هدایت شده از ، اشعارمجنون کرمانشاهی(حاج آرمین غلامی)
Voice 147_sd (1).m4a
1.5M
چهارحڪایت کوتاه اما تاثیرگذار ✨
✅ ⇐حڪایت اول:
از کاسبی پرسیدند:
چگونه در این کوچه پرت و بی عابر کسب روزی میکنی؟
گفت: آن خدایی که فرشته مرگش مرا در هر سوراخی که باشم پیدا میکند!! چگونه فرشته روزیش مرا گم میکند!!!؟
✅ ⇐حڪایت دوم:
پسری با اخلاق و نیک سیرت، اما فقیر به خواستگاری دختری میرود...
پدر دختر گفت:
تو فقیری و دخترم طاقت رنج و سختی ندارد، پس من به تو دختر نمیدهم...!!
پسری پولدار، اما بدکردار به خواستگاری همان دختر میرود، پدر دختر با ازدواج موافقت میکند و در مورد اخلاق پسر میگوید:
انشاءالله خدا او را هدایت میکند...!
دختر گفت:
پدر جان؛ مگر خدایی که هدایت میکند، با خدایی که روزی میدهد فرق دارد؟؟!!!!...
✅ ⇐حڪایت سوم:
از حاتم پرسیدند: بخشنده تر از خود دیده ای؟؟...
گفت: آری...
مردی که دارایی اش تنها دو گوسفند بود؛
یکی را شب برایم ذبح کرد... از طعم جگرش تعریف کردم..
صبح فردا جگر گوسفند دوم را نیز برایم کباب کرد...!
گفتند: تو چه کردی؟
گفت: پانصد گوسفند به او هدیه دادم...
گفتند: پس تو بخشنده تری...!
گفت: نه، چون او هر چه داشت به من داد!!
اما من اندکی از آنچه داشتم به او دادم...!!
✅ ⇐حڪایت چهارم:
عارفی راگفتند:
خداوند را چگونه میبینی؟!
گفت آنگونه که همیشه میتواند مچم را بگیرد، اما دستم را میگیرد....
مداح
حاج آرمین غلامی
هدایت شده از ، اشعارمجنون کرمانشاهی(حاج آرمین غلامی)
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
قوری روضه که قُل قُل میکند
نغمه چون آوای بلبل میکند
روی دیوار حسینیّه هزار
لاله ی سرخ جنون گل میکند
بالبی غرق حسین از آسمان
حضرت حق هم تنزّل میکند
هم سلیمان نبی بیرون در
کفشداری را تقبُّل میکند
هرکسی کارش گره خورده فقط
برحسین ما توسل می کند
هیأتش دارالشفای عالم است
ملجأِ جامانده های عالم است
چاییِ روضه مِیِ شیرین ماست
مایه ی دلگرمی وتسکین ماست
چایی روضه گلاب جنت است
مرهم زخم دل مسکین ماست
چایی روضه جلای روح ما
صیقلی بهر دل چرکین ماست
چایی روضه فقط دم کرده ی
مادر قامت خمِ،غمگین ماست
چایی روضه اثر کرده ،بدان
مجتهدهایی اگر در دین ماست
مثل اکسیر حیات جنت است
معجزه در روح چای هیأت است
هرکسی اینجا گدایی میکند
باطنا دارد خدایی میکند
هرکسی دردام عشقش می فتد
تازه احساس رهایی میکند
این خدایِ بی سَرِ سرور تبار
از همه مشکل گشایی میکند
هرکسی را اعتنا کرده حسین
از محبت کربلایی میکند
بیشتر ما عاشق او میشویم
هرچقد بی اعتنایی میکند
ناسزا گوید اگر هم نعمت است
سر زما گر بشکند هم لذت است
مداح
حاج آرمین غلامی
هدایت شده از ، اشعارمجنون کرمانشاهی(حاج آرمین غلامی)
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
امام صادق علیه السلام فرمود:گرچه مصیبت جدمان حسین علیه السلام اعظم مصائبِ، ولی مصیبت جد دیگرمان امیرالمومنین و مادرمون، زهرا"اَدحی و اُمَر" تلخ تر و دهشتناک ترِ...
