eitaa logo
، اشعارمجنون کرمانشاهی(حاج آرمین غلامی)
609 دنبال‌کننده
8هزار عکس
4.7هزار ویدیو
937 فایل
اشعار ناب آیینی اثرشاعر ومداح اهل بیت (ع)حاج آرمین غلامی متخلص به (مجنون کرمانشاهی) شاعر۱۱/کتاب شعرآیینی،عاشقانه(فارسی،کردی)
مشاهده در ایتا
دانلود
ام البنین به چشم ترت گریه میکنی از داغ چار گل پسرت گریه میکنی برخاکهای صحن بقیع روضه خوان شدی بانو ، ز شام تا سحرت گریه میکنی خون میچکد گمان کنم از پلک های تو ازبهررفتن جگر ت گریه میکنی داری نگاه خودبه سوی ماه آسمان با یاد صورت قمرت گریه میکنی کشته کنار شط فرات است ساقی ات اینگونه مثل گل پسرت گریه میکنی بشنیده ای که رفته به غارت لباس ما بانوبرای گل پسرت گریه میکنی -آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)_
حضرت ام البنین با یاد تو گریان شدم سوختم من ازغمت گمگشته ی هجران شدم چو کویر برهوت است سره دیده ی من در عزای تو دگر چون قطره ی باران شدم کاش یک شب بنشینم به سر قبر شما لیک درمحفل تو بانو دگر حیران شدم استعانت ز تو جویم من از این اهل زمان چون گرفتار بلا یاو خط بطلان شدم سوختم بانوی حیدردر تب عزای تو درعزایت هدف آتشی ازهجران شدم اهل عالم شدشب عزای ام العباس درشب ام البنین باز پریشان شدم هرزمانی که کند ام البنین به من نگاه کی دگروحشت زده از آتش سوزان شدم -آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)_
هستم گدای دربدر ت یا ام البنین چون سایلی به پشت در ت یا ام البنین تا روز حشر سینه زن روضه ی توام هستم همیشه خون جگر ت یا ام البنین با یادونام تو ز ازل همنوا شدیم پس تا ابد خوشم به بر ت یا ام البنین رزق مرابده که گدای درت منم هستم گدابه پشت درت یا ام البنین این آزمایشی است برای گدای تو باشد قبول در اثر ت یا ام البنین همراه با توام به عزاخانه ات شبی شیعه ! شدم به مفتخر ت یا ام البنین با روضه ها نشینم و بیگانه نیستیم حلقه بگوش ، پشت سر ت یا ام البنین دیگر توان نمانده به آه ونوای تو ازداغ گشته خم کمر ت یا ام البنین یک نسل از سلالۀ پاک توکشته شد ما پیروان گل پسر ت یا ام البنین بانونهال عمرپسرهای توخمید خم شاخه های آن ثمر ت یا ام البنین عباس یک تنه به حسینت قیام کرد بایک سپاه هم نظر ت یا ام البنین ما جان نثارهای علمدار بی کسی ایم میثاقهای معتبر ت یا ام البنین بد سیرتانِ پست دلت راشکسته اند کشتند جملگی پسر ت یا ام البنین عباس شدسپر به کنار نهرفرات افتاده وای من سپر ت یا ام البنین -آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)_ @majnon1396
اشعارفوق العاده زیبای وفات حضرت ام البنین س.. 🌴🌴🌴🌴🌴🌴⬛⬛⬛🌴🌴 ام البنین گلهای نازت پرگرفته تقدیر از اولادحیدر سرگرفته ام البنین دستان عباست جداشد درکربلایک یک پسرهایت فدا شد ام البنین چشم ابالفضلت دریدند باپاتنش رابین نخلستان کشیدند ام البنین دشمن تن اوراکشانده درزیرتیرونیزه هاجسمی نمانده ام البنین جسم حسینت کشته دیدم درخاک ودرخون پیکری آغشته دیدم ام البنین کشتار ه اولاده ولابود کرببلا سر درگریبان بلابود ام البنین یاسی زپا افتاد آنجا دستان عباست جدا افتادآنجا بعدازابالفضلت حسین تکیه به غم زد هل من معین گفت ونواسوی حرم زد ام البنین شه تکیه برشمشیرها زد دیدی سپاهی برتنش باتیرها زد اورابه زیرتیروخنجر برده بودند گرگان تنش راپاره پاره کرده بودند ام البنین برنیزه قرآن جای بگرفت یوسف به زیرسم اسبان جای بگرفت ببین(مجنون)که هوشم رفت ازسر زاشگ دیدگان شدعالمی تر 📕شعر.آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی) @majnon1396
