#شهادت_امام_حسین_ع
باسر ه زلفت حسین جان زندگانی کرده ام
من بیادت عمرخودرا جاودانی کرده ام
گرچه شدعمرم همه صرف گناه ومعصیت
لیک دلشادم که با عشقت جوانی کرده ام
شدهمه سرمایه ام این اشک واین پیراهنم
کی خیال سود یا فکر زیانی کرده ام
درمیان سینه ام گنج غمت دارم حسین
سرخوشم در خیمه ی دل نوحه خوانی کرده ام
هرکجابزم عزایت بوده در هفت آسمان
درهوایت کی غم بی خانمانی کرده ام
دیده ام ازبهر دیدن نیست بلکه در غمت
با دودیده .کار ابر آسمانی کرده ام
اشک و آهم را به قصد کربلایت روز وشب
ازمیان شهر دل ها کاروانی کرد ه ام
باسره کشکول فقر و احتیاجاتم حسین
من گدا یی درت باهر زبانی کرده ام
درغریبی هستم و شهر ی پر از نا آشنا
عشق تو بر سر نباشد نا توانی کرده ام
این سگت را از دره این خانه باسنگی مران
روز وشب عوعو برای استخوانی کرده ام
گرشدم (مجنون)کویت همه الطاف توبود
یاحسین باعشق رویت حکمرانی کرده ام
شعر..آرمین غلامی(مجنون کرماشاهی)
@majnon1396
کانال جدید اشعار ناب
🖕🖕متن روضه .صوتی اربعین
بسم الله الرحمن الرحیم
روضه اربعین امام حسین علیه السلام ـ حاج آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
#یارب_الحسین_بحق_الحسین_اشفع_صدر_الحسین_بظهور_الحجه
✨چهل روز است حسینم را ندیدم
✨ بلایش را به جان و دل خریدم
✨چهل روز چهل منزل اسیرم
✨دعا کن در کنار تو بمیرم
✨چهل روز غم چهل ساله دیدم
✨ غم و اندوه دیدم ناله دیدم
✨سر پر خون تو همراه من بود
به هر جا چلچراغ راه من بود
✨همین جاغرق درغم شد وجودم
✨تن پاک ترا گم کرده بودم
✨میان نیزه ها دل با ختم من
✨ ترا دیدم ولی نشناختم من
✨اگر امروز برداری سرت را
✨ تو هم نشناسی ای گل خواهرت را
✨ز جا برخیز ای نور دو دیده
✨ببین مویم سپید و قد خمیده
کاروان اربعین سه روز کنار قبر ابی عبدالله عزاداری کردند ، امام سجاد دید اگر این زن و بچه بیشتر بمانند هلاک می شوند .
دستور داد بار شتران را ببندند از کربلا به طرف مدینه حرکت کنند وقتی بارها را بستند ، آماده حرکت شدند همه با ناله و فریاد جهت وداع کنار قبر امام حسین (ع) جمع شدند ، سکینه قبر بابا را در آغوش گرفت ، گریه می کند صدا زد :
اَلا یا کربلا نُودِعکِ جِسماً بَلا کَفَنٍ وَ غُسلٍ دَفِینا
ای زمین کربلا ! بدنی را در تو به ودیعه گذاردیم ، که بدون غسل و کفن مدفون شد .
اَلا یا کربلا نُودِعکِ رُوحاً لِاَحمَدَ وَ الوصِیِّ مَعَ الاَمِینا ۱
ای کربلا کسی را در تو به یادگار نهادیم که او روح احمد و وصی اوست .
نقل می کنند : حضرت رباب آمد خدمت امام سجاد ، گفت : آقا من خواهش از شما دارم آقا به من اجازه بده کربلا بمانم آخر نمی توانم قبر حسین را تنها بگذارم ،حسین زهرا کسی را ندارد ، آنهایی که می گویند : رباب یک سال ماند شب و روز برای مصائب حسین گریه می کرد روزها می آمد در برابر آفتاب می نشست، زیر سایه نمی رفت هر چه می گفتند : اجازه بدهید سایبان درست کنیم زیر سایبان گریه کنید . می گفت : آخر من دیدم بدن حسین زیر آفتاب بود ۲
۱٫ نظری منفرد ، قصه کربلا ، ص ۵۳۱ .
۲٫ سوگنامه آل محمد ، ص ۵۰۰ ، قصه کربلا ، ص۵۴۷ ، کامل بن اثیر ۴/۸۸