میدونید برا چی؟من یک جهتش رو عرض میکنم.روزعاشورا اباعبدالله علیه السلام همه ی مصیبت ها رو کشید.انواع و اقسام بلاها رو کشید.اونایی که اهل بصیرت بودند روزعاشورا عالم رو یک چشم گریان برای اباعبدالله می دیدند.اباعبدالله همه ی مصیبت ها رو کشید فقط یه مصیبت رو نکشید.اباعبدالله وقتی افتاده بود تو گودال قتلگاه،رمق دیگه تو تنش نبود...تیرهای متعدد خورده بود به خصوص تیری که به سینه ی اباعبدالله خورده بود و از پشت کشید و نیزه ای که به گلوش خورد،رمق رو از حضرت گرفته بود...صورتش بر خاک بود آنچنان که در زیارت ناحیه مقدسه،حضرت ولیعصر علیه السلام ذکر میکنند" تُدیرُ طَرْفاً خَفِیّاً إِلى رَحْلِک َ وَ بَیْتِکَ..."صورتش رو خاک بود با گوشه ی چشمش داشت به خیمه هاش نگاه میکرد...
افراد دشمن آمده بودند دورتادور گودال قتلگاه رو محاصره کرده بودند،میترسیدند برند جلو،حضرت یه موقع هنوز جان داشته باشه،از دور سنگ پرت میکردند...نیزه پرتاب میکردند...تیر میزدند...با نامردی می جنگیدند...یکی از این نانجیبا گفت: اگه میخواید ببینید حسین زنده هست یا نه! به خیمه هاش حمله کنید...اگه زنده باشه بلند میشه...می دانستند او غیرتاللهِ...می شناختند...همین کار رو هم کردند...
یه عده حمله کردند به خیمه ها...ابی عبدالله که با گوشه ی چشمش داشت نگاه میکرد؛هر چه رمق در تنش بود جمع کرد بلند شد...
مداح
حاج آرمین غلامی
هدایت شده از ، اشعارمجنون کرمانشاهی(حاج آرمین غلامی)
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
روضه
مداح
حاج آرمین غلامی
هدایت شده از ، اشعارمجنون کرمانشاهی(حاج آرمین غلامی)
فایل صوتی 👆
📖 #متن_روضه
🔊 حکایت شنیدنی گلایه حضرت زهرا سلام الله علیها از یکی از روضه خوانها
⚫️ #ویژه_ایام_محرم 🔻
******
گفت:پایین شهر تهرون،كوچه پس كوچه هاش یه روضه می گرفت،از اون روضه خوبا، هر سال یه رفیق مداح هم داشت می گفت می اومد روضه اش رو می خوند. زد و مداح ِ معروف شد،تماس گرفت:امسالم میای روضه ام رو بخونی؟گفت:آره . شب روضه رسید رفت،غوغایی كرد تو روضه اش، از در اومد بیاد بیرون یه پیرزن اومد جلوش رو گرفت.حاجی تو روضه می خوندی؟ گفت:آره مادر. دستت درد نكنه،خیلی با روضه ات گریه كردم،خیر ببینی.یاعلی مادر. حاجی منم یه روضه دهگی دارم،یه دوتا كوچه پایین تر میای روضه ام رو بخونی، یه نگاهی به پیرزن ِ كرد،گفت: من و میشناسی؟گفت:من كار به اسمت ندارم، روضه خوب می خونی. منم هر كسی رو روضه ام نمیگم بیاد، روضه ام پنجاه ساله است. گفت: مادر ساعت دوازده شب روضه ام تموم میشه،گفت:باشه دوازده بیا. "نه" نیومد به دهانش.