سبک..سنگین (سیدذاکر)هردوعالم یک طرف یک موی زینب یکطرف... __________________//////////// مستم ازلطف وعطای حضرت ام البنین باده نوشم ازسخای حضرت ام البنین هر که راشاهی گزنید درمیان کشورش دلخوشم هستم، گدای حضرت ام البنین از ازل تا روز آخر پای پرچم ماندوبس.. ...کربلا دارالولای حضرت ام البنین داغدارچارفرزنداست درصحن بقیع گریه شدطرحِ بنای حضرت ام البنین تابشیرآمدبه یثرب گفت ای آل حسین درکجاباشدسرای حضرت ام البنین آمدوشرح وقایع گفت یک یک .موبه مو دیدشرح ناله های حضرت ام البنین درعزای شاه عاشورا به آه وشیون است گشته برپاروضه های حضرت ام البنین شدجداازکتفهایش هردودست ساقیت شدمدینه کربلای حضرت ام البنین پیکرسلطان دینت تکه تکه گشته بود شدغمی عظما به پای حضرت ام البنین _شعر.آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی) @majnon1396
دیدم همه جا شوکت وناز و عظمت را دیدم به بقیع گوشه ی قبر و حرمت را الحق که خدای ادبی، ام بنینی دیدیم همه جود وعطا وکرمت را بانو قسمی یاد بده،همچو ابالفضل از آذریان یاد گرفتم قسمت را درسینه ماعشق توبانو زده پدچم عمری روی شانه کشیدم علمت را محشر قلم عفو کشد حضرت عباس آنکس که به دنیابکشدبار غمت را مانیزبه دنیا همه غمخوار تو هستم شکربه خدایم که به من داد غمت را امشب به هوای تو دل وسینه بسوزد یا ام بنین کاش بخوانم دو دمت را . . "ای کرببلا میر و علمدار نیامد زیباپسرم سید و سالار نیامد -آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)_ @majnon1396
بحال ام بنین آشیانه می گرید برای او، در و دیوار خانه می گرید... به گوشه ای زبقیع او نشسته باناله به یاد ساقی خود عاشقانه می گرید هوا هوای ابالفضل کرده ام بنین به گوشه ای زبقیع بی نشانه میگرید ندارد اوپسری چون همه فداگشتند به حال خسته در این آستانه می گرید لباس رزم پسرها به بر گرفته او ببین نشسته و در بین خانه می گرید دو دستهای ابالفضل تو جداگشته به یاد خیمه و دود و زبانه، می گرید چه رفته بر تو مگر اینچنین پریشانی که در عزای غمت هرکرانه می گرید؟ بحال ام بنینن آسمان شده ابری چراکه غنچه و یاس و جوانه می گرید ببین که ام بنین کنج خانه می گرید بحال زجه ی اوآشیانه می گرید -آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)_ @majnon1396
