباسم و اکبر آمدی بابا
ای پدر جانم باد قربانت
من فدای این چهر رخشانت
#سبک شبانگاهان
#حضرت_رقیه_س
مراسم روضه حضرت رقیه
#شب سوم محرم
/نوحه/روضه
شام دوشنبه۱۸/تیرماه۱۴۰۳
#تکیه خاکسار کرمانشاه
نوحه رقیه۲.mp3
2.87M
(نوحه خرابه شام)
#مداح.حاج آرمین غلامی
نگر عمه حال زار من بین تو بر چشم اشکبار من
ز کف رفته طاقت و صبرم بین دل زار بی قرار من
عمه بین چشم اشکبار من
بین دل زار بی قرار من
من ای عمه قلب پر خون و حالت زار و مبتلا دارم
به دل شوق دیدن باب و رفتن دشت کربلا دارم
دلم تنگ است عمه جان امشب در سرم باشد این نوا دارم
تقاضایی از تو ای عمه با دو چشمان پر بکا دارم
بیا بنگر یک دم ای عمه چشم پر خون و حال زار من
به دل عمه آرزومندم تا که خود بینم روی اکبر را
زنم شانه موی زیبایش بو کنم چون گل روی اصغر را
به بر گیرم نازنین جسم و بوسم آن قد چون صنوبر را
فدا سازم در بر اکبر عمه جان امشب جان و هم سر را
چه خوش باشد در برم آید عمه جان امشب گلعذار من
تو می گفتی قاسم داماد از سفر امشب باز می گردد
عروس او از فراق او دیگر از دیده خون می گرید
برون آرد رخت ماتم را همچو گل خندد
در این صحرا حجله ی او را مادر قاسم باز می بندد
خداوندا صبح شد نزدیک نامده قاسم در کنار من
به من دادی وعده ای عمه دیدن روی حضرت عباس
شوم شاداب از گل و بوی حضرت عباس
دگر عمه در کجا بینم قد دلجوی حضرت عباس
برم حسرت چون که نادیدم خلق خوشخوی حضرت عباس
اباالفضلم گو نمی آید شد ز کف عمه انتظار من
به گهواره اصغر خود را بس رباب امشب آرزو دارد
بسی نالد خون دل بارد با خدای خود گفت و گو دارد
ز پستانش شیر خشکیده رنج بسیاری از عدو دارد
#سبک شبانگاهان
#حضرت_رقیه_س
مراسم روضه حضرت رقیه
#شب سوم محرم
/نوحه/روضه
شام دوشنبه۱۸/تیرماه۱۴۰۳
#تکیه خاکسار کرمانشاه
نوحه رقیه ی.mp3
1.98M
دودمه حضرت رقیه
#مداح.حاج آرمین غلامی
کنج ویرانه شده منزل من ای بابا
بی کفن ای بابا
گشته از هجر رخت خون دل من ای بابا
بی کفن ای بابا
رخ زهرایی تو مثل گل لاله شده
بی قرار عمه شده
مات این لاله ی پرپر شده غساله شده
بی قرار عمه شده
تا دوباره یاد روی نیلی مادر کنی
مهربان بابا بیا
باید امشب را به روی دامن من سر کنی
مهربان بابا بیا
طاقتم را برده بابا پای پر از آبله
الامان از حرمله
گردنم زخمی شده از بس کشیده سلسله
الامان از حرمله
در کنار این طبق می میرد امشب دخترت
من به قربان سرت
بس که سیلی خورده ام هستم شبیه مادرت
من به قربان سرت
از سفر برگشته و مهمان دامان من است
او پریشان من است
با لبان خیزرانی مرثیه خوان من است
او پریشان من است
گر چه از هجران تو کوهی پر از دردم پدر
کم نیاوردم پدر
شام را با گریه ام ویرانه ای کردم پدر
کم نیاوردم پدر
می رسد امشب به پایان قصه ی غمهای من
آمده بابای من
بر نمی خیزم اگر، تاول زده پاهای من
آمده بابای من
از آهِ رقیه به دلِ حق شرر افتاد
حسین ای شه مظلوم
با آل علی هرکه در افتاد ور افتاد
حسین ای شه مظلوم
من اگر گریه کنم عرش خدا می لرزد
نوه ی زهرایم
پای این سر به خدا جان بدهم می ارزد
نوه ی زهرایم
امشب آغوشم شبیه سینه ی خیر النساست
جای شاه کربلاست
دامن خاکی من هم رتبه ی عرش خداست
جای شاه کربلاست
شد سفید از غم هجران تو موی سیهم
ابتا یا حسین
حاضرم پای سر تو سر خود را بدهم
ابتا یا حسین
#حضرت_رقیه_س
مراسم روضه حضرت رقیه
#شب سوم محرم
/نوحه/روضه
شام دوشنبه۱۸/تیرماه۱۴۰۳
#تکیه خاکسار کرمانشاه