آدرس رو گرفت،شب اول محرم روضه اش دوازده تموم شد،رفت پرسون پرسون آدرس رو پیدا كرد،دید كوچه رو آب و جارو كرده، یه پارچه بالاش زده،به مجلس عزا خوش آمدید، دم در دیدم پیرزن ِ وایستاده،تا من و دید انگار دنیا رو بهش دادم،خوش اومدی،قدم سر چشمم گذاشتی،رفت بالا دید الله اكبر با این اسم و رسمش آخر كارش كجا افتاده، چهار پنج تا پیر زن ، یه صندلی شكسته،نه بلندگویی نه چیزی،گفتم: ببین آخر ِ كار ِت كجا رسید، حالا اومدی روضه رو بخون و برو،گفت:نشستم،"السلام علیك یا اباعبدالله"، دیدم در و دیوارداره گریه می كنه،مگه میشه؟چهار تا پیرزن،نه بلندگویی،این سرو صدا؟ حتماً حال و هوای روضه های قبلی ِ. گفت:شش،هفت شب اومدم روضه اش همون حال،شب هشتم محرم، هیئت خودم ساعت دو نصف شب تموم شد، گفتم:دیگه اونجا هم نرم خبری نیست،خسته ام،برم از فردا روضه دارم. اومدم خونه،خوابیده و نخوابیده، تا چشمام گرم شد،دیدم یه خانم جلوم ایستاده، چون روضه خون بودم شناختمش،دیدم دست به كمر ِ، چادرش خاكی ِ،فهمیدم فاطمه سلام الله علیهاست.گفتم:اومده بهم ای والله بگه، خسته نباشی بگه، "السلام علیك ِ یا فاطمة الزهرا"، سلام مادر، گفت: دیدم جوابم رو داد روش رو برگردوند. خانم،چه اشتباهی كردم؟چرا رو ازم برگردوندی؟ فرمود:چرا روضه ی ما رو نیومدی؟خانم از صبح دارم برا بچه ات روضه می خونم، كدوم روضه؟ فرمود:همون روضه پیر ِزن ِ، هر شب من می اومدم پا روضه ات، ضجه می زدم،امشب برات مهمون آوردم، زینب اومد،عباس اومد،علی اكبر اومده بود روضه. گفت:از خواب پریدم بدو خودم رو سه نصف شب رسوندم تو همون كوچه،دیدم پیر ِزن خوابش برده،مادر،مادر! چشماش رو باز كرد،الحمدالله سپرده بودمت به مادرش. گفت:رفتم بالا نشستم،"السلام علیك یا اباعبدالله". بی بی غلط كردم، گفت:دیدم دوباره صدا ناله اومد. خانم ها امشب یه زحمتی جوونا دارن،اگر دیدید یه خانم غریب ِ، از محرم هاش هم رو گرفته، اگه دیدید دست به دیوار راه میره،سلام مارو به زهرا برسونید.
مداح
آرمین غلامی
هدایت شده از ، اشعارمجنون کرمانشاهی(حاج آرمین غلامی)
Voice 155_sd (1).m4a
2.67M
رضا سگ باز!!!
یه لات بود تو مشهد...
هم سگ خرید و فروش می کرد،
هم دعواهاش حسابی سگی بود!!
یه روز داشت می رفت سمت کوهسنگی برای دعوا و غذا خوردن! که دید
یه ماشین با آرم ”ستاد جنگهای نامنظم“ داره تعقیبش میکنه.
شهید چمران از ماشین پیاده شد و دست اونو گرفت و گفت: ”فکر کردی خیلی مردی؟!“
- رضا گفت: بروبچه ها که اینجور میگن.....!!!
- چمران بهش گفت: اگه مردی بیا بریم جبهه!!
به غیرتش بر خورد، راضی شد و راه افتاد سمت جبهه......!
مدتی بعد....
شهید چمران تو اتاق نشسته بود که یه دفعه دید داره صدای دعوا میاد....!