اشعارحضرت ام البنین...ع.. ام البنین بانوی مرتضایی ام البنین مادر لاله هایی شاخه گل یاس تویی تو..بی بی مادرعباس تویی تو..بی بی ام البنین توچشمه ی صفایی درتوبودمکتب هروفایی معدن احساس تویی تو..بی بی امیدعباس تویی تو..بی بی ستاره ازمشرق تودمیده شیرولا زسینه ات مکیده کریمه ی بیت علی تویی تو کنیزه خانه ی ولی تویی تو به عالمین عشق وصفاتوبودی امید دل به مرتضی توبودی ام البنین مام ابوفاضلی ام البنین به مرتضی حاصلی ام البنین غریبیت عیان است به ماتمت بانویی قدکمان است ام البنین قلب توقاب عشق است ارادتت به بانوی دمشق است ✏شعر.آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی) @majnon1396
پیره زن گریه مکن برلب دیوار بس است.. ناله ها درغم چشمان علمدار بس است... یاد آن دست بریده که شداز پیکرجدا... زجه هاوناله ،ای مادَر بیمار بس است... درغم چارپسر بود به خود می پیچید... این همه ناله و افغان سر بازار بس است... کاش درخانه کسی بود دهد دلداری... سینه ی پرغمت ای مادر بیمار بس است... ازچه با بُغض گلو بادل پرخون میگفت... این همه زجه واین ناله بسیار، بس است... علقمه بود که عباس دو دستش افتاد. سینه ات پرشده از غُصّه تَلَمبار،، بس است... -آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)_ @majnon1396
بسم الله الرحمن الرحیم 🍂🍁 # روضه و توسل جانسوز _ ویژۀ وفاتِ حضرتِ ام البنین سلام الله علیه _ حاج آرمین غلامی🍁🍂 ┄┅═══•••✾❀✾•••═══┅┄ @majnon1396 *اما زهرا بین در و دیوار قرار گرفت،فاطمه رو توی کوچه ها زدن،مادر مارو تنهایی،نه یک نفر،نه دو نفر..بی بی جان!کسی به شما جسارت نکرد،ولی مادر مارو جلو چشم علی زدن...سیلی زدن...تازیانه زدن...وای.... چند تا صحنه تو تاریخ بوجود اومد،باورش سخت بود،توی همه ی تاریخ اگه ورق بزنی خصوصاً تو حادثه ی کربلا،همه با تحیُّر و تعجب از این صحنه ها نقل می کنند...دیدی وقتی خبری بهت میرسه،با تعجب برخورد می کنی،میگی:دروغِ،این حرفا نیست...اما خبر حقیقتِ، من سه چهارتاش رو بگم: یکی از اون صحنه هایی که ابی عبدالله نتونست باور کنه،نوشتن:" فنظر الیه نظراً مُتحیرا " اونجایی بود که رسید بالا سر علی اکبرش،دید یه بدن تیکه تیکه داره دست و پا میزنه،دید این بچه پاهاش رو داره رو زمین میکشه،هر کاری کرد باور کنه این جوون خودشِ،اگه علی اکبر منی،پاشو بابا!...پاشو یه بار دیگه برام اذون بگو بابا...حسین.... یه جای دیگه رو برات بگم،برا سکینه اتفاق افتاد،نتونست باور کنه،اومد تو گودال،دید عمه اش یه بدن رو بغل کردِ،عمه این بدن کیه داره می بوسی؟ تا گفت:این بدن بابات حسینِ،این بچه یه خوردرفت عقب،اگه بابامِ،چرا لباس تنش نیست؟چرا سر نداره؟کی رگاش رو پاره کرده؟بگو:حسین.... دو تا از کربلا گفتم یکی تا از شام بگم،دوتا کربلا رو میتونی تحمل کنی،اما شام رو نمیدونم،یه صحنه ای که زینب دید و نتونست باور کنه،اونجایی که دید دارن با چوب خیزران میزنن به لب و دندان برادر...، کی دلش میاد؟باور نمیکنم جلو چشم زینب،با چوب خیزران بزنن،حسین.... صحنه ی آخر مالِ امشبِ،وقتی بشیر اومد مدینه، یکی یکی روضه خوند،همه حرفاش رو که زد،همه روضه هارو خوند،برا اُم البنین روضه خوند،چی گفت؟گفت: اُم البنین شیرت حلالِ پسرت..یه حرفی زد بشیر که این مادر باورش نشد،کشیدش کنار،گفت: لابه لای حرفات یه جمله ای گفتی،دوباره بگو، چی گفتم؟ گفتی به سر بچه ام عمود زدن،آیا این حرف درستِ؟ گفت:آره درستِ..گفت:باور نمیکنم،کسی که جرأت نمی کرد به سر عباس من عمود بزنه..گفت باور کن،میخوای بگم چرا؟ قبل از اینکه عمود بزنن،اول دستاش رو جدا کردن،بعد تیر به چشمش زدن،سرش رو خم کرد، با دوتا زانوهاش تیررو در بیاره، کلاه خود از سرش افتاد.. نانجیب اومد با دو تا دستش عمود....بگو:حسین... @majnon1396
