#امام_زمان_محرم_دهه دوم
▪️زمزمه مناجات امام زمان و گریز به کوفه وزندان
#گوشواره👇
ماه شبم کجایی
میشه یه شب بیایی...
بازم شدم هوایی
آقامیشه بیایی
روزوشب ازتومیگم
حبیب من کجایی
همیشه در ملالم
درپی ،اون وصالم
از سر جود و رحمت
نمانظر به حالم
نور سرای زهرا
ببین در انتظارم
درهمه ی عمر،واست
عمریه بیقرارم
همیشه زا رو خسته
دلم میشه شکسته
گدای کوی شما
به شوق تو نشسته
بیامرا صدا کن
ازاین بلا رهاکن
ای مهربان عالم
یه شب منو دعا کن
بیابرم حبیبم
تویی فقط، طبیبم
مهدی بدون عشقت
همیشه من غریبم
محرم حسین شد
میشم گدا برایت
نوردوچشم حیدر
داره دلم هوایت
میگن چه با صفایی
امیدآشنایی
شب عزا ی هفتم
منتظرم بیایی
امید عالمینی
فقط تو نور عینی
تا دم ،وقت ظهور
گریه کن حسینی
برات به تابم و تب
رسیده جانم برلب
به یادتم عزیزم
غم حسین و زینب
نور سرای زهرا
ببین چنین نوایم
دوباره مهدی امشب
من یاد کربلایم
دوباره یاد بزم
عزای دلبرم من
چون عمه ات ،به یاد
صد پاره پیکرم من
دوباره من، به یاد
اسارت وسرم من
اسارت کوفه و
بریده حنجرم من
دوباره،دست بسته
غربت نمودم احساس
افتاده ام به یاد
نیزه وراس عباس
یابن الحسن به یاد
عمه وکوفه ام من
مجلس این زیاد
گریه ی کوچه ام من
دربزم ابن زیاد
حرمت دریده دشمن
باچوب خیزرانش
برسر،دمیده دشمن
هفت روزه عمه جانت
افتاده کنج زندان
به پیش چشم جدت
شدقامت اوکمان
بر کودکان خسته
درکوفه شدجسارت
میرفت عمه جانت
آقای من اسارت
#شاعر_آرمین غلامی_مجنون
#شب هفت سیدالشهدا
#دهه دوم محرم
#شعر_و_سبک_مداحی
#اشعار_اسارت
میان کوفه و زاری! خدا مرا بکشد
بگوهوای که داری؟ خدا مرا بکشد
دوباره گوشه ی زندان نموده ای منزل؟
مگر که خانه نداری؟ خدا مرا بکشد
میان اینهمه نامحرمان ،چراهستی
ز دیدنم چه فراری... خدا مرا بکشد
اگر به مجلس مرجانه،زینبت آمد
دلیل آن تویی آری، خدا مرا بکشد
به شام و کوفه کسی با سر حسینت گفت:
چرا به نیزه سواری؟ خدا مرا بکشد
تورا به بزم شراب و میان تشت طلا
سر بریده ی قاری، خدا مرا بکشد
دوباره سوز صدای غریب ازکوفه است
صدای قاری شیب الخضیب ازکوفه است
#ارمین غلامی_مجنون
#کوفه_مجلس ابن مرجانه_
#اشعار_اسارت
#محرم۱۴۰۳
#ماه_محرم
ازغم دوست دگر،پاره جگر ریخته است
ازفراقش ،به بره کوفه ؛ گهر ریخته است
کوفه ومجلس مرجانه،وزندان بلا
یک نظر نیست که هر گوشه نظر ریخته است
مردم کوفه ،نی،دف وسره چنگ زدند
تنی این سو، بدنی سوی دگر ریخته است
همه سرها به سنان، قسمت دیگر سر تیر
چند قسم دگرش روی سپر ریخته است
قد و قامت همه سروست چنین افتاده
وای بر ساقه ی آن چند تبر ریخته است
کوفیان چیدن آن روی عبا را دیدند
اشک داغ است که از خون بصر ریخته است
آه ِزینب طرفی، خنده ی خولی طرفی
سوختم بس که در این کوفه شرر ریخته است
#شاعر.آرمین غلامی_مجنون
#دو_خط_روضه
#اشعار_حسینی
#محرم۱۴۰۳
#ماه_محرم
#دهه دوم
آه ، ای حضرت معشوق بیا،درکوفه
تنت افتاده، سرت رفته کجا ،درکوفه
وای من خاک نشد ازچه تنت ،حضرت عشق
خاک آلود تنت گشته رها ،درکوفه
کربلا دور تو شمشیر و سنان بودحسین
وای گودال تو شد کوه منا درکوفه
به سخاوت پدرت بود که شدشهره به شهر
از لباست نگذشتند چرا درکوفه
چادر سوخته ای بودهمه هستی من
تاکشم بر تن تو جای عبا درکوفه
نه تورا جمعه که ، نه ،روز دوشنبه کشتند
قاتل مادرمان کشت تو را درکوفه
نیزه بنشست به هرجای تنت درگودال
جایی ازبوسه نداری به خدا درکوفه
پاره پاره شدی و بعد از آن ذبح شدی
قتلِ صبرت به خدا کُشت مرا درکوفه
غم انگشتریت را نخورم،بین گذر
وای انگشت تو افتاده کجا درکوفه
یاد داری که فقط با تو سفر می رفتم
شمر گردیده جلوداربیا درکوفه
کعب نی خورده ام ازدست حرامی همه شب
شده ام کوه غم وآه و بلا درکوفه
آیه ای از سرنی،بهرتسلا توبخوان
نشود خواهرت انگشتنما درکوفه
#شاعر.آرمین غلامی_مجنون