چند لحظه بعد با دست بسته، رضا رو آوردن تو اتاق و انداختنش رو زمین و گفتن: ”این کیه آوردی جبهه؟!“
رضا شروع کرد به فحش دادن.
(فحشای رکیک!)
اما چمران مشغول نوشتن بود!
وقتی دید چمران توجه نمی کنه، یه دفعه سرش داد زد:
”آهای کچل با تو ام.....! “
یکدفعه شهید چمران با مهربانی سرش رو بالا آورد و گفت:
بله عزیزم!
چی شده عزیزم؟
چیه آقا رضا؟
چه اتفاقی افتاده؟
- رضا گفت: داشتم می رفتم بیرون که سیگار بخرم ولی با دژبان دعوام شد!!!!
چمران: ”آقا رضا چی میکشی؟!! برید براش بخرید و بیارید.....!“
چمران و آقا رضا تنها تو سنگر.....
- رضا به چمران گفت: میشه یه دو تا فحش بهم بدی؟! كشيدهای، چیزی؟!!
- شهید چمران: چرا؟!
- رضا: من یه عمر به هرکی بدی کردم، بهم بدی کرده....!
تا حالا نشده بود به کسی فحش بدم و اینطور برخورد کنه!!
- شهید چمران: اشتباه فکر می کنی!!!!
یکی اون بالاست که هر چی بهش بدی می کنم، نه تنها بدی نمی کنه، بلکه با خوبی بهم جواب میده!
هِی آبرو.....
مداح
حاج آرمین غلامی
هدایت شده از ، اشعارمجنون کرمانشاهی(حاج آرمین غلامی)
Voice 149_sd (2).m4a
3.94M
علّامه مجلسي ميفرمايد:
مرد شريف و صالحي را ميشناسم به نام اميراسحاق استرآبادي. او چهل بار با پاي پياده به حج مشرّف شده است و در ميان مردم مشهور است كه طيّالارض دارد. او يك سال به اصفهان آمد؛ من حضوراً با او ملاقات كردم تا حقيقت موضوع را از او جويا شوم.
او گفت: يك سال با كارواني به طرف مكّه به راه افتادم. حدود هفت يا نُه منزل بيشتر به مكه نمانده بود كه براي انجام كاري تعلّل كرده، از قافله عقب افتادم. وقتي به خود آمدم، ديدم كاروان حركت كرده و هيچ اثري از آن ديده نميشد. راه را گم كردم؛ حيران و سرگردان وامانده بودم. از طرفي تشنگي آن چنان بر من غالب شد كه از زندگي نااميد شده، آمادهي مرگ بودم.
[ ناگهان به ياد منجي بشريّت امام زمان (عج) افتادم و ] فرياد زدم : يا ابا صالح! يا ابا صالح! راه را به من نشاه بده ! خدا تو را رحمت كند!
در همين حال ، از دور شبحي به نظرم رسيد؛ به او خيره شدم و با كمال ناباوري ديدم كه آن مسير طولاني را در يك چشم به هم زدن، پيمود و در كنارم ايستاد. جواني بود گندمگون و زيبا با لباسي پاكيزه كه به نظر ميآمد از اشراف باشد. بر شتري سوار بود و مشك آبي با خود داشت.
سلام كردم. او نيز پاسخ مرا به نيكي ادا نمود.
فرمود: تشنهاي؟
گفتم: آري، اگر امكان دارد كمي آب از آن مشك مرحمت بفرماييد!
او مشك آب را به من داد و من آب نوشيدم.
آنگاه فرمود: ميخواهي به قافله برسي؟
گفتم: آري.
او نيز مرا بر ترك شتر خويش سوار نمود و به طرف مكّه به راه افتاد. من عادت داشتم كه هر روز دعاي « حرز يماني » را قراعت كنم. مشغول قراعت دعا شدم. در حين دعا گاهي .....