🍂🍁روضه و وفاتِ حضرتِ ام البنین سلام الله علیها شادم گدای حضرت ام البنین شدم عمری غلام همسرسلطان دین شدم بانو گدای حضرت عباس توشدم شادم فقیر جلوه احساس توشدم اُم البنین تازه عروسِ،تازه عروس رو با رسم و رسوم میارن،وقتی هم قبیله ای هاش،طایفه کلابیه،با سر و صدا داشتن عروس رو میآورن،نزدیکا که رسیدن گفت:دیگه برید،از این جا به بعد نمیخوام کسی بیاد...چی شده فاطمه؟ گفت:این کوچه حرمت داره،این همون کوچه ای است که فاطمه رو زدن...لحظه ی وارد شدنش به خونه ی امیرالمؤمنین چارچوب خونه رو بوسه زد... رسید دم در خانه،چرا تو نمیای؟ گفت: بگید خانوم خونه بیاد...خانم خونه کیه؟ بگید زینب بیاد... دوبار با زینب اینجور رو برو شد،یه بار اینجا روبرو شد،منتظر شد زینب رسید،یه بار دیگه هم دم دروازه ی مدینه،هی دنبال حسین می گشت،چرا مرد تو این کاروان نیست،پس جوونا کوشن؟ یکی اومد گفت:ام البنین! پسرات رو کشتن...حسین کجاست؟ یه وقت دید یه پیرتر ازخودش.. مگه پیر زن میدوه؟دید یه پیرتر از خودش داره میدوه،نزدیک شد،ای وای زینبِ،بغلش رو باز کرد،افتاد تو بغل ام البنین،مادر!مادر!...کتکم زدن...گفت:مادر امونم رو بریدن،بغض کرده بود،ام البنین می زد به کمرش،گریه کن دخترم، چی شده؟ گفت: نامحرم.....پرده ی محملم رو.... ام البنین یه فریادی زد،مگه بچه ام مرده بود؟ صدا زد نه اتفاقاً داشت می دید،رباب دوید صدا زد:خوب شد نبودی اُم البنین،آره نگاه می کرد،اما از رو نیزه... صدا زد رباب:ام البنین! دوتا سر رو نیزه وانمی ایستاد،یکی شیر خوار.....یکی سر علمدار... گفت: رباب!سر شیرخوار،سر علمدار.... گفت: مگه خبر نداری؟ عباس عمود تو سرش اومد،سر واشد شد،هر کار کردن سر رو نیزه وانمی ایستادبا روسری سر رو.... سر بچه ی من هم که از نوک نی کوچک تر بود، با هر سنگ می افتاد.حسین.... 👆👆👆 بانوای گرم حاج آرمین غلامی (مجنون) 👇👇👇👇👇👇👇 کرمانشاهی_بپیوندید👇👇 @majnon1396
بسم الله الرحمن الرحیم اشعار وفات ام البنین (ع) کاشانه ی مادیگر از رونق می افتد عباس بی تومادر از رونق می افتد من مادرعباسم ومن داغدارم چون سرنباشد پیکراز رونق می افتد ام البنینم، دیده ام داغ پسرها بزم صفایم آخر از رونق می افتد هم خانه ی حیدر نباشد بی تو لطفی دنیا بدون مادراز رونق می افتد ام البنین کمتر نواکن درمدینه با ناله هایت منبر از رونق می افتد بعد از حسین ام البنین گریان وزار است رهبر نباشد لشکر از رونق می افتد درد عجیبی نیست بی اولاد بودن این مرغ بی بال و پر از رونق می افتد بازهرکشتند آخراین مام شهیدان بی تو جهانی آخر از رونق می افتد ام البنین شدکشته از زهر هلاهل دیگر نوای مادر از رونق می افتد بیمار بودی ، وکسی بالاسرت نیست رفتی ودنیا دیگر از رونق می افتد ... -غلامی (مجنون کرمانشاهی)