مداح
حاج آرمین غلامی
هدایت شده از ، اشعارمجنون کرمانشاهی(حاج آرمین غلامی)
Voice 150_sd (2).m4a
2.04M
#توصیه_های_بزرگان_مذهب_در_عزای_سیدالشهداء_علیه_السلام
ﺩﺭ ﻋﺰﺍﺩﺍﺭﯼ ﻭ ﺯﯾﺎﺭﺕ ﺣﻀﺮﺕ ﺳﯿﺪﺍﻟﺸﻬﺪﺍ علیه السلام ﻣﺴﺎﻣﺤﻪ ﻧﻨﻤﺎﯾﯿﺪ ، #ﺭﻭﺿﻪ_ﻫﻔﺘﮕﯽ ﻭﻟﻮ ﺩﻭ ﺳﻪ ﻧﻔﺮ ﺑﺎﺷﺪ، ﺍﺳﺒﺎﺏ ﮔﺸﺎﯾﺶ ﺍﻣﻮﺭ ﺍﺳﺖ...
🌺شیخ جعفر شوشتری رحمه الله علیه
کسانی که نام این بزرگوار را می شنوند و تغییر حالی در خود نمی بینند، جداً نگران ایمان خود باشند! نام آقا امام حسین علیه السلام محک #ایمان است.
🌺آیت الله علامه امینی رحمه الله علیه
به هنگام شنیدن مدایح و مراثی آل محمد چنان بی قرار می شد که بر اثر شادی یا اندوه، زمان و مکان را از یاد میبرد و روحش چنان به پرواز در می آمد که گویی هم اکنون در همان صحنه ای است که اشعار و مدایح و مراثی از آن سخن می گوید.
🌺آیت الله آشیخ عبدالکریم حائری رحمه الله علیه : روضه خوانی و گریه بر سیدالشهدا علیه السلام عمل مستحبی است که هزار #واجب در آن است.
🌺ﺁﯾﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﮔﻠﭙﺎﯾﮕﺎﻧﯽ رحمه الله علیه : ﺩﻟﻢ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻧﺎﻡ ﻣﺮﺍ ﻫﻢ ﺟﺰﺀ ﺭﻭﺿﻪ ﺧﻮﺍﻥ ﻫﺎﯼﺣﻀﺮﺕ ﺳﯿﺪ ﺍﻟﺸﻬﺪﺍﺀ علیه السلام ﺛﺒﺖ ﻧﻤﺎﯾﻨﺪ .
🌺آیت الله بهاءالدینی رحمه الله علیه: دستگاه امام حسین علیه السلام فوق فقه است… نباید به دستگاه امام حسین علیه السلام اهانت شود، این عزاداری ها #احیا کننده نماز و مساجد است.
🌺آیت الله سیدعبدالکریم کشمیری رحمه الله علیه : برای امام حسین علیه السلام هر کاری بکنی کم است.
🌺آیت الله بروجردی رحمه الله علیه : به مقداری که امام حسین علیه السلام ، بزرگ و واجب الاحترام است، منسوبین به آن حضرت هم لازم الاحترام می باشند.
....
مداح
حاج آرمین غلامی
هدایت شده از ، اشعارمجنون کرمانشاهی(حاج آرمین غلامی)
Voice 151_sd (2).m4a
3.68M
قضیه ی عجیب همسر استاد اشرف آهنگر
صاحب دارالسلام مرحوم محدث نورى مى فرمايد كه حاج مولى حسن يزدى ، كه مرد عابد و با تقوا و پاكيزه اى و از جمله كسانى است كه در كنار قبر حضرت امير عليه السلام مجاورت داشته ، و حق همسايگى حضرت را بجا مى آورد و در انجام عبادت بسيار پشتكار دارد، او از حاج محمد على يزدى كه مردى ثقه و امين بود نقل كرد كه در يزد مرد صالح و فاضلى بود كه به فكر آخرت خويش بود، شبها درقبرستان خارج شهر يزد كه مزار گويند بیتوته می کرد { در زمان ما این قبرستان به قبرستان جُرهُر معروف است که اکنون در اثر توسعه ی شهر داخل شهر واقع شده است }
اين مرد همسايه اى داشت كه از كودكى در مكتب و غيره با هم بودند، تا اينكه بعدها شغل عشارى ( باج خواهى و پول زورگرفتن { احتمالا همان مأمور مالیات بوده است }) را انتخاب كرد و تا آخر عمر هم چنين مى بود. تا اينكه مُرد و در همان قبرستان مذكور نزديك محلى كه حاج محمد على يزدى بیتوته می کرد ، او را دفن كردند، هنوز يك ماه نگذشته بود كه حاج محمد على او را در خواب ديد، با حالت زيبا و سر حال از نعمت ، او گويد: نزدش رفتم و به او گفتم : من اول و آخر و باطن و ظاهر كار تو را مى دانم ، تو از كسانى نبودى كه در باطن نيكو باشى ولى ظاهرت بخاطر برخى جهات چون تقيه يا ضرورت و يا كمك به مظلوم ، توجيه شود؟ و كار تو جز عذاب نتيجه اى نداشت ، چگونه به اين مقام رسيدى ؟! آن مرد گفت : آرى مسأله همانطور است كه تو گفتى ، من تا ديروز در سخت ترين عذاب بودم ، تا اينكه همسر استاد اشرف آهنگر از دنيا رفت و او را در اينجا دفن كردند و اشاره كرد به مكانى ....
مداح
حاج آرمین غلامی
هدایت شده از ، اشعارمجنون کرمانشاهی(حاج آرمین غلامی)
Voice 152_sd (1).m4a
2.48M
نغمه حسینی"
«مرحوم الهی قمشهای منظومه «نغمه حسینی» را برای پسرش حسین آقا که حالا مطرح است گفته. خود مرحوم آقای الهی این قضیه را شخصا برای من تعریف کرد که این بچه مریض بوده و ایشان قطع امید کرده بودند از اینکه بچه شیرخواره زنده بماند. نذر میکند اگر بچه زنده بماند ایشان منظومهای بگویند درباره امام حسین(ع).
گفت مشغول فکر شدم؛ دیدم بچه هم داشت میمرد. برای اینکه مادرش جان کندن بچه را نبیند گفتم برو پشتبام دعا کن ... به این بهانه خواستم از بالا سر بچه دورش کنم که جان کندن بچه را نبیند. اما خودم این نذر به ذهنم رسید که اگر این بچه خوب شد منظومهای بگویم درباره امام حسین(ع).
شروع کردم فکر کردن که از کجا شروع کنم و ذره ذره رسیدم به علی اصغر(ع) و تشنگی علی اصغر(ع).
ناگهان به ذهنم آمد به دستور دکتر این بچه سه -چهار روز است نه آب خورده نه شیر. دکتر گفته بود آب و شیر برای این بچه ضرر دارد، اگر بخورد میمیرد. گفتم این بچه تشنه است او که دارد میمیرد آب بدهم که لااقل تشنه نمیرد. گفت با قاشق چایخوری ذره ذره آب ریختم لای لبهای بچه. دو سه بار که این کار را کردم، دیدم چشمهایش باز شد. بیشتر به او آب دادم شروع کرد گریه کردن. رفتم کنار راه پله و مادرش را صدا کردم، گفتم بیا بچهات شیر میخواهد. مادر فکر کرد بچه مرده و من با این زبان دارم میگویم بیا بچه را شیر بده. آمد پایین دید بچه دارد گریه میکند و شیر میخواهد. از طریق شیر دادن بچه خوب شد».
🖌به نقل از آیت الله خامنه ای
4_6048846281135096334.m4a
13.52M
🎵 #زیارت عاشورا -
-
- مداح
💠 #استاد_حاج آرمین غلامی_(مجنون)
#پیشنهاد_ویژه_دانلود
#برای_دیگران_بفرستید
-هییت امام مجتبی کرمانشاه